مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۸۱.
۳۸۲.
۳۸۳.
۳۸۴.
۳۸۵.
۳۸۶.
۳۸۷.
۳۸۸.
۳۸۹.
مسکن
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل تأثیرگذار بر کیفیت اجرای بودجه ریزی مبتنی بر عملکرد در سازمان های پروژه محور بخش مسکن ایران است.
روش: این پژوهش کیفی- کمّی است؛ در بُعد کیفی از تحلیل تم، و در بُعد کمّی از فن فازی- دلفی و کپراس توسعه یافته استفاده شده است. عوامل مورد بررسی پژوهش از طریق مصاحبه با خبرگان و تحلیل تم به دست آمد. جامعه آماری پژوهش شامل کارکنان متخصص در حوزه برنامه ریزی و بودجه بندی شرکت های پروژه محور فعال در بخش مسکن ایران هستند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند بوده، و حجم نمونه (20 نفر) مشتمل بر متخصصینی بوده که دانش و تجربه مرتبط در حوزه سازمان های پروژه محور در بخش مسکن را داشتند. برای غربال و اولویت بندی ابعاد و شاخص ها به ترتیب از دو پرسشنامه خبره سنجی و اولویت سنجی، و برای تجزیه وتحلیل از فنون فازی- دلفی و کپراس استفاده شده است.
یافته ها: از میان شاخص های احصاء شده از مصاحبه با خبرگان، با استفاده از ابزار تحلیل تم و با استفاده از فن فازی-دلفی برای غربالگری، 13 شاخص دارای عدد دیفازی بالاتر از 7/0 بودند. برای اولویت بندی نهایی تکنیک کپراس توسعه یافته مورد استفاده قرار گرفت. با استفاده از تکنیک کپراس، سه شاخص شدت اهمیت (وزن 33/0)، میزان قطعیت (وزن 33/0) و تخصص خبرگان (وزن 33/0) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. با توجه به نتایج، شاخص ها عبارتند از: هوشمندسازی کسب وکار، زیرساخت های فناوری اطلاعات، شفافیت، ذینفعان، تدوین قوانین هم سو با بودجه عملکردمحور و نظارت که بیشترین اولویت را داشتند.
نتیجه گیری: برای اجرای بهینه بودجه ریزی مبتنی بر عملکرد در بخش مسکن، هوشمندسازی کسب وکار، زیرساخت های فناوری اطلاعات، شفافیت و ذینفعان اولویت ویژه ای دارند.
تبیین مدل هنجار فضایی با هدف ترویج رفتار پایدار در مجتمع های مسکونی بر اساس نظریه نحو فضا (مطالعه موردی: شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به اهمیت رفتار افراد در تحقق اهداف پایداری، مدل های رفتاری به نحوی سعی در شناخت مولفه هایی داشته اند که پیش بینی کننده رفتار پایدار باشد. علی رغم تحقیقات بی شماری که رفتارها و ساختارهای فضایی را مورد مطالعه قرار داده اند، تاکنون تحقیقی در زمینه تاثیر رفتار فضایی بر رفتار پایدار انجام نشده است. پژوهش حاضر با افزودن رفتار فضایی به مولفه های مدل رفتار برنامه ریزی شده (انگیزش، نگرش، هنجار و کنترل رفتاری درک شده) به بررسی تاثیر این عامل پرداخته است.
هدف پژوهش: هدف نهایی دستیابی به دیدگاه مشخص تری در رابطه بین محیط فیزیکی مسکن و رفتار انسان با تاکید بر فضامحوری معماری معاصر است.
روش شناسی تحقیق: 516 پرسشنامه محقق ساخته که توسط محققان حوزه رفتار و روان شناسی مورد تایید قرار گرفته بود توزیع شد. چگونگی این تاثیرگذاری مستلزم بررسی ساختارهای فضایی و ویژگی های آن ها بود. به همین دلیل، الگوهای ساختاری و نحوی مسکن شهروندان مورد آزمون قرار گرفته نیز برداشت شد. مدل معادلات ساختاری، آزمون تحلیل واریانس و آزمون های نحوی محاسبه شاخص دید، هم پیوندی، عمق و ارزش فضایی ابزارهای تحلیلی این پژوهش بوده اند.
