مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۴۱.
۳۴۲.
۳۴۳.
۳۴۴.
۳۴۵.
۳۴۶.
۳۴۷.
۳۴۸.
۳۴۹.
۳۵۰.
۳۵۱.
۳۵۲.
۳۵۳.
۳۵۴.
۳۵۵.
۳۵۶.
۳۵۷.
۳۵۸.
۳۵۹.
۳۶۰.
مولانا
حوزه های تخصصی:
در بیشتر متون عرفانی غفلت با مفهومی منفی نگریسته شده و آن را همواره به عنوان اولین گام سقوط سالک و عامل دوری از مسیر سلوک می دانند. صوفیان غفلت را حجابی عظیم دانسته که سالک طریقت در مسیر سلوک با آن مواجه می شود . حجابی در مسیر راه بیگانگان و نااهلان عشق که مولد و مورث شقاوت و فلاکت است. تا آنجا که معتقدند غفلت مهمترین عامل حسرت در روز قیامت و یکی از خانمان سوزترین مصیبت های انسانی، عامل گمراهی و انحراف از صراط مستقیم و دوری از درگاه باری است . نکته قابل تأمل که اساس این پژوهش نیز بر آن استوار است آن است که مولانا بر خلاف دیگر عرفا، غفلت را ستون و اساس دنیای مادی دانسته و معتقد است که این غفلت برای قوام و پایداری این جهان ضروری و بایسته است و عامل عمارت و آبادانی دنیای مادی است . مفهومی که مولانا با تحلیل و تمثیل در پی اثبات آن است و در دیگر متون عرفانی و صوفیانه بدان اشاره نشده است
بررسی نقش نشانه ها و نمادواژه ها در زبان شعری مولانا با رویکرد نشانه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبان عرفانی مولانا بسیاری از تعالیم عرفانی و تجربه های معنوی از طریق نشانه ها و نماد واژه هایی بیان می شود که وی آنها را گاه به صورت نشانه های فرازبانی و نمایه ای و گاه به صورت نشانه های شمایلی و نمادین در قالب تشبیه و تمثیل و استعاره آورده است. در زبان مولانا بسیاری از نشانه های تکراری که در ادبیات عرفانی در قالب تشبیهات و استعاره های شناخته شده کاربرد دارد، به نشانه هایی با قابلیت تفسیرهای جدید تبدیل گردیده و گویی روح تازه ای در قالب عبارت و واژگان دمیده شده و معناهای تازه ای در ذهن مخاطب ظهور پیدا می کند. مولانا بسیاری از نمادواژه ها و نشانه های نمادین را با توجه به تجربه های عمیق خود، دلالت تازه ای بخشیده و تفسیری جدید از این نشانه ها را فرا روی مخاطب می نهد. این گونه تغییر و استحاله در نشانه های نمادین، علاوه بر آن که نشان گر تقلیدگریزی ذهن مولاناست، در بسیاری اوقات در حکم نشانه ای نمایه ای است که تا حدودی جنبه هایی از اندیشه و مکتب عرفانی وی را نشان می دهد. نشانه های نمایه ای در اشعار مولانا را می توان اغلب نشانه های فرازبانی دانست که ظاهراً در بسیاری از موارد به صورت ناخودآگاه در زبان شاعر به کار رفته است. ظاهراً بی اعتنایی مولانا نسبت به رعایت صورت برخی الفاظ و عبارات و سایر مسامحات لفظی در زبان وی را می توان نشانه ای از کارکرد ابزاری «لفظ» و ناچیز یودن آن در برابر اهمیت و اصالت «معنا» نزد وی تلقی نمود.
بررسی اصل معرفت و خداشناسی از دیدگاه مولانا در مثنوی و مقایسه آن با جهان بینی شبستری در گلشن راز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت و خداشناسی شرط اساسی ورود به طریقت و نیل به حقیقت است. در واقع تلاش انسان همواره بر این مبنا بوده است تا حقانیّت ذات خداوند را از راه های مختلف شناخته و از این رهگذر حسّ فطری پرستش را در درون خویش ارضا نماید، هرچند که هنوز هم بعد از گذشت قرون متمادی نتوانسته است به کنه ذات حق تعالی پی ببرد و تلاش وی در این زمینه در حدّ و مرز اندیشه محدود مادیتاحدودی ناکام مانده است. اگرچه در طول تاریخ افراد بسیاری این اصل و جنبه های مختلف آن را بررسی کرده اند، امّا به نظر می رسد صوفیّه ژرف تر به این موضوع پرداخته اند؛ خاصّه عارفان بزرگی نظیر مولانا جلال الدین محمّد بلخی و شیخ محمود شبستری. این مقاله کوششی در جهت بررسی جهان بینی این دو عارف در حیطه مسأله معرفت و چگونگی رسیدن به شناخت بهتر خداوند است.
