مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
منطق
حوزه های تخصصی:
بر اساس کثرت گرایی بیل و رستال، هر سه نظام منطق کلاسیک، ربط و شهودی درست هستند. در این نوع از کثرت گرایی، منطق علمی هنجاری دانسته می شود؛ به این معنا که شخص با قبول صدق مقدمات یک استدلالِ معتبر ملزم به قبول نتیجه ی آن نیز خواهد بود. برخی از فلاسفه و منطق دانان با ارائه ی استدلال هایی تحت عنوان «استدلال فروپاشی» تلاش کرده اند ناسازگاری قبول توأمان رویکرد کثرت گرایی بیل و رستال و هنجارمندی منطق را نشان دهند. بااین حال، بلک ترنر و راسل با ارائه ی کثرت گرایی غایت محور تقریری از کثرت گرایی پیشنهاد کرده اند که مبتنی بر هنجارمندی منطق نبوده و از جانب استدلال فروپاشی تهدید نمی شود. در مقاله ی حاضر، با بررسی کثرت گرایی غایت محورمشخص کرده ایم که صرف ادعای هنجاری نبودن منطق کافی نبوده و لازم است بلک ترنر و راسل استدلالی قوی در جهت اثبات این ادعای خود ارائه دهند؛ همچنینتلاش کرده ایم نسخه ای را از استدلال فروپاشی پریست ارائه دهیم که همچنان بتواند علیه کثرت گرایی غایت محور به کار رود
تحلیل گفتمانی مناظره ابو سعید سیرافی و ابوبشر متی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناظره ابوسعید سیرافی نحوی و ابو بشر منطقی از گره گا ه های کلیدی تمدن اسلامی است. این مناظره محل برخورد دو جریان اصلی برخاسته از رفرم ایدئولوژیک عباسی بود. یک جریان نهضت ترجمه و پیامدهای فکری آن و جریان دیگر دستگاه عقیدتی، فقهی و کلامی عصر عباسی است. جدا از اشکالات جدی سیرافی در رابطه با جای گاه منطق و رابطه منطق و زبان و نحو، این مناظره هدایت گر تنش ناشی از برخورد دو جریان فوق نیز می باشد. در این مقاله سعی کرد ه ایمبا توصیفی تاریخی و تبارشناسی از نهضت ترجمه و عصر تدوین به تحلیل گفتمانی این مناظره وارد و این تنش ایدئولوژیک را بررسی و تشریح کنیم.به نظر می رسد که نتایج این مناظره تأثیرات دامنه داری بر تفکر اسلامی نهاده باشد و در هردو جریان عقیدتی و فلسفی تغییرات پایداری داشته است. جریان فلسفی هم از منطق گرایی دور شد و به سمت بنیانی رفت که فارابی و سپس ابن سینا با عنوان فلسفه مشاء نهادند
داستان پلیسی– معمایی در برنامه فلسفه برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان به عنوان آغازگر در برنامه درسی فبک، مورد اتفاق نظر همه صاحبنظران در این زمینه است. اما درباره ویژگی های داستان مورد استفاده در کلاس فلسفه برای کودکان، دیدگاه های مختلفی وجود دارد. این ویژگی ها بعضی از متفکران مانند لیپمن را بر آن داشته که خود نسبت به تألیف داستان های مناسب اقدام کنند. اما بعضی دیگر معتقدند می توان از قصه های تأمل برانگیز موجود در فرهنگ های مختلف نیز بهره برد. در این مقاله تلاش شده با استناد به نظرات لیپمن و همکاران وی، این فرض اثبات شود که داستان های پلیسی-معمایی علاوه بر جذابیت، به واسطه ظرفیتی که در آموزش منطق و مهارت های ذهنی- تحلیلی و مفاهیم فلسفی دارند، به ویژه در فلسفه اخلاق و فلسفه علوم اجتماعی؛ می توانند به عنوان منبع تازه ای از داستان های فبک، مورد استفاده قرار گیرند. فرض بر این است که این داستان ها با اهداف همه رویکردها در این برنامه همسویی دارند. در پایان داستانی به عنوان نمونه تحلیل شده است.
