«داش آکل» یکی از داستان های مهم ادبیات معاصر فارسی است و توجه فراوانی به آن شده است. یکی از نکاتِ جالب درباره این داستان، تفاوت های ظاهریِ آن با داستان های دیگرِ صادق هدایت است. قهرمان های ازخودگذشته و باغیرت و تفاخر به فرهنگ سنتی و پهلوانی، چیزی نیست که در داستان های دیگر هدایت، نمود داشته باشد و از این نظر این داستان سؤال برانگیز است. داستان های مدرنیستی هدایت معمولاً شخصیت محورند و شخصیت های آن ها درونگرا هستند. فرضیه این پژوهش این بوده است که داستانِ داش آکل برخلافِ باور رایج کاملاً رئالیستی نیست و از نیمه دوم، شخصیت پردازیِ مدرنیستی در آن مشهود است. شخصیت در داستان های مدرنیستی محوریت دارد و ذهنِ شخصیت، ملاک و محکِ وقایع داستانی است. در این پژوهش ابتدا خصوصیاتِ لازم برای این که یک شخصیتِ داستانی مدرن محسوب شود، مشخص شده و چارچوبی دقیق برای تحلیلِ شخصیت مدرنیستی تعیین شده است که بر اساس آن می توان شخصیتِ مدرنیستی را از شخصیتِ پیشامدرن تفکیک کرد. در داستان مدرنیستی شخصیتِ داستان، تبدیل به سوژه مدرن می شود. خصوصیات سوژه بر اساسِ آرای متفکران برجسته و تأثیرگذار مدرنیسم، به تحت سه عنوان معرفی شدند: 1) آگاهی 2) آزادی / اختیار 3) فردیت. سپس خصوصیاتی مورد بررسی قرار گرفتند که برای مدرنیستی بودن ضروری نیستند ولی در داستان های مدرنیستی معمولاً دیده می شوند. از این موارد چهار موردِ 1) اندیشمندی 2) توجه به ناخودآگاه 3) انزوا 4) مرگ اندیشی. وجود این خصوصیات در «داش آکل» فرضیه پژوهش را تأیید می کنند. دستاورد دیگر این پژوهش، تحلیلِ داستانِ «داش آکل» و موشکافی آن و بررسی رابطه های بینامتنیِ آن است که نشان می دهد این داستان، یکی از داستان های کلیدی در مرحله گذار از داستان رئالیستی به داستان مدرنیستی در ادبیات فارسی است و نمی توان آن را داستانی کاملاً رئالیستی محسوب کرد. توجه جایگاهِ کلیدی داستان «داش آکل» در تاریخ ادبیات داستانی معاصر فارسی، اهمیتِ این پژوهش را روشن تر می کند.