روح از نگاه عرفانی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به تعبیر مولانا روح انسان که از عالم خویش به دور افتاده و در زندان تن محبوس گشته و مانند نیدر شوق رجوع بدان عالم در این قفس ناله و شکایت آغاز کرده است وی می گوید آن همه زیبایی که در تن دیده می شود به خاطر انعکاسی است که روح در او ایجاد می کند وقتی روح از تن جدا می شود تن تباه می گردد و بوی گندش همه جا را فرا می گیرد. پس جان مجرد است و نقص ونیاز و آفت بدان راه ندارد.
روح در آغاز وجودش روحانی و پاک بوده وچون به کالبد عنصری تعلق یافته رنگ جسمانی پیدا کرده است. نفس هر لحظه رنگ عوض می کند وگاه نفس اماره وگاه به نام لوامه و مطمئنه و... خوانده می شود ولی روح لطیفه ای ازلی که جایگاه علوم و وحی و الهام باشد و از جنس ملائکه و جدا از جسم می باشد.
بررسی تطبیقی مفهوم تجلی در اندیشه وحدت گرای مولانا و شبستری با استناد به مثنوی و گلشن راز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همان طور که می دانیم اصل جهان بینی مولانا بر محور وحدت وجود است؛ اینکه ذات حق به جلوه های گوناگون در کثرات و تعینات تجلی کرده و آن ها را آینه تمام نمای حق نموده است. با توجه به تأثّر شبستری از مکتب مولانا، این مفهوم در ایدئولوژی عرفانی وی نیز وارد شده است. در این مقاله برآنیم تا به بررسی تطبیقی مفهوم «تجلی» که یکی از مفاهیم اساسی در مبحث وحدت مطلق است بپردازیم. هدف عمده ما در مطالعه حاضر، در اصل بررسی شباهت ها و تفاوت های دیدگاهی مولانا و شبستری نسبت به مسأله تجلی ذات حق در کثرات و تعینات است.
«التزام مولانا جلال الدین به شریعت، طریقت و حقیقت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غالباً صوفیه، سه مقوله شریعت، طریقت و حقیقت را مقوله ای واحد، تفکیک ناپذیرو به منزله چراغ راه تلقی کرده ومدعی بودند که طریقت، جز مجاهده در تزکیه نفس و مانع آمدن آن از تعلق خاطر به «ماسوی الله» نیست. ایشان سرآغاز ورود به مرحله حقیقت را شریعت می دانند و طریقت و حقیقت را بدون شریعت از باب زندقه و الحاد می شمارند. مولانا جلال الدین محمد بلخی عارف قرن هفتم، شریعت را بسان شمعی می داند که بی نور آن، سلوک در طریقت و رسیدن به حقیقت امکان پذیر نمی تواند بود. وی در آثار خود درباره ی عدم مغایرت این سه مقوله و وجوب انجام و رعایت آداب و معتقدات و معاملات شریعت و طریقت و حقیقت تأکید دارد. نگارندگان در این مقاله کوشیده اند پس از تفکیک نظرات وی در زمینه باورداشت های او درباره آداب شریعت و لبّ و معنای آن ها در مقوله طریقت و حقیقت بررسی اجمالی داشته باشند
انسان و ویژگی ها ی انسانی از منظر مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولانا شاعر پرآوازه ایران همانند سایر فلاسفه، اندیشمندان و عرفا نگاه ویژه ای به انسان دارد. نگاه او به انسان نگاهی فرا دنیوی است. او به روح خدایی انسان ایمان دارد و انسان را مظهر صفات الهی می داند و بر این اعتقاد است که انسان می تواند با رهایی از قید و بند دنیای مادی به مقام فرشتگی برسد و در جهت مخالف با دل بستن به هوای نفس از حیوان نیز پست تر شود. مولانا روح خدایی انسان را عاملی مهم در جهت خداجویی می داند و گرفتار شدن در محسوسات را مانع درک جهان حقیقی توسط انسان می داند. نوع نگاه و نگرش مولانا به انسان حکایت از توجه ویژه این شاعر نامدار به جنبه ها ی مادی و معنوی انسان دارد. این نگاه چنان دقیق و عمیق است که همه صفات و ویژگی ها ی انسان را به بهترین شکل ممکن بیان می کند.
