در این مقاله به بررسی میزان مصرف گرایی زنان در لوازم آرایشی و عوامل مؤثر بر آن پرداخته شده است. روش تحقیق پیمایشی بود. از نمونه ای 384 نفری، به صورت نمونه گیری خوشه ایِ تصادفی، زنان 18- 48 سالة شهر تهران که به مراکز خرید مراجعه کرده بودند انتخاب شدند. نتایج نشان می دهد مصرف لوازم آرایشی در جامعة مورد بررسی فراسنی شده است و به سمت فراتأهلی، فراطبقه ای و فراتحصیلی شدن پیش می رود. متغیرهای تأهل و درآمد خانواده تأثیر مثبت بر مصرف گرایی لوازم آرایشی در زنان دارند. تنها متغیر تحصیلات اثر منفی بر مصرف لوازم آرایشی نشان می دهد. بررسی موقعیت هایی که پاسخگویان در آن مکان ها خود را مجبور به مصرف لوازم آرایش می دانند، نشان داد زنان در منزل کمتر از هر مکانی احساس نیاز به آرایش می کنند. نتایج تحلیل چندمتغیره نشان داد 54% از تغییرات متغیر وابستة مصرف گرایی را متغیرهای بررسی شده در پژوهش توضیح می دهند. نتایج تحلیل مسیر نیز ضمن تأیید مدل فرضی اولیه نشان می دهد بیشترین اثر مستقیم بر مصرف لوازم آرایشی مربوط به متغیرهای رفتار رقابتی (به میزان 48/0) و فردگرایی (به میزان 66/0) است. همچنین، چون متغیر فردگرایی علاوه بر اثر مستقیم از طریق تأثیرگذاری بر رفتار رقابتی نیز بر مصرف لوازم آرایش اثر غیرمستقیم دارد، در مجموع بیشترین اثر کل را بر مصرف گرایی زنان نشان می دهد.