مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
ژئومورفولوژی
منبع:
آمایش جغرافیایی فضا سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۴
67 - 84
حوزههای تخصصی:
مطالعه و شناخت عوامل ژئومورفولوژیک محدودکننده در شکل گیری سکونتگاه های جدید و همچنین مدیریت سوانح طبیعی امری ضروری و لازم است. بر این اساس در تحقیق حاضر به آمایش ژئومورفولوژیکی مناطق مسکونی جنوب استان خراسان جنوبی جهت توسعه مناطق مسکونی پرداخته شده است. در این تحقیق به منظور بررسی و پهنه بندی مناطق مساعد برای توسعه شهری، 10 پارامتر شیب، جهت شیب، ارتفاع، زمین شناسی، خاک، کاربری اراضی، فاصله از گسل، فاصله از رودخانه، فاصله از راه ارتباطی، فاصله از سکونتگاه و ژئومورفولوژی به عنوان عوامل مؤثر در مسئله تحقیق استفاده شده است. روش کار به گونه ای است که ابتدا لایه های اطلاعاتی پردازش، فازی سازی و قابل مقایسه شدن، سپس با استفاده از مدل ANP ارزش هر کدام از لایه ها محاسبه گردید. در نهایت هر کدام از لایه ها در نرم افزار ARC GIS با استفاده از دستور Raster calculator در وزن به دست آمده از طریق مدل ANP ضرب شده و با استفاده از منطق فازی این لایه های اطلاعاتی در محدوده مورد مطالعه با هم تلفیق شدند. در نهایت پس از همپوشانی، نقشه مناطق مساعد برای توسعه شهری در محدوده مورد مطالعه براساس تلفیق دو مدل فازی و ANP بدست آمده است. نتایج تحقیق بیانگر این است که حدود 59 درصد مساحت منطقه مورد مطالعه، با مساحتی حدود 17545 کیلومترمربع، در طبقات بسیار نامناسب و نامناسب واقع شده که نشان از محدود بودن مکان های مناسب با توجه به شرایط ژئومورفولوژیکی منطقه جهت فعالیت های ساخت وساز و ساخت مناطق سکونتگاهی جدید است.
ارزیابی کارایی مدل آنتروپی در پهنه بندی میزان فرسایش با رویکرد ژئومورفولوژیکی. مطالعه موردی: حوضه آبخیز کند در بالادست سد لتیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش جغرافیایی فضا سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۴
85 - 98
حوزههای تخصصی:
وقوع فرسایش در نواحی مختلف موجب از دست رفتن خاک های حاصلخیز و تخریب اکوسیستم های طبیعی می شود که لزوم شناسایی، اولویت بندی و تدوین برنامه های مدون جهت کاهش فرسایش در نواحی مستعد را می طلبد. با توجه به پتانسیل بالای حوضه کند از زیر حوضه های آبخیز لتیان در تولید رسوب (46/20413 تن در سال) و قرارگیری این حوضه در بالادست سد لتیان، هدف این پژوهش مشخص نمودن مناطق در معرض خطر فرسایش و آزمون کارایی مدل آنتروپی در این زمینه می باشد. در روش مورد استفاده بر اساس رخساره های ژئومورفولوژیکی، عوامل مؤثر در فرسایش با استفاده از مدل آنتروپی بررسی و نسبت به تهیه ماتریس آنتروپی و در نهایت نقشه پهنه بندی فرسایش اقدام شد. یافته ها نشان می دهند که شیب 81/27 درصد، سنگ شناسی 51/16 درصد، درصد پوشش گیاهی 74/15 درصد، بارندگی متوسط سالیانه 52/15 درصد، نوع کاربری 41/14 درصد و بافت خاک 01/10 درصد در ایجاد رخساره های فرسایشی منطقه تأثیرگذار بوده اند. همچنین در نقشه پهنه بندی 5/64 درصد از منطقه در محدوده فرسایش متوسط و شدید قرارگرفته است. از آنجا که رخساره های آبراهه ای و تا حدودی شیاری در تمام پهنه های فرسایش کم، متوسط و شدید حضور دارند، بایستی با حفاظت از پوشش گیاهی و اعمال کاربری های مناسب در شیب های بالا از گسترش رخساره های شیاری و آبراهه ای و تبدیل آن ها به رخساره های با پتانسیل فرسایشی بالا، جلوگیری کرد.
مدل سازی تشخیص و تفکیک ساختار سلسله مراتبی فرم شناسی در دانش ژئومورفولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و توسعه تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۷
183 - 209
حوزههای تخصصی:
تنوع و گستردگی پژوهش های کاربردی در حوزه علم ژئومورفولوژی منجر به قطع ارتباط معنایی و مفهومی این گونه پژوهش ها با مبانی نظری و ایده های فکری تغذیه کننده آنها شده است. امروزه ضرورت دارد که بین پژوهش های کاربردی حوزه علم ژئومورفولوژی و مکاتب فکری پشتیبان آنها، ارتباط شفاف تری برقرار شود که این مسئله توجیه کننده ضرورت پژوهش حاضر است. لذا در جهت دستیابی به اهداف کلیدی این پژوهش، ایده های نظری مطرح شده در مکاتب نظری و فلسفی ژئومرفولوژی ایران مورد کاوش قرار گرفت. از این رو با اتکا به ریشه های نظری و بنیادین مطرح شده در نظام فرم شناسی دانش ژئومورفولوژی و با روشی تحلیلی، عملیات مصداق سازی و کمی سازی ایده های بنیادین، با استفاده از مدل ها و تکنیک های مرفومتریک تبیین گردید. در نتیجه، هفت سطح زمین - معنا، زمین - فضا، زمین متن، زمین منظر، زمین شکل، زمین عارضه و زمین - شئی، پیکر بندی، مصداق سازی و در حوزه ژئومورفولوژی، کمی، بصری و کاربردی گردید. بدین معنا که با ایجاد یک حلقه واسط، فضای نظری با روش ها و تکنیک های کمی، مصداق سازی و کاربردی گردید. کلید واژگان: مدل سازی، فرم شناسی، ژئومورفولوژی، ساختار سلسله مراتبی
