توسعة اجتماعی یکی از مهم ترین چالش های کنونی جوامع درحال توسعه است؛ زیرا از سویی بیانگر سطح انسجام اجتماعی آن ها و از سوی دیگر نشان دهندة ظرفیت های انسانی و اجتماعی این جوامع است. امروزه رابطة بین سطح توسعه یافتگی هر کشور و رفاه، آسایش، رضایت اجتماعی، سلامت روحی و روانی و احساس کامیابی شهروندان آن بر کسی پوشیده نیست. در این پژوهش، رویکرد های توسعة اجتماعی از منظر اعضای هیئت علمی گروه های علوم اجتماعی دانشگاه های دولتی استان تهران بررسی شده است. روش پژوهش، کیفی است و با استفاده از نظریة مبنایی انجام شده است. در نظریة مبنایی، برای گردآوری داده ها معمولاً از تکنیک مصاحبه استفاده می شود؛ بنابراین، در پژوهش حاضر نیز از طریق مصاحبة حضوری با استادان گروه علوم اجتماعی، داده های لازم گردآوری شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که همة مصاحبه شوندگان به اهمیت توسعة اجتماعی در کشور اعتقاد دارند. آن ها لازمة رسیدن به توسعه را توجه جدی به حوزة اجتماعی و ارتقای سطح آگاهی و مشارکت واقعی شهروندان در فرایندها و برنامه های توسعه می دانند. تحلیل و ارزیابی دیدگاه مصاحبه شوندگان بیانگر آن است که جامعة ایران هنوز نتوانسته است سطوح قابل قبولی از توسعة اجتماعی را پیاده کند و موانع توسعة اجتماعی در کشور، پررنگ تر و تأثیرگذارتر از عوامل توسعه اند. بدین ترتیب، مفهوم توسعة اجتماعی به عنوان مقولة محوری پژوهش انتخاب شد. این امر نشان می دهد که حوزة عمومی و اجتماعی باید خلاقیت ها و استعدادهای خود را در جهت تحقق مطالبات و اهداف جامعه به کار گیرد. موانعی مانند نبود جامعة مدنی، نداشتن مشارکت اجتماعی، نبود احزاب مستقل، پایین بودن سطح امنیت و اعتماد، حضور پررنگ دولت در همه عرصه ها، توسعه نیافتگی فرهنگی، تقابل بین سنت و نوگرایی، فاصلة بین شهر و روستا، توجه نامساوی به اقوام و اقشار، نابرابری های اجتماعی و خویشاوندی نگری، از جمله موانعی هستند که از داده ها بیرون کشیده شده اند و دلالت بر این دارند که برای نیل به توسعة اجتماعی در کشور باید به نحوی اصولی با این عوامل مقابله کرد.