مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۲۱.
۶۲۲.
۶۲۳.
۶۲۴.
۶۲۵.
۶۲۶.
۶۲۷.
۶۲۸.
۶۲۹.
۶۳۰.
۶۳۱.
۶۳۲.
۶۳۳.
۶۳۴.
۶۳۵.
۶۳۶.
۶۳۷.
۶۳۸.
۶۳۹.
۶۴۰.
افسردگی
حوزههای تخصصی:
دو مطالعة جداگانه اما مرتبط با یکدیگر در زمینة رابطة دلبستگی و ویژگیهای روانی مادر با مشکلات خوردن کودکان انجام شد. در مطالعة نخست، نمونه ای متشکل از 214 مادر به مقیاس مشکلات غذا خوردن (لوینسون و دیگران، 2005) و مقیاس دلبستگی پس از تولد (کاندون و کورکیندال، 1998) پاسخ دادند. نتایج نشان دادند که مؤلفة نبود خصومت، 35 درصد از واریانس مشکلات غ ذا خوردن را در کودکان تبیین می کند. در مطالعة دوم، نمونه ای متشکّل از 89 مادر به مقیاسهای مشکلات غذا خوردن و «افسردگی، اض طراب، تن یدگی» (لویباند و لویباند، 1995) پ اسخ دادند. نتای ج نشان دادند ک ه تنیدگی مادر، 5 درصد از واریانس مشکلات غذا خوردن را تبی ین می کند. همچنین، نتایج هر دو مطالع ه نشان دادند که مدت زمان تغذیه از سینة مادر، مشکلات غ ذا خوردن را پی ش بینی می کند. برمبن ای یافته های پژوهش حاضر، نقص در پی وند دلبستگی مادر به کودک و تنیدگ ی مادر، مشکلات غذا خوردن را در کودک افزایش می دهد.
مقایسه سبک های دلبستگی در بیماران مبتلا به افسردگی، اختلال های اضطرابی و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نارسایی تنظیم هیجان ها از مشکلات بنیادین افراد مبتلا به اختلال های خلقی و اضطرابی است. سبک دلبستگی، که از کودکی در چهارچوب روابط مادر- کودک شکل می گیرد، تعیین کننده اصلی شیوه تنظیم هیجان هاست. شکل گیری نابهنجار سبک های دلبستگی، می تواند فرایند بهنجار تنظیم هیجان ها را تحت تاثیر قرار دهد. هدف اصلی این پژوهش مقایسه سبک های دلبستگی بیماران مبتلا به افسردگی و اختلال های اضطرابی و افراد عادی بود. تعداد 224 نفر (87 افسرده، 64 مضطرب، 73 عادی) به صورت داوطلب در این پژوهش شرکت کردند. پس از تشخیص روان پزشکی نوع اختلال، از شرکت کنندگان خواسته شد تا سیاهه دلبستگی بزرگسال (AAI ؛ بشارت، 1384، 2011) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان دادند که سبک دلبستگی غالب در بیماران افسرده، اجتنابی؛ در بیماران مضطرب، دوسوگرا و در افراد عادی، ایمن است. مقایسه سبک های دلبستگی بیماران و افراد عادی، احتمال تاثیرگذاری اختلال سبک های دلبستگی بر نارسایی تنظیم هیجان ها را تایید می کند. تفاوت سبک های دلبستگی بیماران افسرده و مضطرب نیز می تواند تفاوت در نوع نارسایی تنظیم هیجان ها را در این دو گروه توجیه کند.
نقش واسطه ای نگرانی در رابطه بین راهبردهای نظم دهی شناختی هیجان و افسردگی و اضطراب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای نگرانی در رابطه بین راهبردهای نظم دهی شناختی هیجان و افسردگی و اضطراب بود. ٣۶۷ دانشجو (٢٨٨ مرد، ۷٩ زن) به روش نمونه برداری طبقه ای از دانشکده مهندسی دانشگاه علوم تحقیقات فارس انتخاب شدند. شرکت کنندگان به سیاهه افسردگی بک (بک، استیر و براون، ١٩٩۶)، سیاهه اضطراب بک (بک و اپستین، ١٩٩٣)، پرسشنامه نگرانی پنسیلوانیا (می یر، میلر، متزیگر و بورکووک،١٩٩٠) و پرسشنامه نظم دهی شناختی هیجان (گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون، ٢٠٠٢) پاسخ دادند. برای تحلیل یافته ها از آزمون همبستگی، تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج نشان دادند با واسطه گری نگرانی، راهبردهای سازش نایافته نظم دهی شناختی هیجان (راهبرد نشخوار فکری) با افسردگی و اضطراب رابطه مثبت و راهبردهای سازش یافته نظم دهی شناختی هیجان (تمرکز مثبت مجدد) با افسردگی و اضطراب رابطه منفی دارد. در مجموع، می توان نتیجه گرفت که راهبردهای نظم دهی شناختی هیجان نقش مهمی در پیش بینی نگرانی، افسردگی و اضطراب ایفا می کنند.
