مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
تصویر
حوزه های تخصصی:
ادبیات اقلیمی حاوی عناصر جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی منطقه ای خاص است. در تحقیق حاضر، به شیوه ای توصیفی- تحلیلی، یکی از آن عناصر برجسته اقلیمی یعنی تصویر و صور و عناصر سازنده آن مورد بررسی قرار گرفته است. میرکاظمی در یورت، اقسام تصویر شاملِ تصویر زبانی یا تصویرواژه، انواع تصویر بیانی، تصویر گسترده مقتبس از هنر نقاشی و سینما و مهم تر از همه، نوع جدیدی از تصویر را مطرح کرده که به همه تصاویر پراکنده اثر انسجام و وحدتی خاص بخشیده است و نقشی پویا و فعال در کل اثر دارد. این نوع تصویر، تصویر در بافت است که برآیند نگرش نو و کلان نگر نویسنده به تصویر بر اساس مطالعات جدید نقد ادبی در محور عمودی است. توجه به تصویر و بسامد فراوان آن سبک تصویری اثر را ساخته است. نویسنده با تصویر به واقعیت نمایی اثر قوت بخشیده و نگاه توام با تحسر خود را در لابه لای نثر از آسیب به فرهنگ عامه مشهود کرده که چرایی خلق اثر است. ارایه عناصر اقلیمی شمال، ترکمنی و مشترک که زمینه ساز خلق تصاویر نو است از سایر نتایج این تحقیق است.
نقش تصویر در تأویل متن
حوزه های تخصصی:
تحلیل و بررسی تصاویر خلق شده توسط هر یک از شاعران، مشخص کننده ی نوع نگرش آن ها نسبت به پیرامون خویش است. در این میان نقش هنرهای بیانی و تمهیدات ادبی و صور خیال در راستای ساختن این تصاویر، انکار ناشدنی و پر اهمیت است. تشبیه، از جمله هنرهای اصلی علم بیان که خود زیر ساخت صنایع بلاغی دیگر همچون استعاره نیز هست، برگرفته از ذهن خلاقِ سازنده ی خویش، گستره ای از سادگی و تکرار تا تازگی و ابداع را در بر می گیرد. در این مقاله برآنیم تا با محور قرار دادن مقوله ی وجه شبه به شرح و بیان نقش تصویر در تأویل، در شعر فارسی بپردازیم و نشان دهیم آنچه یک تصویر را، اگر چه تکراری، ممتاز و برجسته می سازد، وجه شبهی است که شاعر برای آن، چه در روساخت و چه در زیر ساخت تصویر در نظر می گیرد. تعدد وجه شبه و چندمعنایی بودن آن، موجب می شود با تصاویری مواجه گردیم که چندین تفسیر و معنا از آن ها قابل دریافت باشد و سبب ساز تأویل های متعدد شود. بنابراین یکی از مواضع هرمنوتیک در شعر، که همان علم تفسیر و تأویل متن در ادبیات است، زمانی است که در یک تصویر با چند وجه معنایی مواجه باشیم. عدم ذکر وجه شبه و دوگانگی آن (صنعت استخدام) در تشبیه و بررسی استعاره و نماد از زوایای مختلف معنایی با درنظر گرفتن چندین فضای متفاوت از موارد دیگری است که در برخورد با یک تصویر، تأویل های چندگانه ای را به دنبال خواهد داشت.
عناصر دیداری در شعر شاعران نا بینا
حوزه های تخصصی:
مقاله ی حاضر به بررسی" عناصر دیداری در شعرشاعران نابینا" و روند شکل گیری تصویرهای شعری در ذهن و ضمیرآنان و بازتابش در سروده هایشان ، اختصاص دارد . در این بررسی ، با نُه تن از شاعران روشن دلی که سابقه ی دیداری نداشته اند، گفتگو و پاسخ های آنان در باره موضوع مورد بحث، بررسی شده است. نتیجه ی حاصل از گفتگوها، نشان می دهد نابینا،معلومات ذهنی اش را، که از راه حواس چهار گانه خود دریافت می کند، با تخیلش در آمیخته و به جای تصویر، تصور می آفریند و این تصورات را در شعر خویش باز می تاباند. همچنین تصویر ها، یا چنان که گفتیم، تصورات این شاعران در مقایسه با شعرهای شاعران دیگر، تفاوت چندانی ندارد به طوری که نمی توان با قطعیت، مشخصه ایی خاص یافت ،تا به وسیله ی آن، به نابینا بودن سرایندگان آنها پی برد.مگر از روی برخی نشانه ها و قراینی خاص ، که حکم دیگری دارد.
