مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
مسکن
حوزههای تخصصی:
«روش زندگی و مقیاس های آن» به عنوان یک مؤلفه فرهنگی بارز و تأثیرگذار در شکل دهی مسکن و محیط مسکونی می باشد. روش زندگی در مقیاس های متفاوت فردی و جمعی، طی فرادادهای فرهنگی، نمود آشکار فرهنگ در زندگی انسان به شمار می رود که قرارگاه های رفتاری را در محیط ساخته شده انتظام می بخشد. در مقیاس های مختلف روش زندگی در مسکن تعاریف گوناگونی مطرح گردیده است، لیکن تحقیق حاضر، با هدف روشنگری اذهان طراحان از طریق یک روش تحقیق کیفی نظام مند، به تحلیل مقیاس های روش زندگی در محیط های انسان ساخت بومی پرداخته است. نمونه های مورد مطالعه از گروه یکپارچه فرهنگی ایل قشقایی به صورت نظری و هدفمند انتخاب شده اند. بر خلاف مطالعات و تحقیقات اندیشمندان علوم اجتماعی که از مفهوم «سبک زندگی» برای تمایز بخشی به سبک های زندگی طبقات و تبیین معیار های منزلت اجتماعی در یک جامعه استفاده می کنند، این تحقیق به تحلیل رفتاری-محیطی «مقیاس های روش زندگی» در مسکن خانواده پرداخته است. در این مطالعات، از روش هایی همچون عکس برداری، برداشت واحد های مسکونی و دیاگرام قرارگاه های رفتاری سکونت، مصاحبه و پرسشنامه به جهت کشف ترجیحات و معانی سکونت در چهار سطح و مدل ابزار-غایت بهره گرفته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که مقیاس های روش زندگی با تکیه بر معانی ذهنی انسانی، اساس شکل گیری قرارگاه های رفتاری و متعاقباً انتظام فضایی محیط مسکونی شکل گرفته اند. یافته های این تحقیق بر این مسئله تأکید دارد که محیط های انسان ساخت به خصوص محیط های مسکونی محصول نظام های فرهنگی انسان هستند.
شناسایی متغیرهای مؤثر بر اجتماع پذیری در حوزه مسکن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۵ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱۵۴
۲۸-۱۷
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر اگرچه فردگرایی افزایش پیدا کرده است اما وجود فضاهایی برای جمع شدن خانواده می تو اند عاملی برای توسعه دوستی ها و حفظ انسجام در مسکن باشد. تلاش برای یافتن متغیرهای مؤثر بر اجتماع پذیری در حوزه مسکن هدف تحقیق حاضر است. در این راستا ضرورت داشت با تکنیک دلفی به جمع آوری متغیرهای مؤثر بر افزایش تعاملات اجتماعی از نظر خبرگان پرداخته شود. ابتدا به جمع آوری متغیرهای مؤثر بر اجتماع پذیری در سه حوزه شهرسازی، معماری و طراحی محلات و مجتمع های مسکونی با ابزار مطالعه کتابخانه ای اقدام گردید. سپس به منظور تأیید متغیرهای به دست آمده، از تکنیک دلفی استفاده شد. در مرحله اول با ارسال پرسشنامه های آنلاین به 25 نفر از خبرگان در این حوزه و ویرایش پاسخ ها و در مرحله دوم با ارسال بازخوردهای مرحله اول به همان افراد. این بار 18 نفر از خبرگان پاسخ دادند که در نهایت با ویرایش دوباره، متغیرهای نهایی استخراج گردید. نتایج تحقیق نشان داد عوامل مؤثر بر افزایش تعاملات اجتماعی در مسکن، زیر مجموعه پنج حوزه ، کالبدی- محیطی، رفتاری، معنایی، زمینه ای و شخصیتی هستند. در ادامه به منظور رده بندی متغیرهای جمع آوری شده، با استفاده از روش آنتروپی شانون میزان اهمیت هر یک از حوزه های مؤثر بر تعاملات اجتماعی در مسکن مشخص شد. بر این اساس حوزه کالبدی- محیطی بیشترین میزان اهمیت و حوزه رفتاری کمترین میزان اهمیت را از نظر خبرگان داشته است. محیط با تمامی مشخصات فیزیکی خود عاملی مهم بر نحوه فعالیت های انسانی در خانه است. در مقابل حوزه معنایی و مشخصات متافیزیکی محیط، کمتر مورد نظر خبرگان بوده اند.
تحلیل موانع اجرای فراگیر نظام فنی روستایی، مطالعه موردی: دهستان بهمئی سرحدی غربی- شهرستان کهگیلویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۶ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۵۸
۱۰۲-۸۹
حوزههای تخصصی:
افت کیفی شاخص های مسکن روستایی و آسیب پذیری سکونتگاه های موجود کشور در برابر حوادث طبیعی از یک طرف و رشد طبیعی جمعیت و نیاز به مسکن از طرف دیگر و همچنین تغییر زیرساخت های نظام روستایی و شرایط زمانی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی روستا و عدم پاسخگویی فضاهای قبلی به گرایش های جدید، نیاز به تأمین مسکن جدید روستایی را بیش از پیش می نمایاند اما در این میان، مسئله پر اهمیت ساخت مسکنی است که در کنار مقاوم بودن و پاسخگویی به نیازهای جدید ساکنان خود، واجد ارزش های هویتی و مبتنی بر الگوهای بومی مسکن روستایی باشد. به همین منظور و برای جلوگیری از ساخت و سازهای غیر استاندارد و غیر مقاوم در برابر بلایای طبیعی و بروز تخلفات ساخت و ساز در روستاها، (طرح)نظام فنی روستایی با اهداف مشخص در سال 1382 توسط بنیاد مسکن انقلاب اسلامی تهیه و جهت اجرا به مقاوم سازیی کشور ابلاغ شد. با عنایت به این موضوع توجه به اجرای نظام فنی روستایی در روستاهای واقع در دهستان بهمئی سرحدی غربی به دلیل گسترش فیزیکی روستاهای با جمعیت بالا از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و در این نوشتار درصدد پاسخگویی به این سوال هستیم که مهم ترین موانع اجرای فراگیر نظام فنی روستایی کدامند؟ جامعه آماری روستاهای بالای 20 خانوار دهستان بهمئی سرحدی غربی می باشد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی می باشد و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS به عمل آمده است. نتایج حاصل از تحلیل عاملی موانع اجرای نظام فنی نشان داده است که چهار عامل با تبیین 3/56 درصد واریانس کل با موانع اجرای فراگیر نظام فنی مرتبط می باشد. مؤلفه های اقتصادی با 43/17، اجتماعی- فرهنگی با36/15، سازمانی- اداری با 89/12 و فنی- تکنیکی با 62/10 به ترتیب اهمیت بیشترین نقش را در مجموع تبیین کردند. در این راستا برای اجرای فراگیر و مؤثر نظام فنی روستایی، ظرفیت سازی اداری، اجرایی و فنی و توجه به شرایط مناطق روستایی ضروری است.
