از زمانی که تمامی پدیده های اجتماعی و تعاملات سیاسی بشر در قالب دولت ملت های جدید شکل گرفت و هویت های اجتماعی و فرهنگی نیز در این چارچوب نوین تعریف گشت، در عین بیشترین تاکید بر مفهوم صلح و ارزش و اهمیت آن، خونین ترین و وسیع ترین جنگ های تاریخ در این دوران و به دست دولت ملت های مدرن پدید آمده است. این مقاله در جستجوی این پرسش اساسی است که آیا خشونت و منازعه عنصری ذاتی در بنیانِ نهادِ دولت ملت مدرن بوده است؟ در راستای پاسخ به این پرسش در قالب یک پژوهش نظری، ابتدا تعاریف کلاسیک از مفهوم دولت ملت مورد بررسی قرار می گیرد؛ سپس زمینه ها و مبانی تاریخی شکل گیری دولت ملت ها تدقیق می شود و در نهایت ابعاد اساسی خشونت و منازعه نهاد دولت ملت مدرن در اندیشه ی پنج متفکر بزرگ این عرصه (بدن، هابز، روسو، هگل و وبر) جستجو خواهد شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که به رغم تفکرات و ارزش های فراگیری که در مورد صلح وجود دارند و در دوران مدرن شناخته شده اند؛ دولت ملت به عنوان نهاد قدرت سیاسی مدرن حاوی نوعی خشونت سازمان یافته است که در شکل کلاسیک خود آن را بازتولید می کند. به عبارت دیگر خشونت های فراگیر در تاریخ معاصر بشر به گونه ای در این نهاد مدرن، ریشه دارد. از این رو در جریان تحولات جهانی به نظر می رسد، نهادینه شدن صلح تنها با تحول بنیادین دولت مدرن امکان تحقق خواهد یافت.