آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

رساله ی منطقی- فلسفی ویتگنشتاین، اغلب به­عنوان کتابی در نظر گرفته می­شود که به دنبال ارایه­ی تعریفی از حدود و مرزهای اندیشه از طریق تحلیل منطقی زبان است. امّا حقیقت امر این است که نتیجه و غایت رازآمیز و اخلاقی این کتاب است که برای وی اهمیّت دارد؛ بخشی که خود ویتگنشتاین بیشترین تأکید را بر آن دارد. او رساله را در اصل کتابی اخلاقی می­داند و توجّه به این نکته را کلید فهم آن تلقّی می نماید. امروزه دو تفسیر از رساله ارایه می­شود: تفسیر اوّل بیان می­دارد که رساله در تلاش است تا به ما بگوید، متافیزیک به­طور کلّیِ بی­معناست و باید کناری نهاده شود (تفسیر پوزیتیویست­ها). برخلاف آن، تفسیر دوم، تلاش ویتگنشتاین برای مرز نهادن میان اندیشیدنی و نااندیشیدنی، و معنادار و بی­معنا را تلاشی متافیزیکی می­داند. ما در این مقاله تفسیر دوم را ملاک بررسی دیدگاه ویتگنشتاین در خصوص اخلاق قرار داده­ایم. با توجّه به آنچه خواهد آمد، به نظر می­رسد خوانش متافیزیکی رساله، مطابق با محتوای آن، موجّه باشد؛ زیرا معتقدیم، درک درست دیدگاه ویتگنشتاین درباره­ی اخلاق، در گرو این خوانش است.

تبلیغات