مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
خداباوری
منبع:
پژوهشنامه کلام سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۴
103 - 119
حوزه های تخصصی:
پرسش از ارزش زندگی از مهم ترین دغدغه های انسان به ویژه در عصر حاضر است. مسئله ارزشمندی زندگی زیرمجموعه معنای زندگی است. مقصود از معنای زندگی گاهی هدف از خلقت انسان است و گاهی مقصود کارکرد آن و گاهی به معنای ارزشمندی زندگی است. آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟ در این مقاله به ارزشمندی زندگی از نگاه طبیعت باوران و مرحوم علامه که از فراطبیعت باوران است، می پردازیم. در این پژوهش نظریات طبیعت باوران با نظریه فرا طبیعت باور و خدامحور علامه مقایسه شده است؛ علامه زندگی بدون اعتقاد به خدا و جاودانگی انسان با تداوم زندگی پس از مرگ را پوچ و فاقد ارزش می داند. به نظر نگارنده ارزش و ارزشمندی زندگی امری مشکک و ذومراتب است. طبیعت باوران همچون فرا طبیعت باوران و خدامحوران در تلاش اند به مراحلی از ارزشمندی زندگی دست یابند، هر چند ارزش زندگی بدون باور به خدا و جاودانگی انسان در قیاس با ارزشمندی زندگی با باور به خدا و جاودانگی بشر بسیار اندک و ناچیز است.
واکاوی ادله خداناباوری در اندیشه آنتونی فلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمانه روشنگری تا به امروز انسان مدرن به دنبال واکاوی باورهای دینی، به شیوه های نوین معرفت شناختی بوده است. بر همین بنیاد، بررسی باور به خداوند به عنوان مهم ترین باور دینی، با بررسی قرائن و ادله خداباوری، در میان اندیشمندان غربی نمود و بروز ویژه ای داشته است. آنتونی فلو، فیلسوف قرینه گرای امروزین، از دسته متفکرینی است که توجه ویژه ای به واکاوی خداباوری و رد آن بر پایه قرائن داشته؛ تا جایی که او را پدر آتئیسم نو نامیدند. بررسی و واکاوی دیدگاه ابشان در روزگار نخست زندگی علمی او که به عنوان یک خداناباور نمود و بروز داشت، موضوع این نوشتار است. آنتونی فلو در آثار خداناباورانه خود چند مطلب ریشه ای در رد خداباوری بیان می کند که برگزیده های بنیادی تر آن ها در این نوشتار مورد واکاوی قرار می گیرد. برای همین خواسته، دیدگاه های برجسته آنتونی فلو درزمینه خداناباوری، یعنی بی معنایی زبان دین، ناسازگاری مفهوم خدا و اصل خداناباوری مورد بررسی قرارگرفته و سپس قوت و ضعف های هر یک از آن ها مورد واکاوی قرار می گیرد. بنابراین آشکار خواهد شد که اگرچه فلو، اشکالات جدی و قابل تاملی درزمینه خداباوری ارائه داده است ولی بسیاری از این موارد درگذشته نیز به گونه دیگری پیشنهادشده و البته قابل نقد و دارای اشکالات و سستی هایی است که مورد توجه قرار می گیرند. شماره ی مقاله: ۱
مشکلات کثرت گرایی دینی با رویکرد نتیجه گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کثرت گرایی دینی جایگزین مناسبی برای دو رویکرد انحصارگرایی و شمول گرایی دینی است. تناسب بیشتر کثرت گرایی دینی با مقتضیات دنیای جدید موجب اقبال بیشتری به آن شده است. اما این رویکرد به لحاظ مبانی، اصول و بویژه نتایج آن ناپذیرفتنی است. از دلایل مهم برای عدم پذیرش کثرت گرایی دینی، به لحاظ نتایج آن، می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1. آن موجب نادیده گرفتن واقعیت های ادیان مختلف موجود می گردد؛ 2. کثرت گرایی دینی باعث عدم توجه به تفاوت های مهم درون سنت های دینی است؛ 3. اقبال به آن موجب عبث شدن پرسش از مساله حقانیت دینی و تلاش انسان برای نجات می شود، 4. پذیرش کثرت گرایی دینی به نسبیت معرفتی و بی معنایی حقیقت جویی دینی منجر می شود؛ 5. دلبستگی به کثرت گرایی دینی موجب بی معنایی وحی و لغو فلسفه نبوت می شود؛ 6. باوربه این رویکرد به بیهوده شدن تفاوت دینداری مقلدانه و محققانه منجر می شود؛ 7. بی ارزش شدن دینداری و اعتقادات دینی از نتایج خوش آمدگویی به کثرت گرایی دینی است؛ 8. پذیرش آن همچنین موجب نقض در صفات الهی و توهین به منزلت الهی خدا است؛ 9. اقبال به آن موجب رشد اباحی گری دینی، و 10. بنابراین، از بین رفتن هویت دینی مومنان است. با نظربه مشکلات ناپذیرفتنی کثرت گرایی دینی، و عدم کارآیی دو رویکرد سابق، پیشنهاد این پژوهش، تامل درباره رویکرد تشکیکی به مساله حقانیت و نجات است؛ به این معنی که دو موهبت حقانیت و نجات به درجات مختلف تشکیک طولی و سلسله مراتبی در همه ادیان وجود دارد؛ اگرچه رستگاری نهایی به تلاش و تقلای خود مومنان وابسته است.