نقش رابطه مادر-فرزند و متغیرهای مرتبط با درد در میزان افسردگی مادران مبتلا به بیماری های مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش رابطه والد-فرزند و متغیرهای مرتبط با درد در افسردگی مادران مبتلا به آرتریت روماتوئید (RA)، مالتیپل اسکلروزیس (MS) و کمردرد مزمن (LBP) بود. نمونه ای مشتمل بر 67 بیمار مبتلا به LBP، 60 بیمار مبتلا به RA، 63 بیمار مبتلا به MS از بیمارستان های آتیه، امام خمینی، و انجمن ام اس و 65 مادر غیربیمار به صورت در دسترس انتخاب شدند. تمامی شرکت کنندگان به مقیاس افسردگی، اضطراب و تنیدگی-42 (DASS-42؛ لاویباند و لاویباند، 1995) و مقیاس رابطه والد-کودک (PCRS-S؛ پیانتا، 1992) پاسخ دادند. مادران بیمار به مقیاس دیداری شدت درد (VAS؛ وورز و لویی، 1990) و پرسشنامه ناتوانی ناشی از درد (RDQ؛ رولند و موریس، 1983) نیز پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس، همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج نشان دادند شدت افسردگی مادران بیمار و سالم تفاوت معنادار دارد. افزون بر آن، ناتوانی ناشی از درد و تعارض در رابطه مادر-فرزند، افسردگی مادران بیمار را به شکل مثبت معناداری پیش بینی کرد. بنابراین می توان دریافت ناتوانی و تعارض در رابطه مادر-فرزند با سطح افسردگی مادران مبتلا به بیماری مزمن رابطه دارد.
تأثیر برنامه گروهی بازآموزی اسنادی بر افسردگی دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی برنامه بازآموزی اسنادی بر افسردگی دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری شهر تهران بود. در این مطالعه شبه تجربی، از تمامی دانش آموزان (36 نفر؛ 27 پسر و 9 دختر) مراجعه کننده به مراکز ویژه اختلال های یادگیری دولتی منطقه 6 شهر تهران در سال تحصیلی 1392-1391 به شیوه در دسترس و هدفمند نمونه برداری شد و سپس دانش آموزان هر مرکز به طور مساوی و تصادفی در یکی از دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. سیاهه افسردگی کودکان کوواکس (1977) توسط همه شرکت کنندگان قبل و بعد از مداخله آموزشی تکمیل شد. گروه آزمایش طی 11 جلسه 45 دقیقه ای (هفته ای دو جلسه) آموزش بازآموزی اسنادی گروهی را دریافت کردند. داده ها با استفاده از آزمون t وابسته و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادند اجرای برنامه بازآموزی اسنادی به کاهش معنادار نمره های افسردگی در دانش آموزان با ناتوانی های یادگیری منجر می شود. بر اساس این یافته ها می توان نتیجه گرفت برنامه گروهی بازآموزی اسنادی نشانه های افسردگی در دانش آموزان واجد ناتوانی های یادگیری را کاهش می دهد.
رابطه حمایت های اجتماعی با بهزیستی روان شناختی و افسردگی: نقش واسطه ای حرمت خود و نیازهای اساسی روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه حمایت های اجتماعی، بهزیستی روان شناختی و افسردگی با توجه به نقش واسطه گری حرمت خود و نیازهای اساسی روان شناختی بود. 432 معلم شاغل در مدارس شهر خرم آباد مقیاس حمایت های اجتماعی (واکس و دیگران، 1986)، مقیاس حرمت خود (روزنبرگ، 1965)، مقیاس نیازهای اساسی روان شناختی در کار (لاگاردیا و دیگران، 2000)، مقیاس بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989) و سیاهه افسردگی (بک، 1988) را تکمیل کردند. نتایج تحلیل مسیر نشان دادند حمایت های اجتماعی اثر مستقیم بر بهزیستی روان شناختی و افسردگی داشت. همچنین حمایت های اجتماعی به طور غیرمستقیم و از طریق حرمت خود و نیاز به ارتباط و نیاز به صلاحیت، منجر به افزایش بهزیستی روان شناختی و کاهش افسردگی شده بود. براین اساس می توان گفت حرمت خود و ارضای نیاز به ارتباط و نیاز به صلاحیت در محیط کار، نقش واسطه ای در رابطه بین حمایت های اجتماعی با بهزیستی روان شناختی و افسردگی ایفا کرده است. این یافته ها بر نقش تعامل های اجتماعی در ارتقای حرمت خود و اهمیت به نیازها در محیط کار، تأکید می کند.
