آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

مولوی برخلاف برخی عارفان که از سر بی مهری به عقل می نگرند، در آثار خود به ویژه در مثنوی معنوی با اهتمامی ویژه به عقل نگریسته است. او تمام گونه ها و اطلاقات عقل و زوایای آن را بررسی کرده است. از این رو گاه به نکوهش و گاه به ستایش عقل پرداخته است. وی در مواردی مقام راهبری را به عقل سپرده و بیان می کند که کدام گونه عقل است که آدمی را به مقصد می رساند وکدام گونة آن آدمی را از رسیدن به هدف باز می دارد. از آنجا که به نظر مولوی، عقل های جزوی، معاش وهم و خیال اند، به نکوهش آن می پردازد و معتقد است که این عقول نمی توانند راهبر انسان باشند ولی از دیگرسو، عقل های کل، کلی را به عنوان عقولی راهگشا معرفی می کند و اظهار می دارد که این عقل ها هستند که می توانند سرانجام انسان را به سر منزل مقصود برسانند. هدف اصلی این نوشتار آن است که مسئلة عقل وجایگاه آن را از دیدگاه مولوی به روش تحلیلی و با استفاده از آثار وی مورد کند وکاو قرار دهد.

تبلیغات