تأثیر تغییر فصول و فعالیت ها بر الگوی سکونت و شکل مساکن روستایی (مطالعه موردی: روستاهای شهرستان ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۶ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۵۹
۶۲-۵۱
حوزههای تخصصی:
مسکن در روستاها متناسب با شرایط محیطی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه روستایی شکل می گیرد. در این میان یکی از تقسیم بندی های معماری مساکن روستایی، تقسیم بندی براساس اقلیمی است که روستا در آن واقع شده است. از بعد دیگر الگوی فعالیت های جاری در این مساکن نیز، تحت تأثیر اقلیم مختص به خود است. بنابراین در اقلیم های مختلف، فعالیت های مختلفی پدید می آید که در قالب الگوهای مختلف فضایی بروز می کنند. معماری روستاها به خصوص در مناطق سردسیر فصلی، می باشد و تحت تأثیر الگوی فعالیت هایی است که در کالبد روستا روی می دهد و بدین شکل به تعامل با معماری می انجامد. این مقاله به چگونگی تأثیر تغییر فصول و فعالیت ها بر الگوی سکونت و شکل مسکن روستایی می پردازد. روش کار بر اساس تحلیل محتوای متون و استخراج شاخص های سنجش با محور قرار دادن ساکنین و تنظیم پرسشنامه مصاحبه عمیق و مشاهده و برداشت میدانی از شکل خانه ها صورت پذیرفته است که با محوریت اقلیم شهرستان ارومیه به عنوان یکی از مناطق سردسیر کشور، روابط میان توده فضا با فعالیت های ساکنین در مساکن روستایی (که به صورت تصادفی میان روستا های جامعه هدف، واقع در استان آذربایجان غربی انتخاب شده اند) مورد بررسی قرار گرفته است. هدف این مقاله، یافتن روشی است که بر اساس آن، محیط ساخته شده همسو با فعالیت ها ، الگوی تعامل اجتماعی و حرکت فردی سازمان یابد. با بررسی فعالیت های جاری در مساکن این روستاها می توان الگوی مناسبی جهت طراحی مسکن متناسب با نیازهای مردم روستا و اقلیم منطقه به دست آورد. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که میان فصول مختلف سال و فعالیت های جاری در مساکن، الگوی رویدادهای معناداری به دست می آید که درک این روابط، سرلوحه طراحی مساکن روستایی است. بیشترین میزان فعالیت در هر یک از فصول بیانگر شدت نیاز به آن فضا است که این نیاز موجب به وجود آمدن شکل و ابعاد فضاهایی شده که این قالب به وجود آمده، بستر مناسبی برای تجلی رویدادهایی است که در آن فصل از سال باید اتفاق بیفتد. این چرخه در سالیان سال به حیات خود ادامه داده و کامل شده است.
ارزیابی اثرات زیست محیطی ساختمان با استفاده از سامانه جای پای بوم شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۶ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۶۰
۳۴-۱۹
حوزههای تخصصی:
بدون استفاده از ابزارهای ارزیابی محیطی، وضع استاندارد و پایش محیطی امکان پذیر نیست و نمی توان پیامدهای فعالیت انسان را پیش بینی نمود. به همین دلیل امروزه رهیافت های ارزیابی محیطی نقش مهمی در طراحی و برنامه ریزی پروژه های بزرگ بازی می کنند. از میان این رهیافت ها، رهیافت جای پای بوم شناختی در حوزه های مختلف از جمله صنعت ساختمان مورد توجه قرار گرفته است. جای پای بوم شناختی تکمیل کننده روش هایی مانند چرخه حیات مواد و همین طور جای پای کربن است. این رهیافت می تواند نتایج چنین روش هایی را به شکل ملموس تر یعنی به صورت میزان زمین مولدی که در اختیار جوامع است، بیان کند. جای پای بوم شناختی در این مقاله به عنوان ابزاری برای محاسبه اثرات زیست محیطی دو گونه ساختمان مسکونی (نمونه اول با اسکلت فلزی و نمونه دوم با پوشش طاق آجری) مورد استفاده قرار گرفته است. این دو گونه ساختمان، نماینده دو شیوه رایج ساخت در یکی از شهرهای متوسط کشور می باشند. هدف از این مقایسه بررسی ویژگی های مؤثر بر پیامدهای زیست محیطی مرحله ساخت و بهره برداری از ساختمان ها است. هدف ثانویه این تحقیق متراکم سازی شیوه محاسبات در روش جای پای بوم شناختی است به نحوی که ضمن حفظ دقت محاسبات تا حد امکان از اطلاعات داخلی که بر شیوه های ساختمانی موجود منطبق است استفاده شود. در پایان پس از بررسی مبانی نظریِ شیوه جای پای بوم شناختی، اثرات محیطی این دو نمونه محاسبه شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد کل اثرات زیست محیطی نمونه اسکلت فلزی به میزان اندکی بیشتر از نمونه آجری می باشد اما اثرات زیست محیطی به ازای زیربنای ساختمان ها نشان از برتری قطعی نمونه اسکلت فلزی دارد. نتایج این تحقیق نشان می دهد برای استفاده از روش های بومی و سنتی باید با احتیاط اقدام نمود و زمینه ای را که یک ساختمان در آن شکل می گیرد در نظر گرفت، شرایطی که در صورت عدم تحقق آن، شیوه های سنتی چندان پر بازده نخواهند بود. همچنین نتایج این بررسی تا حدودی از افزایش تراکم سکونتگاه ها حمایت می کند.
ارزشیابی اثرات اجرای طرح ویژه بهسازی بر توسعه مسکن روستایی (مطالعه موردی: دهستان ابریشم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طرح ویژه بهسازی مسکن روستایی بر اساس اهداف کلان برنامه چهارم توسعه کشور تدوین و هدف گذاری شده است. این طرح، متأخرترین و از مهمترین طرح های عمرانی کشور می باشد. طرحی که با هدف تأمین مسکن مناسب، مقاوم روستایی، حفظ هویت معماری بومی، ارتقای بهداشت محیط، بهینه سازی مصرف انرژی و ... شکل گرفت. در قالب این طرح مقرر گردیده است که نیمی از واحدهای مسکونی روستایی کشور (دو میلیون واحد)، توسط بنیاد مسکن انقلاب اسلامی نوسازی گردد. پژوهش حاضر با هدف ارزشیابی اثرات اجرای طرح مقاوم سازی مسکن روستایی در دهستان ابریشم تهیه شده است. روش پژوهش، توصیفی– تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش حاضر دهستان ابریشم است که طرح ویژه بهسازی مسکن روستایی در آن اجرا شده است. در این دهستان، حدود 318 نفر از مردم روستاهای مورد مطالعه از 3138 خانوار موفق به دریافت وام شدند. برای تعیین حجم نمونه از روش کوکران استفاده شد. برای انتخاب نمونه از روش های نمونه گیری طبقه ای و تصادفی استفاده شده است. بر اساس این روش، 94 خانوار به عنوان جامعه نمونه تعیین شدند. برای جمع آوری اطلاعات از روش های کتابخانه ای و میدانی و ابزار پرسشنامه استفاده گردیده است. برای تحلیل داده ها، از روش های آماری استنباطی نظیر آزمون فریدمن، آنوا و کولموگروف اسمیرنوف استفاده شده است. بر اساس یافته های تحقیق این نتیجه حاصل شد که تحولات کمی و کیفی بوجود آمده در واحدهای مسکونی جدید در انطباق با نیاز غالب روستاییان (خانوارهای نمونه) بوده است. طرح در عین برخورداری از اثرات مثبت در کمیت و کیفیت مسکن روستایی، از جنبه نوع نگرش و مدیریت اجرا نیازمند بازنگری و اصلاح است. نوآوری مقاله حاضر ، در بخش نتیجه آن است، زیرا نتیجه حاصل شده متفاوت با نتایج سایر پژوهش های انجام گرفته در این زمینه است. در سایر پژوهش ها، طرح مقاوم سازی مسکن ، زمینه تحول مسکن روستایی را به سمت مسکن شهری سوق داده و پیوستگی ساختاری– کارکردی در مسکن را متزلزل ساخته است. ولی تحقیق حاضر به نتیجه ای متفاوت در محدوده مورد مطالعه رسیده است.