تأثیر آموزش طرز رفتار به والدین بر افسردگی مادران کودکان دارای اختلال تضادورزی کشاکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره پانزدهم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۵۸
185-196
حوزههای تخصصی:
اختلال های رفتاری برونی سازی شده در دوران کودکی، مشکلات هیجانی فروانی را برای والدین به وجود می آورند. یکی از این اختلال ها، اختلال تضادورزی کشاکشی است که سبب مشکلات روانشناختی در والدین این کودکان شده و مدیریت رفتاری کودک را با مشکل مواجه می کند، از این رو مسأله پژوهش حاضر بررسی تأثیرآموزش طرز رفتار به مادران کودکان با اختلال تضادورزی کشاکشی در بهبود علایم افسردگی این مادران است. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. تعداد 30 نفر از مادرانی که فرزندانشان با اختلال تضادورزی کشاکشی شناسایی شده بودند به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه همتا سازی شدند. ابزارهای پژوهش شامل، پرسشنامه های مرضی کودکان، و افسردگی بک بود. آموزش طرز رفتار به والدین در قالب نه جلسه نود دقیقه ای در گروه آزمایشی اجرا شد. در پایان، دو گروه پرسشنامه افسردگی را به عنوان پس آزمون تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج بیانگر تأثیر کاربندی آزمایشی بر کاهش، افسردگی (0/05 P< ) مادران کودکان گروه آزمایشی نسبت به گروه گواه بود. یافته ها نشان می دهند که آموزش طرز رفتار، آشفتگی های روانشناختی مادران را بهبود بخشیده و سبب کاهش افسردگی در مادران می شود.
برانگیختگی در بیماران مبتلا به افسردگی، اختلال های اضطرابی و افراد عادی: یک مطالعه مقایسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره پانزدهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۵۹
315-334
حوزههای تخصصی:
برانگیختگی، گرایش به انجام رفتار ناگهانی و فاقد دوراندیشی، از مؤلفه های تعیین کننده تعدادی از اختلال های روان پزشکی است. ابعاد برانگیختگی شامل بی برنامگی، برانگیختگی حرکتی و برانگیختگی شناختی هریک به نحوی تعیین کننده جنبه هایی از افسردگی و اختلال های اضطرابی هستند. هدف اصلی این پژوهش، مقایسه ویژگی های برانگیختگی بیماران مبتلا به افسردگی و اختلال های اضطرابی و افراد عادی بود. این مقایسه، تفاوت سطوح برانگیختگی سه گروه شرکت کننده در این پژوهش را نشان خواهد داد. تعداد 224 نفر (87 افسرده، 64 مضطرب، 73 عادی) از مبتلایان و جمعیت عمومی به صورت داوطلب در این پژوهش شرکت کردند. علاوه بر تشخیص روانپزشکی نوع اختلال، از شرکت کنندگان خواسته شد تا مقیاس برانگیختگی بارات ( BIS ) را تکمیل کنند. روش این پژوهش توصیفی و از نمونه طرح های علی- مقایسه ای است. داده های پژوهش با استفاده از روش ها و شاخص های آمار توصیفی و استنباطی شامل میانگین، انحراف استاندارد و تحلیل واریانس چندمتغیری مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که افراد افسرده به طور معنادار (0/001 p < ) بیش از افراد مضطرب و عادی برانگیختگی حرکتی و بی برنامگی دارند و افراد مضطرب به طور معنادار (0/001 p < ) بیش از افراد افسرده برانگیختگی شناختی و بیش از افراد عادی برانگیختگی شناختی و بی برنامگی دارند. سطوح برانگیختگی افراد عادی در هر سه بعد کمتر از افراد افسرده و مضطرب بود. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که مقایسه ابعاد برانگیختگی بیماران و افراد عادی، احتمال تأثیرگذاری برانگیختگی بر شکل گیری و یا تداوم افسردگی و اختلال های اضطرابی را تأیید می کند. تفاوت سطوح و ابعاد برانگیختگی بیماران افسرده و مضطرب نیز می تواند تفاوت در نوع اختلال روانشناختی را در این دو گروه توجیه کند.