عیار منطق سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
85 - 101
حوزه های تخصصی:
پرسش اساسی پژوهش این است که آیا فقط نام اصطلاحات در منطق سهروردی با منطق مشاء فرق دارد یا او دیدگاههای متفاوت با مشاء نیز داشته است؟ به عبارت دیگر نوآوری های شیخ اشراق در منطق چیست؟ منطق معرفی شده شیخ اشراق ساده تر است؛ چراکه او از جمله دانشمندانی است که در منطق نگاری، از نظام دوبخشی ابن سینا تبعیت نموده است. بررسی نظام فکری سهروردی از جمله اندیشه های منطقی او که تاکنون به طریقی نظام یافته بررسی نشده است، رهیافتی برای رسیدن به این هدف است. با روشی عقلی - تحلیلی در منطق سهروردی می توان گفت که او سعی داشته تا با نگرش خاص خود به بازسازی نظام منطق ارسطو اقدام کند. او بر منطق اشکالاتی وارد کرده که می توان به اشکال بر نظریه تعریف ارسطوئی، عکس، کیفیت و کمیت قضایا، قیاس ارسطوئی و اشکال چهارگانه آن اشاره کرد. در این منطق بیشتر سعی شده تا به کلیات پرداخته شود؛ وی برخی قسمتهای منطق ارسطوئی مانند کلیات خمس و مقولات را از دایره منطق خارج دانسته است. در باب مغالطات نیز نظر وی این است که باید با دیدی کاربردی به آنها نگریست و دایره آن را به مباحث فلسفی می کشاند. درنهایت می توان گفت منطقی که سهروردی پیشنهاد کرده تنها در نظام فلسفی وی معنا دارد. در منطق اسلامی، اکثر منطق دانان به همان منطق ارسطویی بسنده کرده و به منطق اشراق توجه کمتری شده است، در حالی که طبق نظر سهروردی شناخت کامل فلسفه اشراق منوط به شناخت منطق اشراقی است.
منطق قیاسی به مثابه پارادایم نظریه شناخت در نظام فلسفی ملاصدرا و دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
103 - 118
حوزه های تخصصی:
غایت اصلی در مباحث معرفت شناختی از منظر فیلسوفان رسیدن به شناخت یقینی و حقیقی است. از این منظر، فیلسوفان مختلف با دیدگاه ها و مبانی فکری متفاوت، همواره تلاش کرده اند مبنا و چهارچوبی را برای حصول نتیجه مورد نظر پی ریزی کنند. ملاصدرا و دکارت نیز از زمره تلاش گران این عرصه هستند. ملاصدرا و دکارت هر دو قیاس را محور نظریه معرفت شناسی خود قرار داده اند و امکان حصول به معرفت یقینی را از این راه امکان پذیر می دانند. باوجود اشتراک در این مبنا، از وجوه اختلاف آن دو در باب این مسأله باید به این نکته اشاره کرد که قیاس مورد نظر ملاصدرا همان قیاس ارسطویی مبتنی بر منطق صورت است اما قیاس در منطق معرفتی دکارت بیشتر از منظر منطق ماده و رابطه بین حقایق نگریسته می شود و نه صرفاً از منظر رابطه مفاهیم مورد مطالعه. همچنین به نظر می رسد عقیده ملاصدرا برای بهره گیری از قیاس به عنوان نوعی از استدلال مبتنی بر منطق صورت در مقایسه با دیدگاه دکارت برای استفاده از قیاس به عنوان نوعی استدلال مبتنی بر منطق ماده، دست کم در مقام داوری و ارزشیابی پذیرفتنی تر می نماید.
