مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
دختران دانشجو
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی رابطه مسئله حجاب و نگرش دختران دانشجو نسبت به ارزش های سیاسی جمهوری اسلامی ایران اختصاص دارد. و به این پرسش می پردازد که نگرش دختران دانشجو درباره ی حجاب تا چه اندازه با نگرش آن ها نسبت به ارزش های سیاسی نظام جمهوری اسلامی همبستگی مثبت یا منفی دارد. و این فرضیه را به آزمون می گذارد که برخلاف انتظار، نگرش دختران دانشجو نسبت به مسئله حجاب ارتباط چندانی با نگرش آن ها نسبت به ارزش های سیاسی بنیادین جمهوری اسلامی ندارد. مدل این پژوهش بر اساس چارچوب نظری پیر بوردیو است و این نتیجه از پژوهش حاصل شده است که هرچند نگرش دختران دانشجو نسبت به حجاب نوعی مخالفت باارزش های سیاسی جمهوری اسلامی نیست امّا این دختران با بسیاری از ارزش ها و سیاست گذاری های جمهوری اسلامی مخالف هستند.
ارائه چارچوبی برای ورود موفق دختران دانشجو به حوزه کسب وکارهای نوپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: نرخ بالای ورود دانشجویان دختر به حوزه آموزش عالی و لزوم توجه به آینده بازار کار آن ها باعث شده تا سیاست گذاران به دنبال استراتژی های جایگزینی برای جذب این قشر از جامعه در بازار کار باشند؛ دراین بین، هدایت این دانشجویان به سمت کسب وکارهای نوپا می تواند سازوکار مناسبی برای توانمندسازی و درنتیجه اشتغال زایی و توسعه پایدار باشد. روش شناسی: رویکرد تحقیق حاضر کیفی، ازنظر نوع هدف، کاربردی و ازنظر ماهیت و روش، توصیفی- تحلیلی است. جامعه موردمطالعه این طرح را بانوان کارآفرین فعال در حوزه های مختلف کسب وکارهای نوپا که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند، تشکیل می دهند. ابزار جمع آوری داده ها نیز مصاحبه اکتشافی بوده که اشباع نظری از طریق مصاحبه با 18 نفر از مشارکت کنندگان حاصل شده است. یافته ها: روش تجزیه وتحلیل داده ها نیز تحلیل مضمون است که درنتیجه آن 36 مضمون پایه در چهار مضمون سازمان دهنده و دو مضمون فراگیر برچسب گذاری گردید. یافته های تحقیق نشان می دهد ورود موفق دانشجویان دختر به حوزه کسب وکارهای نوپا مستلزم توجه سیاست گذاران به مقوله هایی مانند «توانمندسازی چندگانه» با ابعادی همچون فرهنگ سازی کسب وکار، توسعه قابلیت های فردی، یادگیری هدفمند و تقویت تعاملات اجتماعی از یک سو و «ظرفیت سازی هدفمند» با ابعادی مانند پذیریش اجتماعی، هنجارسازی اجتماعی، مدیریت فضای کسب وکار و توسعه منابع حمایتی از سوی دیگر است. نتیجه گیری: مطابق یافته های تحقیق، وزارت علوم به همراه سایر سازمان های اجرایی مسئول و مرتبط می بایست برای ورود دانشجویان دختر به حوزه کسب وکارهای نوپا اقدام به پیاده سازی سازوکارهایی مانند باشگاه گفتمان سازی، کانون توسعه و ساخت، کمیته اندیشه ورز فراگیر و هسته پشتیبان کسب وکار نموده تا به صورت گام به گام و هدفمند بسترهای لازم در این خصوص فراهم گردد.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر خودشفقتی و انعطاف پذیری روان شناختی کارکنان دارای تعارض کار و خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر خودشفقتی و انعطاف پذیری روان شناختی کارکنان دارای تعارض کار و خانواده انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کارمندان با تعارض کار و خانواده در شرکت ایران خودرو (شهر تهران) در شش ماهه دوم سال 1398 بود. در این پژوهش تعداد 30 کارمندان با تعارض کار-خانواده با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند (در هر گروه 15 کارمند). گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک (لینهان، 2004) قرار گرفتند. در این پژوهش از پرسشنامه های تعارض کار- خانواده (کارلسون و همکاران، 2000)، خودشفقتی (نف، 2003) و انعطاف پذیری روان شناختی (دنیس و وندروال، 2010) استفاده شد. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار آماری 23SPSSتجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک بر خودشفقتی(001/0p<) و انعطاف پذیری روان شناختی(001/0p<) کارکنان دارای تعارض کار و خانواده تاثیر معنادار داشته است. بدین صورت که این درمان توانسته منجر به بهبود خودشفقتی و انعطاف پذیری روان شناختی کارکنان شود. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که رفتاردرمانی دیالکتیک با بهره گیری از تکنیک های تحمل پریشانی، پذیرش و خودنظم جویی هیجانی می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت بهبود خودشفقتی و انعطاف پذیری روان شناختی کارکنان دارای تعارض کار و خانواده مورد استفاده گیرد.