استعاره مفهومی و طرحواره های تصویری در اشعار ابن خفاجه
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال سوم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
105 - 120
حوزه های تخصصی:
استعاره از حیث نوآوری و گیرایی خیال و بازتابی که در جان شنوندگان پدید می آورد، قلمرو فراخی برای شگفتی زایی و میدانی برای مسابقه بزرگان سخن است، اهمیت استعاره در شعر، چنان است که عده ای از نظریه پردازان ادبی، زبان را فقط« خیال و استعاره» می دانند. از مکاتب بسیار جدیدی که به مسأله ی استعاره پرداخته است، مکتب زبان شناسان شناختی است. در این دیدگاه استعاره یک فرآیند ذهنی- زبانی است. آنان استعاره را به صورت موضوعی، در حافظه ی معنایی تحلیل می کنند. یعنی واژه های استعاری بر پایه ی بازیابی اطلاعات موجود در حافظه دراز مدت تداعی می گردد. این نظام هرگونه فهم و بیان مفاهیمِ انتزاعی در قالب مفاهیمِ ملموس تر را کاربردی استعاری می دانند. ابن خفاجه خداوندگار وصف در ادبیات اندلس، از نظر آفرینش طرح واره های تصویری و استعاره های جهت دار در چکامه های هنری خود در جرگه ی خلاق ترین شاعران است. استعاره های وی ابزار توانمندی برای بیان معانی پیچیده، مبهم و دور از ذهن است که با استفاده از تجربه ی شعری و زبانی شاعر به بهترین شکل به بار نشسته اند. پاره ای از استعارات وی از مفاهیم قراردادی و زبان خودکار به وجود آمده است و پاره ای دیگر با بسط مفاهیم قراردادی، لباس نظم بر تن می کنند و در موارد متعدد استعاراتی بدیع و خلاق دارد.
بررسی و تحلیل درون مایه و تصویر در داستان های کودکانه رولد دال
حوزه های تخصصی:
نویسندگان کودک با انتخاب و پردازش مناسب درون مایه می توانند کودکان را با مسایل مهم زندگی و جهان پیرامون آشنا کنند. یکی از نویسندگانی که در داستان هایش به کودکان و مسایل آنها توجه زیادی دارد، رولد دال است. او یکی از نویسندگان برجسته و مشهور ادبیات کودک انگلستان است. دال آثار متعددی برای کودک و نوجوان خلق کرده و بیشتر آثارش به زبان فارسی و چندین زبان زنده دنیا ترجمه شده است. هدف این پژوهش بررسی و تحلیل درون مایه و تصویر در داستان های کودکانه دال است. درون مایه داستان های دال اغلب پیرامون زندگی کودک و مسائل دوران کودکی است.روش تحقیق به صورت کتابخانه ای و تحلیل محتواست. مسایلی چون؛ تفاوت فکری و سلیقه کودک و بزرگسالان، کاهش ترس در کودکان، تاثیرات منفی خشونت در زندگی کودک، افزایش محبت و همدلی میان کودک و همسالان و تقویت روحیه انتقاد در کودک، مهم ترین درون مایه داستان های دال را تشکیل می دهد.افزایش محبت و همدلی میان کودک و همسالان و تقویت روحیه انتقاد در کودک، مهم ترین درون مایه داستان های دال را تشکیل می دهد.
بررسی تأسی های بابافغانی از شگردهای تصویرساز شعر حافظ
حوزه های تخصصی:
بابافغانی به علت تأثیرپذیری فراوان از حافظ به «حافظ کوچک» مشهور می باشد. این تأثیرپذیری از جهات مختلف قابل پژوهش و تحقیق است. یکی از وجوه پژوهش، بررسی دقیق چگونگی و میزان تبعیت بابافغانی از حافظ در بحث تصویر است. تصویر به مجموعه ی تصرفات بیانی و مجازی اطلاق می شود که گوینده با کلمات تصویر می کند و نقشی را در ذهن خواننده یا شنونده به وجود می آورد. دو دانش بیان و بدیع، بایسته-ترین نقش را در بررسی تصویرهای شعری دارند. به عبارت دیگر، لازمه ی بررسی تصویرهای شعری یک شاعر عناصر بیانی و بدیعی اند. این پژوهش که به روش توصیفی تحلیل و با استفاده از ابزار کتابخانه ای نوشته شده است، می کوشد تا به بررسی شگردهای تصویرساز مشترک (تشبیه و استعاره های مصرّحه و مکنیه) دو شاعر و میزان تأثیرپذیری بابافغانی از حافظ در مبحث تصویر بپردازد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که بسیاری از تصویرها و شگردهای ادبی که توسّط حافظ برای خلق تصویر به کار گرفته شده اند، در ساختمان تصویرهای بابافغانی مشاهده می شود و بابافغانی برای ساخت تصویرهایش به آنها نظر داشته است.