تبیین اثرات سیاست های دولت بر تحولات اقتصادی، اجتماعی و کالبدی مسکن روستایی با استفاده از تکنیک اهمیت- عملکرد (IPA) (مطالعه موردی: روستاهای استان کردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۸ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱۶۷
۶۶-۵۱
حوزههای تخصصی:
مسکن روستایی به عنوان مهم ترین عنصر کالبدی بافت فیزیکی روستاها، محلی برای سکونت و مکملی برای انجام فعالیت های اقتصادی ساکنین محسوب می شود. استفاده از مصالح غیراستاندارد، قدمت دیرینه بناها و غیرمقاوم بودن خانه های قدیمی در مقابل رخدادهای طبیعی، برنامه ریزان و سیاست گذاران دولتی را بر آن داشته تا در راستای ارتقای شاخص های کمی و کیفی مسکن روستایی، اقداماتی عملی انجام دهند. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی تحول در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و کالبدی مسکن روستایی، در نتیجه عملکرد طرح ویژه بهسازی مسکن انجام شده است. جامعه آماری تحقیق، تعداد 38467 سرپرست خانوار روستایی می باشد که تاکنون از تسهیلات طرح نوسازی مسکن بهره مند شده اند. سه شهرستان قروه، کامیاران و سروآباد به عنوان نمونه تحقیق، انتخاب شده و با تعیین مؤلفه های سه بعد اقتصادی، اجتماعی و کالبدی مسکن روستایی، از طریق پرسشنامه و مشاهده میدانی، داده ها جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفته است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از روش های آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (تکنیک اهمیت- عملکردIPA و آزمون T تک نمونه ای) استفاده گردید. یافته های تحقیق در زمینه آثار سیاست های توسعه مسکن روستایی نشان داده که در بعد اجتماعی، تغییرات مطلوبی در رابطه با تراکم خانوار و کیفیت بهداشتی مساکن به وجود آمده اما در زمینه تطبیق پذیری و تناسب فرهنگی- هویتی طرح ها، نتایج مطلوبی حاصل نشده است. در بعد اقتصادی اگرچه طرح ویژه بهسازی موجب کاهش یا حذف فضاهای معیشتی شده اما موجب ارتقای کیفیت سوخت مصرفی، صرفه جویی در هزینه ها و تحرک بخشی اقتصادی شده است. در بعد کالبدی نیز طرح ویژه بهسازی بیشترین اثرگذاری مطلوب را داشته و به عبارتی، تحول کالبدی به لحاظ استحکام مساکن، ایجاد شده است.
ارزیابی شاخصه های مسکن سلامت در کاشان؛ مطالعه موردی: سلامت هوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه موضوع تأمین سلامت از طریق تنظیم محیط، به یک نیاز ضروری و جاری تبدیل شده است. مسئله اصلی این پژوهش یافتن شاخص ها و الگوی مسکن تأمین کننده سلامت از زاویه هوا، تهویه و تنفس براساس طب سنتی و همچنین مطالعه نمونه های موفق مسکن سنتی و معاصر کاشان از بعد سلامت هوا است و هدف کاربردی برای امکان سنجی استفاده معاصر دارد. پژوهش از نوع میان رشته ای و کیفی با روش استدلالی و تحلیلی و مصداق پژوهی است. تنظیم شاخصه ها به کمک مصاحبه با پژوهشگران طب و معماری بوده و برای راستی آزمایی نتایج از روش تست نرم افزار تحلیل انرژی ساختمان، دیزاین بیلدر، استفاده شده است. شیوه گردآوری داده ها جستجو در منابع کتابخانه ای، مقالات مربوط به نشریات معتبر طب و معماری و مصاحبه اکتشافی برای تعمیق فهم موضوع بوده است. براساس نتایج شاخصه های مسکن سلامت از بعد هوا در کاشان باید بتواند گرما و خشکی هوا را با رطوبت و خنکی به تعادل برساند و از هوای گرم وخشک بیرون در امان باشد. شاخص ها شامل مکان گزینی بهینه محل سکونت، طراحی اقلیمی و مبتنی بر کوچ فصلی یا روزانه، اولویت فضای باز و نیمه باز بر فضای بسته، پیوند فضاها، محصورسازی برای کنترل هوای آلوده، تعامل معماری و طبیعت، توازن بین کارکرد فضا و هوا و کاربرد الگوهای بومی معماری می باشد. در خانه های معاصر کاشان نبود جریان هوای طبیعی به سبب قرارگیری بازشوها در یک جداره، محرومیت از فضای باز و سرپوشیده با کارکرد معیشتی و اولویت آفتاب گیری بر بادگیری از مهم ترین عوامل ناکارآمدی خانه های معاصر کاشان در تأمین سلامت هوا می باشد.