اهمیت ازدواج و تعیین کننده های آن با تأکید بر نقش نگرش و تجربه جنسی قبل از ازدواج در دختران دانشجو در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی اهمیت ازدواج و عوامل تعیین کننده آن با تأکید بر نگرش و تجربیات جنسی در دختران است. به این منظور، پیمایشی در بین 1055 دانشجوی دختر دانشگاه های دولتی و آزاد شهر تهران طی سال های 1398-1397 انجام شد. داده ها توسط پرسشنامه آنلاین و به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای جمع آوری شد. میانگین سنی دختران 21.2 سال (انحراف معیار=3.32) بود که 76 درصد آنها قصد ازدواج داشتند، ولی سهم مهمی (60 درصد) از آنها از ازدواج خود در 5 سال آینده اطمینان نداشته و 62 درصد نیز ادامه تحصیل را بر ازدواج اولویت می دادند. ازدواج برای حدود نیمی از دختران (51 درصد) اهمیت داشت. برخی نگرش های آزاد جنسی نیز در دختران مشهود بود. گرچه در تحلیل های دومتغیره، متغیر تجربه جنسی با اهمیت کمتر ازدواج رابطه معناداری داشت ولی مدل های رگرسیون چندگانه نشان داد که مهمترین تعیین کننده های اهمیت ازدواج عبارتند از: پایبندی مذهبی، نگرش جنسی مبتنی بر پاکدامنی (حفظ بکارت) و خوش بینی کمتر نسبت به فرصت ازدواج. باتوجه به نتایج این مطالعه، سیاست گذاری های ازدواج، علاوه بر فراهم کردن شرایط اقتصادی تشکیل خانواده، لازم است سازگار کردن مقوله ازدواج با ادامه تحصیل دختران، و تغییرات نگرشی در نسل جدید را در نظر گیرد.
تأثیر نوع پوشش (حجاب کامل، حجاب متعارف و حجاب نامتعارف) بر اضطراب اجتماعی، نگرانی و نارضایتی از تصویر بدنی دختران دانشجو
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر نوع پوشش دانشجویان دختر بر اضطراب اجتماعی، نگرانی و نارضایتی از تصویر بدنی آن ها انجام شد. بدین منظور تعداد 261 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی کرج به شیوه نمونه گیری هدفمند (86 نفر باحجاب کامل، 87 حجاب متعارف و 88 حجاب نامتعارف) انتخاب شدند و به مقیاس های اضطراب اجتماعی لیبوویتز (1987) و تصویر بدن فیشر (1970) و نگرانی درباره تصویر بدنی لیتلتون (2005) پاسخ دادند. داده ها به کمک نسخه 20 نرم افزار SPSS با آزمون مجذور خی نسبت درست نمائی، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شدند. بین سه گروه موردمطالعه ازنظر نگرانی و نارضایتی از تصویر بدنی تفاوت معنی داری یافت نشد. بااین حال گروه دارای حجاب نامتعارف، نگرانی و نارضایتی روبه افزایشی نسبت به دو گروه دیگر داشت. علاوه بر آن مشخص شد بین این سه گروه ازنظر اضطراب اجتماعی تفاوت معنی داری وجود ندارد. با توجه به اینکه پوشش نامتعارف در مقایسه با پوشش های دیگر نگرانی و نارضایتی از تصویر بدنی را در میان دختران دانشجو برافراشته می کند، پیشنهاد می شود راهبردهایی تبلیغ و ترویج شود که پوشش حجاب کامل و متعارف را به منظور حفظ آرامش و رضایت از تصویر بدنی دختران تأمین نماید.