در این مقاله تلاش شده است با بهره گیری از مفاد و محتوای اشعار این شاعر نامی، ویژگی و صفات انسان به تصویر کشیده شود و نگرش عارفانه وی را پیرامون این مقوله توضیح و تفسیر نماید.
دعا از دیدگاه ابن عربی و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دعا از بدیهی ترین مسائل در حوزه دین پژوهی است که در عرفان اسلامی بر ضرورت آن به کرات تأکید شده است. ظهور عرفان در عرصه بندگی، نقطه عطفی در رابطه انسان با خدا گشود و معبودی خواستنی را به تصویر کشید که لحظه ای غفلت از یاد اوخسران ابدی برای رهروان به دنبال دارد. انعکاس احوال و اطوار عاشقانه در آیینه دعا و زمزمه های ناب عرفانی بس شنیدی وحکایتی نغز و نامکرر است. در آثار عرفای اسلام دعا و نیایش به عنوان پل ارتباطی ناسوت وملکوت از اعتباری ویژه برخوردار است. بخش قابل توجهی از آثار عرفانی بر جای مانده، درخصوص دعاست. لذا در این پژوهش نگارندگان بر آن شدند به بررسی افکار و عقاید ابن عربی بپردازند. او بنیانگذار عرفان نظری است و با درایت و ذکاوت و عرفانی برگرفته از معارف ناب اسلامی استدلال های دل انگیزی در باب دعا و اجابت آن آورده است. همچنین با بررسی آرا و افکار مولانا می توان اذعان داشت که وی نیز مسأله دعا واجابت را با کلام نافذ و تأثیرگذار خود در ضمن حکایاتی جالب بیان نموده است. نکته ی در خور توجه این است که رد پای اغلب افکار و عقاید ابن عربی در اندیشه های مولانا به وضوح قابل مشاهده است.
واکاوی سیر و سفر آسمانی در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احوال باطنی و درونی مولانا همانند بلاغت سخن و شعرش پر از اعجاز و فسون است تا جائی که در مرتبه کلام او را تا والای ایجاز بیان و سحر سخن بالا می کشد و با جوش و خروش روحی اش به امواج پر شکوه مثنوی می کشاند و خود در جذبه احوالات و گفتار خویش مفتون می ماند. بدون تردید در ژرفای این اندیشه یکی از مباحث اثر گذار در فرهنگ معرفتی مولانا سفر است که یکی از مباحث شورانگیز در تحقیقات جامعه شناختی اعم از آداب و رسوم و یا علم و فرهنگ بوده و همواره در مبانی فکری مورد استقبال حکیمان و متفکّران قرار گفته است. مولانا که در این مقوله مستثنا نیست در مثنوی از سفر و آداب سفر چه سفر آفاقی، چه انفسی یاد کرده و به تفسیر مراتب عرفانی آن در سفر درونی و معراج پرداخته است، همچنین در منزلت راهروان راه طریقت که سیر و سفر روحانی و معنوی را شامل می شود هنرنمایی کرده است. بخشی از این سیر و سفر عرفانی مولانا در آسمان معنایی شکل می گیرد و در سفر آسمانی، معراج را مطرح می کند که خود بحث عروج را شامل دو نوع سفر می شمارد. اوّل عروج خاصّ که شامل معراج نبی اکرم(ص) و انبیاء الهی می باشد و سپس عروج عامّ را مطرح می کند که سفر درونی و عروج اولیاء الله را در این مجموعه می گنجاند.
