مقالات
حوزه های تخصصی:
منطقه سوران به لحاظ زمینساختی، در زون زمیندرز سیستان واقع گردیده و گسلهای آن، به عنوان بخشی از گسلهای فعال منطقه در جنوب خاوری ایران می باشد. گسل سوران واقع در جنوب باختری گسل سراوان، یک گسل احتمالی و همراستا با آن می باشد که در محدوده مرزی استان سیستان و بلوچستان قرار گرفته است. شاخصهای ریخت زمینساختی نظیر: شاخص عدم تقارن حوضه زهکشی، شاخص BS، انتگرال فرازنما و آبراهه های جوان، نشان از فعالیت نوزمین ساختی بالای منطقه دارند. گسل های اصلی منطقه شامل گسل های فعال کواترنری و گسل های غیر کواترنری است که اکثراً از نوع فرعی و غیر فعال می باشند. گسل های قدیمی موجود در منطقه که در بعضی نقاط به گسل های فعال کواترنری مرتبط شوند نیز احتمال فعالیت دارند. با توجه به نمودار گل سرخی رسم شده، روند غالب گسل ها و شکستگی های کواترنر و غیرکواترنر منطقه در راستای 100N می باشد. با توجه به نقشه هم شدت شکستگی رسم شده در GIS و با نظر به این که در مناطقی که طول گسل و شدت شکستگی در حوالی آن بیشتر باشد، مقدار فعالیت مجدد روی آن افزایش می یابد، مکان هایی که احتمال فعالیت مجدد گسل ها وجود دارد شناسایی شدند. با توجه به فرمول لرزه خیزی به دست آمده از داده های لرزه ای منطقه و میزانb-value بالا، پوسته قادر به تحمل تجمع تنش بوده لذا تنش با فاصله زمانی زیاد ولی با قدرت بیشتری از گسل های منطقه تخلیه می شود. محاسبه شتاب ثقل های وارده ناشی از گسل های فعال کواترنری به این منطقه نشان می دهد گسل سوران به طول تقریبی 52 کیلومتر، در صورت فعالیت با حداقل 40 درصد از طول خود در فاصله 3.5 کیلومتری از مرکز محدوده، بیشترین شتاب افقی را به شهر سوران وارد خواهد کرد.
پهنه بندی خطر وقوع سیلاب در حوضه آبریز رود زرد، با استفاده از مدل تحلیل چند معیاره ی ویکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیلاب از پرحادثه ترین مخاطرات طبیعی ایران می باشد که در سال های اخیر تکرار و شدت وقوع آن بیشتر شده است. حوضه آبریز رود زرد نیز از این شرایط مستثنی نیست، به طوریکه رخداد این پدیده در طی چند سال گذشته به آسیب پذیری برخی مناطق مسکونی، اراضی زراعی و باغات در این حوضه منجر شده است. با توجه به اهمیت موضوع، با بررسی های میدانی و مطالعه منابع، ابتدا لایه های شیب،جهت شیب، طبقات ارتفاعی، لیتولوژی، بارش، کاربری اراضی، تراکم زهکشی و فاصله از رودخانه، به عنوان، معیارهای موثر در وقوع سیلاب حوضه شناسایی شدند. سپس لایه ها توسط سامانه اطلاعات جغرافیایی تهیه گردید، ارزش گذاری و استاندارد سازی نقشه های معیار، با استفاده از روش فازی انجام گرفت. در مرحله بعد لایه های مد نظر به روش کریتیک وزن دهی شدند و در نهایت، تحلیل و مدل سازی نهایی با استفاده از روش ویکور انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد که از بین عوامل موثر در ایجاد سیلاب عامل شیب با ضریب وزنی 157/0، ارتفاع با ضریب وزنی 133/0 و کاربری اراضی با ضریب وزنی 127/0 به ترتیب مهم ترین عوامل ایجاد سیلاب در حوضه رود زرد هستند. به علاوه به ترتیب 78/ 10 و 71/16 درصد از مساحت حوضه، در طبقه بسیار پرخطر و پرخطر قرار دارد که نشانگر پتانسیل این حوضه برای وقوع سیلاب می باشد. نواحی شرقی و شمالی و شمال شرقی و بخشی از قسمت های جنوب حوضه شدت سیل خیزی زیادتری دارند، از مهمترین دلایل سیل خیز بودن این قسمت ها میزان ارتفاع بالاتر که سبب جذب رطوبت بیشتر و در نتیحه بارش بیشتر می شود شیب زیاد(بالای27درصد) سبب حرکت بیشتر نزولات جوی در این بخش ها می شود ،پوشش گیاهی با تراکم کم، شکل نه چندان کشیده حوضه و اقدامات ناچیز حفاظتی منابع آب وخاک، باعث شده حوضه از پتانسیل سیل خیزی بالایی برخوردار باشد. لذا پهنه بندی خطر سیلاب می تواند کمک مؤثری در انجام اقدامات حفاظتی، آبخیزداری و مدیریتی حوضه داشته باشد.