قلمرو جغرافیایی پژوهش: شهر شیراز و مناطق 11 گانه آن محدوده مورد مطالعه تحقیق را تشکیل می دهند.
یافته ها: رفتار فضایی دارای ارتباط مثبت و متقابل با همه فاکتورهای رفتار برنامه ریزی شده می باشد و بیشترین تاثیر را بر رفتار همیشگی و هنجارها داشته است. آزمون مقایسه میانگین نشان داد میان رفتار فضایی و رفتار پایدار افراد در دو الگوی مرکزگرا و محورگرا تفاوت معناداری وجود دارد. این تفاوت ناشی از ارزش فضایی قلمروهای مختلف و امکانات محیطی و فضایی بود که در اختیار ساکنان خود قرار می دهند. الگوی مرکزگرا، قلمروی عمومی را با یکپارچگی و دید بالاتر در معرض استفاده بیشتر قرار می دهد و الگوی محورگرا قلمروهای خصوصی را مورد اهمیت بیشتری قرار داده و خلوت گزینی را تشویق کرده است.
نتایج: نتیجه تحقیق، با توجه به تاثیر استفاده پذیری و میدان های دید و عمق متوسط هر فضا که کنترل کننده ارتباطات و تعاملات بین اعضای یک جامعه کوچک مانند خانواده هستند، مدل هنجار فضایی نام گذاری شده است.
بررسی جایگاه آستانگی در معماری خانه های ویلایی شمال بخش مرکزی تهران در دوره پهلوی بر اساس مفهوم سکونت نزد نوربرگ شولتز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۱۳۵
21 - 40
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: آستانگی، مرحله میانی از فرایند گذار، شامل جدایی، انتقالی/ آستانه ای و پیوستن، نزد صاحب نظران انسان شناسی است. این مفهوم، در امر سکونت نزد نوربرگ شولتز ناظر بر رابطه متقابل «سرگردانی» و «ماندن» در فرایند جدایی تا رسیدن میان مراکز و راه ها، جهت ایجاد رابطه ای صمیمانه با مکان جایگاهی اساسی دارد؛ دراین راستا، مجموعه ویژگی های آستانگی فضاها، حاصل از تبیین جایگاه آستانگی در سکونت برمبنای سلسله مراتب، تحت عنوان ماهیت انفصالی- اتصالی، گشودگی و نفوذپذیری، انعطاف پذیری و گوناگونی و پویایی قابل شناخت هستند.هدف پژوهش: هدف این پژوهش، بررسی جایگاه آستانگی بر اساس ویژگی های فضایی حاصل از تبیین آستانگی در سکونت، در عرصه های سه گانه گذار نمونه هایی از خانه های ویلایی شمال بخش مرکزی تهران در دوره پهلوی است. دراین راستا، این پژوهش با ارائه نتایج خود، شناختی از کیفیات آستانگی فضاهای مذکور با توجه به تغییرات آستانگی در دوره پهلوی در تهران به عنوان پایتخت، به وجود می آورد. نتایج پژوهش، به عنوان پاسخی به چیستی جایگاه آستانگی در فضاهای مذکور، می تواند گامی در حوزه بررسی و طراحی فضاهای قابل سکونت، به عنوان هدف معماری، به ویژه مسکن، قلمداد شود.روش پژوهش: این پژوهش توصیفی- تحلیلی، ازطریق موردپژوهشی متکی بر مطالعات اسنادی، مشاهدات میدانی، مستندنگاری و تحلیل و مقایسه تطبیقی یافته ها انجام شده است.نتیجه گیری: ماحصل تحقیق بیان می کند، بیشترین تغییرات در «سلسله مراتب»، «انفصال- اتصال» و «گشودگی» در «محدوده ورودی بنا»، «ورودی اتاق ها» و «فضاهای خارجی» است. این تغییرات، به ترتیب موجب غلبه گشودگی بر بستگی و انفصال بر اتصال؛ غلبه یکبارگی، ضعیف شدن حریم داخل اتاق - و در مواردی تقلیل خوانایی هال ورودی- و اشراف شده اند. علاوه بر این، «هال ورودی در ترکیب با راه پله» و «فضاهای نیمه باز» در نمونه های مطالعه شده دوره دوم پهلوی، نسبت به دوره اول، به لحاظ «ماهیت انفصالی- اتصالی» قوی تر عمل کرده اند. از سوی دیگر، همواره به شاخص های «انعطاف پذیری»، «گوناگونی» و «پویایی»، علی رغم اشراف، توجه شده و به خصوص در بخش «فضاهای نیمه باز»، در بناهای دوره دوم نسبت به دوره اول، در تقویت جایگاه آستانگی تأثیرگذارتر بوده اند.
