هدف پژوهش، مطالعه اثر «ورود مسیح به بروکسل» بر اساس مؤلفه های نظری در تفکر ژولیا کریستوا است. به همین دلیل، مؤلفه هایی چون سرپیچی، امر نمادین، امر نشانه ای، تبادل امر نمادین، نشانه ای، معنازایی، بینامتنیت و فرایند معناکاوی بازخوانی می شوند. سؤال پژوهش این است: آیا اثر مذکور در زمره شمایل های مسیحی قرار می گیرد یا سرپیچی از آن محسوب می شود؟ برای پاسخ دادن به سؤال، با بهره گیری از روش تحلیل محتوای کیفی، ویژگی های بصری و معانی چندگانه اثر بیرون کشیده می شود. بررسی انواع سرپیچی ها در اثر و تمرکز بر تبادل امر نشانه ای و نمادین، قابلیت های زبان بصری انسور در اثر «ورود مسیح به بروکسل» مانند شیوه رنگ گذاری، نحوه قاب بندی خاص او با پیروی از عکاسی، استفاده وافر از ماسک ها و نقاب ها را برجسته می کند. واکاوی در روابط بینامتنی اثر، تغییر جایگاه مسیح، جابجایی زمان ظهور او در سال 1889 و تعویض مکان نمایش در بروکسل سده نوزدهم و اوایل سده بیستم را نشان می دهد. معناکاوی اثر نشان می دهد نمایش اشباح در پیش زمینه در کارناوالی از مضمون تهی شده، بیشتر از آنکه بازنمایی کلام کتاب مقدس باشد، نمایش «خروج» و سرپیچی است. خروجی که تفسیر تازه از دین و اضطراب از سلطه نقاب زدگان و ماسک داران یعنی اشباح بورژوازی و سلطه سرمایه داری را نشان می دهد. نتیجه اینکه به دلیل فاصله نقاشی مذکور از نص کتاب مقدس این اثر در راستای شمایل های مسیحی نیست و ضمن سرپیچی از آن ها، نوعی شمایل برای دوران مدرن بروکسل محسوب می شود.