آشنایی زدایی نظریه ای ادبی است که اولین بار ویکتور شکلوفسکی، فرمالیست روس، آن را مطرح ساخت. آشنایی زدایی هرگونه تلاش برای گریز از عادت و تکرار در زبان است که با هنجار گریزی و برجسته سازی در سطح واژگانی و نیز در سطح معنایی همراه است. این نظریه بعدها به وسیله چند تن دیگر از فرمالیست ها مانند یاکوبسن و تینیانوف ادامه یافت. اما آنان برخلاف شکلوفسکی که تمهیدات ادبی را قطعی و تغییرناپذیر می دانست، معتقد بودند که تمهیدات ادبی پس از مدتی به صورت مالوف و آشنا در می آیند و از ایفای نقش اولیه باز می مانند. لذا باید از خود تمهیدات اولیه نیز آشنای زدایی شود تا قادر به القای نقش اولیه خود شوند. لیچ، زبانشناس معروف انگلیسی، نیز بر خلاف نظر فرمالیست ها گفت که آشنایی زدایی فقط در سطح واژگان نیست و می تواند شامل آشنایی زدایی در معنا نیز شود. آشنایی زدایی معنایی در مجاز، تشبیه، کنایه، حس آمیزی، استعاره و تشخیص رخ می نماید. طالب آملی از جمله شعرای بزرگ سبک هندی است که میل به هنجارشکنی و آشنایی زدایی در غزلیات و استعاراتش موج می زند و خودش نیز به این مساله افتخار می کند. ما در این مقاله به بررسی هنجار گریزی واژگانی و نیز هنجار گریزی معنایی در تشبیه، استعاره و به خصوص تشخیص پرداخته ایم و بسامد تمامی استعارات به کاررفته در غزلیات طالب آملی را در نموداری نشان داده ایم.