امروزه برند با سه جنبه مهم سیاست گذاری به شدت ارتباط پیدا کرده است: چارچوب بندی و مدیریت مسائل سیاست ها و راه حل های سیاست، فعال سازی و الزام بازیگران به فرایند سیاست گذاری و ارتباط با محیط گسترده تر از طریق رسانه ها. هدف پژوهش حاضر بررسی مزایا و چالش های برندسازی در سیاست گذاری و نیز یافتن راه کارهایی برای انجام آن است. بدین منظور ابتدا در ادبیات موضوع به بررسی چرایی اهمیت یافتن برندسازی در سیاست گذاری، اهداف به کارگیری آن، کارکرد آن در فرایند سیاست گذاری و چگونگی انجام آن پرداخته شد. سپس از طریق پژوهش میدانی به دنبال پاسخ سه پرسش کلیدی فوق برآمد. ازآنجاکه پیشینه مطالعاتی اندکی وجود دارد، روش پژوهش کیفی استفاده شد. 11 نفر از خبرگان آشنا با دو حوزه برندسازی و سیاست گذاری به صورت هدفمند و به روش گلوله برفی شناسایی شدند. با آنان مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انجام شد. از تحلیل تم برای تحلیل داده ها استفاده شد. برای محاسبه پایایی مصاحبه ها از روش پایایی باز آزمایی و روش توافق درون موضوعی استفاده شد، هر دو بالاتر از %60 و بنابراین قابل قبول بودند. یافته ها حاکی است مزایا یا چرایی برندسازی در سیاست های عمومی شامل مدیریت ادراک مخاطبان، مطالبه گری شهروندان و رسانه ها، تأمین سرمایه و تعهد ذینفعان، تسهیل ترویج سیاست و افزایش رقابت پذیری است؛ که با چالش هایی نظیر شناخت ناکافی سیاست گذاران، نبود متولی برای برندسازی در بخش عمومی و دولتی و مشکلات اقتصادی و فرهنگی نظیر اقتصاد تورمی و افزایش ارزش دارایی ثابت باوجود استهلاک و بی توجهی به دارایی های نامشهود مانند برند، مواجه است و برای این منظور لازم است تغییر شناخت و نگرش در سیاست گذاران در خصوص این مفهوم و کارکردهای آن صورت گیرد. در نهادهای علمی بدان پرداخته شود. متولی آن مشخص شود. نهادهای تخصصی جهت ایجاد و ارزیابی برند سیاست ایجاد شوند یا به مأموریت نهادهای موجود افزوده شود.