مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
عرض
حوزه های تخصصی:
از مسائل و مباحث مهم فلسفی که قدمتی بیش از دوهزار سال دارد و از آغاز پیدایش حکمت در یونان باستان مورد بحث بوده است مسأله ی جوهر است، اما سرنوشت جوهر در حکمت سینوی به برکت تمایز وجود و ماهیت دگرگون شده و یک باره راه خود را از وجود جدا کرده است. ابن سینا مقسم جوهر و عرض را ماهیت اشیاء دانسته و مقولات ارسطویی را بر ماهیت اشیای موجود تطبیق داده است. نوشتار حاضر باتوجه به جایگاه و اهمیت بحث جوهر در تفکر ابن سینا و بارکلی با رویکردی مسأله محور، به بررسی ابعاد و زوایای مختلف این مقوله در حکمت سینوی و بار کلی می پردازد.بدین ترتیب کاوش از چیستی و تطوّر معرفتی جوهر، مقسم جوهر و اعراض، چگونگی حصر تقسیمات جوهر و موضع ابن سینا و بار کلی در باب جوهریت واجب تعالی، مهمترین مسائلی است که در این نوشتار مورد پژوهش قرار می گیرد.
پاسخ نقدهای احسائی به اثبات حرکت جوهری در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۴
161 - 175
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین مبانی فلسفی حکمت متعالیه حرکت جوهری است که ملاصدرا از طریق حرکت اعراض و متغیر بودن علّت متغیر به اثبات آن پرداخته است. شیخ احمد احسائی بر آن است که به دلیل فاعلیت خداوند نسبت به همه موجودات، جوهر، علّت عرض و فاعل حرکت آن نیست و مبانی ملاصدرا در زمینه فاعل حرکت جوهری و وحدت وجود (یکی بودن محرّک و متحرّک) منجر به دهری و مادی گرائی می گردد. احسائی با طرح اراده و اختیار داشتن جمادات، تقسیم ملاصدرا از انواع حرکت به خصوص حرکت طبیعی و قسری را به چالش می کشاند. در پاسخ به نقدهای احسائی می توان گفت که فاعلیت خداوند و فرشتگان نسبت به اقسام حرکت بی واسطه نیست. لذا منافاتی با فاعلیت مباشر صورت نوعیه ندارد، علّت با معلول (وجود مستقل و رابط) وحدت حقیقت و رقیقت دارند و به دلیل معلول بودن صورت نوعیه، نظریه ملاصدرا به مادی گرائی نمی انجامد. جمادات نیز فاقد هر گونه علم و ادراک هستند و بدین لحاظ اثبات حرکت جوهری از طریق فاعل انواع آن خالی از مناقشه است.
ذهنی بودن جوهریت و عرضیّت در فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
149 - 168
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نشان داده می شود در تفکّر صدرایی " وجود" هم نقش تبیین چگونگی کثرت در افراد یک ماهیت نوعیه را برعهده دارد و هم اینکه براساس نظریه حرکت جوهری لازم نیست عرض های یک ذات نقش تبیین چگونگی تحقق حرکت در یک ماهیت را به عهده گیرند. به عبارت دیگر در فلسفه ملاصدرا قرار دادن ساحت جوهریت در مقابل اعراض برای یک ماهیت به نحو عینی و ابژکتیو نه لازم است و نه ضروری. از سوی دیگر نیز اقتضاء رابطه اتحّادی جوهر و عرض که از سوی برخی پیروان ملاصدرا ( و در برخی موارد بطور ناخودآگاه از سوی خود ملاصدرا ) مورد تفوّه قرار گرفته است ، ریشه در مبانی هستی شناختی وی دارد. و از همین رو مکتب حکمت متعالیه را وادار می سازد زیادت عینی و خارجی اعراض بر جوهر را نفی کند. اما سیوال پیش روی این مقاله آنستکه آیا اگر عرضیت به نحو خارجی و عینی زاید بر جوهریت نیست پس آیا حتما باید قایل شد اعراض به نحو معقول ثانی فلسفی تحقق دارند.این مقاله نهایتاً می گوید دوگانه جوهریت و عرضیت براساس مبانی ملاصدرا میتواند ساختارهای پیشینی ذهن در نظر گرفته شود و تقسیم جوهر و عرض به معنای دقیقا کانتی آن یک تقسیم سوبژکتیو تلقی گردد پس بر این اساس لازم نیست حتماً عرضیت یا جوهریت را به نحو معقول ثانی فلسفی دارای تحقق و وجود بدانیم بلکه میتواند امری یکسره ذهنی و از ساختارهای ذهن تلقی شود.