قرآن، منطق، انسان و اکتشاف نفس الأمر جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۹۴
163 - 194
حوزه های تخصصی:
واقعیت نهایی و حقیقت غایی چیست؟ از دیدگاه قرآن عظیم چگونه و با چه ابزاری می توان به نفوذ در نفس الامر جهان توفیق یافت؟ آیا با یک منطق ساده و تک بعدی مثل ذهن استدلالی می توان به معرفت مطلوب مذهب در باب جهان پیچده و انسان پیچیده تر دست یافت؟ هر متدی برای هر علمی جهت کشف واقعیت مناسبت ندارد. قیاس برهانی در علوم طبیعی بی ثمر است؛ چنان که استقرای علمی در ریاضیات و فلسفه بی اثر است. چه عاملی گذر از دنیای قدیم به دوران جدید را مهیا کرد؟ بی شک منطق مناسب که فرانسیس بیکن و دیگران بدان همت گماردند. قرآن حکیم هم برای شناخت غایت خلقت آدم و عالم منطقی پیشنهاد می کند و علاوه بر عواملی دانشی چونان لُب و تعقل، تدبر، تفکر، تفقه، توسم، علم و یقین از عوامل گرایشی، کنشی و منشی مثل تذکر، تقوا، اسلام، ایمان، انابه، احسان، اراده، سؤال، عبودیت، تبعیت، صبر، شکر، سمع، اعتصام، هدایت و ولایت نام می برد و تأکید می کند که برای فهم اصل واقعیت یا لایه هایی از آن اسبابی سخت اثرگذار هستند. در یک کلام قرآن منطق حق عینی را به جای منطق صدق ذهنی پیشنهاد می کند. منطق صدق بخشی کوچک از منطق حق بوده و در صورت فقدان برخی عوامل عقیم می ماند. اشاره به منطق گسترده اسلام برای فهم مطلوب واقعیت از منظر دین، فلسفه تمایز و تولد این نوشتار به شمار می رود.
درآمدی به خاستگاه و قابلیت های مقوله «حیثیت» در منطق و فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
145-168
حوزه های تخصصی:
هرچند مفهوم «حیثیت» برای مخاطبان و پژوهشگران فلسفه اسلامی ناآشنا نیست، اما به نظر می رسد تا کنون ظرفیت این مفهوم چنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است. در این مقاله پس از بیان خاستگاه حیثیت، گزارشی جامع از جایگاه و گره گشایی های آن در قلمرو منطق و فلسفه اسلامی، به خصوص در حکمت متعالیه، عرضه شده است. همچنین نسبت میان حیثیت با مقید بودن و اعتباریات نیز در حد امکان مورد بررسی قرار گرفته است. برای این کار مثال های فراوانی آورده شده است تا از این حیث ابهامی در کار نباشد. سپس نشان داده شده است که این بحث چه قابلیتی دارد و در عین حال برای آنکه به درستی از قابلیت آن استفاده شود به شروطی بایستی مراعات شود. همچنین در پایان به اختصار این ایده مطرح شده است که توجه به مقوله حیثیت می تواند میان جزمیت و نسبی گرایی، راهی میانه و مطلوب بگشاید.
بررسی شبهات وارده بر منطق(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
علم منطق در گذر روزگار کانون توجه مکاتب مختلف فکری بوده است و هر مکتبی با توجه به اصول خویش آن را ارزیابی کرده و به طبع، موضع خاصی دربرابر این علم گرفته است. برخی مکاتبْ این علم را دارای شرافت والایی می دانند و به مدح و ستایش آن پرداخته اند؛ گروهی دیگر آن چنان به تقبیح آن همت گمارده اند که گویی مکر شیطان است؛ ازاین رو، فراوان بر آن اشکال گرفته، شبهاتی وارد ساخته اند. در این نوشتار ما بر آن شدیم این سؤالات و اشکالات و شبهات را بررسی کنیم و به ارزیابی صحت و سقم آن بپردازیم. شاید از این رهگذر برای مبتدیانی که تحصیل منطق را آغاز می کنند و با این سؤالات روبه رو می شوند، سودمند باشد؛ ازاین رو، مختصری از کلیات منطق را مطرح کردیم تا ذهنیتی صحیح به مخاطب دهیم و چهارچوب کلی و محدوده مسائل آن را روشن سازیم؛ سپس به طرح اشکالات و پاسخ به آنها پرداخته، درنهایت فواید منطق را بیان می کنیم. ازآنجاکه، مخاطب این مختصر مبتدیان علم منطق اند، درپایان این نوشتار راهکاریی برای آموختن بهتر علم منطق به مبتدیان پیشنهاد می شود.