ارزیابی توانمندی اشکال ژئومورفولوژیک حاصل از فعالیت گسل تبریز در توسعه ژئوتوریسم با استفاده از روش پانیزا
حوزههای تخصصی:
تکتونیک همواره فعال در محدوده مورد مطالعه، آنرا به آزمایشگاهی طبیعی برای مطالعة چین خوردگی ها و چشم اندازهای گسل خوردگی، ماگماتیسم، سطوح چند ضلعی و نیز مطالعه سنگ شناسی،کانی شناسی وفرایندهایدامنه ای، برای پژوهشگران علم ژئومورفولوژی و محدوده ای جذاب در جهت ژئوتوریسم فراهم کرده است. ژئومورفوسایت های حاصل از پدیده های مورفوتکتونیک در امتدادگسل فعال تبریز با معرفی 5 ناحیه و با چشم اندازهایی خاص مانند؛ سطوح شیب دار متاثر از فعالیت های زمین ساخت، اشکال چند وجهی با رخنمون های منحصر به فرد، فرایندها و اشکال متنوع رودخانه ای، پهنه ها و ارتفاعات گنبدی حاصل از فرایند های هالوتکتونیک، چشمه های فعال تراورتن سازدر سمت غربی صوفیان و تپه های رنگارنگ کم ارتفاع و تیپیک بدلند (هزار دره ها)، در شرق صوفیان به عنوان بخشی از مناطق ژئوتوریسم و ژئومورفوسایت ها مورد بررسی قرار گرفت. تکنیک عمده در این تحقیق بر اساس زمین پیمایشی(Geo-hiking) و بر مبنای یافته های میدانی و مطالعات کتابخانه ای است. برخی از تحلیل های مکانی در ابعاد کمی و کیفی در محیط نرم افزاریGIS انجام گردیده است. یافته های تحقیق بر اساس تکنیک و روش بکار گرفته شده حاکی از آن است که پدیده های ژئومورفولوژیک و ژئومورفوتکتونیک مد نظر دارای میانگین پتانسیل 75/0 از منظر ژئوتوریسم در روش پانیزا برخوردار می باشد. بر مبنای نتایج و با مقایسه 7 شاخص مد نظر، ژئوسایت های مورد مطالعه از منظر دو شاخص علمی و زیبایی شناختی بالاترین پتانسیل، اما به لحاظ ارزش های گردشگری ، به جزء ژئوسایت عینالی، بقیه از وضعیت مطلوبی برخوردار نیستند. ضمن اینکه گسل فعال تبریز را نه به عنوان یک تهدید همیشگی، بلکه به عنوان یک توان محیطی بلقوه و یک فرصت طبیعی برای ارتقای گردشگری منطقه معرفی کرد.
واکاوی ژئومورفولوژی دامنه های شرقی ارتفاعات تالش (فرسایش قهقرایی) و پیامدهای آن بر دامنه غربی مشرف به دشت اردبیل(اسارت و انحراف) (مطالعه موردی: حوضه آستاراچای تا آق چای در شمال غرب استان گیلان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: روند شمالی – جنوبی ارتفاعات تالش در کنار دیگر ویژگی های طبیعی آن تاثیر عمده ای بر سیستم ژئومورفولوژی محدوده داشته است. و در راستای آن تحولات بزرگ و غیر قابل تصوری را در حوضه های همجوار به دنبال داشته است. هدف : این تحقیق با هدف شناسایی، معرفی و جانمایی نقاط آسیب پذیر از فرسایش قهقرایی در دامنه های شرقی و نیز اسارت رورخانه ای و همچنین انحراف بخشی از منابع آبی دامنه غربی ارتفاعات تالش که مشرف به دشت اردبیل می باشد. روش شناسی: روش تحقیق با استفاده از نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی و ژئومورفولوژی (1:25000)و چند مرحله بازدید صحرایی و تحلیل داده ها بر پایه مدل فرم و فرآیند انجام پذیرفته است. قلمرو جغرافیایی: ارتفاعات تالش در شمال غرب استان گیلان با مختصات جغرافیایی "21 '17 ◦38 تا "43 '26 ◦38 درجه عرض شمالی و "40 '39 ◦48 تا "29 '17 ◦48 درجه طول شرقی بین دو استان گیلان و اردبیل واقع شده است. یافته ها: دامنه های غربی مشرف به دشت اردبیل به ویژه در اطراف روستای آبی بیگلو، نه نه کران، نیارق آثار اسارت و انحراف رودخانه ای وجود دارد.دراین میان آسیب پذیرترین محل در شمال شرقی روستای نیارق در مختصات جغرافیای "52 '17 ◦38 عرض شمالی و "27 '37 ◦48 طول شرقی در ارتفاع حدود1348متری ثبت شده است. در صورت کاهش ارتفاعی در حدود33متر در این محدوده امکان اسارت و انحراف منابع آبی این بخش از دشت اردبیل به سمت جلگه گیلان وجود دارد. بروز این امر پیامدهای مخرب زیست محیطی به ویژه تامین منابع آب را برای ساکنین روستاهای محدوده به همراه خواهد آورد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که اختلاف ارتفاع (1480متر)، شیب بالا (50درصد)و بارندگی زیاد (1350میلیمتر) بیشترین تاثیر را در بی ثباتی و ناپایداری دامنه های شرقی ارتفاعات تالش داشته، بطوریکه می توان آثار فرسایش قهقرایی و انحراف را در سرشاخه های"آق چای، دگرمان کش" به خوبی نمایان است.