بررسی اثربخشی فن مرور خویشتن در کاهش افسردگی، اضطراب و تنیدگی در بیماران مبتلا به چندین اسکلرز (ام اس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره پانزدهم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۶۰
433-444
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر شیوع بیماری ام اس در کشور روند رو به رشدی را طی کرده است، به طوری که می توان ایران را جز کشورهایی با شیوع بالا در نظر گرفت. اگرچه بیماری ام اس یک بیماری بیولوژیکی است، نشانگان روانشناختی ناشی از آن می تواند بسیاری از وجوه زندگی روزمره مبتلایان را دگرگون سازد، لذا به کارگیری مداخلات روانشناختی در جهت تعدیل و بهبود محدودیت های تحمیل شده در زندگی بیماران، امری ضروری می نماید. در پژوهش پیش رو اثربخشی اجرای فن مرور خویشتن در کاهش افسردگی، اضطراب و تنیدگی در بین بیماران مبتلابه ام اس مورد ارزیابی قرار گرفته است. این پژوهش در قالب طرح نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون و پس آزمون و با گروه گواه انجام گردیده است که در آن نمونه موردنظر متشکل از 26 بیمار مبتلابه ام اس، به صورت در دسترس از میان اعضای انجمن ام اس ایران انتخاب و پس تقسیم به دو گروه آزمایشی و گواه در پژوهش حاضر شدند. پس از پاسخ گویی به آزمون DASS21 افراد حاضر در گروه آزمایش در 3-4 جلسه مداخله با به کارگیری روش مرور خویشتن حضور به هم رساندند. جلسات به صورت هفتگی و با میانگین زمانی 60-90 دقیقه در هر جلسه برگزار شد. افراد گروه گواه تحت مداخله شناختی قرار نگرفتند. نتایج حاکی از تأثیر معنادار به کارگیری این روی آورد در کاهش افسردگی (میزان معناداری0/044) بود. در متغیرهای اضطراب و تنیدگی تأثیر معناداری گزارش نشد.
بررسی رفتار های آشکار (پرخاشگری و قانون شکنی) با رفتار های ناآشکار (نشانه های افسردگی) در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره شانزدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۶۲
165-178
حوزههای تخصصی:
اختلال های رفتاری آشکار برونی سازی شده و رفتارهای ناآشکار درونی سازی شده در دوران کودکی، خطر نتایج ضعیف در ابعاد تحصیلی و اجتماعی در زندگی آتی کودکان را افزایش می دهند، به همین جهت شناسایی این مشکلات رفتاری امری است بسیار مهم، از این رو مطالعه حاضر با هدف بررسی این سؤال انجام شده است که آیا رفتار های آشکار (رفتار های پرخاشگرایانه و قانون شکنانه) و رفتارهای ناآشکار (نشانه های افسردگی) در میان دانش آموزان با اختلال یادگیری اختصاصی همراه با نقص در خواندن در مقایسه با دانش آموزان عادی مقطع ابتدایی متفاوت است. پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه ای بود، که به روش نمونه گیری دردسترس بر روی یک نمونه 140 نفری از دانش آموزان با اختلال یادگیری خواندن و دانش آموزان عادی انجام گرفت. جهت گردآوری اطلاعات از فهرست رفتاری کودکان (1991) استفاده شد. جهت تحلیل نتایج از آزمون تی نمونه های مستقل استفاده شد. یافته های پژوهش حاکی از وجود تفاوت معناداری (05/0 P< ) در رفتار های پرخاشگرایانه و قانون شکنانه دانش آموزان با اختلال یادگیری خواندن نسبت به دانش آموزان عادی بود، بدین معنا که دانش آموزان با اختلال یادگیری در مقایسه با کودکان عادی، رفتار های پرخاشگرایانه و قانون شکنانه بیشتری را نشان می دهند. از دیگرسو بین دانش آموزان عادی و دانش آموزان با اختلال یادگیری خواندن به لحاظ متغیر مربوط به افسردگی تفاوت معناداری (0/05 P< ) وجود داشت، به صورتی که دانش آموزان با اختلال یادگیری خواندن از افسردگی بالاتری نسبت به دانش آموزان عادی برخوردار بودند. بنابراین به نظر می رسد دانش آموزان با اختلال یادگیری خواندن در مقایسه با دانش آموزان عادی مشکلات رفتاری بیشتری را تجربه کرده و به همان میزان مشکلات هیجانی بالاتری را نیز گزارش می کنند.