نقد و بررسی کتاب تاریخ فلسفه تحلیلی: از بولتسانو تا ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم خرداد ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
109-130
کتاب تاریخ فلسفه تحلیلی: از بولتسانو تا ویتگنشتاین، متضمن بحث تحلیلی در باب مهمترین عناصر اندیشه فیلسوفان تحلیلی در نیمه نخست قرن بیستم است. در این کتاب نویسنده کوشیده است اندیشه های فیلسوفان تحلیلی را در قالب یک سنت فلسفی بررسی و تحلیل کند چنانکه پیوند میان اندیشه های ایشان قابل ردگیری باشد. وی پس از بحث در باب زمینه های پیدایش فلسفه تحلیلی، به ترتیب آراء بولتسانو، فرگه، راسل، ویتگنشتاین اول، کارناپ، جریان صوری سازی را مطرح می کند و در نهایت به بیان اندیشه های مور و ویتگنشتاین متأخر می پردازد که مسیر دیگری را در فلسفه تحلیلی دنبال کردند؛ همان جریانی که بعدها به فلسفه تحلیل زبان شهرت یافت. بنابراین ساختار کلی بحث در کتاب، تحلیل اندیشه های فیلسوفان تحلیلی در قالب دو جریان موازی تحلیل منطقی و تحلیل زبانی است و البته به جریان نخست توجه بیشتری شده است. هدف در این مقاله نقد و بررسی محتوایی و صوری ترجمه این کتاب است.
بررسی تاثیر دوسویه ذهن و زبان با تکیه بر منطق در اندیشه ویتگنشتاین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۹
43 - 64
حوزه های تخصصی:
بررسی تاثیر دوسویه ذهن و زبان با تکیه بر منطق در اندیشه ویتگنشتاین تحلیل ذهن یکی از پیچیده ترین حوزه های دانش است که پرسش های فراوانی در زمینه آن برای انسان وجود دارد. بنیادی ترین پرسش در میان انبوه مسائل موجود، بحث نحوه ارتباط ذهن با زبان است، این که تأثیر و تأثر این دو قوه بر یک دیگر چگونه است و به چه نحوی شناخت جهان پیرامون را در پی دارند. پرسش ها در باب ارتباط ذهن و زبان را با سه روی کرد فلسفی، روان شناسی و فیزیولوژیک می توان بررسی نمود. فیلسوفان معمولاً با جنبه فیزیولوژیک چندان میانه ای ندارند اما گاهی با بررسی های روان شناسانه وجه اشتراک هایی پیدا می کنند. در میان نحله های فلسفی معاصر، فیلسوفان تحلیلی و زبانی بسیار بدان پرداخته اند. ویتگنشتاین به عنوان پدر معنوی این نحله با تحلیل ساختار منطقی زبان، چارچوب های درست و نادرست مفاهیم ذهنی را بررسی و تحلیل نموده که در پژوهش پیشِ رو مورد ژرف کاوی و تدقیق قرار گرفته است. مسأله بنیادین و زیرساختی ما در این پژوهش، نحوه ارتباط ذهن و زبان و تأثیر دو سویه آن ها در بحث شناخت منطقی جهان است. از این رو، با توجه به اهمیت ملاک های منطقی زبان نزد ویتگنشتاین، ساختار درست فهم انسان را بررسی نموده ایم.
معماری اسلامی از منظر آراء فارابی با تأکید بر احصاء العلوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
179-196
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین منابع دریافت مبانی نظری معماری اسلامی گذشته ایران، متونی است که در آن دوران فرهنگی تصنیف شده است؛ زیرا بخش بزرگی از جنبه های فرهنگی، آموزش های علمی و عملی، نظام فکری و اعتقادی جوامع، در آثار نوشتاری ایشان به ظهور می رسد. هرچند در میراث مکتوبات ما، کتابی مستقل با موضوع مبانی نظری و آموزش معماری تا پیش از دوره معاصر تدوین نشده است، در میان متون کهن، مکتوباتی وجود دارد که از طریق آن ها می توان اطلاعات بنیادی در رابطه با معماری و اندیشه های پشتیبان آن استخراج کرد. در این مقاله، برخی از ویژگی ها و مبانی نظری معماری در جهان اسلام، در دوران گذشته، بر مبنای متون کهن به جامانده از ابونصر فارابی، با تأکید بر کتاب احصاء العلوم به عنوان منبع دست اول و یکی از کتب علمی و بنیادی فرهنگ اسلامی، مورد بازخوانی قرار گرفته است؛ زیرا این گونه متون کمتر در معرض توجه پژوهشگران معماری بوده است و چنین رویکردی می تواند شناخت ما را نسبت به معماری گذشته اسلامی ایران، روشن تر و عمیق تر نماید. یافته ها نشان می دهد برخلاف آنچه غالباً تصور می شود، نظام سنتی معماری اسلامی صرفاً شامل حوزه عملیات اجرایی معماری نبوده و آموزه های علمی و معرفتی چون هندسه و اخلاق، بخش عمده ای از پشتوانه آموخته های معماران را تشکیل می داده اند. در این مقاله نیز برخی از ویژگی های بنیادی تفکر معماری در قرون اولیه جهان اسلام، بر مبنای تألیفات فارابی و با تأکید بر کتاب احصاء العلوم او، به روش استنادی و استنباطی مورد بررسی قرار گرفته است و نتایج این پژوهش نشان می دهد موضوعاتی نظیر قانون مندی، منطق، ریاضیات، هندسه و از همه مهم تر، رعایت مسائل اخلاقیات و مدنی در صناعات مسلمانان از جمله در معماری و شهرسازی ایشان بسیار تأثیر گذار بوده است و کمال انسانی (حیات جاویدان) به عنوان هدف غایی، در تمام صناعات جامعه مسلمانان مورد تأکید فارابی قرار دارد.
