این پژوهش با رویکردی توصیفی - تحلیلی در پی تبیین، توضیح و مقایسه تطبیقی نظریه ژانرهای ادبی مکاتب کلاسیسم و رمانتیسم بر مبنای اصول و مبانی فکری – فلسفی و اجتماعی است که در شکل گیری این نظریه مهمترین نقش را دارند و تغییر در آنها زمینه ساز تحول نظریه انواع ادبی است. مقاله به دنبال پاسخگویی به این پرسشها است که علل تمایز نظریه انواع ادبی در این دو مکتب چیست و عوامل اساسی که به ایجاد نظریه انواع ادبی در این مکاتب مذکور منجر شده، کدم است. نتایج پژوهش نشان می دهد نظریه ذاتگرایی و برداشتهای مختلف ازنظریه محاکات، مبنای شکل گیری اصول کلی نظریه انواع ادبی کلاسیسم شامل اعتقاد به وجود قوانین ثابت و تغییرناپذیر در انواع ادبی، خلوص انواع ادبی، هم چنین اعتقاد به وجود سلسله مراتب بین انواع ادبی و برتر دانستن انواع روایی همچون تراژدی و حماسه شده است. در مقابل عواملی همچون تاریخگرایی، توجه به نبوغ شاعر در خلق اثر ادبی و گرایش به فردیت به شکل گیری نظریه جدید ژانر در مکتب رمانتیسم انجامیده است که بر طرد قواعد و قوانین حاکم بر انواع ادبی، ترکیب انواع ادبی موجود، توجه به انواع ادبی دیگر بویژه ادبیات غنائی و رمان و خلق انواع جدید مبتنی است.