بررسی رابطه روان آزردگی خویی، نارسایی خود نظم جویی شناختی هیجان، ادراک بیماری و حمایت اجتماعی با نشانگان افسردگی در بیماران مبتلا به آسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره شانزدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶۴
462-477
حوزههای تخصصی:
آسم یکی از شایع ترین بیماری های مزمن در سراسر جهان می باشد و عواملی چون ژنتیک، محیط و متغیرهای روانشناختی در بروز و تداوم علائم مشکلات هیجانی و خلقی ناشی از این بیماری، نقش بسیار مهمی را ایفا می کنند. از این رو، پژوهش حاضر، به دنبال بررسی و مطالعه روابط عواملی همچون، روان آزردگی خویی، ادراک بیماری، نارسایی خودنظم جویی شناختی هیجان و حمایت اجتماعی با نشانگان افسردگی در بیماران مبتلا به آسم بوده است. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و در قالب طرح رگرسیون گام به گام می باشد. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه بیماران مبتلا به آسم شهرستان تهران در سال ۱۳۹۵ بوده است که از میان آن ها تعداد ۱۲۰ بیمار با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات مورد نیاز پرسشنامه های پنج عامل بزرگ شخصیت (1989)، مقیاس افسردگی بک (1996)، ادراک بیماری (2006)، نقص در تنظیم شناختی هیجان (2001) و مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده ( 1988 ) به کار برده شد. یافته های حاصل نشان داد که علائم افسردگی بیماران مبتلا به آسم و آلرژی با ادراک بیماری (0/361= r ، 0/001 P< )، روان آزردگی خویی (0/341= r ، 0/001 P< ) و نارسایی در خودنظم جویی شناختی هیجان منفی (0/324= r ، 0/001 P< ) رابطه مثبت و با راهبردهای مثبت خودنظم جویی شناختی هیجان (0/177-= r ، 0/05 P< ) رابطه ای منفی دارد. همچنین نتایج پژوهش نشان می دهد که هیچ رابطه معنی داری بین متغیر حمایت اجتماعی و افسردگی در بیماران مبتلا به آسم وجود ندارد. از سوی دیگر، نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که ادراک بیماری با ضریب0/37 بیشترین سهم در پیش بینی افسردگی بیماران مبتلا به آسم را برعهده دارد. بنابراین به نظر می رسد سطح بالای آگاهی و شناخت افراد از بیماریشان در افزیش بروز علائم افسردگی آن ها مؤثر بوده است.
مقایسه ابعاد شخصیتی در زنان افسرده مصرف کننده داروهای ضدافسردگی: گروه های بازدارنده بازجذب مجدد سروتونین (SSRI) و سه حلقه ای (TCA)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره شانزدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶۴
494-507
حوزههای تخصصی:
بر اساس مدل مدل زیستی- اجتماعی کلونینجر، ارتباطی میان انتقال دهنده های مختلف مغزی و ابعاد گوناگون شخصیت وجود دارد. پژوهش ها نشان می دهد که داروهای ضدافسردگی بر میزان این انتقال دهنده ها اثرگذار هستند و به دنبال آن موجب تغییراتی در ابعاد مزاجی شخصیت به ویژه ابعاد شخصیتی زمینه ساز افسردگی می شوند. داروهای متفاوت تأثیر متفاوتی بر انتقال دهنده ها می گذارند در نتیجه اثر آن ها بر ابعاد شخصیتی متناظر نیز یکسان نیست. این مطالعه با هدف مقایسه ابعاد شخصیتی بر اساس مدل کلونینجر در زنان افسرده ای که تحت درمان با داروهای SSRI و TCA بودند انجام گرفت . داده های جمع آوری شده از 86 زن بر اساس پرسشنامه 56 سؤالی سرشت و خلق و خو کلونینجر (1390) در دو گروه همتا سازی شده مورد تحلیل واریانس چندمتغیری قرار گرفتند. بیماران تحت درمان با SSRI ها، نمره بالاتری در بعد آسیب گریزی نشان دادند (0/05 < P ) در حالی که گروه TCA ، نمره بالاتری را در پاداش وابستگی (0/05 < (P به نمایش گذاشتند . باید توجه داشت که بالا بودن میزان آسیب گریزی در بروز و ادامه افسردگی اثر تعیین کننده ای دارد، نیز پاداش وابستگی با شدت بیماری در ارتباط است. بر این اساس می توان نتیجه گیری کرد که مصرف کننده های داروهای TCA در ابعاد شخصیتی مرتبط با افسردگی، وضعیت بهتری را نشان می دهند .
اثربخشی روان درمانی تحلیلی کارکری بر بهبود افسردگی و توانش ارتباطی بیماران مبتلا به اختلال وسواس-ناخودداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هفدهم پاییز (آذر) ۱۳۹۷ شماره ۶۹
611-617
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال وسواس – ناخودداری به واسطه بروز علائم منجر به مشکلاتی در روابط بین فردی افراد مبتلا می شود، که می تواند باعث تشدید و یا عود این بیماری شود . از این رو به نظر می رسد روان درمانی تحلیلی کارکردی با تأکید بر صمیمیت و مشکلات بین فردی، می تواند بر بهبود علائم و پیشگیری از عود مجدد این اختلال مؤثر واقع شود. هدف: هدف پژوهش حاضر اثربخشی این مداخله بر بهبود افسردگی و توانش ارتباطی بیماران مبتلا به اختلال وسواس – ناخودداری بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با گروه آزمایش وگواه بود. از اینرو، تعداد 24 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس، از بین افراد مبتلا به اختلال وسواس – ناخودداری انتخاب و در دو گروه آزمایش وگواه جای گماری شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های افسردگی بک (ویرایش- II ، (1996)) و توانش ارتباطی بین فردی (1983) بود. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که اثر گروه آزمایش به صورت معناداری (0/01 p< ) بر افسردگی و توانش ارتباطی تأثیر دارد. نتیجه گیری: این بدان معناست که روان درمانی تحلیلی کارکردی موجب کاهش افسردگی و افزایش توانش ارتباطی افراد مبتلا به وسواس – ناخودداری شد.