تاب آوری کالبدی مسکن شهری در برابر زلزله : تحلیلی از محلات و مناطق شمالی کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلان شهر تهران یکی از آسیب پذیرترین شهرهای جهان در برابر مخاطره زلزله است که علاوه بر قرارگیری پیرامون گسل های متعدد، با شهرنشینی سریع، تراکم بالای جمعیت و زیرساخت های ضعیف مواجه است. پژوهش حاضر، به دنبال تحلیل تاب آوری کالبدی مسکن شهری در محلات و مناطق شمالی کلان شهر تهران (مناطق 1-5 و 22) است که به طور مستقیم در مجاورت گسل شمال تهران قرار دارند. لذا، این مطالعه به لحاظ روش توصیفی – تحلیل و از نظر هدف، کاربردی است. داده ها و اطلاعات مورد نیاز در تحقیق نیز از دو روش کتابخانه ای و پیمایشی جمع آوری و با استفاده از مدل SWARA و نرم افزارهای Excel و ArcGIS-Pro تجزیه و تحلیل شده اند. بدین منظور، نخست با مطالعه پیشینه پژوهش 13 معیار کلیدی شناسایی و سپس با استفاده از مدل SWARA وزن دهی و ضریب اهمیت آن ها مشخص شد؛ که به ترتیب، معیارهای «نوع سازه»، «فاصله از گسل» و «دسترسی به شبکه معابر»، بالاترین اهمیت را به خود اختصاص دادند. یافته های پژوهش حاکی از وضعیت نامناسب مسکن شهری در محدوده مورد مطالعه از نظر تاب آوری کالبدی در برابر زلزله است که بیش از 60 درصد از محلات واقع در آن، از تاب آوری کم و بسیارکم برخوردارند. تنها، حدود 19 درصد از محلات شرایط مطلوبی داشته و می توانند در برابر زلزله های احتمالی مقاومت کنند. در این بررسی، به ترتیب محلات «گل ها»، «هزارسنگ» و «مرادآباد» کمترین میزان تاب آوری و محلات «تهران پارس غربی»، «حکیمیه» و «جوادیه» بیشترین درجه تاب آوری را به خود اختصاص دادند. در بین مناطق شش گانه مورد بررسی نیز منطقه یک کمترین و منطقه چهار بیشترین میزان تاب آوری در برابر زلزله را نشان دادند. نتایج تحقیق حاکی از ناپایداری و آسیب پذیری بالای محدوده مورد مطالعه است. در این میان، بخش های شمالی و غربی محدوده از تا ب آوری کمتر و در نتیجه آسیب پذیری بیشتری برخوردارند؛ و در مقابل، هرچقدر به سمت مناطق جنوب و جنوب شرقی محدوده پیش می رویم، تاب آوری کالبدی مسکن در برابر زلزله افزایش می یابد.