تولید هیدروگراف واحد مصنوعی بر پایه ویژگی های ﻓﺮاکﺘﺎﻟی حوضه ی رودخانه ای (مطالعه ی موردی : حوضه ی کلان ملایر همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از روشهای کمی و تجربی در بررسی روابط اشکال مربوط به شبکه زهکشی و هیدروگراف استفاده از بعد فراکتال است هدف یافتن روابطی برای زمان تمرکز بر اساس بعد فراکتال با تولید هیدروگراف واحد مثلثی فراکتالی در زیر حوضه های رودخانه کلان ملایر است . بر این اساس، تمام زیر حوضه ها و آبراهه های حوضه با استفاده از نرم افزار GIS ARC تفکیک و با الگوریتم شمارش جعبه ای آنالیز و پردازش تصویر شدند. سپس با برازش منحنی بعد فراکتال حوضه با زمان تمرکز محاسباتی به روش کرپیچ ، زمان تمرکز جدید با توجه به بعد فراکتال به دست آمد. در نهایت با استفاده از زمان تمرکز جدید هیدروگراف واحد مثلثی فراکتالی تولید و مقایسه شدند بررسی و مقایسه هیدروگراف واحد NRCS و هیدروگراف واحد فراکتالی در زیر حوضه های 8 گانه حوضه سد کلان نشان می دهد که به جز زیر حوضه هایی که رده آبراهه پایینی دارند، مانند زیر حوضه (B ) و (E ) به ترتیب با مقدار RMSE 98/0 و 96/0 و در صد خطای دبی پیک 83/33 و 48/17 هیدروگراف ها انطباق خوبی با هم دارند. به صورتی که در برخی زیر حوضه ها نمودار ها ی بعد فراکتال و هیدروگراف NRCS کاملأ منطبق بوده و بین بعد فراکتال و هیدروگراف NRCS و مشاهداتی تطابق قابل قبولی وجود دارد . نتایج نشان می دهد که هر چه اختلاف ارتفاع حوضه بیشتر باشد تطابق هیدروگراف واحد NRCS و هیدروگراف واحد مثلثی کمتر است بررسی ها نشان می دهد که هیدروگراف های فراکتال در تمام زیر حوضه ها زمان تمرکز را نسبت به شبکه هیدروگرافی اصلاح نموده است . پیشنهاد می شود که هیدروگراف واحد فراکتالی با سایر پارامتر های هیدروژئومورفولوژیکی مانند ضریب شکل حوضه ، انجام و با هیدروگراف HEC–HMS بررسی شود.
بررسی ارتباط عوامل ژئومورفیک و تغییرات دیرینه تراز دریای خزر با الگوی استقرار محوطه های باستانی شرق استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طی دوره های باستانی، شرایط جغرافیایی هر منطقه، از مهم ترین عوامل تاثیرگذار در تعیین الگوی استقرار سکونتگاه ها بوده و تغییرات محیطی، منجر به تغییر الگوهای استقراری نیز می گردیده است. هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر تغییرات دیرینه تراز دریای خزر و همچنین نقش عوامل ژئومورفیک در الگوی استقرار محوطه های باستانی شرق استان مازندران می باشد. در ابتدا، نقشه ارتفاع، شیب و ژئومورفولوژی محدوده مورد مطالعه تهیه گردید و موقعیت نقاط باستانی (از دوره پارینه سنگی تا دوره اسلامی) فراوانی و تراکم آنها در هر یک از طبقات ارتفاعی، شیب و لندفرم های ژئومورفولوژیکی، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. نتایج ضمن تایید تاثیر پذیری الگوی استقرار از عوامل ژئومورفیک محدوده ی مورد مطالعه نشان داد که در دوره های متفاوت، تاثیر عوامل فوق مورد مطالعه، بر مکان گرینی استقرارگاه ها، متفاوت بوده است. هچنین مطالعه لندفرم ها و پراکندگی نقاط باستانی مشخص نمود که مخروط افکنه ها، متراکم ترین لندفرم محسوب می شوند و متراکم ترین بازه ارتفاعی در محدوده مورد مطالعه، بازه ارتفاعی 0 تا 15 متر بوده که این بازه ارتفاعی دقیقا منطبق بر قاعده مخروط افکنه های موجود در منطقه می باشد. در مرحله بعد، با مطالعه پژوهش های انجام شده بر روی تغییرات سطح اساس دریای خزر طی هزاره های گذشته، ایجاد بانک اطلاعات از داده ها و سپس تطبیق زمان این نوسان ها با دوره های باستانی، تاثیر تغییرات خط ساحلی بر مکان گزینی سکونتگاه-های باستانی حوضه جنوب شرق دریای خزر مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان داد که در برخی از دوره های باستانی الگوی استقرار به شدت تحت تاثیر پیش روی ها و پس روی های دریای خزر می باشد.
ارزیابی پتانسیل ژئوتوریسم منطقه طالقان با استفاده از روش کوبالیکوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی منطقه ای سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
17 - 32
حوزههای تخصصی:
ژئوتوریسم پدیده نوپایی است که اخیرا در ادبیات گردشگری وارد شده و مقبولیت جهانی پیدا نموده است. همچنین توریسم پدیده ای اجتماعی، فرهنگی، تجاری بوده، که مستلزم جابجایی مردم به مکانی غیر از محل سکونت و کار خود است. گردشگری در حال تبدیل شدن به یکی از ارکان اصلی توسعه اقتصادی است. بسیاری از سیاست گذاران توسعه نیز از صنعت گردشگری به عنوان رکن اصلی توسعه پایدار یاد می کنند. با توجه به همین نقش و جایگاه، گردشگری یک مکان نه تنها می تواند در توسعه آن مکان موثر باشد بلکه روند توسعه برخی شاخص ها در محیط پیرامون خود را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. .بدیهی است گسترش فعالیت های ژئوتوریسمی می تواند به درآمدزایی و اشتغال ساکنان مناطق دارای این جاذبه ها بیانجامد. گستره طالقان در میان دره ای در بخش جنوبی البرز مرکزی واقع شده ، این منطقه با توجه به خصوصیات زمین شناسی و اقلیمی، چشم اندازها و سایت های ژئومورفولوژیک و زمین شناختی ، کانونی جاذب برای گردشگران استان های البرز وتهران محسوب می شود. در این پژوهش پس از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و بررسی های میدانی و مطالعات طبیعی، جاذبه ها و ژئوسایت های منطقه شناسایی و به نقشه درآمده اند. سپس با استفاده از روش کوبالیکوا(2013)،پتانسیل ژئوتوریسم در 18سایت منطقه مورد ارزیابی قرار گرفت.این جاذبه ها و سایت ها شامل غارها، آبشارها،دریاچه ها و روستاها با چشم اندازهای ویژه و هدف گردشگری هستند.نتایج نشان داد که حداقل 6 ژئوسایت دارای ارزش بالایی هستند و مابقی سایت ها نیز ارزش متوسطی دارند. سایت های دریاچه سد طالقان ،روستای اورازان، آبشار کرکبود، آبشار اورازان، روستای دیزان و دریاچه غمیش دارای بالاترین پتانسیل های ژئوتوریسمی هستند. در حال حاضر سایت های مورد بررسی دارای ارزش علمی – ذاتی و آموزشی بیشتری هستند، لیکن با برنامه ریزی و مدیریت صحیح و سرمایه گذاری می توان از ارزش های اقتصادی و اکتسابی پتانسیل این ژئوسایت ها حداکثر استفاده را به عمل آورد. از این رو برنامه ریزی مناسب خدمات و زیر ساخت ها دراین زمینه، می تواند به اقتصاد محلی ومنطقه ای کمک نماید.