بررسی تجربیات زیسته دختران دانشجو از دخترانگی (مطالعه موردی: دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان البرز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
137 - 113
حوزه های تخصصی:
ادراک و تجربه از جنسیت به مثابه الگوی تثبیت شده می تواند در کنش های اجتماعی و تربیتی افراد نقش مهمی داشته باشد. این مقاله به بررسی تجربیات زیسته دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان از دخترانگی می پردازد. روش پژوهش، کیفی و رویکرد آن پدیدارشناسی است. نمونه های مورد بررسی 22 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان هستند. تعداد نمونه ها براساس اصل اشباع نظری تعیین شد. جمع آوری داده ها نیز به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت. روش تحلیل داده ها، روش تحلیل مضمون است. پس از جمع آوری داده ها، روایت های دانشجویان از دخترانگی کدگذاری و مقوله بندی شدند. پس از کدگذاری، شش مقوله و سه مضمون اصلی استخراج شدند. مضامین اصلی استخراج شده شامل ویژگی های دخترانگی، مسائل دخترانگی و عاملیت دخترانگی است. بررسی تجربیات زیسته دختران نشان می دهد اگرچه نمونه های بررسی شده برخی از ویژگی های احساسی و رفتاری مرسوم دخترانگی را بازتولید می کنند، روایت های دانشجویان از دخترانگی نشان می دهد آن ها به دلیل دختربودن با محدودیت ها و محرومیت هایی در جامعه مواجه هستند. همچنین آن ها در زندگی اجتماعی و روزمره احساس بی عدالتی و تبعیض می کنند. دانشجویان مورد بررسی از تصورات غلط اجتماعی که نسبت به دختران وجود دارد ناراضی اند و خواستار عاملیت و کنشگری بیشتر دختران در جامعه هستند.
دختران دانشجو و سنخ شناسی زنانگی (مطالعه موردی: دانشجویان دانشگاه گیلان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۴ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴
513 - 533
حوزه های تخصصی:
مفهوم زنانگی به مثابه سازه ای اجتماعی است که در زمان های مختلف مدلول های متعددی داشته است. هدف این مقاله سنخ شناسی دختران دانشجو در دانشگاه گیلان است. در مطالعه مزبور، با تکیه بر روش های کیفی و نمونه گیری هدفمند از مصاحبه های نیمه سازمان یافته فردی و گروهی (گروه متمرکز) استفاده شد. برای این منظور، با 30 نفر مصاحبه شد. سپس مصاحبه ها به شیوه تحلیل مضمون بررسی شدند. بر اساس گفت وگوهای به دست آمده، زنان به سه سنخ سازشی، تلفیقی و مقاوم تقسیم شدند که تداعی کننده نظریه کانل در سه گونه زنانگی سازگار، ترکیبی و مقاوم است. برمبنای یافته های تحقیق، هسته اصلی دلایل تغییرات زنانگی افزایش مصرف رسانه ای و شبکه های اجتماعی است.
برساخت معنایی تأخیر سن ازدواج بر اساس نظریه زمینه ای (مطالعه موردی دانشجویان دختر شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۷ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
43 - 69
حوزه های تخصصی:
تجرد، بالا رفتن سن ازدواج و خیل عظیم دختران مجرد بالای 30 سال، آمار بالای تحصیل کرده های مجرد و گفتمان عمومی جامعه در رابطه با کاهش شدید ازدواج به نظر می رسد پژوهش گران و اندیشمندان را مجاب کرده باشد تا این موضوع را مسئله ای اجتماعی بدانند. هدف پژوهش حاضر کشف معنا و علت های بالا رفتن سن و تأخیر ازدواج در میان دختران است. در بخش روش شناسی، از روش شناسی کیفی و راهبرد نظریه زمینه ای استفاده شد. تعداد 33 دانشجوی دختر به صورت هدفمند به مدت بیش از یک سال بررسی شدند. پانزده مقوله اصلی و یک مقوله هسته از خلال کدگذاری داده ها استخراج شد: تحصیلات و بازاندیشی فرصت های فردگرایانه، ادامه تحصیل مشغولیتی بازدارنده، تجربه رابطه با دیگری مهم، واکاوی شکست دیگران (خاطرات منفی)، ترس از طلاق، اعتماد ناپذیری و متعهدنبودن مردان، محدودیت شغلی و جبر تحصیلی، سرزنش، تحقیر و اعمال فشار بر دختران مجرد، تحکم و نادیده انگاری نظر دختر، انگیزه های دوران تجرد، دوران رهایی و مسئولیت ناپذیری، جهاز، بازتولید فرهنگی مشقت بار، درآمد و تمکن مالی عاملی مهم برای تشکیل خانواده، روابط عاشقانه مدرن: سبک زندگی غربی، جمود و وسواس ناشی از افزایش سن و بزرگ پنداری دافعه های ازدواج. «تجربه تجرد، تأخیری معنادار» به عنوان مقوله نهایی انتخاب شد و در پایان مدل پارادایمی مستخرج از داده ها طرح شد.
