جربیات بزرگسالان از کودکی شان از تجربه کودکان امروزی متفاوت است. این تفاوت ما را با این پرسش مواجه می کند که کودکی از گذشته تا امروز چه تحولاتی را پشت سر گذاشته است؟ دغدغه اصلی این نوشتار پرداختن به ابعاد مختلف این پرسش از منظر فوکو، نظریه پرداز تحلیل گفتمان انتقادی است. فوکو به دیوانگی، بیماری و زندان پرداخته است، اما آیا کودکی به صورت جسته گریخته در آراء و مکتوبات او دیده نمی شود؟ به همین دلیل سعی شده است تا از شیوه مسئله سازی فوکو در راستای بازسازی جایگاه کودکی بر مبنای رویکرد تحلیل گفتمان فوکویی استفاده شود. رویکرد تحلیل گفتمان علاوه بر اینکه نظریه قلمداد می شود به مثابه روش نیز می تواند تحقیقات را روش مند سازد. دو سنگ بنای تحلیل گفتمان فوکویی را طرد و تاریخیت تشکیل می دهند. در دوره های مختلف تاریخی؛ پیشامدرن، مدرن و پسامدرن، طرد کودکان از امور عقلاء که در اینجا بزرگسالان جامعه هستند، اشکال متفاوتی به خود گرفته است. در دوره پیشامدرن، کودکان معمولاً بزرگسالانی کوچک بودند که در همه امور دخالت داده می شدند. در نظام دانایی مدرنیته مبتنی بر ایدئولوژی روان شناسی رشد پیاژه، مفهوم کودکی و مقتضیات آن اعم از اجبار در ورود به مدرسه و طرد از دنیای بزرگسالان به شیوه های مختلف برجسته شد. طرد کودکان در نظام دانایی دوره پسامدرن، دگردیسی دیگری پیدا کرده است. در نظام دانایی پسامدرنیته به سبب اتفاقاتی که در دنیای ارتباطات و توسعه اتفاق افتاده است، کودکان بسیار سریع تر از دوره مدرن، کودکی خود را پشت سر می گذارند و وارد دنیای بزرگسالی می شوند. این روایت فوکویی از کودکی نشان می دهد که کودکی اتفاقاً مفهومی که ریشه در گذشته داشته باشد، نیست و ساخته و پرداخته دوران مدرن است.