تحلیلی بر خواب ها و رؤیاهای عرفانی از منظر مولانا در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معانی والایی که از حضرت حق فرود می آیند صورتی جسمانی مانند صورت خیال ما می پذیرند و سپس به عالم ملک فرود می آیند. انواع خواب ها مربوط به این عالم است و دنیای خواب و رؤیا، جهانی است پهناور و سرشار از شگفتی ها و عجایب و غرایب که با چشم بر هم زدنی حادث و نمایان می شوند. چرا که محدودیتی در آن عالم خیال نیست و روح والاست که در آن عالم سیر می کند. پدیده خواب و رؤیا از فرهنگ عامه فراتر رفته و در کلام و اندیشه عرفا و متصوفه و حتی شعرا و نویسندگان مورد توجه و کاربرد ویژه قرار گرفته است و مولانا جلال الدین بلخی در کنار بزرگانی چون ابن عربی و... بینشی اندیشمندانه و خداگونه به مقوله خواب و رؤیا دارند و آن را یکی از راه های رهایی روح از قفس تن و اتصال به عالم ملکوت می دانند. با عنایت به کارکردهای گوناگون خواب و رویا در مثنوی معنوی، در این مقاله پس از مختصری در باب رویا، ویژگی ها و خصایص آن، چگونگی آن در قرآن و احادیث، به بررسی شاخصه های خواب و رویا در اشعار مثنوی پرداخته شده است.
رفتارشناسی کاینات از دیدگاه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جهان بینی مولانا آنچه بر «رفتار کاینات» تعبیرمی شود و به عنوان رفتار طبیعت و طبایع اشیا می شناسیم، «عادت خداوندی» است که بر اراده الهی جاری است و در حقیقت قضای الهی که همان برنامه خداوندی برای مدیریّت عالم است، چون فرماندهی بر روی عادات نشسته است و آن ها را می گرداند. از دیدگاه مولانا درک لایه های زیرین و جان و مغز عالم حقیقت و حقیقت عالم، در گرو رمزگشایی و رازگشایی بطون عالم طبیعت می باشد و در این مقام است که احاطه ی خداوند بر عالم و حاکمیّت او بر کاینات پرده از رخسار برداشته و حقیقت وجودی خود را نشان خواهد داد. چنین نگرشی نسبت به پدیده های عالم، در پ اره ای از داوری های واپسین که ما درباره ساختار عالم می کنی م، تأثیر گذار بوده، نسبت انسان را با خداوند، جه ان هستی و انسان های دیگر مشخّص می کند. در حقیقت آنچه در تبیین رفتارشناسی کاینات مورد نظر ماست، نه تبیینِ صُور فلکی و اجرام آسمانی، بلکه فعل و انفعالات نهفته در عالم هستی است که از طریق مدیری محیط بر عوالم اداره می شود که در تأویل عرفانیِ آن، ماحصلی جز نیلِ آدمی به جان جهان ندارد. مولوی این کنش درونی هستی را عشق می داند و راه رهایی و جاودانگی را عاشقی می شناسد. از نظر مولانا خواست و مشیّت الهی بر محور عشق می چرخد و زمانی که خود را با این کشش و کنش عظیم جهان هستی پیوند می دهیم از همه محدودیّت های فردی و ظاهری رهایی می یابیم و به جان جهان می پیوندیم.
تحلیل عرفانی فقر و غنا از دیدگاه عرفانی خواجه عبدالله انصاری و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«فقر» یکی از مراحل سیر و سلوک عرفانی و در لغت به معنای نیاز و احتیاج است و در اصطلاح صوفیه، نیازمندی به خدا و بینیازی از غیر اوست. «فقر و غنا» در ادبیات ایران و به خصوص در آثار عرفانی، سابقهای کهن و جایگاهی والا دارد. فقر در لغت به معنای درویشی و نداری و «غنا» نقطه مقابل آن و به معنی توانگری، بینیازی و دولتمندی است. سالک در این وادی به صفت عدم اصلی و فقر ذاتی خود برمیگردد و به آن اقرار میکند. فقر از مسائل مهم عرفانی است و علاوه بر شاعران که در دیوانهای خود به آن اشاره کردهاند خود عرفا نیز در این زمینه نظریهپردازی میکنند. این جستار که با روش تحلیلی و توصیفی انجام گرفته است بر آن است که مقوله فقر را از دید دو عارف (انصاری و مولانا) همراه با شواهد شعری تبیین و تفسیر کند و آن را از دید عرفان مورد بررسی قرار دهد.