طراحی و اعتبارسنجی الگوی برنامه آموزشی تقویت انگیزش در دختران دانشجو با علائم افسردگی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: انگیزش به عنوان یک سازه روانشناختی در بهزیستی فرد اثرگذار است. بر همین اساس فقدان انگیزش بر حالات هیجانی تاثیر دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر، طراحی و اعتبارسنجی برنامه آموزش تقویت انگیزش در دختران دانشجو دارای علائم افسردگی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر با استفاده از روش تحقیق ترکیبی کیفی و کمی انجام شده است. در بخش کیفی از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. جامعه مورد مطالعه شامل 11 نفر از دختران دانشجو ساکن شهر یزد بود و از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد و نمونه گیری تا زمان اشباع داده ها و عدم دستیابی به داده های جدید ادامه یافت. بر اساس تحلیل مضامین، الگوی برنامه آموزشی تقویت انگیزش، طراحی شد. سپس در بخش کمی برای اعتبارسنجی و اطمینان از روایی الگوی محتوایی برنامه آموزشی از ضریب لاوشه استفاده شده است. با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند، الگوی پیشنهادی در اختیار 24 نفر از متخصصان حوزه روان شناسی قرار گرفت و میزان اعتبار داده ها مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که بر اساس CVR لاوشه، هر 20 مضمون اصلی در الگوی پیشنهادی، مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه گیری: به طور کلی می توان بیان کرد که الگوی مبتنی بر تقویت انگیزش، چشم انداز متفاوتی در درمان بیماران افسرده ارائه می نماید. توجه به ابعاد نظری این الگو و کاربرد آن در درمان از اهمیت ویژه ای برخوردار است
نگرش به نحوه انتخاب همسر در میان دختران دانشجو و عوامل مرتبط با آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نهاد ازدواج در چند دهه اخیر شاهد تغییرات مهمی بوده است. شیوه همسرگزینی و انتخاب همسر نیز از این تغییر و تحولات بی نصیب نمانده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر نحوه انتخاب همسر در میان دختران دانشجوی دانشگاه تهران انجام شده است. داده های مطالعه حاصل پیمایشی است که با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شده است. جامعه آماری، شامل دانشجویان دخترِ دانشکده های مختلف دانشگاه تهران، در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری است. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 400 نفر برآورد گردید. شیوه نمونه گیری طبقه ای نسبی و تصادفی ساده بوده است. یافته های مطالعه نشان داد با افزایش سن، تحصیلات، تمایل به دوستی دختر و پسر، تمایل به برابری جنسیتی و میزان استفاده از شبکه های اجتماعی، خودانتخابی دختران دانشجو در انتخاب همسر افزایش می یابد. این در حالی است که با افزایش نحوه تعامل دختران دانشجو با خانواده، خودانتخابی آنان در انتخاب همسر کاهش می یابد. هم چنین، دو متغیر تمایل به دوستی دختر و پسر و میزان استفاده از شبکه های اجتماعی به ترتیب قوی ترین پیش بینی کننده های نحوه انتخاب همسر دختران دانشجو هستند. متغیرهای نحوه تعامل با خانواده، تمایل به برابری جنسیتی، تحصیلات و سن به ترتیب در مراتب بعدی اهمیت قرار دارند.