سازگار کردن طراحی معماری مسکونی شهر حمص در سوریه با اقلیم براساس مقایسه خانه های سنتی و معاصر شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۷۳
۷۴-۶۱
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه مصرف بالای انرژی در بناهای مسکونی از عمده ترین مشکلات کشور سوریه است، اعمال ضوابط برای طراحی معماری همساز با اقلیم از مهم ترین راهکارهای کاهش مصرف انرژی می باشد. لذا این تحقیق درصدد آن است تا به بررسی و مقایسه بناهای مسکونی تاریخی و معاصر شهر حمص و استخراج جوانب مثبت و منفی هر یک از آن ها، بپردازد. مسئله ی اصلی این تحقیق، شناخت مسکن سنتی و معاصر شهر حمص از نظر الگوی زیست محیطی و ارائه راهکارهای عملی جهت طراحی مسکن همساز با اقلیم بر مبنای این شناخت است. برای دستیابی به این هدف در این تحقیق، ابتدا به صورت نظری معیارهای آسایش و مزایا و محدودیت های شاخص های مختلف طراحی اقلیمی، مطالعه و بررسی شده؛ سپس الگوهای مسکن شهر حمص تحلیل شده است. روش این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است و با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای، اسناد و نقشه ها، مدارک و مشاهدات میدانی به یافته ها رسیده است که بناهای ارزشمندی در بافت تاریخی شهر حمص در دوره های مملوکی و عثمانی و به تأثیر از فرهنگ آن ها ساخته شده اند که اکنون بخشی از شناسنامه معماری سنتی سوریه را تشکیل داده اند. استعمار فرانسه بر سرزمین سوریه باعث تغییر فرم و سازه و شکل بناهای مسکونی شده است. در دوران استعمار فرانسه بناهای شهر حمص به تأثیر از تکنولوژی عصر صنعتی ساخته شد و درحال حاضر این بناها با مصرف انرژی بالایی در حال بهره برداری هستند؛ بنابراین لازم می شود که بعضی از راهکارهای طراحی همساز با اقلیم (گرم و مرطوب) در بناهای جدید شهر حمص با در نظر گرفتن ویژگی های معماری سنتی پیشنهاد شود. درنتیجه ایده مطرح شده در این تحقیق، ایجاد یک بافت شهری است، که از واحدهای مسکونی هبیتات الهام گرفته، قادر به رشد و گسترش طبیعی و انعکاسی از خانه های سنتی باشد و براساس مزایا و ویژگی های مثبت مطرح شده در پایان تحقیق می توان بناهای مسکونی جدید همساز با اقلیم شهر را طراحی کرد.
معماری مسکن پس از پاندمی؛ درس هایی از کووید19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷۶
۳۰-۱۷
حوزههای تخصصی:
همه گیری ویروس کووید19 همانند دیگر بحران ها بر زندگی ما تأثیر چشمگیری داشته است و به تبع آن، محیط مصنوع به منظور تطبیق با شرایط و نیازهای جدید دستخوش تغییر شده است. طراحی مسکن نیز باید با واقعیت جدید سازگار شود؛ زیرا کووید 19 اولین و احتمالاً آخرین اپیدمی نخواهد بود. در حال حاضر، ویژگی های فضایی مسکن از راهبردهای رعایت فاصله اجتماعی، قرنطینه و ایزوله سازی، تهویه مطلوب و کنترل عفونت متأثرند که الگوهای جدیدی از زندگی و کار را به ما تحمیل کرده اند. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال است که طراحی مسکن چگونه می تواند در شرایط همه گیری، از سلامتی و رفاه انسان حمایت نماید؟ این مقاله از رویکرد کیفی بهره گرفته است. پس از شناسایی مهم ترین راهبردهای کنترل خطر بیماری کووید19، از بررسی متون تخصصی موضوع، اقدامات و پیشنهادهای متخصصین در راستای مدیریت خطر آن سنجش شده اند. انتخاب نمونه ها در این تحقیق به صورت هدفمند و جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه انجام شده است. تحلیل داده ها با روش تحلیل مضمون و با استفاده از تکنیک های قالب مضامین و کدگذاری داده های کیفی به انجام رسیده است. از مجموع بررسی ها و تحلیل اقدامات و پیشنهادهای متخصصین در راستای هدف تحقیق، راهکارهای مدیریت خطر ویروس کووید19 در زمینه معماری مسکن شناسایی شده اند و در ذیل ده مقوله، در قالب مضامین چهارگانه تحقیق دسته بندی شده اند. از میان مقوله های مزبور، جداسازی فضایی به منظور قرنطینه و ایزوله سازی، تهویه طبیعی و نقش فضاهای باز و نیمه باز در کاهش خطر و پاسخ به بیماری، حوزه بندی فضاها برای کنترل عفونت و در نهایت، معیارهای طراحی به منظور پاسخ به عملکردها و تعاملات جدید در مسکن واجد بیشترین اهمیت شناخته شده اند. راهکارهای ارائه شده در این تحقیق به عنوان راهبردهای طراحی مسکن می توانند به جلوگیری و کاهش خطر بیمارهای همه گیر کمک نمایند و کیفیت زندگی را در شرایط تحمیلی جدید ارتقا بخشند.
تبیین رابطه عوامل کالبدی و کیفیت مفهوم قلمرو ثانویه با میزان امنیت اجتماعی ساکنین در محیط های مسکونی در پیشگیری از جرم بر پایه رویکرد CPTED؛ مطالعه موردی: مجتمع مسکونی چهارصددستگاه شهر قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷۶
۵۶-۴۵
حوزههای تخصصی:
انسان ها نیازهایی دارند. امنیت یکی از نیازهای مهم بشر است که نقش مهمی در سعادت و سلامت روحی او و جامعه دارد و مسکن جزو نیازهای اساسی انسان، بعد از خوراک و پوشاک است. چنان که در طبقه بندی نیازهای مازلو، امنیت در درجه دوم اهمیت و پس از نیازهای فیزیولوژیک قرار گرفته است؛ اما این نیاز به دلیل رشد فزاینده تقاضای مسکن در اثر افزایش جمعیت و شهرنشینی دهه های معاصر در ایران که باعث شده است حجم ساخت وساز مسکن به بیشینه خودش برسد و همچنین نگاه یک سویه به آن ها، تبدیل به مشکلی جدی گردیده است؛ زیرا با این اوصاف، الگوی تولید مسکن تغییر یافته و این امر سبب کاهش کیفیت مسکن شده است. بنابراین، از امنیت آن ها کاسته شده است و ظرفیت جرم خیزی در فضاهای مسکونی و ترس از وقوع جرم در ساکنین این مناطق افزایش یافته است. توجه نکردن برنامه ریزان و طراحان مجتمع های مسکونی به معیارهای کالبدی محیطی در جهت نیازهای انسانی می تواند مشکلات اساسی برای ساکنین به دنبال داشته باشد. در واقع، یکی از این مشکلات، وجودنداشتن امنیت اجتماعی در مجتمع های امروزی است. در طراحی محیطی، رویکرد CPTED یکی از کارآمدترین رویکردها در بحث ارتقای امنیت اجتماعی و پیشگیری از جرایم است. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی هم بستگی میان چند متغیر امنیت اجتماعی و استفاده از نرم افزار spss انجام شده است. جامعه آماری ساکنین مجتمع مسکونی چهارصددستگاه قزوین است. حجم نمونه با فرمول کوکران محاسبه شده است و از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای استفاده شده است. سنجش و بررسی پایایی پرسش نامه نیز از طریق آزمون آلفای کرونباخ انجام شده است و عدد به دست آمده 8/0 است. در نهایت، بر اساس آزمون فریدمن، به رتبه بندی هریک از شاخص های مطرح شده پرداخته شد که مشخص گردید شاخص کیفیت عملکردی، اولویت اول دارد و پس از آن، به ترتیب هریک از شاخص های نظارت طبیعی، کیفیت کالبدی، تقویت حریم، خوانایی و قلمروگرایی در ارتقای امنیت اجتماعی در مجتمع های مسکونی تأثیرگذارند.