نقش عملکرد خانواده و تحول مثبت نوجوانی در پیش بینی افسردگیِ دخترانِ نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هفدهم زمستان (اسفند) ۱۳۹۷ شماره ۷۲
919-925
حوزههای تخصصی:
زمینه: شناسایی مؤلّفه های مثبت گرایِ شخصیتی و خانوادگیِ مؤثر بر کاهش پیامدهای منفی در دختران نوجوان اهمیتی مضاعف دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش عملکرد خانواده و تحول مثبت نوجوانی در پیش بینی افسردگی نوجوانان بود. روش: طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دوره دوم دختر متوسطه شهر تهران بود که در سال تحصیلی 98-97 مشغول به تحصیل بودند. بدین منظور از منطقه 18 آموزش و پرورش شهر تهران به تعداد 293 نوجوان دختر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس عملکرد خانواده اپشتاین و همکاران(1983)، تحول مثبت نوجوانی گلدوف و همکاران (2014) و افسردگی کودکان کواکس و بک(1977) استفاده شد. داده ها با نرم افزار SPSS24 مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که شایستگی، اطمینان و ارتباط به ترتیب نقش معناداری در پیش بینی افسردگی داشتند(0/001 p= ) و در مجموع 39 درصد از واریانس افسردگی را تبیین کردند. مؤلفه های عملکرد خانواده شامل نقش، حل مشکل و ابراز عواطف هم به ترتیب نقش معنی داری در پیش بینی افسردگی داشتند (0/001 p= ) و در مجموع 25 درصد از تغییرات افسردگی را تبیین کردند. نتیجه گیری: در مجموع نتایج حاکی از اهمیت عملکرد خانواده با تأکید بر مؤلّفه های تحول مثبت نوجوانی شامل شایستگی، اطمینان و ارتباط در ابتلا به افسردگی نوجوانان بود.
اثربخشی تحریک الکتریکی مغز بر کارکردهای اجرایی و کاهش علائم افراد دچار اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر تحریک الکتریکی مغز بر ارتقای کارکردهای اجرایی از جمله حافظه کاری، انعطاف پذیری شناختی و کنترل بازداری و کاهش علائم افسردگی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه و جامعه آماری شامل 33 زن دچار افسردگی اساسی مراجعه کننده به مراکز مشاوره سرپایی منطقه 1 و 2 وابسته به آموزش و پرورش شهر ساری در سال 1397 بود. با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 20 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش در 10 جلسه 20 دقیقه ای هفته ای دو بار تحت درمان تحریک الکتریکی قرار گرفتند. از نسخه نرم افزاری سه آزمون به نام کارت های ویسکانسین هیتن و همکاران 1993، ان-بک کریچنر 1958، برو-نرو هافمن 1984 و آزمون افسردگی بک دو 1996 داده ها جمع آوری و با بهره گیری از شاخص های توصیفی و آزمون تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر داده ها تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تحریک الکتریکی مغز علائم افسردگی (68/38 =F، 001/0 =P)، خطای ویسکانسین (82/9 =F، 006/0 =P) و زمان کل آن را (24/8 =F، 010/0 =P)، زمان ان-بک (09/28 =F، 001/0 =P) و زمان واکنش حالت برو را (32/4 =F، 05/0 =P) کاهش و دقت برو-نرو در حالت برو (66/11 =F، 003/0 =P) و دقت در حالت نرو را (53/15 =F، 001/0 =P) افزایش داده و این تغییرات در مرحله پیگیری پایدار مانده است؛ ولی در طبقات ویسکانسین (53/1 =F، 232/0 =P) تأثیری نداشته است. نتیجه گیری: از آنجا که تحریک الکتریکی مغز موجب بهبود زمینه های شناختی، علائم افسردگی، کارکردهای اجرایی می شود؛ بنابراین می توان از آن به عنوان یکی از مداخله های مؤثر در درمان اختلال افسردگی اساسی استفاده کرد.