بررسی مؤلفه های تصویر و درون مایه در داستان های کودکانه صمد بهرنگی
حوزه های تخصصی:
درون مایه و تصویر نقش مهم و سازنده ای در داستان های کودکان دارند. انتخاب درون مایه و پردازش مناسب آن نقش مهمی در جذب مخاطب دارد. نویسندگان ادبیات کودک درون مایه هایی را برای داستان انتخاب می کنند که جذاب و تفکر برانگیز باشد. تصویر نیز به عنوان یک عنصر کلیدی باید کودک را در درک درون مایه داستان یاری دهد و ترغیب کننده حس زیباشناسی مخاطب و تخیل برانگیز باشد. روش تحقیق به صورت اسنادی و تحلیل کمی محتوای آثار است. در این پژوهش به مولفه هایی چون، درون مایه و بسامد آن، شیوه ارائه درون مایه، رابطه عنوان داستان با درون مایه، تصویر و نقش آن در ارائه درون مایه پرداخته می شود. موضوع داستان های بهرنگی پیرامون مسائل اجتماع و بحران-های جامعه است. در آثار بهرنگی، تنوع موضوع و درون مایه نسبتا کم است. تک بعدی بودن آثار (اجتماعی) باعث شده مخاطبان او اغلب از طبقه خاص جامعه باشد. رابطه تصاویر با درون مایه، اغلب رابطه ای تکمیلی است. تصویر، به ارائه بهتر درونمایه کمک می کند. تصاویر سیاه وسفید، استفاده ار رنگ-های خنثی وغمگین (خاکستری و سیاه) با درون مایه داستان ها هماهنگی دارد.
تحلیل داستان «آرش کمان گیر» سیاوش کسرایی با تکیه بر تخیل «ترس از زمان» از منظر ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۱
33 - 60
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی درون مایه زمان در تصاویر موجود در منظومه حماسی آرش کمان گیر اثر سیاوش کسرایی، می پردازد. این پژوهش، بر بنیان نظریه ژیلبر دوران استوار است. دوران با طبقه بندی تصاویر، آن ها را به منظومه های روزانه و شبانه بخش می کند. بخشی از این تصاویر و نمادها ترس از گذر زمان و مرگ را نشان می دهند و بخشی دیگر تلاش برای غلبه بر این ترس را تداعی می کنند. این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی نگارش یافته با توجه به زیست جهان تخیلی کسرایی در اثر «آرش کمان گیر» سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که کدام یک از تصاویر هنری با ویژگی های نمادین خود در این اثر، ترس از گذر زمان و وقوع مرگ و نیز تلاش برای غلبه بر این ترس را نشان می دهند؟ نتیجه حاصل از این جستار، بیان گر آن است که هراس از گذر زمان و مرگ در آرش کمان گیر وجود دارد، اما این ترس و اضطراب به غلبه ناامیدی و پوچی منتهی نمی شود، بلکه اندیشه کسرایی، بیشتر متمایل به منظومه روزانه تخیلات و با ارزش گذاری مثبت بوده و گواه آن است که شاعر، تصویر مرگ را در تخیل خود تلطیف کرده و به طور ناخودآگاه با گرایش به نمادهای مثبت، سعی دارد تا بر ترس از گذر زمان چیره شود.