نقش عوامل ژئومورفولوژی و تغییر سیستم های مورفوکلیماتیک در شکل گیری و تحول الگوی سکونتگاه های انسانی در ایران مرکزی (پیرامون شیرکوه- یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی فضایی سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۴۵)
137 - 162
حوزههای تخصصی:
چکیده طرح مسئله: امروزه افزایش جمعیت انسانی ضرورت روزافزونی برای اشغال زمین های پیرامون مناطق سکونتگاهی را به وجود آورده است که این نیاز با شاخص های ژئومورفیک هر منطقه ارتباط تنگاتنگی دارد. اگر روند ایجاد سکونتگاه های جدید بدون تناسب با ظرفیت ها و امکانات طبیعی شکل بگیرد، آثار و نتایج نامناسبی در فضای کالبدی-زیستی درون شهری از قبیل بروز مخاطرات طبیعی، برهم زدن تعادل محیط زیست و اختلال در امر خدمت رسانی را به وجود می آورد. براساس مطالعات مختلف، بین مؤلفه های ژئومورفولوژی و سکونتگاه های انسانی ارتباط نزدیکی وجود دارد. این مؤلفه ها گاهی سبب رشد و تبلور کانون های مدنی و پیدایش و گسترش سکونتگاه ها شده و گاهی نیز برای این کانون ها پرمخاطره جلوه و دافعه ایجاد کرده اند؛ بنابراین شناخت ویژگی های محیط طبیعی و توانمندی های لندفرم هایی سطح زمین برای تمیز و تشخیص نقاط مناسب و پایدار به منظور ایجاد و توسعه استقرارگاه انسانی اهمیت و ضرورت دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل نقش عوامل و مؤلفه های ژئومورفیک در شکل گیری، توسعه، تحول و الگوی استقرار سکونتگاه های پیرامون کوه بزرگ شیرکوه در منطقه خشک و گرم ایران مرکزی است. روش: برای انجام این پژوهش از نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی، تصاویر گوگل ارث و مهم تر از همه مطالعات و مشاهدات میدانی بهره گرفته شد. روش انجام کار نیز پدیدارشناسی توصیفی بوده است. نتایج: نتایج این پژوهش، حاکی از الگوی متفاوت سکونتگاه ها در دامنه های شمالی و جنوبی و همچنین غربی و شرقی شیرکوه است به گونه ای که اغلب سکونتگاه های واقع در ارتفاعات بالای دامنه های جنوبی در خط تعادل آب و یخ، در محدوده ارتفاعی 2450-2550 متر و در دامنه های شمالی، این محدوده ارتفاعی بین 1700 تا 1650 متر متغیر است. تحلیل ها نشان دهنده آن بود که مهم ترین عامل ایجاد سکونتگاه ها در وهله نخست، لندفرم های یخچالی و در وهله بعد دریاچه های کواترنری (چاله های کویری کنونی) و سواحل آنها بوده است؛ در حالی که لندفرم های جریانی ازجمله تراس های رودخانه ای، مخروط های افکنه و دشت سرها، حتی با داشتن منابع آب به نسبت خوب، برخلاف اغلب مناطق دیگر ایران و جهان، نقشی در به وجود آمدن این سکونتگاه ها نداشته اند. استقرار بر روی لندفرم های یخچالی در ارتفاعات بالای 2000 متر به احتمال به دوره های بسیار خشک و گرم و استقرار در حاشیه چاله های کویری کنونی به دوره های سرد کواترنر پایانی برمی گردد. نوآوری: این پژوهش نشان دهنده آن بود که اگرچه براساس مطالعات قبلی اغلب مراکز سکونتگاهی ایران اعم از شهری یا روستایی، به ویژه در بخش های مرکزی و شرقی بر روی مخروط افکنه ها استقرار یافته اند (حتی برای سکونتگاه های پیش از تاریخ)، مخروط افکنه ها به دلیل بارش های شدید رگباری و شدت سیلاب ها در هیچ جای منطقه موردمطالعه، تا قبل از سه دهه گذشته، هرگز مورداستفاده برای ایجاد سکونتگاه قرار نگرفته است؛ همچنین مطالعه نشان دهنده آن بود که لندفرم های یخچالی ارتفاعات بالا، بنا بر دلایل خاص اقلیمی، مطلوب ترین مکان برای ایجاد و تحول سکونتگاه بوده است.
تنگناهای طبیعی توسعه ی فیزیکی شهر پاوه با تأکید بر عوارض ژئومورفولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش محیط سال هفتم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۷
37 - 54
حوزههای تخصصی:
توپوگرافی و عوارض ژئومورفولوژی در مکان گزینی، گسترش، توسعه ی فیزیکی و مورفولوژی شهرها تأثیر بسزایی دارند. هدف از انجام این پژوهش، شناسایی تنگناهای طبیعی(ژئومورفولوژی) و پیشنهاد مکان های مناسب جهت تعیین سمت توسعه فیزیکی شهر پاوه دراستان کرمانشاه می باشد. محدوده ی مطالعه شده شامل شهر پاوه تا سال 1384 تا شعاع یک کیلومتری آن می باشد. در این پژوهش، بررسی تنگناها ی طبیعی توسعه ی فیزیکی شهر پاوه در طی 50 سال و در دو دوره ی زمانی شامل دوره های اول، از سال 1334 تا 1371 و دوره ی دوم از سال 1371 تا 1384 مورد مطالعه قرار گرفته است. بدین منظور لایه های اطلاعاتی(داده های) توپوگرافی (شیب، جهت شیب، ارتفاع) همچنین لایه های ژئومورفولوژی (گسل، رودخانه، پادگانه های آبرفتی) با استفاده از تصاویر ماهواره ای، عکس های هوایی و عملیات میدانی تهیه سپس با استفاده از(روش) مدل AHP و نرم افزار GIS توسعه ی فیزیکی شهر در دوره های مختلف در ارتباط با عوارض ژئومورفولوژی و توپوگرافی بررسی گردید. نتایج تحقیق نشان می دهد که در مناطقی از شهر توسعه فیزیکی در گذشته مناسب با عوارض ژئومورفولوژی و توپوگرافی نمی باشد و شهر در معرض خطر مخاطرات محیطی قرار گرفته است. علاوه بر این در این پژوهش توسعه فیزیکی شهر طبق روند دوره های گذشته با روند پیش بینی شده براساس اصول علمی با روش AHP نیز مقایسه گردیده و مناسب ترین مکان با توجه به عوامل (لایه ها) موثر نیز پیشنهاد گردید.