بررسی تطبیقی رویکردهای اندیشه اسلامی به قیامت و بازتاب آن در مثنوی مولوی و گلشن راز شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نزدیک بودن عرفان با دین اسلام و ارتباط گسترده آموزه های عرفانی با مسائل شرعی و اصول خاصّ این دین و تأثیرپذیری شاعران، نویسندگان و به ویژه عرفا از مکاتب اسلامی و مبانی اعتقادی آن در طول تاریخ شعر و ادب پارسی همواره منجر به پیدایش آثاری جامع در حوزه عرفان ایرانی- اسلامی شده است. توانمندی خاصّ عرفا و بزرگان علم فلسفه و کلام سبب تلفیق این دو حوزه (عرفان و آموزه های اسلامی) با یکدیگر شده و بر شمول کلّی این آثار نیز افزوده است. در این میان، مولانا و شبستری، صرف نظر از وجوه مشترک اعتقادی در ایدئولوژی و سبک شخصی خویش، با بهره گیری از مشرب عرفانی و اسلامی، توانسته اند در آثار برجای مانده از خویش، سیمایی کامل از اصول اعتقادی خود را ارائه دهند که اعتقاد به معاد جسمانی و روحانی، از موضوعات مشترک در جهان بینی این دو عارف است. اگرچه میزان توجّه به مسائل اعتقادی و نگرش فکری در مثنوی معنوی (به دلیل حجم بالای مطالب) بیشتر و در گلشن راز (به دلیل حجم محدود مطالب) بسیار کمتر از سایر موضوعات و مسائل متشابه است؛ امّا می تواند پژوهش های تازه و بی نظیری را به خود اختصاص دهد که نگارندگان در این جستار، مسأله قیامت را در اندیشه مولانا و شبستری با استناد به اصول و آموزه های اسلامی به طور تطبیقی بررسی می کنند تا از این رهگذر برخی از اعتقادات و شالوده های فکری این قبیل شاعران عارف مشرب، بر مخاطبان آشکار شود.
رستاخیز عرفانی انواع نادر صوت در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۴ بهار ۱۳۹۷ شماره ۵۵
289 - 314
حوزه های تخصصی:
غزلیات شمس پیوندخروش ناخودآگاه درونی شاعر و آواهای طبیعی نظام هستی است، این دو در تطبیق با فضای عرفانی ومعناییمتن شاعرانه به سبکی موسیقیایی احضار می شوند،مولانا بی هیچ انتخاب گزینشی یا تحمیلی برمتن، مفاهیم عرفانی را در بستر جویباری غزل می نشاند و در این راستا به جلوه های طبیعی و شاعرانه صوت روی می آورد،رویکرد درونی و جوششی مولانا به اصوات، مجموعه ای از حرف آهنگ ها، واژه آهنگ ها، متن آهنگ ها و صدامعناهارا در حریم غزلیات شمس فراهم آورده است،این اصوات دارای مصادیق متعددی است و در این جستار با عناوین:اصوات شاعرانه، اصوات قرردادی، اصوات موکد، اصوات ممتد، اصوات وابسته و اصوات نواختی نامگذاری شده وکیفیت دیگر انواع شناخته شده صوت و صوت آفرینی در غزلیات شمس، ازجمله:نام آوا، صدامعنا، نغمه حروف، تکرار، تجنیس و،،،تحلیل شده است،در غزلیات شمس منشااصوات، حرکت است و این دو، کفه ها یک ترازو هستند،دراین جستار مهمترین عناصرایجاد حرکت که به خلق ابزارهای صوت آفرینی منجر می شود، برشمرده شده است،رابطه صدا و حرکت و مقاصد ثانویه اصوات در غزلیات شمس، دیگر محورهای این پژوهش هستند
بررسی تحلیلی داستان عرفانی شیر و نخچیران مثنوی بر اساس نظریه آلبرت الیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۴ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵۶
159 - 181
حوزه های تخصصی:
مولانا جلال الدین بلخی (672-604 ه.ق) عارفی اندیشمند و شیفته حقیقت بود. این حقیقت جویی با مشرب عشق و اشتیاق در هم آمیخته و به آثار عرفانی او رنگ و بویی خاص بخشیده است. به طوری که نه، کسی به آن روش تقدم دارد و نه با فضل به اقتفای آن قدم نهاده است. مثنوی معنویسرشار از قصه های تعلیمی و داستان های حکمت آموزی است که ارتباط چشمگیری با مفاهیم روان شناسی دارد. آلبرت الیس(متولد 1913م.)روانشناس شهیر آمریکایی دوازده نظریه ارائه کرده است که در میان روانشناسان از شهرت خاصی برخوردار است. یکی از نظریات وی موضوع اهمالکاری است و مقصود این که چرا انسان بدون علت مشخصتصمیمات خود را به تعویق می اندازند و یا آن را با تاخیر انجام می دهد؟ و علت این رفتار غیرمنطقی در چیست؟نویسندگان در این مقاله می کوشند تا موضوع اهمالکاری را در داستان شیر و نخجیران دفتر اول مثنوی بر اساس نظریه آلبرت الیس مورد نقد و واکاوی قرار دهند و نکات مشترک و زمینه های این رفتار غیرمنطقی و شیوه برخورد با این مشکل و نابسامانیرا بررسی کنند. همچنین در این تحقیق ثابت می شود که نظریه یرفتار درمانی عقلانی- هیجانی الیس به دلایل مختلف، قبل از آن که یک مدل روان درمانی از نوع پزشکی باشد یک مدل تربیتی است.