تصحیح و تحقیق رساله «الجمل فی المنطق» افضل الدین خونَجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افضل الدین محمد بن نامآور خونَجی (م. 646) از منطق دانان قرن هفتم هجری است که تألیفات منطقی ارزشمندی چون کشف الأسرار عن غوامض الأفکار ، الموجز فی المنطق ، و الجمل فی المنطق را تالیف کرده است. آنچه در این مقاله می آید تصحیح و تحقیق رساله اخیر است. کشف الأسرار ، اگر چه مهم ترین اثر وی است، ما را از دیگر آثار او بی نیاز نمی کند و از این رو ارائه متن منقّحی از آن ها، از جمله الجمل ، ضروری است. این رساله در عین اختصار تمام، چکیده ای از کشف الاسرار محسوب می شود و مدتها به عنوان متن درسی تدریس می شده است. در اهمیت این رساله همین بس که شروح متعددی بر آن نگاشته شده است. این رساله حاوی نظرات خاص خونجی در کشف الاسرار نیز می باشد. در این تصحیح، بر اساس چهار نسخه خطی و یک نسخه چاپی به روش توأم یا بینابین، سعی شده است که متن منقّحی از این اثر را فراروی محققان این دانش قرار دهد.
منطق علیه هستی شناسی در تراکتاتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی امکان سخن گفتن از هستی شناسی نزد ویتگنشتاین متقدم در تراکتاتوس (رساله ی فلسفی- منطقی) می پردازیم. در گام اول، خوانش های مختلف مفسران از بخش اول این کتاب، معروف به بخش جهان بررسی می شود و آراء موافق و مخالف با فرض وجود نگاه هستی شناختی در آن، بیان می شود. در گام بعدی، تلاش می شود با کنار هم قرار دادن گزاره های بخش اول کتاب و تحلیل آنها، فهم دقیق تری از مفهوم جهان و دیگر مقولات هستی شناختی در آن حاصل شود. با بررسی دو مفهوم اصلی کتاب یعنی امور واقع و ابژه ها، این مقاله به این نتیجه می رسد که برداشت های هستی شناختی و رئالیستی از تراکتاتوس به خطا رفته اند و آنچه به عنوان هستی شناسی در بخش اول این کتاب شناخته می شود، در حقیقت بحثی در منطق است. بنابراین آنچه به عنوان جهان در تراکتاتوس از آن سخن گفته می شود فضای منطقی و قلمرو اندیشه است و برخلاف برداشت اولیه جهان بالفعل و انضمامی مورد بحث ویتگنشتاین نیست.
تعدّد دلالت ها در غزلیات حزین لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴ (پیاپی ۸۹)
۱۸۳-۲۰۵
حوزه های تخصصی:
کاربرد ابهام و ایهام در کلام، با تمهید زمینه تنوع دلالت و به تأخیرافکندن روند فهم معنا، در رقم زدن ابعاد هنری اثر ادبی تأثیر درخور اعتنایی برجای می گذارد و به هر میزان که کلام از چنین شگردهای بیانی ای بی بهره باشد، با تبدیل شدن به گزاره ای تک معنا، حیثیت هنری آن کاستی می گیرد. در مقاله حاضر، با چنین پیش فرضی، شعر حزین لاهیجی (1180-1103 ه .ق.) بازخوانی و تعدد دلالت ها در سروده های او در دو سطح واژگانی و متنی بررسی شده است. در سطح واژگان، صنایعی همچون ایهام و انواع آن، اتفاق، استخدام و جناس شبه اشتقاق، مرز دلالت های بیت را درمی نوردد و گستره معنایی تازه ای را به روی مخاطب می گشاید. این بررسی مؤید آن است که در شعر او 192 مورد ایهام، ایهام تناسب و ایهام تضاد به کار رفته است. در سطح جمله و بیت نیز، انواع ابهام و تعدد دلالت ها و علل پدیدآمدن آن، در سه گروه زبانی، منطقی و لحنی طبقه بندی شده و در هریک از آنها، شگردهایی که شاعر برای آفرینش ابهام و تنوع دلالت به کار برده بررسی و تحلیل شده است.