جستاری در شگرد تمثیل و انواع آن در سروده های شفیعی کدکنی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
128 - 149
حوزه های تخصصی:
تمثیل که یکی از روش های بیان غیر مستقیم معانی و اندیشه های شاعر است که کلام را هنری و سخن را مؤثرتر می کند. با توجّه به اهمیّت این موضوع، اهل بلاغت در کتاب های بلاغی و بیانی در تعریف و تفسیر آن آرا و اظهار نظرهای مختلفی ارائه کرده اند. نماد و تمثیل هر چند در ادبیّات کلاسیک فارسی به ویژه ادب عرفانی رایج بوده است؛ امّا شاعران نوپرداز معاصر، توجّه بیشتر و جدّی تری به آن داشته اند به گونه ای که جریان سمبولیسم، غنی ترین شاخه شعر معاصر شناخته می شود. شفیعی کدکنی از جمله شاعران معاصر است که با رویکرد اجتماعی و انسانی، تمثیل های فراوانی را در شعرهایش به کار برده است. هدف نگارنده در این پژوهش آن است تا به شیوه توصیفی – تحلیلی و روش کتابخانه ای به بررسی میزان استفاده م. سرشک از انواع تمثیل در دو مجموعه شعر «آیینه ای برای صداها» و «هزاره دوم آهوی کوهی» بپردازد و به این پرسش پاسخ دهد که ساختار تمثیلات شفیعی کدکنی چگونه است؟ از بررسی اشعار شفیعی این نتایج حاصل می گردد که شفیعی با استفاده از روایت توصیفی در ساختار تمثیلاتش و با به کارگیری از تصاویر کوتاه و منسجّم به جای انتخاب تصاویر بلند و بریده بریده در پی سبک شخصی برآمده و بیشتر به تمثیل رمزی گرایش داشته است و از بین تمثیل های به کار رفته در شعرش، مظاهر طبیعت و روایت توصیفی، بیشترین بسامد را داراست.
بررسی یک تکنیک ادبی در منظومه مهر و مشتری عصّار تبریزی
منبع:
حکمت نامه مفاخر سال چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸
35-54
منظومکه مهر و مشتری (که در بحر خسرو و شیرین نظامی سروده شده)، اثر برجستکه مولانا شیخ شمس الدّین حاجی محمّد عصّار تبریزی از سخنوران، عرفا و دانشمندان نامی قرن هشتم هجری است. موضوع این منظومه، عشقی پاک و دور از هواجس نفسانی است، میان «مهر» پسر شاپور پادشاه استخر و «مشتری» پسر وزیرش. با وجود این که هدف شاعر از سرایش این مثنوی، روایت پردازی و داستان سرایی است؛ امّا عصّار تبریزی از به کارگیری گستردکه صناعات ادبی هیچ ابایی ندارد. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی می کوشد به بررسی یکی از انواع شگردهای ترکیبی در منظومکه مورد بحث بپردازد و مقیاس تأثیرگذاری این صناعت بر هندسکه تصویرهای عصّار را به نمایش بگذارد. نتیجکه این مطالعه نشان می دهد که بهره گیری شاعر از شگرد ترکیبی مورد بررسی این پژوهش، نه تنها به ساخت سخن و ساختمان تصویرهای هنرور تبریزی آسیبی نرسانده؛ بلکه به روایت پردازی او نیز صبغه ای هنری بخشیده است.
مکانیسم بازنمایی تصویر کودک در ساختار روایتی وتصویر سازی کتاب «دیگر درخانه پسرک هفت صندلی بود»
حوزه های تخصصی:
نگاه به جنبه های متفاوت زندگی کودکان، به ویژه تأثیر تصویرسازیهای ادبیات داستانی بر آنان همواره مورد توجه منتقدین بوده است.لذا پژوهش حاضر به مطالعه یکی از این موارد اختصاص دارد. از آنجا که تاکنون با رویکرد تصویرسازی و عدم تطابق آن با متون روایی به مطالعه کتاب های کودکان پرداخته نشده است، در این نوشتار با استفاده از نظریه «رولان بارت» درباره ساختار روایت ها و نظریه«استوارت هال» نسبت به بازنمایی، داستان «دیگر در خانه پسرک هفت صندلی بود» انتخاب شد. از آنجاکه در ادبیات روایی کودکان، همواره ترکیب ساختار و مضامین تصاویر با داستان در ارتباط با یکدیگرند و تصویر سازی بر اساس زمینه اجتماعی مؤلف و تصویرساز و همچنین برداشت آنها از کودک و دوران کودکی انجام می پذیرد، همواره چنین قرائتی را از کودک و دوران کودکی در ذهن داشته و آن را باز تولید می کنند. در این مقاله با استفاده از روش تحقیق توصیفی داستان مذکور مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج تحلیل های تصاویر و شیوه بازنمایی کودک در آنها، نشان دادند کودک بازنمایی شده در تصاویر، به طور معمول نمی تواند به شکلی خلاقانه و مستقل در فرآیند ساخت معنا شرکت جوید و تصویرساز و مؤلف به شکل ناخودآگاه، به طور معمول قرائت مسلطی را که در بستر فرهنگ جامعه از «کودک» و«دوران کودکی» وجود دارد، در قالب کلیشه ها و رمزگان فرهنگی و ایدئولوژی مسلط،به متن یا تصویر تحمیل می کنند.
