سقوط بغداد و نابودی خلافت عباسی به دست هولاکوخان، زمینه مناسب استقلال ایران و ظهور دوباره اندیشه سیاسی ایرانشهری را فراهم کرد. شهنامه چنگیزی، ظفرنامه مستوفی و شهنشاه نامه تبریزی مهمترین حماسه های تاریخی است که در دربار ایلخانان سروده شده است. مسئله اصلی این پژوهش، بررسی رویکرد شاعران این منظومه های تاریخی نسبت به حادثه فتح بغداد و چگونگی روایت این واقعه و توصیف شخصیت های تاریخی در این آثار است تا مشخص شود که شاعران تا چه میزان در تفسیر این رویداد، نگاهی ایرانگرایانه یا دینی داشته اند. بررسی منظومه های موردنظر نشان می دهد که با وجود شباهت روایت، دو رویکرد تا حدودی متفاوت در این آثار دیده می شود: کاشانی و تبریزی بیشتر رویکردی پیروزنگارانه و ایرانگرایانه به این واقعه دارند. آنها به جای اینکه نابودی عباسیان را فاجعه و مصیبتی تاریخی قلمداد کنند، آن را مقدر و طبیعی در جهت تحقق آرزوی دیرینه ایرانیان در دستیابی به استقلال می دانند. مستوفی به فتح بغداد نگرشی دینی دارد و بارها به شکل پنهان یا آشکار، اندوه و ناراحتی خود را از برافتادن عباسیان بیان کرده است. البته هر سه شاعر در روایت حادثه فتح بغداد به اندیشه سیاسی ایرانشهری توجه کرده و کوشیده اند با نسبت دادن صفات برجسته پادشاه آرمانی ایرانی، یعنی فرّ، خرد، داد و دهش به هولاکوخان، وی را سزاوار مقام پادشاهی در اندیشه ایرانشهری معرفی کنند و در نقطه مقابل با برجسته ساختن صفاتی مانند بیخردی و بخل در وجود خلیفه عباسی، نشان دهند که او شایسته فرمانروایی نیست.