خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود می آورد. کودک در خانواده پندارهای اولیه را درباره جهان فرا می گیرد، از لحاظ جسمی و ذهنی رشد می یابد، شیوه های سخن گفتن را می آموزد، هنجارهای اساسی رفتار را یاد می گیرد و سرانجام نگرش ها، اخلاق و روحیاتش شکل می گیرد و به عبارتی اجتماعی می شود. هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین اضطراب و سرسختی با سبک های فرزند پروری می باشد. جامعه آماری شامل کلیه معلمان مدارس متوسطه دخترانه ناحیه 2 زاهدان که مشتمل بر 423 نفر و نمونه آماری بر حسب جدول مورگان 170 نفر می باشد. روش نمونه گیری، تصادفی ساده می باشد. جهت گرداوری داده ها از سه پرسشنامه اضطراب بک (1988)، سرسختی کوباسا (1988) و سبک های فرزندپروری بامریند (1972) استفاده گردید. نتایج پژوهش حاکی از آن است که سبک فرزندپروری مقتدرانه، سبک غالب در میان سبک ها می باشد. همچنین مولفه مبارزه جویی در سرسختی بیشترین میانگین را به خود اختصاص داده است. نتایج استنباطی داده ها نیز نشان می دهد که بین سبک های فرزندپروری و اضطراب رابطه معناداری در سطح p ≤0/05 وجود ندارد. همچنین بین سبک فرزند پروری مقتدرانه و سرسختی رابطه معناداری درسطح p≤0/01 وجود دارد. بین اضطراب و سرسختی رابطه معکوس و منفی درسطح p≤0/01 وجود دارد. همچنین یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که مولفه کنترل بیشترین پیش بینی را از سبک فرزندپروری معلمان متوسطه داشته است.