چرا مردم رفتار غیراخلاقی انجام می دهند، اما مشکلی با زندگی خودشان ندارند؟ این سؤالی است که بندورا مطرح کرده و در پاسخ به آن از سازکار های گسست اخلاقی استفاده کرده است. این پاسخ، مقبول روان شناسان و دانشمندان اخلاقی جهان قرار گرفت. با این حال، با نگرش انتقادی، برخی از سازکار های معرفی شده او ممکن است سازکارهایی برای فرار از اخلاق به حساب نیایند و برخی حتی سازکار اخلاقی محسوب شوند. هدف از این مطالعه آن است که سازکار های معرفی شده بندورا از منظر شهود فطری اخلاقی و با نگاهی به شماری از بنیادهای اولیه و عمومی حقوق کیفری بررسی شود. مطالعه حاضر به روش تحلیلی-توصیفی انجام شده و نشان داده که هرچند بعضی از موارد موردنظر بندورا، غیراخلاقی اند و برای آن ها دلیل تراشی شده است، برخی دیگر، اساساً غیراخلاقی نیستند و در مواردی می تواند به حفظ هویت اخلاقی فرد در عین اجرای رفتار اخلاقی کمک کند و در بعضی دیگر از موارد نیز متغیرهای تعدیل کننده ای وجود دارد که در تحلیل بندورا دیده نشده است؛ به طور نمونه، دلیل آوری اخلاقی که ماهیت رفتار حزب الله لبنان را از غیراخلاقی به اخلاقی تبدیل می کند، اساساً از مصادیق دلیل تراشی و گسست اخلاقی ناروا نیست و تحلیل بندورا در این زمینه در سطح روان شناختی با شهود فطری اخلاقی منتفی می شود و در سطح بیرونی، با اطلاع از موازین حقوق کیفری نقد و نفی می گردد.