نحوه تحقق مفاهیم فلسفی در فلسفه مشاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوران معاصر اغلب شاهد قرائت هایی صدرایی و یا نوصدرایی از دیدگاه مشائیان در مسئلة نحوة تحقق مفاهیم فلسفی هستیم؛ قرائتی که بر اساس مبانی فلسفی مشاء و آثار برجای مانده از آنها و نیز قرائت برجسته ترین شارحان و منتقدان فلسفة مشاء، از جمله صدرالمتألهین، مردود است و قابل دفاع نیست. امروزه اغلب این دیدگاه به مشائیان نسبت داده می شود که این جماعت مفاهیم فلسفی را به نحو عرض تحلیلی و متحد با معروض، در خارج موجود می دانند؛ لکن مراجعه به آثار برجای مانده از فیلسوفان مشاء، ما را به یک سلسله مبانی در فلسفه مشاء می رساند که طبق آن مبانی، اساساً فلسفة مشاء ظرفیت طرح نظریة عرض تحلیلی و اتحاد عرض با معروض را ندارد و نیز بر اساس همین مبانی، نحوة وجود اعراض صرفاً به صورت انضمامی ممکن خواهد بود. البته لازم است یادآور شویم که در آثار ابن سینا گاه وی در مواردی قائل به اتحاد چند مفهوم متباین در مصداق واحد است. ما این دیدگاه را به عنوان دیدگاه نادر و غیررایج در فلسفة مشاء ارزیابی می کنیم که البته همین دیدگاه، بعدها در حکمت متعالیه به عنوان دیدگاه رایج در نحوة تحقق مفاهیم فلسفی شناخته شد.
تفاوت هیأت در حکمت اشراق با عرض در حکمت مشاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از محققان اصطلاح هیأت در آثار اشراقی سهروردی را معادل عرض در اصطلاح مشائی دانسته اند و معتقدند که شیخ اشراق در این زمینه تنها لفظی جدید وضع کرده است. در این مقاله با مقایسة هیأت در حکمت اشراق با عرض در حکمت مشاء و نیز با مراجعه به تصریحات شیخ اشراق در این زمینه، نشان داده می شود که این دو اصطلاح متفاوت با یکدیگر هستند. اصطلاح هیأت در آثار شیخ اشراق به معانی صورت، شکل، حالت و نیز غیرجوهر به کاررفته است که هیأت به معنای غیرجوهر در مقابل جوهر در نظر اشراقیان است و نه جوهر از نظر مشائیان. بنابراین شیخ اشراق برای اشاره به معنای غیر جوهر در نظر اشراقیان، مجبور به وضع لفظی جدید شده است و اصطلاح عرض را صرفا در معنای غیرجوهر در نظر مشائیان به کار برده است. در نتیجه به دلیل متفاوت بودن تعریف جوهر در حکمت مشاء و اشراق، عرض و هیأت نیز که به ترتیب در مقابل جوهر مشائی و جوهر اشراقی وضع شده اند با یکدیگر متفاوتند.