بررسی اختلالات شخصیتی در کتاب های کنسرو غول و خواهران تاریک و نگاهی به رویکرد کتاب درمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بررسی اختلالات شخصیت در علم روان شناسی با مشاهده و بررسی رفتارهای فرد دارای اختلال و مصاحبه های بالینی انجام می پذیرد و به پژوهش بر انواع اختلالات شخصیتی در متن و شخصیت های داستانی خصوصاً آثار کودک و نوجوان، توجه چندانی نشده است. در این جستار سه اختلال شخصیتی (دوری گزینی، افسردگی و اسکیزوتایپی) در سه شخصیت (توکا، مادر توکا و نیما) در دو کتاب نوجوان ( کنسرو غول و خواهران تاریک ) از مهدی رجبی، نویسنده آثار کودک و نوجوان، با نگاهی به کتاب درمانی، بررسی شده است. روش شناسی: مؤلفه های اختلالات شخصیت در این پژوهش به روش کتابخانه ای گردآوری شده و روش پژوهش ، کیفی است که با شیوه تحلیل محتوا انجام شده است. ابزار در این پژوهش ملاک های تشخیصی در سه اختلال شخصیتی است. این ملاک ها در اختلال شخصیت دوری گزین شامل: «حقارت روانی، حقارت بدنی، مقایسه خود با دیگران، انزوا، دست پاچگی و عدم ریسک در زندگی است»؛ در اختلال شخصیت افسرده نیز نشانه های تشخیصی: «سبک زندگی تکراری، چاقی و پرخوری عصبی، داغدیدگی، عیب جویی، خرافاتی بودن» است و نشانه ها در اختلال شخصیت اسکیزوتایپی: «توهم، تفکر جادویی و سحرآمیز، رفتارهای غیرعادی و عجیب، سفر در زمان و مکان، اندیشه پردازی پارانویا، حالت عاطفی نابجا یا محدود، تنهایی و فقدان دوست» می باشد که در شخصیت های داستانی (توکا، مادر توکا و نیما) بررسی شده است. یافته ها: نتایج به دست آمده به ترتیب فراوانی، در متن کتاب خواهران تاریک ، هشتاد و شش نمونه، بر اساس مؤلفه های اختلال شخصیت اسکیزوتایپی در شخصیت نیما مشاهده شد. در متن کتاب کنسرو غول نیز بیست و چهار نمونه بر اساس مؤلفه های اختلال شخصیت افسرده در شخصیت مادر توکا و بیست و دو نمونه بر اساس مؤلفه های اختلال شخصیت دوری گزین در شخصیت توکا مشاهده شد. نتیجه گیری: در بررسی نمونه ها بر اساس ملاک های شخصیتی در سه اختلال شخصیت، به ترتیب فراوانی، ابتدا اختلال شخصیت اسکیزوتایپی، پس از آن اختلال شخصیت افسرده و در نهایت اختلال شخصیت دوری گزین در دو کتاب کنسرو غول و خواهران تاریک قرار گرفت. در بررسی شخصیت ها نیز بر اساس میزان فراوانی بیشترین آمار به نیما و پس از آن به مادر توکا و سپس به توکا اختصاص دارد و در مجموع اختلال شخصیت در کتاب خواهران تاریک بیشتر از کتاب کنسروغول مشاهده شد. در شخصیت های این دو اثر مشکلات روان شناختی بارزی وجود دارد که می تواند به کتابدار، معلم و روان شناس به عنوان درمانگر در رویکرد کتاب درمانی کودکان و نوجوان کمک بسزایی کند، زیرا مخاطبان کودک و نوجوان با همانندسازی خود با شخصیت های داستان می توانند روش هایی کاربردی برای حل مشکلات خویش بیایند.
پیش بینی رفتارهای پرخطر بر اساس هم نشینی با همسالان بزهکار، افسردگی و حل مسئله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۳
235-252
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر، پیش بینی وقوع رفتارهای پرخطر بر اساس هم نشینی با همسالان بزهکار، افسردگی و حل مسئله بود. روش : روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود. نمونه آماری، شامل 130 نفر (پسر) از دانش آموزان که در سال تحصیلی ۹۶-۹۵ در شهر بروجن مشغول به تحصیل بودند که به شیوه خوشه ای تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. پرسش نامه های نسخه بازنگری شده رفتارهای پرخطر، هم نشینی با همسالان بزهکار و حل مسئله هپنر مورد استفاده قرار گرفتند. داده ها با نرم افزارهای اس پی اس اس و آموس و روش تحلیل معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها : یافته ها حاکی از آن بود که مؤلفه هم نشینی با همسالان بزهکار بر گرایش به مصرف سیگار، قلیان و مواد روان گردان ؛ مؤلفه اعتماد به حل مسئله بر خودکشی؛ مؤلفه گرایش-اجتناب حل مسئله بر گرایش به مصرف مواد روان گردان؛ مؤلفه کنترل شخصی حل مسئله بر درگیری، خودکشی و گرایش به مصرف مواد روان گردان و درنهایت افسردگی بر خودکشی، گرایش به مصرف سیگار و قلیان و مواد روان گردان تأثیر مستقیم دارد. نتیجه گیری : به طورکلی یافته های پژوهش حاضر از نقش هم نشینی با همسالان بزهکار، افسردگی و حل مسئله در پیش بینی رفتارهای پرخطر حمایت می کند.
