هدف: پژوهش حاضر درصدد آن است تا مؤلفه های شهروندی اسلامی را بر اساس خوانش متن نهج البلاغه مورد بحث و بررسی قرار دهد و از رهگذر آن به تبیین موانعی بپردازد که در دانشگاه های کنونی ما بر سر راه تحقق آن قرار دارد. روش: برای انجام این کار مطالعه به دو شیوه کمی (از نوع توصیفی) و کیفی انجام شده است. جامعه آماری تحقیق شامل دو گروه (اساتید و دانشجویان) و نمونه آماری دانشجویان به تعداد 324 نفر با استفاده از فرمول کوکران و به صورت نمونه گیری طبقه ای به تفکیک جنس، دانشکده و مقطع، انتخاب گردید. ابزار پژوهش پرسشنامه ای بود که توسط محققین و بر اساس مطالعه منابع ساخته شده است. پایایی پرسشنامه بر اساس آلفای کرانباخ 96/0برآورد گردید و جهت بررسی روایی محتوایی و صوری پرسشنامه، ابتدا جدول تناظر سؤالات تحقیق با سؤالات تهیه و در اختیار اساتید و صاحب نظران قرار گرفت و پس از رفع اشکالات و انجام اصلاحات لازم فرم نهایی پرسشنامه تهیه شده است. جهت پاسخگویی به سوال سوم پژوهش از بین استادان نیز به تعداد ده نفر به صورت هدفمند و با استفاده از روش نمونه گیری زنجیره ای انتخاب و داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری شده است. یافته ها: یافته ها نشان می دهد که از نظر دانشجویان در دانشگاه ها میزان توجه به مؤلفه های ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شهروندی اسلامی پایین تر از متوسط ولی مؤلفه های بعد اخلاقی بالاتر از متوسط بوده است. اگرچه از لحاظ آماری داده های مربوط به این بعد نیز همچون ابعاد دیگر شهروندی اسلامی معنی دار نبوده است. همچنین یافته های بدست آمده از مصاحبه با استادان نشان می دهد که موانع تحقق شهروندی اسلامی در سه بخش اجرایی – محیط برون سازمانی، ساختار و سیاست گذاری ها، مسئولین، نیروی انسانی کارآمد- ، فرهنگی – برنامه های فرهنگی، نیروی انسانی، محیط دانشگاه- و آموزشی – برنامه های وزارت علوم، محتوای دروس، تعاملات استاد دانشجو- قرار دارد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش می توان گفت که به طور کلی تربیت شهروند اسلامی در دانشگاه محقق نشده است. به سخن دیگر دانشگاه در عمل برنامه روشنی برای تحقق تربیت شهروند اسلامی ندارد.