تحلیل CFD رفتار حرارتی زیستگاه پایدار مریخ با تأکید بر مدل سازی هندسی گنبدسازی ایرانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
148 - 173
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر بحران زیست محیطی و کمبود انرژی به چالش بزرگی برای معماران، سرمایه گذاران و کاربران صنعت ساختمان تبدیل شده است. یکی از الزامات طراحی معماری در جریان دستیابی به ساختمان بهینه از لحاظ مصرف انرژی، میزان دریافت و حفظ (عدم دریافت) دمای حاصل از تابش خورشید در راستای ایجاد آسایش حرارتی ساکنان و کاربران هست. از سوی دیگر با پیشرفت علم و تکنولوژی، تحقیقات و اکتشافات در حوزه های گوناگون تنها به زمین محدود نشده و مطالعات زیادی در مورد سفر، اسکان و تمدن فضایی انجام شده است. لذا مهندسان مکانیک به یاری معماران پیوسته اند و دیدگاه های خود را مشترکاً در مورد زندگی در فضا مطرح نموده اند. اساساً، معماری فضا تعمیمی از معماری زمین است و ازآنجاکه حدود 40 درصد از مصرف انرژی در بخش ساختمان است، به کارگیری راه های گرمایش (و سرمایش) فعال و غیرفعال کمک قابل توجهی به کاهش مصرف انرژی می کند. ازاین رو در این پژوهش، سعی گردید تا ضمن شناسایی مؤلفه های مؤثر در ساختار کالبدی و محیطی طراحی زیستگاه پایدار در مریخ، با ایجاد پیکره بندی ملهم از گنبدسازی و مناسب با شرایط اقلیمی خاص مریخ، فاکتور تأمین آسایش حرارتی ساکنین زیستگاه را با ترکیب بهینه لایه های شیشه و متریال بتن مریخی مورد بررسی قرار دهیم. در این مطالعه از روش تحقیق «شبیه سازی و مدل سازی» استفاده شده و مواد و روش دستیابی به این هدف، استفاده از شبیه سازی کامپیوتری (نرم افزار فلوئنت) است. نتایج نشان می دهد که با افزایش سطح بتن مریخی و کاهش سطح شیشه، تشعشع وارد شده موقعیت کمتری جهت خروج از دامنه دارد و اتلاف انرژی کمتر شده است .اهداف پژوهش:شناسایی مولفه های مؤثر در ساختار کالبدی و محیطی طراحی زیستگاه پایدار در مریخ.الگوگیری از مدل سازی هندسی گنبدسازی ایرانیان در طراحی زیستگاه پایدار در مریخ.سؤالات پژوهش:مؤلفه های مؤثر در ساختار کالبدی و محیطی طراحی زیستگاه پایدار در مریخ کدامند؟چگونه می توان از مدل سازی هندسی گنبدسازی ایرانیان در طراحی زیستگاه پایدار در مریخ الگو گرفت؟
شخصی سازی در مجتمع های مسکونی حداقلی و بازتاب آن در تحولات کالبدی معماری آن ها (نمونه موردی: مجتمع های مسکونی مهر زیتون شهر پردیس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
312 - 326
حوزههای تخصصی:
شخصی سازی در مسکن، یعنی ساکنین قادر باشند به طریقی مُهر خود را بر آن مکان بزنند و آن را متعلق به خود و شخصی نمایند. طراحی مسکن به صورت انبوه در قالب مجتمع های مسکونی (مانند طرح مسکن مهر)، معمولاً تنزل در کیفیت هویت اختصاصی واحدهای مسکونی را به همراه دارد. درصورتی که در عین وجود کمینگی فضایی، تلاش برای غنای کیفی و ایجاد مکانی باهویت صورت نگیرد، ساکنین در ارتباط خود با مکان (خانه)، دچار مشکل می شوند و رابطه پایدار مکان - انسان شکل نخواهد گرفت. لذا دغدغه مند بودن طراحان، سازندگان، مسئولان و کاربران (ساکنین)، دررابطه با خلق مجتمع های مسکونی ضروری و مهم هست. با انتخاب نمونه موردی (مجتمع مسکن مهر زیتون در شهر جدید پردیس)، مطالعه میدانی با شیوه پرسه زنی، مشارکت فعال و گفت وگو با ساکنین انجام شد. رویکرد جمع آوری داده ها، نگرش سنجی از ساکنین و شیوه آن، پرسش نامه با سؤالات بسته (طیف لیکرت) و باز بود. اندازه جامعه آماری، 378 واحد مسکونی دارای سکونت بود که با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 190 واحد مسکونی به عنوان جامعه نمونه انتخاب شد. به منظور تحلیل داده ها، از سنجش فراوانی و روابط همبستگی پیرسون با کمک نرم افزار تحلیلی spss استفاده شد.