مساله فقر به طور کلی و فقر زنان به طور خاص از جمله مسایل اجتماعی است که در سال های اخیر تلاش گردیده است راهبردهایی جهت کاهش آن اتخاذ گردد. نتایج بررسی های آماری نشان می دهد فقر و نابرابری در مناطق روستایی بیش از نواحی شهری و در بین زنان بیش از مردان است. این تحقیق درصدد است در یک مطالعه موردی با روش کیفی و بر اساس رهیافت گراندد تئوری علل اجتماعی و فرهنگی فقر زنان روستایی را مورد مطالعه قرار دهد. نمونه گیری تحقیق، به شیوه نمونه گیری مبتنی بر هدف بوده است و از زنان متاهل و سرپرست خانوار و نیز دختران جوان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) مصاحبه گروهی انجام شده است. سوالات محوری این پژوهش عبارتند از: عوامل تعیین کننده فقر از دیدگاه زنان و دختران روستای مورد مطالعه چه بوده است؟ راهبردهای فردی آنها در مواجهه مساله فقر چه بوده است؟ پیامدهای فقر از نظر آنها چه بوده است؟ یافته های تحقیق نشان می دهد که تبیین کننده های فقر از دیدگاه زنان و دختران روستایی، ناآگاهی اجتماعی، تعصبات طایفه ای، اولویت رسیدگی به افراد ذکور در خانواده، تقدیرگرایی، فقر بین نسلی، جمعیت زیاد خانواده، محدودیت های تحصیلی، بیکاری و آثار جنگ تحمیلی می باشد. نتایج تحقیق نشان می دهد که بارزترین علل فقر در منطقه مورد مطالعه، عوامل اجتماعی و فرهنگی است