بررسی و نقد کتاب عصر سکولار(مقاله علمی وزارت علوم)
اساس نظریه سکولاریسم این است که هر چه مدرنیته (مجموعه ای از پدیده ها از جمله علم، فناوری و اشکال عقلانی اقتدار) پیشرفت می کند، به تدریج از نفوذ دین کاسته می شود، اما چارلز تیلور بر آن است که دنیای مدرن نه تنها باعث از بین رفتن دین نشده، بلکه در بسیاری موارد موجب رشد و بالندگی آن شده است. کتاب «عصر سکولار» تفصیل نظر او در مورد سکولاریسم است. تیلور درباره شرایطی در دوران گذشته صحبت می کند که باور به خدا امری فراگیر بود، اما اوضاع به گونه ای پیش رفت که موجب شد باور به خدا به عنوان گزینه ای در میان سایر گزینه ها قرارگیرد. او فرایند گسترش سکولاریسم در غرب جدید و آنچه برای دین رخ داده است را توصیف می کند. در این فرایند، برای دین داران، «خداوند» و برای غیردین داران، «عقل» ترجمان کمال است. مقاله حاضر، با نگاهی اجمالی به آثار تیلور، سیر حرکت غرب (اروپای غربی و آمریکای شمالی) از جامعه ای دینی به سوی جامعه ای سکولار را بررسی کرده و پس از تحلیل نظریه تیلور پیرامون سکولاریسم، به نقد و جمع بندی اندیشه های ایشان می پردازد.
آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش به مثابه راه حلی برای تلفیق تعلیم و تربیت دینی با آموزش علوم تجربی در برنامه درسی ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف این پژوهش بررسی و معرفی پیشنهاد(فرضیه) آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش، به مثابه راه حلی برای تلفیق تعلیم و تربیت دینی با آموزش علوم طبیعی در برنامه درسی ملی است، و به این پرسش کلی می پردازد که آیا این راه حل-«آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش»- شایستگی لازم برای تحقق اهداف برنامه درسی ملی، و نیز قابلیت رفع ابهامات و تعارضات درونی برنامه درسی ملی را دارد؟ روش: در این پژوهش از روش تحلیل مفهومی و نیز از روش تحلیل استنتاجی بهره گرفته شده است. در بررسی برنامه درسی ملی و نیز معرفی پیشنهاد «آموزش خداباورانه علم درساحت نگرش» از روش تحلیل مفهومی، و در بخش الهام بخشی و کاربردهای این فرضیه در رفع ابهامات و تعارضات برنامه درسی ملی از روش استنتاجی استفاده شده است. یافته ها: این پژوهش نشان می دهد، که در بررسی برنامه درسی ملی و به طور خاص بیانیه حوزه تربیت و یادگیری علوم تجربی، ابهامات و تعارضاتی میان بخش های اساسی برنامه درسی ملی، اهداف، ضرورت و کارکرد حوزه، قلمرو حوزه، و جهت گیری های کلی در سازماندهی محتوا و آموزش حوزه وجود دارد.از طرف دیگر، پیشنهاد آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش، به مثابه برساخته ای سازگار و منسجم، و همخوان با نظریه های علم دینی، می تواند راه حلی کارآمد برای رفع تعارضات موجود در حوزه تربیت و یادگیری علوم تجربی تلقی شود و ناسازگاری ها و تعارضات اهداف گنجانده شده در برنامه درسی را با سایر بخش های برنامه، از جمله جهت گیری های کلی در سازماندهی محتوا و آموزش حوزه، حل نماید. نتیجه گیری: در نهایت نشان داده می شود که «آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش»، در راستای تعلیم و تربیت دینی و حل معضل تطبیق پذیری دین در برنامه درسی، به طور کلی تعارض ساحت نظر و عمل را در تطبیق پذیری اهداف اسناد بالادستی در برنامه درسی آموزش علوم، تا حدی حل می کند، و تعلیم و تربیت دینی در آموزش علوم تجربی را به سطح عملی تر و اجرایی تری می کشاند.