تحلیل کارکرد رنگ در جذب مخاطب برنامه های تلویزیونی در شهر تهران (با رویکرد به نظریه زیباشناسانه آدورنو)
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که اولین انگیزه شکل گیری و ساخت تصویر ، مجذوب ساختن و جلب نظر بیننده و ارائه مفاهیم و احساس دراماتیک با توجه به ویژگی فرم ورنگ در صحنه ی نمایش است، تضاد، ترکیب و همگونی اشکال و رنگ ها در فیلم های رنگی و سیاه وسفید و استفاده از تونالیته های خاص می تواند ویژگی های خاصی به تصاویرمورد استفاده بدهدکه با شناخت تاثیر روانی رنگ ها به بهترین نحو صورت می گیرد. انتخاب رنگ صحیح برای هویت بخشی به موضوع و فضای نمایش، تاثیرگذاری کامل رنگ را باعث می شود و همچنین انتخاب غلیظ و نا به جا موجب بد نشان دادن یا بی خاصیت ساختن رنگ که اصطلاحاًمرگ رنگ می نامند، می گردد. آدورنو در نظریه زیبایی شناسانه اش، به وجود یک دوگانگی برای یک اثر هنری معتقد است و این دوگانگی را «مفهوم و کارکرد» می نامد. آدورنو با داشتن دیدگاهی جامعه شناسانه ، هنر را از رویکردهای تجربی و هرمنوتیک به هنر مجزا می سازد.این تحقیق سعی دارد با رویکرد به نظریه زیباشناسانه ی آدورنو به تاثیرگذاری رنگ بر مخاطب در برنامه های تلویزیونی با توجه به دو جنبه ی مفهومی وکارکردی بپردازد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی- تحلیلی است. ابزار گردآوری داده ها به روش کتابخانه ای و میدانی که به صورت تکمیل پرسش نامه می باشد، انجام گرفته است. نمونه برداری از جامعه آماری مورد مطالعه، به صورت حضوری و استفاده از روش تصادفی در انتخاب نمونه هاست. تعداد نمونه های مورد پرسش 200 نفر با درنظر گرفتن احتمال 5 %خطا می باشدکه با استفاده از فرمول کوکران به دست آمده است. حوزه مطالعه این پژوهش و جامعه آماری نیز مخاطبین برنامه های تلویزیونی در تهران می باشند. این تحقیق نشان می دهد که رنگ در تصویر به عنوان عنصری قوی، بیشترین تاثیر را در جذب مخاطب برنامه های تلویزیونی دارد.
بلاغت کنایه در رباعیات عطار نیشابوری
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال اول پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲
11 - 38
حوزه های تخصصی:
کنایه به عنوان یکی از ابزارهای بلاغیِ ارزشمند، دارای کارکرد های متفاوتی است. عطار نیشابوری در رباعیات (مختارنامه)با بسامد بالایی از کنایه بهره جسته و توانسته است، غیرمستقیم، معانی گسترده ی عارفانه را با بهره گیری از این ویژگی زبانی و تصویری به مخاطبان منتقل نماید. می توان یکی از دلایل فراوانی کنایه در رباعیات عطار را تناسب آن با قالب مذکور دانست؛ زیرا رباعی، شعری است با خاستگاه مردمی؛ از این رو فرهنگ کنایات در آن نمود بیش تری دارد. در این پژوهش، آشکار می گردد که بالاترین بسامدِ کمّی و کیفی استفاده از بلاغت کنایه در ساختار های سه گانه به ترتیب، مربوط به «کنایه در ساختار فعل، کنایه در ساختار صفت و کنایه در ساختار موصوف» است. ازطرفی، عطار در رباعیاتش از کنایات قریب، بسیار بهره می جوید که یکی از علل این موضوع، ساده گویی و استفاده ی بی تکلّف این شاعر از زبان برای انتقال مفاهیم عرفانی است. همچنین این عارفِ شاعر، علاوه بر بهره گیری از کنایاتی که شاعرانِ پیش از او به کار برده اند، نوآوری هایی در این زمینه داشته است که اغلب این نوآوری ها در ساختار کنایه ی صفت یا موصوف هستند. گفتنی است که این پژوهش به پیوند کنایات رباعیات عطار با آرایه ی بدیعی تضاد نیز اشاراتی دارد.