اثرات تحول سنی لندفرم ها بر دینامیک کربن پدوسفر (مطالعه موردی: دامنه های آلاداغ- شمال شرقی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۳
85 - 100
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش فاکتورهای مؤثر بر انتشار دی اکسید کربن و نسبت معدنی شدن در 12 مخروط افکنه در دامنه های جنوبی آلاداغ با سنین نسبی جدید، میانه و قدیمی اندازه گیری شد. گسترش فرسایش گالی در مخروط افکنه های قدیمی تر منجر به انتقال حجم وسیعی از لایه های سطحی غنی از کربن آلی و لایه های عمقی خاک شده است. این رخداد با تقویت شکستن خاکدانه ها و کمپلکس های معدنی-آلی، افزایش حساسیت کربن آلی خاک نسبت به معدنی شدن میکروبی را به دنبال داشته است. درحالی که مخروط افکنه های جوان در مقایسه با مخروط های فعال و قدیمی تر محیط نسبتاً پایدارتری را به معرض نمایش گذاشته اند. شکل گیری این مخروط ها در قاعده مخروط افکنه های قدیمی منجر به افزایش تجمع رسوبات ریزدانه، کاتیون های قابل تبادل و کربن آلی حمل شده از سطوح مخروط های قدیمی شده است. از سوی دیگر، ظرفیت جابجایی کمتر فرایندهای فرسایشی در این محیط ها با توجه به موقعیت قرارگیری شان، محیطی پایدار برای ترکیب ذرات ناپایدار کربن آلی با رسوبات ریزدانه و کاتیون های قابل تبادل فراهم می آورد. این مکانیزم منجر به افزایش پایداری خاکدانه ها در این محیط ها شده که به نوبه خود حساسیت پذیری کربن آلی نسبت به تنفس میکروبی را کاهش می دهد؛ بنابراین علی رغم اینکه مؤلفه های ناپایدار کربن آلی و متعاقباً تنفس میکروبی در این محیط ها نسبت به سایر مخروط ها بسیار زیاد بوده است، نرخ معدنی شدن به دلیل حفاظت کربن آلی خاک بسیار پائین تر از سایر لندفرم ها بوده است. تفاوت های ژئومورفولوژیک مخروط افکنه هایی با سنین مختلف منجر می شود این لندفرم ها شرایط ناپایداری را در نرخ تبادل کربن از پدوسفر به اتمسفر به نمایش بگذارند.
ارزیابی پتانسیل انتشار گرد و غبار کلاس های ژئومورفولوژی استان ایلام با تأکید بر تغییر کاربری اراضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۳
101 - 121
حوزههای تخصصی:
برداشت، حمل و رسوب گذاری گردوغبار، فرایندهای سطحی ژئومورفیک مهمی هستند که آثار و پیامدهای زیست محیطی نامطلوبی برجای می گذارند. محیط های طبیعی مختلف تا وقتی که پایداری خود را از دست ندهند، در مقابل فرسایش بادی مقاوم هستند؛ اما وقتی فعالیت های انسان پایداری این سطوح ژئومورفیک را تغییر می دهد، مناطق مستعد فرسایش بادی بیشتر شده و پتانسیل انتشار گردوغبار افزایش یابد. در این پژوهش سعی شد پتانسیل انتشار گردوغبار کلاس های ژئومورفولوژی استان ایلام با تأکید بر تغییر کاربری اراضی ارزیابی شود. بدین منظور در ابتدا نقشه ژئومورفولوژی بر اساس طرح طبقه بندی ژئومورفیک خاستگاه های گردوغبار ترجیحی (PDS) و با ترکیبی از داده های سنجش ازدور و تعدادی نقشه موضوعی (سنگ شناسی و خاک) تهیه گردید. سپس با استفاده از تصاویر لندست 7 (سنجنده ETM + ) و لندست 8 (سنجنده OLI) کاربری اراضی به ترتیب برای سال های 2000 و 2015 استخراج و با مقایسه آن ها، نقشه تغییر کاربری اراضی تهیه شد. سرانجام نقشه تغییر کاربری اراضی بر روی نقشه ژئومورفولوژی انطباق داده شد تا وضعیت تغییر کاربری در هر کلاس ژئومورفولوژی مشخص گردد. نتایج نشان داد در استان ایلام 6 کلاس ژئومورفولوژی بر اساس طرح طبقه بندی ژئومورفیک خاستگاه های گردوغبار ترجیحی (PDS) وجود دارد. در اکثر این کلاس ها مهم ترین تغییر کاربری که صورت گرفته است، تغییر کاربری از مرتع به کشاورزی بوده است. هرچند ازنظر ژئومورفولوژی سطوح آبرفتی پرشیب، درشت دانه و برش یافته (a2)؛ سطوح آبرفتی کم شیب، ریزدانه و برش یافته (c3) و سطوح با انتشار کم (7) پتانسیل کمی در انتشار گردوغبار دارند، اما تغییر کاربری اراضی نه تنها در این سه کلاس، بلکه در سایر کلاس های ژئومورفولوژی باعث شده است پتانسیل انتشار گردوغبار کلاس های ژئومورفولوژی افزایش یابد.