کم ترین میزان رضایت ساکنین مربوط به همسانی شکل واحدها (0.7) و ابعاد فضاها (1.2) و بیشترین دغدغه شخصی سازی مربوط به تغییر ابعاد فضاها (4.3) و تغییر و زیباسازی بلوک (3.3) بوده است. آزمون های همبستگی پیرسون نشان می دهد هرچه از فضاهای عمومی تر به فضاهای خصوصی تر می رسیم، دغدغه ذهنی و تمایل به مشارکت برای تغییر و شخصی سازی افزایش می یابد. در فضاهای عمومی (فضای باز و لابی) میزان مشارکت در شخصی سازی، تابعی از میزان رضایت افراد از فضاها و بسیار کم است؛ در واقع جاذبه فضا، آنان را به مشارکت وامی دارد. این درحالیست که در فضاهای خصوصی (داخل واحدها)، علی رغم نارضایتی زیاد از خانه، ساکنین تمایل زیادی به ایجاد تغییرات شخصی در محیط داشته اند.اهداف پژوهش:تبیین نسبت هویت و شخصی سازی در مجتمع های مسکونی حداقلی.تعیین پیامدهای شخصی سازی در مجتمع های مسکونی حداقلی.سؤالات پژوهش:نسبت هویت و شخصی سازی در مجتمع های مسکونی حداقلی چگونه است؟پیامدهای شخصی سازی در مجتمع های مسکونی حداقلی چیست؟
بررسی تاثیر حیات پذیری فضاهای سکونتی قشر کم درآمد بر توانمندسازی ساکنان آن، نمونه مورد مطالعه: چهار پهنه غیر رسمی شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۰
3 - 18
حوزههای تخصصی:
مسکن یکی از مهم ترین نیازهای انسان به شمار می رود و سکونتگاه های حاشیه ای، راه حل اقشار کم درآمد جامعه به مسئله مسکن بوده و به تدریج منجر به معضلات گوناگونی شده و این سکونتگاه ها را با چالش های جدی روبه رو کرده است. البته رهیافت های مختلفی برای حل این معضل ارائه شده که توانمندسازی یکی از به روزترین و کارآمدترین آنهاست؛ مهم ترین محور آن هم کسب قدرت کنترل و تسلط بر نیروهای تأثیرگ ذار ب ر حیات انسانی است. بنابراین هدف پژوهش بررسی رابطه حیات پذیری فضاهای سکونتی قشر کم درآمد با توانمندسازی ساکنان آن بوده و در پی پاسخ به این پرسش است که کدام عوامل بیشترین تأثیر را بر حیات پذیری فضاهای سکونتی و توانمندسازی ساکنان آن دارد؟ و هریک از این عوامل چگونه بر شکل گیری رابطه بین این دو در صورت وجود، اثر می گذارند؟ براساس ادبیات موجود الگویی از مؤثرترین ابعاد و معیارها برای حیات پذیری فضاهای سکونتی و توانمندی ساکنان آن استخراج گردید. به منظور ارزیابی الگوی نظری، چهار محله مسکونی در چهار پهنه حاشیه نشین شهر تبریز (محلات سیلاب، ابوذر، زمزم و آخماقیه) انتخاب و با روش پرسشنامه در بستر مطالعات میدانی اقدام به بررسی شد. شیوه پژوهش پایه ای این پژوهش، همبستگی است که با تبیین الگوی معادله های ساختاری، حیات پذیری به عنوان متغیر مستقل و توانمندسازی به عنوان متغیر وابسته مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس بارعاملی هر سنجه و جایگاه هریک از متغیرهای الگوی نظری تعیین شد. یافته های پژوهش بر اهمیت ابعاد حیات پذیری فضاهای سکونتی در توانمندسازی ساکنان آن دلالت دارد و نشان می دهد، توانمندسازی ساکنان در راستای تحقق معیارهای حیات پذیری فضاهای سکونتی قرار دارند. همچنین مؤثرترین بعد در حیات پذیری فضاهای سکونتی بعد ادراکی_معنایی و مؤثرترین بعد در توانمندسازی ساکنان، بعد روانی(شناختی) است؛ که معیارهای ادراکی_معنایی حیات پذیری بیشترین تأثیر را بر توانمندی روانی ساکنان دارد. در پهنه های حاشیه نشین شهر تبریز، پهنه شمالی نسبت به سایر پهنه ها از حیات پذیری و توانمندسازی پایینی برخوردار بوده و نیازمند توجه ویژه است.