زبان و ساختار منطقی ذهن در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
155 - 174
حوزه های تخصصی:
رابطه ذهن و زبان که امروزه بیشتر با نگاه فیزیکالیستی بررسی می شود، ارتباطی پرسش برانگیز است. دانشمندان عصب شناسی و فیزیولوژیست ها، این ارتباط را بیشتر با کاوش بر روی مغز انسان بررسی می کنند. فیلسوفان به نحو ویژه و با روش فلسفی، از نگاه هستی شناختی و معرفت شناسانه، این ارتباط را می سنجند و روان شناسان بر پایه ساخت و کار ذهن و روان انسان این کار را انجام می دهند. ادموند هوسرل، فیلسوف پدیدارشناس، باور دارد که زبان ابزاری برای انتقال معانی است و نه بیشتر. برای وی ذهن ارجحیت و محوریت دارد. ذهن مأوای معانی ایدئالی است که نه تنها آن را به شکل کامل دربرگرفته اند، بلکه محتوای بیان، از نوع زبانی آن نیز چیزی خارج از معانی ایدئال نیست؛ به همین دلیل، هوسرل تلاش می کند خلوص بیانی زبان را در امر ایدئال و امر ذهنی جست وجو کند. از سوی دیگر، به نظر هوسرل، منطق مورد سوء برداشت قرار گرفته و می بایست با روشی نوین که به زعم وی، افزودن حیث التفاتی است، بازتعریف شود؛ به همین دلیل، حیث التفاتی بر فرآیند شکل گیری اندیشه و طرح هوسرل، یعنی پدیدارشناسی استعلایی که مشتمل بر بحث منطق، ذهن و زبان می شود، سیطره یافته است. در این پژوهش تلاش می کنیم با تمرکز بر ارتباط میان ذهن و زبان، بنیان این فرآیند را تحلیل کنیم.
نوآوریهای منطقی فارابی و نقش او در اشاعه و تحول منطق ارسطویی در جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابونصر فارابی با ایضاح مفاهیم غامض منطق ارسطویی در شرح و تفسیر استادانه خود بر تمام ابواب کتاب ارغنون ارسطو، و همچنین با نوآوریهای بیبدیل خود در علم منطق بویژه تقسیم معارف به دو دسته «تصور و تصدیق»، سبب اشاعه و گسترش میراث منطقی یونان و سپس تحوّل آن در جهان اسلام شد. نوشتار حاضر به ذکر و بررسی برخی از افکار منطقی فارابی میپردازد؛ از جمله، تقسیم معارف به تصور و تصدیق، نظر فارابی درباره» کلی و جزئی و منشأ معرفت انسان، تقسیم مفاهیم کلی به معقول اول و معقول ثانی، تلفیق نظریه» حملپذیری ارسطو با کلیات خمس فرفوریوس، ذاتگرایی در تعریف، مغایرت سلب جهت با سالبه» موجهه، نظریه خاص فارابی در امکان استقبالی، استقرا و تمثیل، و نوآوری وی در باب مغالطه و بسط و تبیین مواضع مغالطه.
