هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای ابعاد هویت اخلاقی در رابطة بین هوش عمومی و استدلال اخلاقی بود. هوش عمومی، به عنوان متغیّر برون زاد و ابعاد هویت اخلاقی (درون سازی اخلاقی و نمادسازی اخلاقی)، به عنوان متغیّرهای واسطه ای و استدلال اخلاقی، به عنوان متغیّر درون زاد مورد توجه قرار گرفتند. شرکت کنندگان در این پژوهش 250 نفر از پرستاران بیمارستان های شهر کرمان بودند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و به مقیاس 3 آزمون «هوش کتل» (کتل، 1943)، آزمون «اهمیت هویت اخلاقی برای خود» (آکینو و رید، 2002) و آزمون «معضلات اخلاقی پرستاران» (چریشام، 1981) پاسخ دادند. روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود و برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج نشان داد که هوش عمومی اثر مثبت بر درون سازی اخلاقی (0001/0 =p، 20/0β= ) دارد و نیز درون سازی اخلاقی دارای اثر مثبت بر استدلال اخلاقی (0001/0 =p ، 26/0β= ) و نمادسازی دارای اثر منفی بر استدلال اخلاقی (03/0 =p، 14/0- β=) است. همچنین مشخص شد که درون سازی اخلاقی نقش واسطه ای معناداری بین هوش عمومی و استدلال اخلاقی دارد (006/0 =p، 05/0β= ). با توجه به این یافته ها می توان نتیجه گرفت، زمانی که شخص از کارکرد هوش خود در جهتِ درون سازی ارزش های اخلاقی استفاده کرده باشد، می تواند از استدلال غنی تری برخوردار باشد.