تأثیر آموزش ذهن مشفق بر افسردگی و نشخوارخشم دانشجویان دارای نشانگان افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر آموزش ذهن مشفق بر علائم افسردگی و نشخوارخشم دانشجویان بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل 315 دانشجوی دختر با اختلالات خلقی بودند که در سال 97-1396 به مرکز مشاوره دانشگاه بوعلی سینا مراجعه کرده بودند. از طریق غربالگری 78 دانشجو دارای نشانگان افسردگی (اخذ نمره بالاتر از20 در پرسشنامه افسردگی بک) شناسایی شدند که از بین آنها تعداد 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل جایابی شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای در هفته دو بار تحت آموزش گروهی ذهن مشفق قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ گونه مداخله درمانی دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس نشخوارخشم (ساخودولسکی و همکاران) و پرسشنامه افسردگی ویرایش دوم (بک و همکاران) بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش ذهن مشفق بر افسردگی دانشجویان تأثیر داشته ولی نمرات نشخوارخشم تغییر نیافت. بنابراین، می توان از آموزش ذهن مشفق بعنوان روشی مؤثر در کاهش نشانگان افسردگی دانشجویان استفاده کرد.
تأثیر روان درمانی مثبت گرا بر افسردگی، استرس و شادکامی زنان نابارور
حوزههای تخصصی:
ناباروری یک مشکل مهم بهداشت جهانی است که دارای ابعاد جسمی ، روانی و اجتماعی است. شیوع مشکلات روان شناختی در افراد نابارور بالا تخمین زده شده است. بر این اساس هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی مداخله اثر بخشی روان درمانی مثبت گرا بر افسردگی و استرس و شادکامی در زنان نابارور شهرستان دزفول بود. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش دربرگیرنده همه زنان نابارور شهرستان دزفول است که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه گواه (15 نفر) و آزمایش (15 نفر) قرار گرفتند. در این پژوهش از سه پرسشنامه شادکامی اکسفورد، پرسشنامه استرس کوهن و پرسشنامه افسردگی بک استفاده و داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شد. با توجه به برآیندهای به دست آمده می توان نتیجه گیری نمود که روان درمانی مثبت گرا می تواند بر استرس و افسردگی در زنان نابارور کارآمد باشد و باعث افزایش شادکامی در آن ها شود.
بررسی شیوع افسردگی و ناامیدی و رابطه آن بر گرایش به سوءمصرف مواد مخدر در دانش آموزان دبیرستان های شهرستان دیواندره در سال 1397
حوزههای تخصصی:
مقدمه: افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانی در جمعیت عمومی است که ناامیدی عامل اصلی آن است و می تواند سبب گرایش به اعتیاد شود؛ بنابراین با شناسایی عوامل تأثیرگذار بر آن، می توان شرایط مورد نیاز برای پیشگیری از آن را فراهم کرد. هدف : هدف از مطالعه حاضر، تعیین شیوع افسردگی و ناامیدی و رابطه آن بر گرایش به سوءمصرف مواد مخدر در دانش آموزان دبیرستان های شهرستان دیواندره در سال ۱۳۹۷ است. روش: مطالعه حاضر مقطعی است. جامعه آماری شامل دانش آموزان مقطع دبیرستانی شهرستان دیواندره و حجم نمونه مطابق جدول مورگان، ۳۷۰ نفر برآورد شد. روش نمونه گیری به صورت طبقه بندی و ابزار مورداستفاده شامل پرسشنامه های استاندارد افسردگی و ناامیدی بک و همچنین پرسشنامه گرایش به سوء مصرف مواد است. داده ها توسط t-test ، آزمون همبستگی اسپیرمن و کای اسکوئر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: در مطالعه حاضر شیوع ناامیدی در مطالعه حاضر ۶۶ درصد بود از سوی دیگر، ۲۶۵ نفر از دانش آموزان دارای میزان افسردگی کم، ۷۹ نفر دارای میزان افسردگی متوسط و ۲۶ نفر دارای میزان افسردگی زیاد بودند. بین میزان ناامیدی با معدل ( P=۰.۰۱۲ )، وضعیت اقتصادی خانواده (۰/۰۰۶= P ) و سابقه مصرف دخانیات در دانش آموزان (۰/۰۰۱> P ) رابطه معناداری وجود دارد. همچنین افسردگی با سن (۰/۰۰۹= P ) و جنسیت (۰/۰۳۲= P ) رابطه معناداری داشت. نتیجه گیری : یافته ها دلالت بر این دارد که افسردگی و ناامیدی ﻧﻘ ﺶ ﻣﻬﻤﯽ در ﮐﯿﻔﯿ ﺖ زﻧ ﺪﮔﯽ و پیش بینی آﻣﺎدﮔﯽ ﺑﻪ اﻋﺘﯿﺎد دارﻧﺪ و اینکه دانش آموزان مورد مطالعه، در مجموع نیازمند خدمات بهداشت و روان بیشتری می باشند.