نویسندگان: سید جلال موسوی

کلید واژه ها: ادبیات فارسی پوشاک دستار دستاربندان

حوزه های تخصصی:
شماره صفحات: ۱۴۳-۱۸۰
دریافت مقاله   تعداد دانلود  :  ۷۰

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۱

چکیده

در ادب فارسی اقسام پوشاک نیز به مانند بسیاری از پدیده ها به صورت مکرر محل اشارات و مضمون سازی شده است. «دستار»، یکی از مصادیق بارز این امر است که شاعران به انحای مختلف به آن توجه نشان داده اند. بر این اساس این پژوهش مشخصاً در پی آن است تا ابتدا وجوهی از دستار که توجه ادبا را جلب کرده است، آشکار کند، سپس زمینه ها و دلایل اشارات متعدد به این سرپوش و علل کثرت مضامین مرتبط با آن را در آثار ادبی بنماید. این امر نه تنها جنبه های نهفته از فرهنگ البسه را می تواند آشکار کند بلکه دستاربندان، و احوال و منش آنها را نیز می تواند نمایان سازد. بنابراین، در این مقاله به روش کتابخانه و با توجه به دیوان شاعران و برخی متون دیگر، ابتدا اشارات دستار و مضمون های ساخته شده از آن استخراج، سپس هر یک، ذیل عناوین معین تقسیم بندی و به شیوه توصیفی تحلیلی بررسی شده اند. طبق بررسی های صورت گرفته، دستار از جنبه «نحوه بستن و قرار گرفتن در سر» و از حیثِ «ابعاد کمی و کیفی»، مکرر محل اشارات و مضمون آفرینی ها شده است. در نحوه بستن دستار و قرار گرفتن آن بر سر، اشارات و مضامین ناظر به دو نوع دستاربندیِ کلی، یعنی دستاربندی عام و دستاربندی خاص است. در دستاربندی عام و رایج، به پیچ و تاب های متعارف دستار و به نهادن اشیایی همچون مسواک، نامه و پول در میان آن پیچ و تاب ها توجه شده است. در حالت خاص دستاربندی نیز، اشارات و مضامین از اشکال بستن دستار، یعنی کج بستن، تَحت الحَنَکی بستن و آشفته بستن آن حاصل شده است. اما آنگاه که ابعاد کمی و کیفی دستار مورد توجه شاعران قرار گرفته، اشارات و مضامین بر آمده از اندازه، گرانی، جنس، رنگ، آرایش و دنباله های دستار بوده است. از آنجا که در ادب فارسی سخن از دستار عمدتاً ناظر به احوال و جایگاه اقسام دستاربندان، و نحوه مواجهه با آنهاست، می توان گفت زمینه اصلی توجه به وجوه مختلف دستار، و ایراد اشارات و ساختن مضامین از آن وجوه، در همین امر نهفته است. در واقع انتقادات گسترده به دستاربندان بویژه نفی و ردِ اهل صلاح و صاحب مناصبان آنها، عامل شکل گیری بخش عمده ای از توجهات به این سرپوش در پهنه ادب فارسی شده است.

تبلیغات