تدوین و اولویت بندی سیاست های طراحی مسکن حداقل اکولوژیک؛ مطالعه موردی: جزیره مینو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷۶
۷۰-۵۷
حوزههای تخصصی:
سال هاست که طراحی مسکن ارزان قیمت برای اقشار کم درآمد در کشورهای توسعه یافته و جهان سوم موضوعیت دارد و تولید مسکن ارزان و مناسب برای گروه های کم درآمد یکی از برنامه های محوری دولت ها برای برقراری عدالت اجتماعی و کمک به گروه های محروم است. تأمین مسکن ایمن و راحت و ارزان با درنظرگرفتن توان مالی خانوارهای فاقد مسکن، از جمله اهداف این طرح بوده است؛ اما متأسفانه مسکن های حداقل ساخته شده موجود، مسکن های کوچکی اند که در آن ها فقط به جنبه های کمی و کاهش ابعاد فضاها توجه شده است و به دلیل دارانبودن استانداردهای معیشتی لازم، سکونت پذیر نیستند. همچنین در آن ها موضوع توجه به مسائل بومی و فرهنگی به صورت کامل محقق نشده است و سازگاری با محیط زیست به طور کامل به دست فراموشی سپرده شده است. با توجه به پتانسیل های اکولوژیک موجود در جزیره مینو و همچنین توجه به ویژگی های معیشتی مردم ساکن در جزیره مینو، لزوم تدوین سیاست هایی برای عملیاتی نمودن توأمان ایده های اکولوژیک و اقتصادی در طراحی مسکن مشهود است. هدف از این پژوهشف دستیابی به مهم ترین سیاست های طراحی مسکن حداقل اکولوژیک در جزیره مینو است تا از این طریق، توجه تصمیم گیران دولتی و انبوه سازان و بومیان را به ساخت مسکنی جلب نماید که ضمن توجه به مسائل بومی و زیست محیطی و دارابودن استانداردهای معیشتی قابل قبول، مطابق با اقتصاد خانوار بومی آن منطقه طراحی شود. این پژوهش سعی دارد با جمع آوری داده ها به روش کتابخانه ای و میدانی و بر اساس قضاوت خبرگان مبتنی بر روش گلوله برفی و با استفاده از ابزار پرسش نامه وتحلیل شبکه ای ANP به وسیله نرم افزار SUPER DECISION، سیاست های طراحی مسکن حداقل اکولوژیک را در جزیره مینو تدوین و اولویت بندی کند. بر اساس نتایج این پژوهش، اولویت دارترین سناریو، «بهره برداری از بازیافت» به دست آمده است.
تحلیل فضایی عوامل اثرگذار بر قیمت مسکن در کلانشهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی منطقه ای سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
171 - 188
حوزههای تخصصی:
در بین مناطق مختلف شهر تهران نقش متمایز و پر رنگ چند منطقه پر رونق و پردرآمد شمال جغرافیایی با حجم بالای ساخت و ساز و خرید و فروش، نقش پیشران قیمت را به عنوان اولین فرضیه مطالعه حاضر و عوامل مؤثر بر سطح تقاضا و عرضه مطرح می کند این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی تحلیلی است. در این پژوهش با استفاده از تکنیک آمار فضایی در محیط Arc GIS اقدام به تحلیل و بررسی موضوع شد. برای استخراج داده های مورد استفاده در این بخش از آمار و اطلاعات مرکز آمار کشور و مطالعات طرح تفصیلی مناطق (کاربری اراضی شهری) همچنین گزارش های بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، اداره کل آمارهای اقتصادی (1396-1385)، گزارش اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور، نتایج بررسی فعالیت های ساختمانی در مناطق شهری تهران و نتایج آمارگیری هزینه و درآمد خانوارهای شهری و محاسبات نگارندگان و تبدیل آن به داده های مقطعی استفاده شده است. مطابق نتایج آزمون موران وجود اثرات فضایی در تفاوت قیمت مسکن در مناطق ۲۲گانه کلانشهر تهران با سه فاکتور فاصله ، درجه تمرکز و عامل توپوگرافی در سطح معناداری بالایی تأیید می شود. مطابق نتایج ضریب خودهمبستگی فضایی شوک نوسانی قیمت وارد بر یک منطقه، به دیگر مناطق کلانشهر تهران نیز سرایت کرده است. به عبارت دیگر در ضریب خودهمبستگی فضایی از میان 521556 واحد کاربری مسکونی در سطح محلات و مناطق کلانشهر تهران مشاهده می شود که نوسان قیمت و دامنه آن به شدت تابعی از عامل توپوگرافی و کلیشه بالاشهر پایین شهر در ادبیات عامیانه اقتصاد شهری است. به طوری که از میان ۳۷۴ محله مورد بررسی در سطح مناطق ۲۲گانه مناطق ۱، ۳،۲،۶، ۵ و ۴ بالاترین قیمت مسکونی و مناطق ۱۲، ۱۵، ۱۸، ۱۱ و ۱۶ کمترین دامنه نوسان و پایین ترین وضعیت قیمت مسکن را در دهه مورد بررسی ۸۵ 95 تجریه کرده اند.
تحلیل پیکره بندی فضایی واحدهای مسکونی و محله ای در بافت تاریخی شهر کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیایی برنامه ریزی شهری دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
141 - 121
حوزههای تخصصی:
سازمان فضایی، به مفهوم چگونگی ترکیب اجزاء، مبتنی بر یک فرایند ادراکی-عملکردی است که در آن، عناصر پیوندی منطقی برقرار نموده و بدین طریق شناخت مکان حاصل می شود. ریخت شناسی الگوی معماری مسکن نیز نشان از انطباق الگوهای معماری مبتنی بر معماری محله است و سبب شده تا کل واحدی به نام معماری محله شکل گیرد. این مهم در طرح های میان افزا مغفول مانده و مسکن، پیوند خود را با معماری محله ازدست داده است. هدف از این پژوهش تبیین معیارهای کیفی پیکره بندی الگوی مسکن با بافت تاریخی مبتنی بر سازمان فضایی مرکز-محله است. بر این اساس، پژوهش با دو پرسش اصلی مواجه است. شاخص های سازمان دهی فضایی مراکز-محله در بافت تاریخی کاشان کدام اند؟ و شاخص های سازمان دهی فضایی مسکن در بافت تاریخی کاشان کدامند؟ روش پژوهش تلفیقی از روش کیفی و کمی است. در حوزه روش شناسی، از مطالعات کتابخانه ای و تحلیل داده ها مبتنی بر مطالعه میدانی در پنج محله و پنج خانه تاریخی در شهر کاشان استفاده شده است. مبتنی بر یافته ها، پنج شاخص نحوه توزیع کاربری ها، فاصله مرکز تا عناصر پیرامون، سلسله مراتب دسترسی، میزان نفوذپذیری و فضای باز، دارای بیشترین میزان اثرگذاری بر سازمان فضایی مسکن هستند که نسبت معماری محله به معماری خانه ها به ترتیب برابر با 29/1، 52/1، 27/1، 15/1، 83/0 و 38/1 می باشد. نتیجه مبین آن است که معماری مسکن میان افزا می تواند مبتنی بر این شاخص ها، زمینه سازمان دهی مطلوب معماری مسکن در بافت تاریخی را فراهم نماید. و از این طریق، زمینه انطباق و پیوند معماری مسکن با معماری برقرار گردد.