چیستی «تمدن» در فلسفه؛ عناصر ماهوی «تمدن» در نظریه های برخی فیلسوفان معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیبست و یکم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
82 - 105
حوزه های تخصصی:
ماهیت وجودی تمدن کمتر در فلسفه بررسی شده است، ولی آن مقدار از فلسفه که به تمدن پرداخته است، مسائل مهمی را پیش کشیده و جنبه ها و زوایای تازه ای را گشوده است. در این مقاله، نه به همه جنبه های فلسفیِ تمدن، بلکه تنها به برخی از پرسش های فلسفی در باب تمدن پرداخته ایم تا به فهمی عمیق تر و درکی فراتر از تعریف های لفظی از تمدن، ماهیت تمدن و عناصر وجودی آن برسیم. مهم ترین مسائل فلسفی که در این نوشته بدان پرداخته ایم، به قرار زیر است: ماهیت روحی و اخلاقی تمدن (نرم یا سخت بودن تمدن)، عینی یا ذهنی بودن تمدن، ماهیت ترکیبی و نظام مند تمدن، رابطه میان تکثر و تنوع با وحدت و هویت تمدنی، جوهر یا عرض بودن تمدن و در نهایت کل یا کلی بودن تمدن.
بررسی جوهر و عرض از دیدگاه ملاصدرا و عرفان نظری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۳
67 - 92
حوزه های تخصصی:
از منظر عرفان نظری و حکمت متعالیه به ویژه بر مبنای وحدت شخصی وجود، ماهیت، احکام آن، نسبت ماهیت با وجود و مسائل مترتب، تصویر متفاوتی از مکاتب فلسفی پیشین به ویژه مشاء می یابد. بالتبع جوهر و عرض نیز که از مقولات ماهوی هستند تبیین متفاوتی می یابند. این پژوهش به ترسیم جوهر و عرض از دو منظر ملاصدرا و عرفان نظری می پردازد و سرانجام براین اساس، جوهر و عرض در حکمت متعالیه و عرفان نظری، با وجود حفظ صورت اصطلاحی سیری استکمالی در جهت عمومیت معنایی و نیز گستره سعه وجودی طی می کند. در منظر ملاصدرا، در جوهر، سه عنصرِ «بدون موضوع بودن»، «مقوم بنفسه بودن» و «تقویم غیر» حفظ می شود با این تفاوت که اولا تبیین جدیدی از موضوع، تقویم و علیت در مراتب گوناگون ارائه می شود و ثانیا، این سه در یک جهت یکسان، ترسیم می شوند. به تناسب تغییر تفسیری در معنای جوهر، عناصر مبین عرض شامل نیاز به موضوع و نیازمندی در تقویم به غیر در رابطه با جوهر دگرگون می شوند و عرض مراتب و تقسیمات متنوعی می یابد. در عرفان نظری نیز همگام با رویکرد نهایی ملاصدرا، رابطه جوهر و عرض، تقسیمات آنها و عناصر سازنده تبیین معنایی آن ها دارای تفاوت نگاه مرحله ای می گردد
ضرورت، امکان یا امتناع حرکت در جوهر از نگاه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا به پیروی از ارسطو به بحث حرکت پرداخت و حرکت در برخی مقولات عرضی را اثبات کرده است. ملاصدرا نیز با بررسی عمیق در مباحث حرکت، به پذیرش حرکت در تمام مقولات معتقد است او ضمن پاسخ به اشکالات مطرح در باب حرکت جوهری، برای نخستین بار در تاریخ فلسفه، با استمداد از مبانی وجود شناسی، حرکت در مقوله جوهر را به اثبات رسانید. و به حل بسیاری از مسایل فلسفی دست یافت. این مقاله، در پاسخ به این پرسش است که چگونه ضرورت و امتناع در یک گزاره امکان جمع دارد؟ چرا حرکت جوهری از نگاه این سینا امتناع و از نگاه ملاصدرا ضرورت دارد؟ با تحلیل دقیق هر دو دیدگاه، به این نتیجه دست یافتیم که با در نظر گرفتن مبانی و پیش فرض های فلسفی و وجود شناسی، اذعان به نظریه حرکت جوهری در آراء فیلسوفان پیش از ملاصدرا بویژه ابن سینا نیز وجود دارد.اما در اثر آمیخته شدن بحث انقلاب در ماهیت با حرکت در وجود و یا عدم وضوح چگونگی حرکت در جوهر، دوگانه انگاری میان دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا رخ داده است. اما باتوجه به دو رویکرد و این که صور جواهر می تواند حافظ وحدت موضوع باشد یا نه؟ به این نتیجه رسیدیم که حرکت جوهری در نگاه ابن سینا نیز ممکن است و نه ممتنع.