نقش ژئومورفولوژی در مخاطرات طبیعی، آسیب پذیری و پیشگیری از بلایای طبیعی در کشور ایران
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۰
231 - 261
حوزههای تخصصی:
کشور ایران با انواع بلایای طبیعی مکرر ازجمله سیل، زلزله، خشک سالی و طوفان شن دست وپنجه نرم می کند، متأسفانه به ژئومورفولوژی و جایگاه ویژه این رشته در پیش بینی، ارزیابی و آسیب پذیری در مناطق مستعد به مخاطرات طبیعی همچنان اهمیت چندانی داده نمی شود و علی رغم هشدارها، پیش بینی ها و ارزیابی های متعدد مردم و مسئولین همچنان هنگام مواجه با وقوع رخدادهای مخاطره آمیز، همچنان غافلگیر می شوند؛ لذا این پژوهش به اهمیت نقش ژئومورفولوژیست ها برای ایجاد استراتژی های مناسب ارزیابی و مدیریت ریسک می پردازد. نقشه های رقومی ارتفاع، سری زمانی داده های 30 ساله (1331- 1361) حداکثر دبی روزانه ایستگاه حجت آباد کرمانشاه به عنوان مطالعه موردی درزمینه دوره بازگشت سیل، آمار زلزله استان تهران و گستره اطراف آن درزمینه آسیب پذیری ناشی از زلزله در استان البرز استفاده شد. روش تحلیل فراوانی منطقه ای و مدل فازی برای تحلیل مخاطرات طبیعی و بلایای طبیعی به کار گرفته شد. نتایج در مورد دوره بازگشت سیل نشان از ویژگی هایی که سیل ممکن است داشته باشد (بزرگی) و (تکرار) دارد. نقشه پهنه بندی آسیب پذیری در برابر زلزله نشان داد که حدود ۲۸ درصد از مساحت استان البرز در پهنه آسیب پذیری زیاد و بسیار زیاد در برابر زلزله قرارگرفته است. باید چارچوبی را برای تجزیه وتحلیل آسیب پذیری انسان در مورد سیل و زلزله ارائه داد؛ که این کار فقط با به کارگیری ژئومورفولوژیست ها در قالب گروه های مشاوره درزمینه پیشگیری از بلایای طبیعی و ایجاد مرکز پایش خطر در ایران با به کارگیری آن ها امکان پذیر می شود.
تحلیل اثر عوامل طبیعی در الگوی توزیع فضایی سکونتگاه های شهری و روستایی شهرستان خنج(مقاله علمی وزارت علوم)
مدیریت و برنامه ریزی ساختار فضایی مناطق در پراکنش بهینه جمعیت بدون توجه به ویژگی های طبیعی، بالاخص عامل ژئومرفولوژی امکان پذیر نمی باشد. همچنین ترسیم چشم اندازها و توسعه آتی بدون لحاظ نمودن پتانسیل ها و نقاط ضعف جغرافیایی مناطق دارای اثرات مطلوبی نمی باشد. شهرستان خنج با تعداد 89 سکونتگاه شهری و روستایی در قسمت جنوبی استان فارس واقع شده است و دارای اقلیم گرم و خشک می باشد. پراکنش سکونتگاه های این شهرستان تحت تاثیر عوامل مختلفی صورت گرفته است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد که برای بررسی معیار عوامل جغرافیای طبیعی و تأثیر آن در ساخت و ساز سکونتگاه ها در محدوده مورد مطالعه ابتدا ویژگی های جغرافیای طبیعی شهرستان از قبیل شیب، زمین شناسی، گسل، خاک، اقلیم و هیدرولوژی و ... مورد مطالعه قرار داده شد و عوامل مذکور با استفاده از نرم افزار Arc GIS به صورت رقومی تهیه گردید. یافته های پژوهش حاکی از آن است که استقرار و توسعه سکونتگاه های شهرستان خنج به طور مستقیمی تحت تاثیر ژئومرفولوژی منطقه بویژه عامل توپوگرافی، درصد شیب اراضی، قابلیت کشت اراضی و فاصله از رود و گسل صورت گرفته است. کاربری اراضی حدود 28 درصد از سکونتگاه های شهرستان خنج در محدوده اراضی زراعی آبی قرار گرفته اند و تقریباً بیش از نیمی از سکونتگاه های این شهرستان در محدوده اراضی بایر(با پوشش گیاهی ضعیف) قرار دارند. بررسی عامل کاربری اراضی ارتباط تنگاتنگ این مقوله را با نوع معیشت ساکنان و سطح فناوری آن ها در بهره برداری از محیط نمایان می سازد. نتیجه حاصل از این بررسی نشان می دهد از بین این عوامل طبیعی، توپوگرافی و نزدیکی به آب های جاری و رودخانه، بیشترین تأثیر را در پراکندگی فضایی سکونتگاه های شهرستان خنج داشته است.
آمایش لندفرم های ژئومورفولوژیکی جهت توسعه سکونتگاه های انسانی (مطالعه موردی: شهرستان های جنوب غرب استان خراسان رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
توسعه و ایجاد سکونتگاه در ارتباط مستقیم با بستر طبیعی و عوارض ژئومورفولوژی است. محدوده موردمطالعه به علت شرایط توپوگرافیکی و زمین شناسی دارای محدودیت های خاصی در مکان گزینی و توسعه ای سکونتگاه های انسانی می باشد. به منظور کاهش مخاطرات محدوده جنوب غرب استان خراسان رضوی و اصلاح برنامه های آتی توسعه و ایجاد سکونتگاه های انسانی، به بررسی امکان سنجی منطقه موردمطالعه جهت توسعه سکونتی پرداخته شد. پس از انجام بررسی های کتابخانه ای و میدانی و گزینش معیارهای مناسب، با استفاده از مدل منطق فازی و به کمک نرم افزار GIS، مناطق مستعد جهت توسعه و ایجاد سکونتگاه تعیین گردید. در این مطالعه جهت شناسایی مناطق مستعد توسعه و ایجاد سکونتگاه بر اساس لندفرم های ژئومورفولوژیکی، از یازده پارامتر شیب، جهت شیب، ارتفاع، خاک، کاربری اراضی، ارتفاع، فاصله از گسل، فاصله از رودخانه، فاصله از راه ارتباطی، فاصله از سکونتگاه، ژئومورفولوژی به عنوان متغیرهای مستقل در شناخت توان ها و تنگناهای ژئومورفولوژیکی در منطقه استفاده شدند. نتایج حاصل از پهنه بندی بر اساس مدل فازی، نشان داد که حدود 61 درصد مساحت منطقه موردمطالعه در طبقات بسیار نامناسب و نامناسب واقع شده که این به معنی نامساعد بودن شرایط ژئومورفولوژیکی در این بخش از محدوده موردمطالعه جهت ایجاد و توسعه سکونتگاه های انسانی می باشند. حدود 40/16 درصد از محدوده موردمطالعه دارای شرایطی متوسط و حدود 23 درصد مساحت منطقه موردمطالعه نشان از مطلوب و مساعد بودن شرایط ژئومورفولوژیکی منطقه جهت فعالیت های ساخت وساز و ایجاد نواحی سکونتگاهی جدید می باشد. واحدهای مخروط افکنه ای و دشت های آبرفتی مناسب ترین مکان برای ایجاد و توسعه سکونتگاه می باشند.