آینده نگاری برنامه ریزی مسکن مناسب اقشار آسیب پذیر شهری (مورد پژوهی: ناحیه منفصل شهری نایسر، سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
180 - 196
حوزههای تخصصی:
مقدمه تقریباً همه کشورهای جهان در حال تجربه پدیده «شهری شدن» هستند. توسعه شهرنشینی و پیدایش مناطق کلان شهری در کشورهای جهان سوم با توسعه شهرنشینی در غرب که از فردای انقلاب صنعتی آغاز شد، بسیار متفاوت است. یکی از تفاوت های مهم در رشد بی سامان و بدقواره و گسترش پدیده ناموزون و آسیب زایی به نام حاشیه نشینی در مقیاس وسیع گسترده در شهرهای جهان سوم بوده است. در این کشورها، مهاجران به محله های مهاجرنشینی هجوم می برند که در حاشیه شهرها به شکل قارچ گونه رشد می کنند و در جایی که «حاشیه گندابی» یا «آپاندیس نواحی شهری» نامیده می شود، ساکن می شوند [1]. در جهان صنعتی امروز پدیده حاشیه نشینی و اسکان غیر رسمی در اطراف شهرهای بزرگ مناطق محروم شهری امری اجتناب ناپذیر است و هم زمان با گسترش این پدیده، مسئله مسکن همواره به عنوان نیاز پایه ای بشر مطرح می شود. این نیاز از ابتدای سکونت تا زمان حاضر نقش مهمی در شرایط زیستی انسا ن ها ایفا کرده است. با این وجود، به دنبال رشد سریع و فزاینده شهرنشینی بعد از جنگ جهانی دوم در اغلب کشورهای جهان، مشکلات متعددی مانند ترافیک، آلودگی، دسترسی نامناسب به خدمات و امکانات شهری، بی مسکنی، بدمسکنی و غیره را به دنبال داشته که مهم ترین آن ها، مسئله مسکن بوده است. داشتن مسکن مناسب و در شأن، که همراه خود آسایش و فراغت را به دنبال داشته باشد و نوعی احساس امنیت را برای خانواده ها به ارمغان آورد [2]. امروزه، مسکن مناسب و مسائل مربوط به آن به عنوان یک مسئله جهانی مطرح شده و به یکی از مسائل حاد کشورهای در حال توسعه تبدیل شده است [3]. به همین دلیل، وجود اقشار کم درآمد و نیاز آن ها به مسکن در بسیاری از شهرهای کشورهای جهان سوم، باعث شکل گیری سکونتگاه هایی در حاشیه شهرها شده که از پایین ترین سطح کیفیتی برخوردارند و این امر باعث شده که موضوع مسکن مناسب نمایان شود و بیشتر مورد توجه قرار گیرد [4]. آینده نگاری امروزه در طراحی و سیاست گذاری های راهبردی در تمامی سطوح از جمله سیاست گذاری شهری، نقش بسزایی ایفا می کند. اهمیت نگرش آینده پژوهانه آنجاست که می توان با شناخت روندهای پیش رو که قطعیت بالایی دارند از بحران ها و ابرچالش های اساسی یک جامعه پیش گیری کرد و با برنامه ریزی نظام مند آمادگی لازم برای مواجهه با تغییرات گسترده را مهیا کرد [5].
مواد و روش ها با توجه به مؤلفه های مورد بررسی و ماهیت کاربردی این پژوهش، روش تحقیق از نوع اکتشافی است. پس از مطالعه مبانی تئوریک و نمونه های عملی، شاخص های کلیدی الگوی مسکن مناسب، استخراج شدند (جدول 4). در بخش مطالعات میدانی و پیمایشی با ابزارهایی همچون مصاحبه و پرسش نامه از 30 نفر متخصصان شهری به شناخت و تحلیل مسائل پرداخته شده و برای تجزیه وتحلیل داده های کیفی از نرم افزار MAXQDA استفاده شد. به این صورت که ابتدا نتایج حاصل از مطالعات اسنادی و سپس، نتایج حاصل از تحلیل مصاحبه های صورت گرفته به وسیله نرم افزار (مکس کیو. دی. ای) ارائه شد. طبق مطالعات اسنادی و کتابخانه ای؛ مصاحبه های صورت گرفته در این زمینه شاخص های ما در 4 بعد و 34 مقوله برای آینده نگاری برنامه ریزی مسکن مناسب اقشار آسیب پذیر ناحیه منفصل شهری نایسر، استخراج شدند. در خاتمه نتایج حاصل از ترکیب عوامل کلیدی مسکن مناسب و پایدار در قالب خروجی نرم افزار مکس کیودی ای ارائه شده است.
یافته ها از بین 34 متغیر مورد نظر و اعمال شده در نرم افزار آینده پژوهی، مشاهده می شود که عوامل فضاهای جمعی مناسب، چشم اندازهای زیبا، فضاهای مناسب پذیرایی، نمای آراسته و ظاهر خوب، ارتباط با همسایگان، به عنوان متغیرهای تأثیرگذار؛ عوامل انطباق مطلوبیت ملک، تفکیک پذیری مناسب، طراحی متناسب با فضا، برخورداری از امکانات بهداشتی، وجود عرصه های میانی، انطباق با محدوده طرح، انطباق مطلوبیت ملک، انطباق پلان معماری و فضاهای داخلی، برخورداری از نقشه، حفظ حریم خصوصی، مشارکت در طراحی، نوع مالکیت مسکن، مشرف بودن، حاوی نماد و نشانه های فرهنگی، احساس آشناییت و تداعی کنندگی، ایجاد حس سکونت به عنوان متغیرهای مستقل، و عوامل ایجاد حس هویت، احساس تعلق به عنوان متغیر هدف؛ و عوامل حفظ شأن اجتماعی، عدم مشرف بودن، قابلیت تغییرپذیری، رعایت تعریض معابر به عنوان متغیرهای تأثیرپذیر و عوامل چیدمان مناسب فضا، نوع سازه و مصالح، احساس امنیت و بیمه ساختمان به عنوان متغیرهای تنظیمی شناخته شدند که در شکل 7 به نمایش گذاشته شده است.