مسوولیت کیفری در دفاع از غیر
حوزه های تخصصی:
هر انسانی حق دارد در موقع احساس خطر به دفاع از جان، مال و ناموس خود و افرادی که دفاع از آنان بر وی واجب است، اقدام کند. این اقدام دفاع مشروع نامیده می شود که علاوه بر فقه اسلامی، در قانون مجازات اسلامی هم آمده است. دفاع مشروع به عنوان یکی از عوامل موجهه جرم، در قانون مجازات اسلامی جدید (مصوب ۱۳۹۲) در مقایسه با قانون مجازات اسلامی قدیم، دستخوش تغییراتی شده است. موضوع تحقیق حاضر «بررسی مسوولیت کیفری در دفاع از غیر (موضوع تبصره ۱ ماده ۱۵۶ ق.م.ا) از منظر فقه امامیه و حقوق کیفری ایران» بوده و با توجه به مطالب مذکور می توان گفت: جان و مال، ناموس، آبرو و آزادی در قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ مجوز دفاع مشروع بوده که برای جواز آن لازم نیست حتما تجاوز بالفعل نسبت به موارد مذکور صورت بگیرد، بلکه حد تجاوز کافی می باشد. ضرورت دفاع، لزوم یا عدم لزوم، فرار در دفاع مشروع، توسل به قوای دولتی، متناسب بودن دفاع با خطر، از شرایط در ماده ۱۵۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ بوده که در بند الف، ب، پ، ت به آن تصریح شده، امّا آن چیزی که چالش برانگیز بوده و موضوع اصلی تحقیق حاضر است، تبصره یک ماده ۱۵۶ بوده که این ماده یک سری شرایطی از جمله: از نزدیکان دفاع کننده، مسوولیت دفاع، ناتوان از دفاع، تقاضای کمک نمودن داده که با اصول دفاع در فقه در تعارض می باشد. زیرا که در فقه اسلامی هرگاه کسی یقین داشت که هدف مقابل قصد آسیب رساندن به جان یا مال یا عرض کسی را داده، طبیعی که در چنین حالتی دفاع ضرورت داشته و واجب یا دست کم جایز می باشد. تبصره ۱ ماده فوق الذکر که با قید عباراتی انتقاد آمیز و غیرلازم شرایط دفاع از دیگری را بیان کرده است و نیز تبصره ۲ این ماده که در مورد بحث اثبات شرایط دفاع مشروع مقرر شده است، فضای این نهاد حقوقی را مبهم و تیره نموده است. بطور کلی این ماده با عباراتی مبهم و فاقد صراحت لازم و در غالب موارد، بدون پشتوانه محکم فقهی و حقوقی تدوین شده و تصویب آن بدین صورت امری جز سردرگمی محاکم و صدور آراء متناقض و پایمال شدن حقوق افراد را بدنبال نخواهد داشت
حق تعالی تنها جوهر هستی سیر تحول جوهر و عرض بر مبنای سه مرتبه ی سیر فلسفی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۷۵
1 - 20
حوزه های تخصصی:
در فلسفه ی مشائی ماهیات به جوهر و عرض تقسیم می شوند و چون حق تعالی ماهیت نیست، بنابراین نه جوهر است و نه عرض. اما در حکمت خاص صدرایی، نه تنها حق تعالی جوهر خوانده می شود، بلکه فراتر از آن، حق تعالی تنها جوهر هستی است. اعراض از مراتب وجود جوهر به شمار مى روند. عرض وجودى مستقل در کنار وجود جوهر نیست. رابطه ی میان جوهر و عرض، عمیق تر از رابطه ی میان دو شیئى است که به هم ضمیمه شده اند. این دو، دو مرتبه از یک وجودند؛ یعنى یک وجود است که از مرتبه اى از آن، ماهیت جوهر و از مرتبه ی دیگر آن، ماهیت عرض انتزاع مى شود، نه آنکه جوهر یک وجود داشته باشد و عرض وجودی دیگر و آنگاه، آن دو وجود به یکدیگر ضمیمه شده باشند. سرّ این مطلب آن است که وجود فى نفسه عرض، عین وجود عرض براى موضوعش است؛ بنابراین وجود عرض عین تعلق و ارتباط و وابستگى به وجود جوهرى است که موضوع آن است و براى چنین چیزى نمى توان وجودى مستقل و مغایر با وجود موضوعش قائل شد، بلکه وجودش لاجرم از مراتب وجود موضوعش است و ماسوای او، هر آنچه می توان سراغ گرفت، عرض اند. حال سخن اصلی این است که ملاصدرا بر چه اساسی به چنین موضعی دست پیدا می کند و آیا می توان به حق تعالی عنوان جوهربودن را اطلاق کرد؟ پاسخ این است که به دلالت قرائن مختلف، ملاصدرا سه مرتبه ی سیر فلسفی را تجربه کرده و در سه مبنای متمایز سخن گفته است: ۱. اصالت ماهوی؛ ۲. اصالت وجودی وحدت تشکیکی؛ و ۳. اصالت وجودی وحدت شخصی. در هر سیر فلسفی صدرا، یک نحوه از تحول در بحث جوهر و عرض صورت می گیرد؛ یک بار با گذر از اصالت ماهیت به اصالت وجود تشکیکی، ملاصدرا انقلاب جوهری خود را عرضه می دارد، بار دیگر هم با گذر از اصالت وجود وحدت تشکیکی به اصالت وجود وحدت شخصی، در بحث جوهر و عرض تحولی ارائه می دهد و بر مبنای آن، حق تعالی را تنها جوهر هستی می خواند.
بازخوانی جوهر و عرض از منظر ملاصدرا در تفسیر آیات اسماء و صفات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بررسی آثار ملاصدرا درباره جوهر و عرض در تفسیر آیات اسما و صفات الهی با دو معنا از جوهر و عرض روبرو هستیم. رابطه این دو معنا مشترک لفظی است. یکی معنای مشهور که طبق آن موجود ممکن به جوهر و عرض تقسیم می شود. در این معنا وجود حق در هیچ یک از این اقسام جای نمی گیرد؛ زیرا در این تقسیم ماهیت مقسم است. ملاصدرا با توجه به همین معنا «لیس بجوهر» را از صفات سلبی خدا می داند و دلایلی را برای آن اقامه می کند. معنای دیگر با توجه به مبانی خاص ملاصدرا چون اصالت وجود، وحدت شخصی وجود و فقر وجودی است. در این معنا تعریف ملاصدرا از جوهر و عرض متفاوت با تعریف آن دو در فلسفه است و این تفاوت به خاطر تعریف خاص و ویژه ای است که برای ماهیت مطرح می کند. وی در تفسیر آیات اسما و صفات الهی، حق را جوهر و اسما و صفات او را عرض می داند. مقسم در این تقسیم ماهیت یا موجود ممکن نیست بلکه اصل وجود است و در این معنا ماهیت ظل وجود و اخس آن است. این مقاله با روش تحلیل مفهومی به توصیف و مقایسه این دو معنا می پردازد.