تعیین دامنه تغییرات مقدار پس زمینه طبیعی متغیرهای فیزیکوشیمیایی در منابع آب شرب و ارزیابی ریسک سلامت انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این مطالعه، شناسایی نقش عوامل طبیعی و انسانی در کنترل ترکیب شیمیایی منابع آب شرب شهری و روستایی شهرستان های بوئین-میاندشت و فریدونشهر در استان اصفهان است. در اغلب مطالعات، منابع احتمالی متعددی برای متغیرهای فیزیکوشیمیایی آب شرب مطرح شده است. بنابراین، تعیین مقدار و دامنه تغییرات غلظت پس زمینه طبیعی (NBL) این متغیرها می تواند در بهبود مدیریت منابع آب و جلوگیری از عواقب ناگوار برای سلامت ساکنین از طریق مصرف آب بسیار موثر باشد. بنابراین، با استفاده از روش های آزمون رفع داده پرت تکراری (Iterative 2σ)، تابع توزیع محاسباتی (CDF) و آزمون گربز تکراری (IGT)، NBL 11 متغیر فیزیکوشیمیایی شامل EC، TDS، SO4، F، Cl، NO3، HCO3، Ca، K، Mg، Na محاسبه شده است. فرایند پیش انتخاب (PS) دسته داده ها بر اساس NO3 و Cl انجام شده است. به دلیل عدم ایجاد توزیع نرمال توسط روش های احتمالاتی Iterative 2σ و CDF، مقدار NBL برای متغیرهای SO4، NO3 و Na در دسته داده بوئین-میاندشت و متغیرهای EC، TDS، NO3 و Na در دسته داده فریدونشهر را نمی توان با استفاده از آنها محاسبه کرد. بنابراین، برای این متغیرها از روش قطعی (95 درصد داده های باقیمانده) به عنوان NBL استفاده شده است. محاسبات نشان می دهد که مقادیر NBL تعیین شده توسط روش IGT بزرگتر از مقادیر بدست آمده از روش های Iterative 2σ وCDF است. ارزیابی ریسک سلامت انسان از طریق مصرف آب شرب و تماس پوستی با تأکید بر غلظت نیترات نشان می دهد که اغلب نمونه های مورد مطالعه در رده بی خطر و کم خطر قرار دارند و این بیانگر کیفیت بسیار خوب نمونه ها برای مصرف شرب است.
واکاوی پیوند میان ضخامت جو با شمار روزهای برف پوشان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش واکاوی ارتباط و پیوند میان تغییرات ضخامت جو با شمار روزهای برف پوشان در ایران است. برای این منظور داده های مقادیر ارتفاع ژئوپتانسیل ترازهای 850، 700، 600 و 500 هکتوپاسکال از پایگاه (ECMWF) به صورت روزانه و در تفکیک مکانی 25/0 × 25/0 درجه ی طول و عرض جغرافیایی برای بازه ی زمانی 1399-1379 دریافت گردید. مقادیر ضخامت جو متغیّری است که نماینده ی دمای لایه ی هواست و هرچه مقادیر ضخامت جو کم تر باشد نشان دهنده ی این مسئله است که دمای لایه ی هوا نیز سردتر است و هرچه مقادیر ضخامت جو نیز بیشتر باشد دمای لایه ی هوا نیز گرم تر است. همچنین داده های پوشش برف سنجنده ی مودیس تررا و مودیس آکوا به صورت روزانه برای دوره ی زمانی 1399-1379 و در تفکیک مکانی500 × 500 متر از تارنمای ناسا برداشت شد. با توجه به عدم تفکیکِ مکانیِ یکسان داده های ضخامت جو و پوشش برف به کمک عملیات های برنامه نویسی و روش نزدیک ترین همسایه، تفکیک مکانی داده های پوشش برف به 25/0 × 25/0 درجه ی طول و عرض جغرافیایی تبدیل شد. یافته ها نشان می دهد بیشترین مقادیر ضریب همبستگی در فصل زمستان قابل مشاهده است، به گونه ای که در بخش های زیادی از ارتفاعات در ایران مقادیر ضریب همبستگی معنادار به کم تر از 7/0- نیز می رسد و گویای این مسئله است که هرچه مقادیر ضخامت جو کمتر باشد شمار روزهای برف پوشان نیز بیشتر خواهد بود. همچنین در فصول بهار و پاییز شمار یاخته هایی که دارای همبستگی معنادار هستند نسبت به فصل زمستان کمتر است که این مسئله به سبب کمتر بودن تعداد روزهای برف پوشان در مقایسه با فصل زمستان است. با توجه به افزایش مقادیر ضخامت جو طی سال های گذشته در نیم کره ی شمالی و ایران که به نوعی بازتاب دهنده ی افزایش دما در لایه های جو است، این مسئله می تواند برای پایداری انباره های برفی به ویژه در ارتفاعات تهدیدی جدی به حساب آید.