نتیجه گیری نتایج تحقیق نشان داد عوامل مختلف می توانند در شناسایی مسکن مناسب و مطلوب نقش داشته باشند؛ به عنوان نمونه از طریق نرم افزار MICMAC، عوامل فضاهای جمعی مناسب، چشم اندازهای زیبا، فضاهای مناسب پذیرایی، نمای آراسته و ظاهر خوب، ارتباط با همسایگان، به عنوان متغیرهای تأثیرگذار؛ عوامل انطباق مطلوبیت ملک، تفکیک پذیری مناسب، طراحی متناسب با خواست، برخورداری از امکانات بهداشتی، وجود عرصه های میانی، انطباق با محدوده طرح، انطباق مطلوبیت ملک، انطباق پلان معماری و فضاهای داخلی، برخورداری از نقشه، حفظ حریم خصوصی، مشارکت در طراحی، نوع مالکیت مسکن، مشرف بودن، حاوی نماد و نشانه های فرهنگی، احساس آشناییت و تداعی کنندگی، ایجاد حس سکونت به عنوان متغیرهای مستقل؛ عوامل ایجاد حس هویت، احساس تعلق به عنوان متغیر هدف؛ و عوامل حفظ شأن اجتماعی، مشرف نبودن، قابلیت تغییرپذیری، رعایت تعریض معابر به عنوان متغیرهای تأثیرپذیر شناخته شدند. و در بین متغیرهای موجود بیشترین امتیاز نهایی با تأثیرگذاری مستقیم به ترتیب رتبه 1-9، به متغیرهای (احساس تعلق، ایجاد حس هویت، حفظ شأن اجتماعی، مشرف نبودن، قابلیت تغییرپذیری، انطباق با محدوده طرح، احساس امنیت، چیدمان مناسب فضا، رعایت تعریض معابر و... به ترتیب با عدد، 56، 55، 53، 53، 52، 50، 49، 48، 47) و متغیرهای غیر مستقیم (ایجاد حس هویت، عدم مشرف بودن، حفظ شأن اجتماعی، قابلیت تغییرپذیری، انطباق با محدوده طرح، احساس امنیت، چیدمان مناسب فضا، انطباق مطلوبیت ملک، رعایت تعریض معابر، به ترتیب با عدد 116986، 112277، 111162، 110150، 102110، 100618، 99189، 98563 ) تعلق گرفت.
معماری احیاکننده در ارتقای کیفیت مسکن و بافت فرسوده در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه پایدار شهری سال سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹
93 - 112
حوزههای تخصصی:
بافت فرسوده یکی از معضلات اصلی کلان شهرهای ایران است که بیشترین نمود آن در شهر تهران است. مطالعات صورت گرفته پیرامون زلزله احتمالی شهر تهران حاکی از آن است که این بلای طبیعی یک فاجعه انسانی بزرگ برای تهران خواهد بود. این موضوع از زمانی به بعد تصمیماتی عاجل را می طلبید که هرچه سریع تر این بافت نوسازی شود اما به نظر می رسد تعجیل در تصمیم سبب شد تا بسیاری از مسائل انسانی و کیفی در نظر گرفته نشود. درواقع به رویکردی کل نگر نیاز بود تا ضمن تسریع و تعجیل موارد و مؤلفه های متعددی را در نظر گیرد. معماری احیایی یا احیاکننده به عنوان یک رویکرد کل نگر که از معماری پایدار مشتق شده است می تواند در ساخت وساز در بافت فرسوده مورداستفاده قرار گیرد. معرفی و تبیین مفهوم معماری احیاکننده به عنوان یک رویکرد کل نگر است که بتوان بر مبنای آن به عنوان یک تئوری و چارچوب مفهومی در ارزیابی میزان مطلوبیت معماری و سازگاری آن با انسان و محیط در بافت فرسوده و بهسازی شده استفاده کرد. استفاده از روش دلفی و از طریق مصاحبه و همچنین بررسی اسناد و ادبیات تحقیق؛ 6 بعد، 34 شاخص مرتبط با پژوهش استخراج و در قالب شاخص اجماع (اهمیت، قطعیت و اولویت) شاخص هایی که می تواند بر روی عدم تحقق معماری احیاکننده در ارتقای کیفیت مسکن و بافت فرسوده تأثیرگذار باشد. شاخص های تدوین شده بر مبنای فرآیند تحلیل سلسله مراتبی تأثیرگذاری و تأثیرپذیری (مقایسه زوجی) بر یکدیگر رتبه بندی شدند. در بخش نهایی تحقیق مبتنی بر تحلیل اکتشافی به کمک نرم افزار Micmac، در چارچوب ماتریس اثرات متقاطع تحلیل شدند. بر اساس نتایج پژوهش رویکرد معماری احیاکننده به عنوان یکی از بسترهای زمینه ساز پایداری، احیاء و ارتقاء کیفیت مسکن و بافت فرسوده قادر خواهد بود تا از طریق ابعاد اثرگذار خود به این مهم دست یابد و به ترتیب ابعاد اکولوژیک؛ عملکردی؛ طراحی و کالبدی؛ اقتصادی؛ اجتماعی و فرهنگی؛ ذهنی و ادراکی، بیشترین اثر و اهمیت را دارا می باشند. مطابق نتایج اثرگذاری مستقیم و غیرمستقیم پیشران های کلیدی، 3 شاخص تغییر روند معماری و بهره گیری از اصول پایداری، ارتقای عملکرد محیط، سازمان دهی مناسب سلسله مراتب دارای بیشترین اثرگذاری مستقیم و 3 پیشران انعطاف پذیری فعالیت ها و عملکردها، متعادل کردن نیازها و همزیستی رضایتمند و توسعه سرمایه گذاری دارای بیشترین اثرپذیری غیرمستقیم در فرآیند کاربست معماری احیاکننده در ارتقای کیفیت مسکن و بافت فرسوده در شهرهای ایران خواهند بود.
بررسی عوامل مؤثر بر وضعیت آینده مسکن در کلان شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش جغرافیایی فضا سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
1 - 17
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی وضعیت شاخص های کمی و کیفی مسکن و شناسایی عوامل کلیدی و تأثیرگذار بر آینده این بخش در کلان شهر تبریز می باشد. روش تحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی بوده و توصیف روند تکاملی شاخص های کمی و کیفی مسکن در 40 سال گذشته و تحلیل عوامل موثر بر وضعیت آینده این بخش منجر شده است که پژوهش حاضر به لحاظ روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی باشد. به منظور گردآوری داده از سالنامه های آماری، سرشماری های ادوار مختلف و روش پویش محیطی و جهت تحلیل داده ها و تعیین عوامل کلیدی از روش تحلیل اثرات متقابل/ساختاری با نرم افزار MICMAC بهره گرفته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد طی دوره 1395-1355 اغلب شاخص های کمی و کیفی مسکن در کلان شهر تبریز بهبودیافته است. همین طور با روش پویش محیطی 61 عامل در پنج حوزه که بیشترین تأثیر را بر وضعیت آینده مسکن در کلان شهر تبریز دارند انتخاب گردید که از میان عوامل مذکور با استفاده از روش تحلیل اثرات متقابل/ساختاری 11 عامل کلیدی که بیشترین نقش را در وضعیت آینده مسکن کلان شهر تبریز دارند استخراج شدند که عبارت اند از: رشد اقتصادی، تورم، درآمد و پس انداز خانوار، قیمت زمین و مسکن، تحریم، تحولات نرخ ارز، تسهیلات بانکی، نرخ بیکاری، تحولات سیاسی، قدرت خرید و شیوه مدیریت. از میان 11 عامل فوق، عوامل اقتصادی با سهم 82 درصدی بیشترین سهم را داشته و عوامل سیاسی- مدیریتی با سهم 18 درصدی در مرتبه بعدی قرار دارند. لذا بهبود وضعیت مسکن در کلان شهر تبریز تا حد بسیاری در گرو بهبود شرایط اقتصادی می باشد.