الگوی مفهومی دوسطحی-سه لایه ای با تأکید بر معیارهای ذهنی و جوهره عشق برند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهمیت نقش میانجی عشق برند در توسعه وفاداری، تبلیغات توصیه ای با مشتریان، این مفهوم نوظهور در بازاریابی را نیازمند شناسایی و مفهوم پردازی ساخته است. هدف این پژوهش شناسایی ماهیت عشق برند با استفاده از رویکرد بررسی نظام مند منابع و پیشینه پژوهش از طریق شناسایی ابعاد عشق برند و جداسازی معیارهای جوهری و عرضی برمبنای تقسیم بندی سه گانه معیارهای ذهنی عاطفی، ارادی و شناختی است. در پایان با تجمیع تقسیم بندی های انجام شده، الگویی مفهومی در قالب دو سطح و سه لایه ارائه می شود که سطوح آن را معیارهای ماهیتی (جوهر و عرض) و لایه های آن را معیارهای ذهنی (عاطفی، ارادی و شناختی) تشکیل می دهد. مهم ترین نتایج، قرارگرفتن 8 مورد 28 ابعاد شناسایی شده در قالب جوهره عشق برند است که معیارهای شناختی 4 مورد و معیارهای ارادی و عاطفی به ترتیب 3 و 1 مورد را به خود اختصاص داده اند. نقش پررنگ عوامل شناختی و ارادی در پدیده عشق برند از دیگر نتایج مهم پژوهش است
نحوه تحقق مفاهیم فلسفی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله نحوه تحقق معانی فلسفی در حکمت متعالیه از فروع مسئله اصالت وجود و اعتباریت معناست. صدرالمتألهین با طرح مسئله اصالت وجود و اعتباریت معنا ثابت کرد که هویت های خارجی از سنخ حقیقت وجودند و محال است که معنا در خارج یافت شود. ازاین رو وی بر این باور است که موجودیت معانی از جمله معانی فلسفی در خارج، عبارت است از صدق آنها بر هویات خارجی. با توجه به اینکه صدرالمتألهین هویت های خارجی را از سنخ معنا نمی داند، بر این باور است که تباین مفاهیم و معانی لزوماً منجر به تعدد در مصداق نمی شود و ممکن است که مفاهیم و معانی متعدد بر هویت واحدی صدق کنند. لازم است یادآوری کنیم هرچند صدرالمتألهین صدق مفاهیم و معانی متعدد را بر هویتی واحد ممکن می داند، لکن وی با طرح نظریه انفکاک پذیری عرض از معروض توانست منحاز بودن و زیادت خارجی اعراض متحد با معروض را نیز ثابت کند.
بررسی تفسیر سهروردی و ملاصدرا از نسبت وجودشناختی ماهیت و وجود در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترکیب ممکن الوجود از دوگانه ماهیت و وجود از زمان فارابی تا کنون مهمترین تفاوت آن با واجب الوجود شمرده شده است. وجود نه عین ذات ممکن است، نه جزء ذات و نه معلول ذات آن. از اینرو، ممکن الوجود، مرکب است از ذات و وجودی که عارض بر آنست. نخستین تصویر از ترکیب وجود و ماهیت را فارابی بنا نهاد؛ تصویری که تمایز روشنی بین ذهن و خارج در آن دیده نمیشود. ابن سینا نیز هرچند بظاهر همان تصویر را بسط و توسعه داده است، اما نشانه هایی از خود بجای گذاشت که میتوانند زمینه عبور از عروض خارجی به عروض تحلیلی باشند. مفسران ابن سینا از رابطه وجودشناختی وجود و ماهیت از نگاه او، تفسیرهای متفاوتی ارائه کردند که شاخصترین آنها دو تفسیریست که سهروردی و ملاصدرا از آنها حمایت میکنند. در تفسیر مورد حمایت سهروردی، نسبت وجود به ماهیت همانند نسبت دیگر اعراض به موضوعاتشان تلقی شده است و در تفسیر ملاصدرا، بر تفاوت اساسی وجود با اعراض دیگر تأکید شده است. در این تفسیر، نسبت وجود به ماهیت از «ثبوت شیء لشیء» به «ثبوت الشیء» ارتقا یافته و راه بر اشکالات سهروردی بر ابن سینا بسته شده است. در این مقاله، پس از بیان و اثبات پیشفرضهای نظریه ابن سینا، به بیان دو تفسیر یاد شده و بررسی آنها پرداخته ایم.