بررسی و تحلیل رابطه تصویر با متن در تصویر سازی مذهبی
تصویر سازی هنری است که هنرمندان بسیاری را از گذشته تا کنون به خدمت گرفته تا موضوعات متفاوتی را به نحوی آسان تر به مخاطب خود ارائه کند. تصویر سازی مذهبی، بر زمینه های متنوعی از مذهب، فلسفه، علم و سیاست تاثیر گذار بوده است و هدف این تحقیق چگونگی رابطه متن و تصویر در تصویر سازی های مذهبی است. در این تحقیق به نمونه هایی از مطالعات تصویر سازی های مذهبی اشاره شده و تلاش شده تا رابطه تصویر با متن در تصویر سازی های مذهبی مورد بررسی قرار گیرد. این تحقیق کاربردی، به روش توصیفی تحلیلی و شیوه ی کتابخانه ای صورت پذیرفته است. نتایج تحقیق نشان داد که در تصویر سازی مذهبی تصاویر باید مطابق با اصول دینی بوده و هیچ گونه مغایرتی با آن نداشته باشند تا به اصل دین لطمه ای وارد نگردد. هم چنین باید شان و حرمت موضوع های مذهبی مدنظر قرار گیرد. با بهره گیری از نمادهای موجود در مذهب و فرهنگ، می توان آثاری مناسب در این زمینه ارائه داد. تصاویر ارائه شده باید دارای جذابیت بصری باشند تا در مخاطب خود ایجاد علاقه نمایند.
تصویرشناسی بر اساس نظریه مکتب ادبی فلسفی اصالت کلمه
منبع:
پژوهش های نوین ادبی (شیرین و شکر) سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
207 - 230
حوزه های تخصصی:
چیستی تصویر و اینکه چرا تصاویر وجوه اشتراک و افتراق دارند و این پرسش که تصویر تولید می شود یا هستی مستقل از سوژه شناسا دارد؟ از جمله مهم ترین دغدغه های متفکران در قرن اخیر بوده است. از دیدگاه آرش آذرپیک، بنیان گذار مکتب ادبی-فلسفی اصلت کلمه، تصویر از جوهره معنایی و مفهومی کلمه سرچشمه می گیرد. در وجود شناسی عریانیستی، کلمه هفت جوهر دارد از جمله جوهره معنایی. چون جوهر بعد ثابت و متغیر دارد؛ جوهره معنایی کلمه نیز دارای بعد ثابت و متغیر است. از آنجا که هر پدیداری کلمه است و با کلمه خود را می نمایاند؛ هر آنچه هست کلمه پدیدار است بنابراین کلمه پدیدارها بعد ثابت و متغیر جوهری دارند. بعد ثابت یک کلمه پدیدار چنانچه از ساحت وجودی نگریسته شود؛ فراتصویر می سازد و چنانچه در ساحت موجودی نگریسته شود؛ بنابر ضمیرهای متفاوت خودآگاه و ناخودآگاه جمعی-فردی انسان و نیز انواع شهودات مختلف ما انسان ها، ایماژ به ماهُو موجود هستی می یابد. هم چنین یک پدیدار را می توان با ساحات وهمی هم ایماژ کرد و نیز می توان پدیداری را غیر تصویری نگریست. مهم این است که ما براساس مقوله بندی زبان خویشتن می بینیم. زبان ما را می اندیشد چنان که در تصویرسازی ذاتا تابعِ شناسایی از زبان خود هستیم و مقوله بندی هایی از زبان خویشتن.
بررسی و تحلیل شیوه های وصف عشق در سمک عیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سمک عیار نوشته فرامرز بن خداد، قدیم ترین اثر در حوزه ادبیات داستانی زبان فارسی است. اگر چه این داستان بلند عامیانه، از منظر هنر داستان نویسی، نقص هایی دارد، بسیار جذاب و سرگرم کننده است. سمک عیار پر از نشانه های زندگی اجتماعی است؛ ولی یکی از گفتمان های پربسامد آن عشق است. داستان با عشق شاهزاده حلب، خورشید شاه به مه پری، دختر فغفور چین، آغاز می گردد و تقریباً تمام روی دادهای آن حول محور این عشق می گردد. موضوع مقاله حاضر بررسی و تحلیل شیوه ها و شگردهای وصف عشق، معشوق و عاشق در این داستان است. نویسندگان مقاله می خواهند بر طرز تلقی نویسنده از عشق و ملائمات آن تأمل کنند و دریابند که او برای باز نمود ویژگی های عشق و احوال عاشق و معشوق و صحنه های دیدار و به هم آمیزی عشاق، کدام ابزارهای بلاغی را به کار گرفته است. داده های این پژوهش با روش کتابخانه ای به دست آمده و پس از مقوله بندی، با استفاده از روش کیفی، تحلیل و توصیف شده است. نتایج پژوهش نشانگر آن است که در سمک عیار، عشق اساساً «جسمانی»، «اشرافی» و «مردسالار» و مرکز دایره کنش های نیک و بد اشخاص داستان است. این عشق چنان قدرتمند است که می تواند عاشق را، در طلب معشوق و رسیدن به وصال از حلب به چین بکشاند. ابزارهای بلاغی نویسنده برای تجسم این احوال، تشبیه، استعاره، کنایه و به ویژه وصف هنری، بوده است.