ارزیابی فضایی و اجتماعی عوامل موثر بر قیمت مسکن، مطالعه موردی: شهر ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش جغرافیایی فضا سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
145 - 161
حوزههای تخصصی:
عملکرد بخش مسکن در کشورهای درحال توسعه به صورت حاد و بحرانی درآمده و سهم هزینه مسکن در سبد خانوارهای شهری ۶۰ تا ۷۰ درصد را به خود اختصاص می دهد. قیمت مسکن تحت تأثیر مؤلفه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، کالبدی و.. است همواره بازتولید می شود. پژوهش حاضر ازلحاظ هدف، از نوع کاربردی می باشد که به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته است. برای ارزیابی و تحلیل الگوهای فضایی و اجتماعی مؤثر بر قیمت مسکن از طریق الگوریتم رقابت استعماری و برای فضایی سازی شاخص های موردمطالعه از روش Tracking Analyst Tools استفاده شده است. مطابق نتایج، بیش از 50 درصد الگوی توزیع جمعیت در سطح محدوده ای برابر 1585801.6 مترمربع با عملکرد خوشه ای و پهنه ای سکونت داشته اند. در ارتباط با شاخص قیمت پایه مسکن نیز 41.7 از سطوح کاربری های مسکونی در محدوده قیمت بالاتر از متوسط با متری 5 10 میلیون تومان به بالا توزیع شده اند. از بین متغیرهای اجتماعی، شاخص جهت جغرافیایی توزیع جمعیت و خوشه های قومی و فرهنگی بر اساس اکثریت ساکن در محلات به عنوان مهم ترین عوامل اجتماعی مؤثر بر رشد قیمت مسکن شهری شناخته شده اند. شاخص جهت جغرافیایی توزیع جمعیت به عنوان متغیر کنترل، دارای اثر منفی بر رشد قیمت مسکن بوده است و در سطح بالایی معنادار است؛ به این معنی که مناطق با توزیع و رشد جمعیت کمتر، رشد قیمت پایین تری داشته اند.
تحلیل موانع تامین مسکن گروه های آسیب پذیر شهری مطالعه موردی کلانشهر تبریز(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سرزمین سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
48 - 69
حوزههای تخصصی:
عمده ترین چالش های پیشروی برنامه ریزان شهری شکل گیری محله های فقیرنشین به علت نبود فضای رسمی مناسب و در حد توانایی اقشار آسیب پذیر شهری و به دنبال آن، شکل گیری خانه های حاشیه ای و مساکن کم دوام، نامناسب بودن بافت، ضعف خدمات شهری و مصالح ساختمانی، آسیب پذیر بودن واحدهای مسکونی این طبقات اجتماعی در برابر مخاطرات طبیعی مانند زلزله و گسترش انواع آسیب های اجتماعی در بین اقشار کم درآمد به دلیل فضای جغرافیایی حاکم بر آن می باشد. مرتفع ساختن این چالش ها نیز جز با اندیشیدن تدابیر کلان و اتخاذ رویکردهای نوین میسر نخواهد شد. ناپایداری در بخش مسکن شهر تبریز به زیادبودن مساحت بافت های فرسوده و سکونتگاه های غیررسمی مربوط است. بر این اساس هدف پژوهش شناسایی و تحلیل موانع تامین مسکن گروه های آسیب پذیر می باشد. روش این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نوع توصیفی و پیمایشی می باشد. برای انتخاب شاخص های موثر بر مسکن و الویت بندی این شاخص ها در گروه های آسیب پذیر، از کارشناسان خبره به تعداد 20 نفر، به روش دلفی جهت آزمون پرسشنامه به صورت تصادفی برای وزن دهی استفاده می شود. بخشی از اطلاعات مورد نیاز از مرکز آمار، جمع آوری شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد شاخص های اجتماعی و اقتصادی تاثیر بسزایی در امر مسکن گروه های کم در آمد دارد. نتایج نشان می دهند مناطق ده و سه دارای بیشترین رتیبه در میزان مسکن آسیب پذیر در کلانشهر تبریز هستند.
تحلیل فضایی شاخص های کیفیت مسکن در نواحی شهری با رویکرد مسکن پایدار (مورد پژوهی: شهر زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه پایدار محیط جغرافیایی سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳
133 - 148
حوزههای تخصصی:
شهرنشینی پدیده جهانی قرن بیست و یکم تعریف می شود؛ چراکه برای نخستین بار از آغاز تاریخ، بیش از نیمی از جمعیت جهان در شهرها زندگی می کنند. با تداوم رشد شتابان شهرنشینی، شواهد حکایت از ناپایداری مناطق شهری به ویژه در کشورهای در حال توسعه دارد. در راستای تعدیل ناپایداری شهرها پارادایم توسعه پایدار شهری بیش از گذشته اهمیت یافته است. در این میان مسکن به عنوان یک زیرساخت کالبدی و اجتماعی نقش مهمی در راستای اهداف توسعه پایدار شهری بر عهده دارد که همین امر می تواند بایستگی پژوهش در زمینه مسکن پایدار را توجیه کند. بر این اساس هدف پژوهش حاضر تحلیل فضایی وضعیت شاخص های کیفیت مسکن از منظر پایداری در نواحی شهر زنجان می باشد. روش تحقیق در این پژوهش، با توجه به ماهیت و هدف آن توصیفی-تحلیلی و نوع تحقیق، کاربردی است. روش گردآوری داده ها اسنادی با استفاده بلوک آماری نفوس و مسکن و نقشه های شهری سال 1390 می باشد. بر این اساس شاخص های کیفی مسکن با استفاده از روش های کمی در محیط GIS به سنجش و تحلیل پرداخته شد که نتایج یافته ها نشان می دهد که نواحی منطبق با محلات غیررسمی از پایداری خیلی کم و از کل مساکن محدوده موردمطالعه 14 درصد از پایداری خیلی زیاد، 36 درصد از پایداری زیاد، 27 درصد از پایداری متوسط، 8 درصد از پایداری کم، 15 درصد از پایداری خیلی کم برخوردارند. در ارتباط با افزایش میران پایداری واحدهای مسکونی با استفاده از مدل SWOT راهبردهای ارائه گردیده است.