اصطلاح «مَعنیٰ» در کلام اسلامی (معنا، اثبات، نقد)
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۲ خرداد و تیر ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۸۸)
175 - 218
حوزه های تخصصی:
اصطلاح «مَعنیٰ» یکی از اصطلاحات فنّی بسیار مهمّ و کلیدی در کلام قدیم اسلامی بهشمار میآید که در مسائل و مباحث مختلف کلامی فراوان بهکار رفته است. بهرغم اهمّیّت و کاربرد وافر این اصطلاح در دانش کلام، معنا و مفهوم آن با ابهام و پوشیدگی بسیاری همراه بوده است و چیستی معنای حقیقی آن نزد متکلّمان متقدّم به پرسشی بحثبرانگیز و مناقشهآمیز در تحقیقات کلامی معاصر بدل شده است. در پاسخ به این پرسش، تاکنون مقالات و جستارهای شایان توجّهی نشر یافته است و آراء و نظریّات گوناگونی در باب معنای اصطلاح «مَعنیٰ» پیش نهاده شده. در نوشتار حاضر، ضمن مروری موجز بر پژوهشهای پیشین در این مسئله، نِکاتی در خصوص مفهوم این اصطلاح ایراد میشود و سپس ادلّه باورمندان به نظریّه معانی و اشکالات ناقدان بر آن تبیین و بررسی میگردد.
نحوه تحقق مفاهیم فلسفی از دیدگاه شیخ اشراق، محقق طوسی، دوانی و میرداماد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نحوه تحقق معانی فلسفی در فلسفه اشراق متأثر از نحوه تحقق معانی فلسفی در فلسفه مشاء است. در فلسفه مشاء نگاه حاکم و رایج در نحوه تحقق این معانی عبارت است از زیادت خارجی این معانی بر هویت معروض؛ ازاین رو شیخ اشراق بر این باور است که چون زیادت معانی فلسفی بر هویت معروض منجر به پیدایش تسلسل و اشکال های دیگر عقلی می شود، لذا حکم به نفی تحقق خارجی این معانی داد و صریحاً این معانی را به معانی منطقی ملحق کرد. پس از شیخ اشراق قریب به اتفاق فیلسوفان تا قبل از صدرالمتألهین متأثر از دیدگاه او بوده اند، لکن اغلب ایشان بر خلاف شیخ اشراق بر این باورند که هرچند محال است معانی فلسفی در خارج یافت شوند، ولی این معانی برخلاف معانی منطقی، منشأشان و یا اینکه علاوه بر منشأ، اتصافشان نیز خارجی است.
جستاری درباره منصب «عارض»ِ لشکر و درنگی در پیشینه ی تاریخی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سازمان اداری برخی از حکومت های اسلامی «عارض» لشکر منصبی متداول بوده است. بااینکه اصطلاح یادشده واژه ای عربی است، در تشکیلات اداری و سازمان لشکری خلافت عباسی به کار نرفته و تنها در حکومت های ایرانی برخاسته در شرق سرزمین های خلافت عباسی رواج داشته است. ازاین رو این پرسش مطرح است که آیا این منصب از نظر سرشت و ماهیت، ویژه حکومت های ایرانی برخاسته از دل خلافت عباسی بوده است؟ و این فرضیه مطرح می شود که به نظر می رسد «عارض» برخاسته و برگرفته از سازمان اداری روزگار فرمانروایی ساسانی در ایران باستان بوده؛ گویا هم کارکردها و وظایف آن در دوره پس از اسلام، در میان حکومت های ایرانی سر برآورده در سرزمین های شرق خلافت عباسی پیوستگی یافته است. این پژوهش با هدف روشن کردن ریشه های تاریخی اصطلاح و منصب «عارض» و به شیوه ی توصیفی و تحلیلی انجام شده است. بنابر یافته های پژوهش، گزارش معتبری در دست است که نشان می دهد منصب عارض دست کم از نمونه متداول در روزگار انوشیروان ساسانی یا نمونه ای همانند آن برگرفته شده است؛ و نیز از آغاز حکمرانی صفاریان به کار رفته و بدین ترتیب در دوره اسلامی پیوستگی یافته است.