واکاوی خوانش تصویری آفتاب از گزاره انسان کامل در مثنوی مولانا و داستان های سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
31 - 57
حوزه های تخصصی:
مهم ترین مضامین آثار عرفانی، تصاویر معرفتی است که از آبشخور اسطوره و فلسفه نشأت گرفته اند. تصویرها به دلیل پیوند ذاتی که با مفاهیم دارند، نقش حیات معنوی عارف را ایفا می کنند. یکی از این تصاویر «آفتاب» است که به عنوان یک کلان استعاره در مثنوی و یک اسلوب فکری در آثار سهروردی مطرح است. در حقیقت این جستار با دو عامل سروکار خواهد داشت؛ ابتدا، رمزگشایی از اندیشه حاکمی است که پشتوانه آفرینش تصویر «آفتاب » برای مفهوم «انسان کامل» به شمار می رود و دیگری، بررسی چگونگی خلق تصاویر واحد برای معانی متعدد یا مفاهیم واحدی که در هیأت تصاویر گوناگون ظهور می یابند. یکی از پاسخ های احتمالی بدان، متأثر بودن «فهم» از «حالات و موقعیت »های گوناگونی است که انسان با قرار گرفتن در آن ها به ادراک متفاوتی نائل می آید و در نتیجه، این فهم های متفاوت در شکل تصاویر متنوع، ممثل می شوند.
بررسی تأثیر مسئولیت اجتماعی بر وفاداری مشتریان باشگاه های آمادگی جسمانی با نقش میانجی تصویر و شهرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر مسئولیت اجتماعی (بر اساس ابعاد جدید و ویژه ورزش) بر وفاداری مشتریان با نقش میانجی تصویر و شهرت در باشگاه های آمادگی جسمانی (ایروبیک، بدن سازی و آمادگی جسمانی) شهر رشت بود. روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی و از نوع پیمایشی بود که به شکل میدانی انجام شد. نمونه پژوهش، 409 نفر مشتریان بودند که با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. تجزیه وتحلیل داده های پرسشنامه های جمع آوری شده با مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزارSPSS 24 و AMOS 24 انجام شد. یافته ها نشان داد مسئولیت اجتماعی باشگاه با مولفه های جدید در حوزه ورزش درحالی که بیشترین تأثیر را بر تصویر داشته، بر شهرت و وفاداری نیز تأثیرگذار است. همچنین تصویر به عنوان متغیر مستقل بر شهرت و وفاداری تأثیر دارد. هرچند در مدل نهایی شهرت بر وفاداری تأثیر معنی داری ندارد؛ اما، رابطه مثبت معنی دار و تأثیرگذاری بین متغیرهای تحقیق در مدل نهایی بسیار مشهود است. به طورکلی، مدیران باشگاه ها می توانند با مدنظر قرار دادن ابعاد مسئولیت اجتماعی درقبال مشتریان به عنوان یک استراتژی اثرگذار و درنتیجه کسب تصویر و شهرت خوب، باعث جذب مشتریان بالقوه و حفظ مشتریان وفادار شوند که این امر، لازمه بقا و مزیت رقابتی این باشگاه هاست.