بررسی نقش تغییرات اقلیمی در خطر وقوع آتش سوزی در جنگل ها و مراتع استان کهگیلویه و بویر احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آتش سوزی یکی از عوامل تهدیدکننده جنگل ها و مراتع ایران به شمار می رود. سالانه هزاران هکتار از جنگل ها و مراتع زاگرس طعمه حریق می شوند. طی سال های اخیر بخش وسیعی از جنگل ها و مراتع استان کهگیلویه و بویراحمد در اثر آتش سوزی از بین رفته است. تحقیق حاضر به منظور بررسی نقش تغییرات پارامترهای اقلیمی در وقوع آتش سوزی های جنگل ها و مراتع این استان انجام شد. برای این منظور هم رابطه زمانی و هم رابطه مکانی بین متغیرهای اقلیمی و آتش سوزی بررسی شد. داده های متغیرهای اقلیمی (1400-1385) از سازمان هواشناسی ایران و داده های آتش سوزی (تعداد، وسعت و موقعیت مکانی) در دوره 1400-1385 از اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان کهگیلویه و بویراحمد به دست آمدند. رابطه بین متغیرهای اقلیمی و آتش سوزی طی زمان موردمطالعه، براساس ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل های رگرسیونی حاصل شد. پس از تهیه نقشه موقعیت آتش سوزی ها و نقشه های پارامترهای اقلیمی با روش های درون یابی، رابطه مکانی بین متغیرهای اقلیمی و وقوع حریق با روش رگرسیون لجستیک به دست آمد. مدل سازی احتمال خطر وقوع آتش سوزی، با استفاده از 70 درصد موقعیت آتش سوزی ها و روش رگرسیون لجستیک انجام شد. به منظور ارزیابی کارایی روش رگرسیون لجستیک از 30 درصد موقعیت آتش سوزی ها و روش سطح زیرمنحنی (AUC) استفاده شد. برای ارزیابی صحت نقشه احتمال خطر وقوع آتش سوزی از ماتریس خطا و شاخص صحت کلی استفاده شد. نتایج رابطه زمانی نشان داد که تعداد آتش سوزی رابطه معنی داری با میانگین سرعت باد فصلی داشت. نتایج رابطه مکانی نشان داد که میانگین درجه حرارت فصلی مهمترین متغیر در وقوع آتش سوزی بود. نتایج ارزیابی کارایی و صحت سنجی روش رگرسیون لجستیک و نقشه احتمال خطر آتش سوزی نشان داد که این روش با سطح زیرمنحنی 0.95 و صحت کلی 92.7 درصد، دقت مطلوبی در شناسایی مناطق خطر آتش سوزی در جنگل ها و مراتع استان کهگیلویه و بویراحمد داشته است. نتایج این تحقیق در مدیریت، نظارت و پیش بینی آتش سوزی در عرصه های منابع طبیعی استان بسیار کاربردی است.
ارتقای فرم های ارزیابی آسیب پذیری لرزه ای ساختمان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعیین میزان آسیب پذیری ساختمان ها، با استفاده از شناخت نقاط ضعف سازه و مصالح مصرفی با هدف اولویت بندی پروژه های مقاوم سازی حائز اهمیت بسیاری است و در صورتی که این ارزیابی با دقت و ظرافت خاصی صورت نپذیرد، خسارات مالی زیادی را برجا خواهد گذاشت. بررسی ها به وضوح نشان می دهند که برخی از معیارهای تاثیرگذار در تصمیم گیری در راستای اولویت بندی ساختمان ها در ایران نامناسب هستند. با توجه به اهمیت این موضوع در مقاله حاضر سعی شده است با شناسایی نقاط ضعف فرم های ارزیابی آسیب پذیری لرزه ای ساختمان های موجود در ایران به خصوص فرم های ارزیابی آسیب پذیری ساختمان های مدارس، معیارهای موثرتری در تصمیم گیری در راستای اولویت بندی مدارس شناسایی شوند. بدین منظور با بررسی دستورالعمل های ارزیابی آسیب پذیری ساختمان های موجود و سایر منابع مرتبط و همچنین نظرسنجی از اساتید و مهندسین سازه ای مجرب، معیارهای موثرتری به منظور ارزیابی آسیب پذیری ساختمان های مدارس، شناسایی و وزن دهی شدند. به منظور بررسی دقت معیارهای وزن دهی شده بیش از ۱۰۰ مدرسه مورد ارزیابی مجدد قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که فرم های طراحی شده نواقص کارشناسی شده فرم های مدارس موجود را برطرف نموده است.