تبیین مؤلفه های طراحی مجتمع های مسکونی مبتنی بر پاسخ به نیاز خودشکوفایی، مطالعه موردی: مجتمع های مسکونی مبعث، جنت، مدرس، بوعلی و دراک در شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عصری که جوامع به سمت ماشینی شدن پیش می رود و ابعاد روانی انسان بیش ازپیش نادیده گرفته شده است؛ خودشکوفایی را می توان به عنوان راه حلی برای آسیب های ناشی از این امر مطرح نمود. این انگیزش برای فرد بهزیستی ذهنی و سلامت روان را به همراه می آورد. به نظر می رسد در راستای تحقق خودشکوفایی می توان از قابلیت های محیطی بهره برد. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف ارائه مؤلفه های طراحی تأثیرگذار بر پاسخ به نیاز خودشکوفایی ساکنین مجتمع های مسکونی و به روش آمیخته انجام شده است. جامعه نمونه را در فاز اول پژوهش در روش سند کاوی، منابع در دسترس و در روش دلفی 20 نفر از متخصصان در برمی گیرد. در فاز دوم نیز جامعه نمونه را 290 نفر از ساکنین مجتمع های مسکونی شهر شیراز تشکیل می دهد. پژوهش با روش سند کاوی و بررسی منابع آغازشده و در ادامه در روش دلفی به مصاحبه با متخصصان پرداخته می شود. در ادامه با پرسشنامه محقق ساخت به پیمایش کاربران پرداخته می شود. در نهایت اطلاعات حاصل از پیمایش کاربران وارد نرم افزار Spss-23 شده و تجزیه وتحلیل داده ها به وسیله آزمون تحلیل عامل و آزمون همبستگی پیرسون صورت می پذیرد. یافته های پژوهش در بخش تحلیل عامل، مؤلفه های «محیط خلاق، مشارکت پذیری محیط، امنیت محیطی، رویدادپذیری فضا، تنوع پذیری، اکتشاف پذیری، تعاملات اجتماعی در محیط» را به عنوان مؤلفه های طراحی مجتمع های مسکونی مبتنی بر خودشکوفایی معرفی می نماید و نتایج آزمون همبستگی بیانگر آن است که تمامی عوامل به صورت مثبت و معنادار دارای همبستگی می باشند
تاب آوری کالبدی مسکن شهری در برابر زلزله : تحلیلی از محلات و مناطق شمالی کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۱
39 - 60
حوزههای تخصصی:
کلان شهر تهران یکی از آسیب پذیرترین شهرهای جهان در برابر مخاطره زلزله است که علاوه بر قرارگیری پیرامون گسل های متعدد، با شهرنشینی سریع، تراکم بالای جمعیت و زیرساخت های ضعیف مواجه است. پژوهش حاضر، به دنبال تحلیل تاب آوری کالبدی مسکن شهری در محلات و مناطق شمالی کلان شهر تهران (مناطق 1-5 و 22) است که به طور مستقیم در مجاورت گسل شمال تهران قرار دارند. لذا، این مطالعه به لحاظ روش توصیفی – تحلیل و از نظر هدف، کاربردی است. داده ها و اطلاعات مورد نیاز در تحقیق نیز از دو روش کتابخانه ای و پیمایشی جمع آوری و با استفاده از مدل SWARA و نرم افزارهای Excel و ArcGIS-Pro تجزیه و تحلیل شده اند. بدین منظور، نخست با مطالعه پیشینه پژوهش 13 معیار کلیدی شناسایی و سپس با استفاده از مدل SWARA وزن دهی و ضریب اهمیت آن ها مشخص شد؛ که به ترتیب، معیارهای «نوع سازه»، «فاصله از گسل» و «دسترسی به شبکه معابر»، بالاترین اهمیت را به خود