بررسی نقش ژئومورفولوژی در ارزیابی توان محیطی توسعه شهری با استفاده از روش امتیازدهی منطق ترجیح مبتنی بر GIS (مطالعه موردی: کلان شهر کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با اجرای هر طرح آمایشی اولین تغییرات در لندفرم های سطح زمین ایجاد خواهد شد و چنانچه مطالعه ی علمی انجام نشده باشد، پیامد مخاطره آمیزی برای محیط طبیعی و انسانی منطقه در پی خواهد داشت. بنابراین با توجه به اینکه دانش ژئومورفولوژی به مطالعه ی اشکال و فرآیندهای سطح زمین می پردازد لازم است برای ارزیابی توان محیطی توسعه شهری ، لندفرم های زمین، ویژگی ها و فرآیندهای موثر بر لندفرم ها مورد توجه قرار گیرد. هدف پژوهش حاضر ارزیابی توان محیطی در توسعه شهری کلان شهر کرج از دیدگاه ژئومورفولوژی و با استفاده از روش امتیازگذاری منطق ترجیح است. معیارهای ژئومورفولوژی، زمین شناسی، خاک، هیدرولوژی، پوشش گیاهی به عنوان پتانسیل توان محیطی و معیارهای پتاسیل سیلاب و زلزله خیزی به عنوان پتانسیل مخاطرات محیطی در نظر گرفته شدند. با تهیه پرسشنامه و استفاده از تکنیک دلفی، نظر خبرگان در مورد این معیارها بدست آمد و با اجرای مدل LSP ، نقشه توان محیطی توسعه شهری کلان شهر کرج آماده گردید . براساس نقشه ارزیابی توان محیطی توسعه شهری مشخص شد که 16.13 درصد از محدوده مورد مطالعه دارای توان خیلی کم، 23.36 درصد دارای توان کم، 24.5 درصد دارای توان متوسط، 18.51درصد دارای توان زیاد، 17.47 درصد دارای توان خیلی زیاد برای توسعه شهری است. با توجه به نقشه نهایی می توان نتیجه گرفت که مساعدترین مناطق توان محیطی توسعه شهری در بخش جنوب شرقی بر روی لندفرم مخروط افکنه و نواحی مرکزی بر روی دشت سر می باشد. از طرفی دیگر اطراف رودخانه در لندفرم مخروط افکنه ، مناطق کوهستانی با شیب زیاد و خاک کم عمق در شرق تا شمال و غرب منطقه محدودیت بیشتری را از نظر توان محیطی شهری اعمال می کند.
برخی رویکردهای فلسفی در مورد مشاهده در ژئومورفولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبق سنت حاکم، ژئومورفولوژی یک رشته میدانی بوده و مشاهده یکی از ارکان کارهای میدانی را تشکیل می دهد. در هر حوزه ای از دانش بشر، عنصر یا مورد مشاهداتی، ممکن است متفاوت باشد. مشاهده طبیعت و عناصر تشکیل دهنده آن که بخشی از معرفت شناسی در ژئومورفولوژی است، مستلزم ارتباط فعال با واقعیت مورد مشاهده است. دیدن و مشاهده چشم اندازها، لندفرم ها و حوضه های آبریز به عنوان یک سنت دیرینه در علوم زمین و به ویژه ژئومورفولوژی، علاوه بر اینکه یک فرایند حسی است، ازلحاظ نگرش های فلسفی متفاوت در فرایند پژوهش ژئومورفیک، جایگاه و اهمیت خاصی دارد. به عبارتی، دانش نیز مانند چشم انداز، چند زادی است و در دستیابی به معرفت (شناخت، دانش، آگاهی) نسبت به موضوعات موردبررسی در هر قلمرو علمی، چگونگی اندیشیدن خود بن مایه های فلسفی دارد. مشاهده بدون اینکه نظریه ای را از قبل در ذهن داشته باشیم و آن را دنبال کنیم (پوزیتیویسم منطقی) و نظریه محور (نظریه بار) بودن مشاهدات (در واقع گرایی)، دو دیدگاهی است که در این مقاله موردبررسی قرارگرفته اند. با توجه به رویکردهای فلسفی، مفاهیم، اهداف و نتایج به دست آمده، متفاوت خواهد بود. درهرحال، در ژئومورفولوژی، مشاهده نقش کنترل کننده اصلی را دارد
شناسایی مناطق آسیب پذیر نوار مرزی در برابر نفوذ و ایجاد کمین توسط دشمن؛ موردمطالعه: نوار مرزی استان کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: موقعیت مرزهای استان کردستان سبب شده است تا این مرزها در طی سال های اخیر با چالش های زیادی مواجه شوند. با توجه به نقش مهم امنیت نوار مرزی در امنیت کشور، در این پژوهش مناطق آسیب پذیر نوار مرزی استان کردستان در برابر نفوذ دشمن و همچنین ایجاد کمین توسط دشمن شناسایی شده است.
روش: در این پژوهش از مدل رقومی ارتفاعی (۳۰) متر، نقشه های زمین شناسی (۱:۱۰۰۰۰۰) منطقه و همچنین لایه های رقومی اطلاعاتی به عنوان مهم ترین داده های پژوهش استفاده شده است. مهم ترین ابزارهای مورد استفاده «آرک جی آی اس» و «سوپر دسیژن» بوده است. با توجه به اهداف مدنظر، این پژوهش در دو مرحله انجام شده است که در مرحله اول مناطق مستعد نفوذ دشمن شناسایی و در مرحله دوم نیز مناطق آسیب پذیر در برابر کمین دشمن شناسایی شده است.