ارزیابی خسارت های زیست محیطی و اقتصادی معدن زغال سنگ سنگ دَرکا-آمل بر خاک، پوشش گیاهی و درختان جنگلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استخراج معادن زغال سنگ در هر نقطه از جهان همواره صدمات هنگفتی برای چشم اندازهای طبیعی و جوامع بیولوژیکی فون و فلور به همراه داشته است. مطالعه حاضر با هدف بررسی خسارت های زیست محیطی و اقتصادی ناشی از فعالیت معدن زغال سنگ سنگ درکا آمل انجام شد. برای ثبت خصوصیات درختان در خارج از محدوده معدن، ترانسکت هایی در چهار جهت اصلی پیاده شد و بر روی آنها پلات های دایره ای 1000 متر مربعی در فواصل 50، 100، 150، 200 و 250 متری اندازه گیری و با قطعات نمونه شاهد مقایسه شد. جهت اندازه گیری شاخص های تنوع زیستی پوشش علفی، تعداد 3 پلات مربعی 5/1×5/1 متر در هر یک از فواصل 5 گانه در هر جهت جغرافیایی اندازه گیری و با قطعات نمونه شاهد مقایسه شد. نتایج نشان داد که شاخص های تنوع زیستی و غنای گونه ای پوشش علفی در فواصل 50، 100 و 150 متری از حاشیه معدن دارای وضعیت نامساعدتری نسبت به فواصل 200 و 250 متری بودند. فراوانی، سطح مقطع و ارزش تجاری درختان سرپا در فواصل 50 و 100 متری از حاشیه معدن دارای کمترین مقدار بود. وضعیت تنوع زیستی گونه های علفی و تراکم و ترکیب درختان جنگلی به دلیل حضور گونه های اصلی و کلیماکس جنگل در فواصل 250 متری و بیشتر، بهتر شده بود. در فواصل 50 و 100 متر از محدوده معدن غالبیت گونه های علفی شدیداً نورپسند و فرصت طلبی همچون تمشک، کارکس، سرخس عقابی و گزنه به واسطه افزایش شدت نور و کاهش تراکم تاج پوشش درختان سرپا مشاهده شد؛ در حالی که با فاصله گرفتن از حاشیه معدن به دلیل افزایش تراکم درختان سرپا و افزایش درصد تاج پوشش، غالبیت گونه های سایه پسند علفی النا، بنفشه، فرفیون، سیکلمن و حتی پامچال بیشتر شد. با توجه به حجم عملیات خاک برداری و خاک ریزی میزان خسارت ایجادشده در این معدن با طول مسیر 7/1 کیلومتر و عرض تخریب 50 متر (مساحت 5/8 هکتار) برابر 000/960/989/1 ریال بوده است. خسارت اقتصادی قطع کامل 1700 اصله درخت جنگلی برابر 000/000/960/6 ریال برآورد شد. مجموع خسارات تخریب خاک و درختان جنگلی در این معدن 000/960/949/8 ریال برآورد گردید. با توجه به نتایج، پیشنهاد می گردد رویکرد جدیدی نسبت به عدم صدور پروانه بهره برداری برای معادن کم بازده در جنگل هایی با ارزش چشم انداز، تنوع زیستی و تفرجی بسیار بالا همچون جنگل های هیرکانی اتخاذ گردد و زغال سنگ موردنیاز کشور از سایر ذخایر معدنی موجود در استان های خارج از محدوده جنگل های هیرکانی تأمین گردد.