تخیل سیاسی، نقطه آغاز یا تطور؟: تخیل و سیاست
منبع:
سیاست کاربردی سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
273-297
تخیل و بازیابی خود و دیگران در تخیل سیاسی یکی از جدیدترین مقوله هایی است که در علوم انسانی امروز رخ نموده است. این مقاله در پی تبیین چگونگی برداشتن این گام های نخستین و تلاشی برای تقویت وضعیت موجود و سرانجام تعریف راه پیش رو است. چنین به نظر می رسد که تا کنون در جامعه علمی ما تخیل بعنوان سائقی موجود محسوب گردیده باشد ولی نمی توان مدعی بود که وجود آن از وضعیت اعتباری به وضعیتی عینی تغییر شکل یافته است. تا به امروز بسیاری از دانشمندان علوم انسانی و فلسفه و منطق تلاش بسیار زیادی نموده اند که علوم تجربی را از هودج مطمئنه و استوار خود پایین بکشند. این امر بدون توجه به موفقیت یا عدم موفقیت این تلاشها، باعث شده است که ما شاهد تلاشی برای بخش ایجابی و قرار دادن سائقی دیگر بجای تجربه (مانند تلاش جدید برای تعریف تخیل) به جای تجربه باشیم. در حال حاضر به گونه غیررسمی و نامشخصی از تخیل استفاده می نمائیم ولی چرا تا کنون آن را رسماً قبول نکرده ایم، مشخص نیست. با استفاده از تخیل تمامی مسائل سیاسی دارای عرض نزدیک- دور و ذات نزدیک- دور می گردند.
انفکاک ناپذیری دوگانه انگاری جوهری از دوگانه انگاری ویژگی از منظر فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
63 - 94
دوگانه انگاری ویژگی را به این دلیل که ویژگی های ذهنی را غیر فیزیکی تلقّی کرده است، باید جدّی گرفت. این دیدگاه که دیوید چالمرز چهره مطرح آن محسوب می شود، نه تنها از فیزیکالیسم تقلیل گرا عبور کرده، بلکه فیزیکالیسم غیر تقلیل گرا را نیز نادرست دانسته و با قول به قوی بودن نوخاستگی در امور ذهنی، عملاً آنها را خارج از دسترس فیزیک معرفی کرده است. با وجود این نظریه مزبور در ساحت جوهر، فیزیکالیسم محسوب می شود؛ یعنی قایل است انسان جوهراً فیزیکی است؛ ولی از حیث ویژگی دارای دو گونه ویژگی فیزیکی و غیر فیزیکی (ذهنی) است. در مقاله پیش رو دوگانه انگار ویژگی را ملزم به پذیرش دوگانه انگاری جوهری کرده ایم. برای این کار از مبانی فلسفه اسلامی استفاده کرده و عرض را به دلیل وجود فی نفسه لغیره و تغایرِ غیر تباینی آن با جوهرش، شأن جوهر معرفی کرده و به دلیل حلول شأن در ذی شأن، هر وصف و تغییر در شأن را وصف و تغییر جوهر معرفی نموده ایم و مآلاً بدین نتیجه رسیده ایم که جوهر فیزیکی بدن نمی تواند حامل ویژگی های غیر فیزیکی ذهنی باشد، بلکه ویژگی های ذهنی جواهر مناسب خود را می طلبند
نقد و بررسی استدلال های ابن سینا در الهیات نجات بر «عرض» بودن وحدت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۱)
55 - 75
به گواهی ارسطو، در یونان باستان نظریه ای رواج داشته که بر اساس آن، «واحد» به عنوان جوهری مستقل تلقی می شده است که در نسبت با سائر جواهر نقش علّی دارد. ارسطو با بیان «محمول» بودن «واحد» و نیز اشاره به تالی فاسد های مترتب بر نظریه کذایی، سعی در ابطال آن نمود. این نظریه و نقدهای ارسطو بر آن مورد توجه ابن سینا قرار گرفت و او برخلاف ارسطو به صرف «محمول» دانستن «واحد» اکتفا نکرد. او در الهیات نجات از طریق سه استدلال سعی نمود تا عرضِ لازم بودن «وحدت» را به عنوان مبدأ اشتقاق «واحد» به اثبات رساند. استدلالهای ابن سینا از جهات متعددی قابل مناقشه اند، اما مهمترین اشکالی که بر استدلال او وارد است، خلط عروض مقولی و عروض تحلیلی است و با قبول محمول بودن واحد و طرح عدم مفارقت آن از موضوع، نمی توان «عرض»، در مقابل جوهر، بودن وحدت را اثبات نمود و از این طریق علیّت واحد نسبت به جواهر را نفی کرد.