یافته ها: نتایج شناسایی مناطق مستعد نفوذ دشمن نشان داده است که بخش های مجاور شهرهای بانه و مریوان به دلیل شیب و ارتفاع کم و نداشتن موانع محدودکننده ژئومورفولوژی، پتانسیل آسیب پذیری بیشتری دارند. همچنین نتایج شناسایی مناطق مستعد کمین توسط دشمن نیز نشان داده است، بخش زیادی از محدوده، دارای پتانسیل آسیب پذیری بالایی در برابر کمین دشمن است که عمدتاً شامل مناطق حدفاصل شهرهای مریوان و بانه است.
نتیجه گیری: مجموع نتایج نشان داده است بخش هایی از نوار مرزی استان کردستان مستعد نفوذ دشمن و ایجاد کمین توسط دشمن است که ضروری است این نواحی شناسایی و راهکارهای لازم برای کاهش میزان آسیب پذیری آن ها ارائه شود.
مطالعه ژئودینامیک دایکهای گروهی (فوجی) پهنه های زمین ساختی ایران مرکزی و ارومیه - دختر و ایران مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۷
151 - 192
حوزههای تخصصی:
این پژوهش از نوع بنیادی است که به مطالعه تطبیقی دایکهای گروهی(فوجی) در پهنه های زمین ساختی ایران مرکزی و ارومیه–دختر پرداخته است. دایکهای فوجی، یکی از پدیده های ژئومورفولوژیکی هستند، که تحت تاثیر جابجایی ورقه های سنگ کره، در مناطقی با تنش های کششی تشکیل می شوند. از اینرو، این دایکهای گروهی، در مطالعه و تفسیر محیطهای تکتونیک گذشته زمین و آنالیز تنش-های گذشته زمین، کاربردهای فراوانی دارند. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دایکهای فوجی ایران زمین است. که به دلیل کثرت و فراوانی، دایکهای دو پهنه زمین ساختاری ارومیه – دختر و ایران مرکزی انتخاب گردید. دایکهای فوجی شمال ساوه از پهنه ارومیه–دختر و دایکهای مناطق دلبر و زریگان از پهنه زمین ساختاری ایران مرکزی انتخاب شده اند، که از نظر ویژگیهای عمومی مانند ترکیب سنگ شناسی، سن استقرار، مدل ژئودینامیک تشکیل و مقایسه آنها با مدلهای ژئودینامیکی تیپیک، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند. بر اساس یافته های این پژوهش، سن استقرار دایکهای مذکور از دوره کامبرین تا الیگومیوسن و ترکیب سنگ شناسی آنها بطور عمده شامل سنگهای آندزیتی، بازالتی، گابرو، گابرودیوریتی و آلکالی گابرو است. سازوکار تشکیل دایکهای هر سه منطقه، در ارتباط با فرورانش و صعود ماگما در شکستگی های ایجاد شده در اثر فرورانش می باشد. با توجه به طبقه بندی ارنست، دایکهای فوجی شمال ساوه جزو دایکهای نوع IV و دایکهای فوجی مناطق دلبر و زریگان جزو دایکهای نوع Vطبقه بندی می شوند. و با توجه به طبقه بندی هوو، دایکهای هر سه منطقه از الگوی خطی تبعیت می کنند. پیشنهاد می گردد که در پژوهش های بعدی سایر دایکهای فوجی ایران، که نسبتا فراوان و هنوز ناشناخته هستند، شناسایی و معرفی گردند و مدلهای ژئودینامیکی آنها مورد مطالعه تطبیقی با دایکهای مورد مطالعه در این پژوهش قرار گیرد.
آشکارسازی مناطق برداشت، انتقال و رسوب گذاری عرصه میراث جهانی بیابان لوت در بازه زمانی 2019 تا 2020(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
51 - 66
حوزههای تخصصی:
کلوت ها و ریگ یلان مهم ترین پدیده های ژئومورفولوژیکی بیابان لوت هستند که در منطقه فعال فرسایشی هیدرو-ائولین و ائولین قرار داشته و هرساله دچار تغییرات ژئومورفولوژیکی قابل توجهی می شوند. در تحقیق حاضر با استفاده از RS و GIS اقدام به آشکارسازی سیکل فرسایش در محدوده کلوت ها، ریگ لوت و محدوده انتقال بین آن ها شده است. نتایج به دست آمده در فاصله زمانی یک ساله با استفاده از فن تداخل سنجی تفاضلی راداری بین داده های رادار ماهواره سنتینل1 نشان داد که در محدوده کلوت ها(منطقه برداشت)، بیشترین میزان حفر مربوط به نیمه شمالی این منطقه بوده که از قسمت های شمالی یعنی محدوده گسترش یاردانگ ها به میزان 4/2 سانتی متر تا قسمت های مرکزی به میزان 3/0سانتی متر برداشت شده است. نیمه جنوبی این منطقه نیز به غیراز دالان های کلوت ها و سطوح هموار که محل انباشته شدن رسوبات است، تا 002/0 سانتی متر مورد حفر قرارگرفته است. در بیشتر قسمت های شمالی محدوده مرکزی(محدوده انتقال) فرآیند حفر رسوبات به میزان به 3/2 سانتی متر می رسد. اما در قسمت های جنوبی این محدوده، انباشته شدن رسوبات چشم گیر هست که حداکثر آن تا میزان 4 سانتی متر در جنوب شرق این محدوده قرار دارد. در محدوده ریگ لوت(منطقه نشست) نیز کاهش 4 سانتی متری ارتفاع تپه های ماسه ای در بخش های غربی و شمال غربی و همچنین افزایش 5 سانتی متری ارتفاع آن ها در قسمت های شرقی و بخصوص شمال شرقی چشم گیر بوده است. بنابراین افزایش ارتفاع هرم های ماسه ای روندی غربی- شرقی داشته که ارتفاع آن در قسمت های شرقی افزایش می یابد. بنابراین در منطقه موردمطالعه، سیکل فرسایش به صورت چرخشی در جهت عکس عقربه های ساعت به فعالیت خود ادامه می دهد.