بررسی حس نوستالژی در مثنوی مولانا با نگرش به توابع(میانجی های) شوق بازگشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
...هر کسی کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش«نوستالژی» یا غم غربت همان حس دلتنگی شاعر یا نویسنده است، در فقدان چیزهایی از قبیل دوری از سرزمین مادری، میل حب الوطنی و... که در موقعیت کنونی برای او دور از دسترس است. تغییر و تحول اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی در برانگیختن این حس غریب غربت بسیار موثر است. عرفان تماما نوستالژی است برای نمونه می توان به غم غربت، جدایی نی از اصل که نیستان نامیده می شود، سیر و سفر روح و نیز به تنگنای جسم و... در آثار شاعر صاحب سبک و عارفی همچون مولانا، که به این حس زیبا جلوه ویژه ای داده است، اشاره نمود. یکی ازمواردی که به دنبال غم غربت و دوری درآثار سنتی ومعاصر، مخصوصا در اشعار و نوشته های گرانقدر مولانا جلال الدین، احساس می گردد میل به تجدید وضعیت و شوق وصال و بازگشت به اصل است. در این مقاله با پژوهش در شش دفتر مثنوی معنوی مولانا، شیوه ها ومیانجی های علاقمندی، آرزو، طلب و جستجو مورد بررسی قرار گرفته است
وحدت و کثرت ادیان با رویکرد عرفانی در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرواضح است که مولوی بلخی یکی از شگفتیهای ادبی و عرفانی است که در بسیاری از اشعار خود بر وحدت ادیان در مثنوی تأکید دارد. مولوی پژوهی فراوان ایران و جهان گویای این است که مولانا دارای اندیشه های بلند و فراجهانی است. او بر این باور بوده است که یکی از بزرگ ترین بیماری های بشریت، بیماری نفس اماره، خودخواهی وتکبر انسان ها برای رسیدن به مراتب مادی ودنیایی است. این پژوهش، با روش توصیفی-تحلیلی به چگونگی تأثیر وحدت ادیان در آموزه های مولانا همت گمارده است که شاخص اصلی این بحث عرفان اسلامی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مولوی در تمثیلاتی که به ویژه از ادیان می آورد، تأویلات آزاداندیشانه اش درپذیرش عقاید را آشکارابر زبان جاری می سازدو گوناگونی حکایات و موضوعات، یک هدف واحد دارد، همچون جامعه متکثری که دارای وحدت و یکرنگی است وتأکید بحث بر عرفان است که در تقویت روحیه معنوی، عشق ورزی و محبّت به انسان ها دورنمایی دارد و دروحدت و اتّحاد ادیان متکثرپیوندی شگفت انگیزبرقرارمی کند و انسان را به حقیقت هستی پیوند می دهد.
بررسی تحلیلی تأثیر ذهن و زبان سنایی بر مولانا (بر اساس رویکرد بینامتنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
67 - 84
حوزه های تخصصی:
بدیهی است که تصوّف و عرفان از موضوعات بسیار مهم در تحولات شعر فارسی در قرن ششم بوده و سنائی نخستین کسی است که به ایجاد منظومه های بزرگ عرفانی (چون حدیقه الحقیقه و طریق التحقیق) توجّه کرده است. علاوه بر این، بسیاری از قصائد او به موضوع اخیر اختصاص داده شده است. بررسی احوال و آثار مولانا و سنایی درنظر ادیبان و محقّقان فارسی زبان – اعم از ایرانی و غیرایرانی- بسیار مهم بوده است. نگارنده در این جستار برآنست که با روش تحلیلی- توصیفی مبتنی بر مطالعه بینامتنی، به بررسی تأثیرات سنایی بر مولوی بپردازد. برآیند تحقیق نشان می دهد که مولوی با همه عظمت و بزرگی، عمیقاً متأثّر از اندیشه و آثار شاعر غزنه است. مولوی هرگاه به مسائل عارفانه و عشق و ایمان صادقانه می پردازد، خود را به سنایی بیش از دیگران نزدیک می بیند. به تعبیر محقّقان، مولوی بیشترین اقتباس را از آثار و اشعار سنایی داشته است و این اقتدا تا آن جا پیش می رود که برخی مولوی را متهم به پیروی بیش از حد از سنائی می کنند. این تأثیر با هنرنمایی های مولوی در زمینه ذهن و زبان و تصاویر و حکایات با زیبایی بیشترخودنمایی می کند.