نسبت شعر و منطق از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فن شعر در پیکره فلسفه اسلامی نه تنها ماهیت منطقی داشته و دارد، بلکه بنیاد فلسفه هنر فیلسوفان مسلمان نیز قلمداد میشود. یکی از پرسشهای مهم در این دو قلمرو، چرایی بررسی فن شعر بعنوان یکی از ابواب منطق نُه بخشی و سپس کنار نهادن آن در منطقهای دوبخشی و اکتفا به مطالعه حداقلی آن تحت عنوان مخیلات، توسط ابن سینا است. ابن سینا در آثار مختلف خود روند ثابتی را در اینباره طی نکرده و بمرور، برخی بخشها از جمله فن شعر را کنار مینهد. این جستار بر آن است که ابتدا بر اساس تعریف منطق و شعر، رابطه روش شناسانه این دو را واکاوی کند و سپس رهیافتهای ابن سینا برای الحاق فن شعر به منطق را بررسی و تبیین نماید.
سمرقندی حلقه مفقوده تاریخ منطق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۰
107 - 126
حوزه های تخصصی:
گرچه منطق سینوی مسائل زیادی را از یونان برگرفته، ولی شایسته نیست آن را صرفاً شرح مفصل منطق یونان بدانیم. نوآوریهای متعدد شیخ الرئیس در علم منطق، از او یک منطق دان برجسته ساخته است. اما با وجود نوآوریهای منطقی قابل توجه در اندیشه سمرقندی مانند ارائه ملاک صدق و کذب قضایای منحرفه، تحلیل متفاوت از قضایای حقیقیه، خارجیه و ذهنیه، معرفی نقیض قضیه جزئیه مرکبه، تبیین متفاوت صدق و کمیت قضیه متصله لزومیه، عکس مستوی شرطیات، شناسایی ضروب غیرمنتج قیاس شرطی لزومی، و دو راه حل در پاسخ به پارادوکس دروغگو (جذر اصم)، نقش او در تاریخ منطق سینوی ناشناخته مانده است؛ چراکه مهمترین اثر منطقی او یعنی شرح القسطاس هنوز به صورت نسخه خطی است. سمرقندی در این اثر به آثار منطق دانان پیش از خود توجه داشته و حضور اندیشه های منطق دانان متقدم به خوبی مشاهده می شود، لذا نوآوری های این اثر را باید در میان نقدهای او بر دیگر منطق دانان، جستجو کرد؛ درعین حال او طبق شواهد، بر اندیشه منطق دانان پس از خود نیز تأثیرگذار بوده است.
تداعی معانی و آفات آن در مثنوی مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مثنوی مولوی دارای شیوه های مختلف بیانی است، که ما در ابتدای مقاله بعضی از آن ها را بررسی می کنیم. یکی از اصلی ترین این شیوه ها، تداعی معانی است. در این شیوه بسط سخن به گونه ای است که مؤلف با یادآوری موضوعات جدید به صورت سلسله وار به دنبال آن ها می رود. درباره محاسن این شیوه در کتاب هائی که درباره مثنوی نوشته شده، صحبت شده است، ولی ما در این نوشته می کوشیم نشان دهیم که گاه این شیوه به یکدستی منطقی کلام مولوی آسیب رسانده و او را از محتوای بحث اصلی اش دور نموده و گاه رشته سخن را گسسته و در مواردی به پریشانی منطقی در مثنوی انجامیده است.
باز خوانی تعریف عکس مستوی در قضایای مطلقه با تاکید بر اشکالات محقق طوسی بر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارابی اولین منطق دان مسلمانی است که در آثارش به تعریف عکس مستوی پرداخته است. ابن سینا با وامداری از او و با افزودن قیدی «بقاء کذب»، عکس مستوی را چنین تعریف کرده:«جابجایی موضوع و محمول به همراه بقاء کیف، صدق و کذب». منطقییون پس از ابن سینا و در راسشان محقق طوسی بر این تعریف چندین اشکال گرفته اند و سعی در ارائه تعریفی دقیق و سازوار با نظام منطقی داشته اند. در این پژوهش ضمن سنجش و ارزیابی این نقض و ابرام ها، به بررسی سیر تاریخی تعریف عکس مستوی توسط منطق دانان مسلمان پرداخته شده است. به همین منظور تطورات تعریف عکس مستوی مورد مطالعه قرار گرفته و با ذکر اشکالاتِ تعاریفِ منطق دانانی چون «فارابی»، «اخوان الصفا»، «فخر رازی»، «ابن سهلان ساوی» و... به این نتیجه رهنمون شده ایم که تعریف «خونجی» و هم عصرانش(«محقق طوسی»، «ارموی» و...) تعریفی مناسب و بی اشکال و به اصطلاح جامع افراد و مانع اغیار است.