روش های اقناع مخاطب در سریال های تلوزیونی (مطالعه موردی: سریال «چرنوبیل»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش شناخت روش های اقناع مخاطب در سریال های تلویزیونی است. موردمطالعه آن سریال خارجی چرنوبیل است. در این تحقیق با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی سیستماتیک انسِلم اشترا وس، سریال چرنوبیل مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفته است. یافته های تحقیق نشان داد:با توجه به اینکه فیلم و سریال اثر هنری نیز محسوب می شود، جذابیت تصویری، فضاسازی قوی، نورپردازی، رنگ محیط، لباس های نظامیان که در بهترین شکل ممکن طراحی شده، صحنه های انفجار، موقعیت های مکانی و جزییات دقیق نیروگاه چرنوبیل و جذابیت های نوستالژیکی مندرج در اثر، از دیگر عوامل اقناع و جذب تماشاگر در این سریال است. از دیگر ;کدهای مهم، بهت و وحشت است که کارگردان با استفاده از این تکنیک در صحنه های پیاپی با ساخت لحظات پر هرج ومرج، مخاطب را بهت زده کرده و با بهره از جاذبه احساس کنجکاوی اش را برمی انگیزد. نگاه منفی به مقامات شوروی، ایثار و فداکاری همرزمان، عمق فاجعه، شجاعت، ابهام و راز آلودگی، بی تجربگی، ایثار و فداکاری، انکار واقعیت و وجود شخصیت های بارز منفی در طول فیلم از مقولات برجسته ای است که باعث اقناع مخاطب شده است. درنهایت از بین مقوله های محوری به 2 دسته مقوله در کدگذاری انتخابی دست یافتیم که عبارت اند از: ۱- جاذبه متن: شامل جملات طلایی، القای مستقیم،استعاره و تکرار،2-تصویر شامل جاذبه ترس و جاذبه احساس محتوای ارائه شده در فیلم با تکیه بر تکنیک القای مستقیم از طریق جملات تأثیرگذار مهم ترین عامل در این حوزه است. تأثیر خاص پیام ها بر مخاطبان کاملاً مشهود است. سریال بانفوذ در درون گیرنده پیام توانسته به هدف اصلی منبع که پروپاگاندای هالیوود است دست یابد.
تحلیل و مقایسه ی کارکرد پدیدارشناسی هوسرلی در نظریات و بوطیقای تصویر شعر یدالله رؤیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۲)
137 - 166
حوزه های تخصصی:
تحلیل و مقایسه ی کارکرد پدیدارشناسی هوسرلی در نظریات و بوطیقای تصویر شعر یدالله رؤیایی
ع ادل سواعدی *
محمدرضا صالحی مازندرانی * *
مریم رفیع * * *
چکیده
شعر حجم (حجم گرایی) یکی از جریان های شعری معاصر است که اولین تظاهرات فردی اش را در سال های 1346 و 1347 در دفتر دلتنگی های یدالله رؤیایی و نمک و حرکت ورید پرویز اسلامپور به جای گذاشت و سرانجام پس از انتشار بیانیه ی آن در زمستان 1348 جایگاه و حرکت گروهی خود را در گفتمان شعری روزگار تثبیت کرد؛ اما متن این بیانیه و نظریه ی شعری حجم پیچیدگی هایی دارد که هنوز با گذشت سال ها مباحث و مناقشاتی پیرامون آن ها شکل می گیرد. یدالله رؤیایی که چهره ی شاخص این جریان است، در طول زمان تلاش کرده است تا با آثار خود به ظرفیت های فلسفی، زبانی و زیبایی شناسانه ی آن عینیت بخشد. از میان این ظرفیت ها، پدیدارشناسی هوسرلی از برجسته ترین و اثرگذارترین وجوه معرفت شناختی بر این نوع از شعر و به ویژه اشعار یدالله رؤیایی به شمار می آید و خود شاعر نیز مدت ها پس از انتشار بیانیه ی آن بر اثرگذاری این مبنای فلسفی بر شعر حجم صحه گذاشته است. نگارندگان این پژوهش با نظر به این مبنای فلسفی درتلاش اند تا با پیش فرض وجود چنین تأثیری، به تحلیل و مقایسه ی کارکرد آن در نظریات و بوطیقای تصویر شعر یدالله رؤیایی برآیند و به بررسی دو پرسش اساسیِ چگونگی جدایی نظریه ی شعر حجم از پدیدارشناسی هوسرلی و چگونگی کارکرد آن بر بوطیقای تصویر شعر این شاعر بپردازند.
واژه های کلیدی: بوطیقای تصویر، پدیدارشناسی هوسرل، تخیل حجمی، تصویر، یدالله رؤیایی.
* استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز a-sawaedi@scu.ac.ir (نویسنده ی مسئول)
** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز salehi_mr20@yahoo.com
*** کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز rafi.maryam1373@gmail.com
تاریخ دریافت مقاله: 14/7/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 12/11/1400