دیوان شمس تبریزی، آینه بازتاب شعورمندی کائنات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۰
78 - 97
حوزه های تخصصی:
دیوان شمس تبریزی، اثر معروف مولانا جلال الدّین محمّد بلخی، عارف بزرگ مسلمان قرن هفتم هجری، مانند اثر ارزشمند دیگر وی، مثنوی معنوی و همچنین همه آثار عرفانیِ اسلامیِ فارسی، آینه بازتاب باورهای خاصّ عارفان بزرگ مسلمان است. یکی از این باورها، «شعورمند دانستن کائنات» است که الهام بخش اصلی ایشان در این خصوص، آیات قرآن کریم و روایات اسلامی است. عارفان بزرگی چون مولوی، با تأثیرپذیری از این گنجینه های ارزشمند دینی، به ویژه آیاتی که به تسبیح موجودات یا مورد خطاب قرارگرفتن آن ها از سوی خالق خویش اشاره دارند، همه عالم وجود را حیّ و ناطق و دارای شعور می دانند. علاوه بر این، رسیدن به این باور، آن گونه که خود اذعان نموده اند، از طریق کشف و شهود نیز بر ایشان محقّق شده است. در این مقاله که از روش سندکاوی در جمع آوری اطّلاعات، استفاده گردیده، سعی شده است تا نمونه های برجسته بازتاب شعورمندی کائنات، از دیوان شمس تبریزی، استخراج و تحلیل و توصیف گردد. از مهم ترین نتایج مقاله حاضر، آن است که مولوی در انعکاس این باور عرفانی اسلامی در دیوان شمس تبریزی، هم از نظر میزان، هم صراحت بیان، گوی برتری را از دیگران ربوده است
مفهوم دیگری و دیگرستیزی و دیگرپذیری در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۱
68 - 99
حوزه های تخصصی:
«دیگری» از مفاهیم فلسفی ای است که از قرن بیستم در آثار فیلسوفانی چون هایدگر، سارتر و بوبر و لویناس مطرح شده است.اگر چه در فلسفه اسلامی مفهوم «دیگری» به صورت یک مساله مطرح نشده است اما در ادبیات فارسی به شکل های مختلفی چون اقلیت های دینی، قومی و زبانی به این پدیده پرداخته شده است. نگاه مولانا در کتاب مثنوی معنوی اش به مساله دیگری به دو گونه است که هر دو نگاه، برخاسته از ویژگی های شخصیتی و فکری خود او و ضرورت های فضای فرهنگی عصر زندگی شاعر است. در نگاه اول مولانا در قامت یک فقیه مدرسه ای وامدار بر ساخته های پیشین درباره دیگری های مطرح در جامعه زمان خویش است و داوری هایی را روایت می کند که خود هیچ نقشی در تولید آن نداشته است و رنگی از ستیز با دیگری در قالب تحقیر، طرد و نفی را به همراه دارد. در نگاه دوم اما، دنیای مولانا بسیار متفاوت بوده و اندیشه خود وی و تجربیات شخص اش، شکل دهنده و تعریف کننده مفهوم دیگری است. اگر در نگاه اول، شاعر روایتگر اندیشه های دیگران است در نگاه دوم، خود دست به تولید معرفت می زند و در این افق جدید با کمک بن مایه های اندیشه عرفانی، بسیاری از بر ساخته های مرسوم پیشین را بر نتافته و تکرار نمی کند و با نگاهی انسانی و عرفانی، هستی و انسان را روایت می کند و از این رهگذر مفهوم «دیگری» نیز از تعاریف سابق خود دور و بازتعریف می شود.