اختصاص دادند. یافته های پژوهش حاکی از وضعیت نامناسب مسکن شهری در محدوده مورد مطالعه از نظر تاب آوری کالبدی در برابر زلزله است که بیش از 60 درصد از محلات واقع در آن، از تاب آوری کم و بسیارکم برخوردارند. تنها، حدود 19 درصد از محلات شرایط مطلوبی داشته و می توانند در برابر زلزله های احتمالی مقاومت کنند. در این بررسی، به ترتیب محلات «گل ها»، «هزارسنگ» و «مرادآباد» کمترین میزان تاب آوری و محلات «تهران پارس غربی»، «حکیمیه» و «جوادیه» بیشترین درجه تاب آوری را به خود اختصاص دادند. در بین مناطق شش گانه مورد بررسی نیز منطقه یک کمترین و منطقه چهار بیشترین میزان تاب آوری در برابر زلزله را نشان دادند. نتایج تحقیق حاکی از ناپایداری و آسیب پذیری بالای محدوده مورد مطالعه است. در این میان، بخش های شمالی و غربی محدوده از تا ب آوری کمتر و در نتیجه آسیب پذیری بیشتری برخوردارند؛ و در مقابل، هرچقدر به سمت مناطق جنوب و جنوب شرقی محدوده پیش می رویم، تاب آوری کالبدی مسکن در برابر زلزله افزایش می یابد.
موانع سیاست گذاری اجتماعی مسکن در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
113 - 131
حوزههای تخصصی:
در ایران بحران مسکن وجوه اجتماعی پنهان و ناکاویده بسیاری دارد. به دلیل گسیختگی سیاستی، تمهیدات و اقدام های دولت ها بیش از آنکه در راستای تأمین فراگیر و همه شمول و عدالت محور مسکن و نیز کاهش نابرابری های اجتماعی باشد، بر نابرابری های اجتماعی و فقر چندبعدی شهری به گونه نظام مند افزوده است. در این راستا، این پژوهش با هدف شناسایی موانع سیاست گذاری اجتماعی مسکن در ایران و طراحی ارتباطات این عوامل انجام شده است که از نظر هدف گذاری کاربردی و از نظر روش انجام پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی است. برای شناسایی عوامل، روش تحلیل محتوا بکار گرفته شد. در بخش مدل سازی ساختاری تفسیری، از نظرات خبره دانشگاهی صاحب نظر در حوزه مسکن از روش دلفی استفاده شده است. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه دوبه دویی می باشد و برای اندازه گیری و ارزیابی ارزش های پرسش نامه از ملاک اعتبار صوری استفاده شده است. روابط بین عوامل با استفاده از یک روش تحلیلی نوین با عنوان مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) تعیین و به طورکلی مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفته است و در نهایت، نوع متغیرها با توجه به اثرگذاری و اثرپذیری بر سایر متغیرها مشخص و خوشه بندی شدند. یافته های پژوهش نشان داد که چالش ضعف در اجرای قانون کنترل اجاره بها با مقدار قدرت نفوذ 10، بیش ترین تأثیر و عدم تعریف و تبیین مصادیق آزار و اذیت مستأجران از سوی موجران در زمینه اخلال در سکونت و عدم جرم انگاری آزار و اذیت مستأجران از سوی موجران در زمینه اجبار در جابه جایی با مقدار قدرت نفوذ 2، کم ترین تأثیر را در بین موانع سیاست گذاری اجتماعی مسکن در ایران برای اقشار کم درآمد دارند