روش قرآن در ترغیب به عمل صالح از طریق تقویت انگاره های اعتقادی (مطالعه موردی تأثیر خداباوری بر صفح)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های قرآنی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
173 - 191
حوزه های تخصصی:
یکی از اصول مهم در تحلیل رفتارهای انسان، توجه به مبادی آن ها یعنی اعتقادات و باورهاست. به همین دلیل، یکی از روش های قرآن برای انجام دستورات الهی، تقویت انگاره های اعتقادی است. قرآن برای تنظیم حیات اجتماعی مسلمانان، احکام و دستورات فراوانی دارد که یکی از آن ها صفح گذشت و بخشش از لغزش دیگران با بزرگواری و خوشرویی است. مسئله تحقیق حاضر این است که خداوند برای ترغیب مسلمانان به صفح، کدام انگاره های اعتقادی را تقویت کرده و این انگاره ها با چه تحلیلی به صفح ارتباط پیدا می کنند. بر اساس آموزه های قرآنی، اعتقاد به قدرت بی پایان خداوند، موانع روان شناختی صفح مانند حس انتقام جویی و احساس خواری و ذلت را از میان برمی دارد. اعتقاد به خالقیت و علم الهی موجب پذیرش درونیِ حکم الهی در مورد صفح از آن هایی که ظلمی بر آن ها روا داشته اند، می شود. همچنین باور به غفران و رحمت خداوند موجب تشویق مؤمنان و احساس خداگونگی در صورت گذشت کریمانه از دیگران می شود. این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس مطالعات کتابخانه ای در منابع قرآنی و تفسیری انجام شده است.
خلق گرایی مطلق، پاسخی به چالش افلاطون گرایی برای خداباوری و نقدهای ویلیام کریگ بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خلق گرایی مطلق یا افلاطون گرایی تعدیل شده پاسخی است برای چالشی که افلاطون گرایی برای خداباوری ایجاد می کند. دغدغه اصلی این دیدگاه، تلائم و هماهنگی میان خداباوری با افلاطون گرایی است. خلق گرایی مطلق در واقع مدعی است حقایق ضروری نیز مانند موجودات ممکن وابسته به خداوند هستند. از این رو، ما در فهرستِ وجودشناسی با موجودی که مستقل از خداوند وجود داشته باشد مواجه نیستیم و خداوند تنها موجود مستقل و بی نیاز از غیر است. بنابراین ادعای افلاطون گرایان معاصر که با ارائه استدلال هایی مدعی اند برخی اعیان انتزاعی، مانند اعیان ریاضی، به نحو ضروری، فرازمانی و نامخلوق موجودند با این قید که این حقایق در عین ضرورت و فرازمانی بودنشان، مخلوق و وابسته به خداوند هستند پذیرفته می شود. در این دیدگاه، گرچه خلقِ این امور ضروری است، ولی وجود قضایا، جهت و ارزشِ صدقشان وابسته به خداوند است. به طور کلی، قلمرو افلاطونی به عنوان ادراکات و اندیشه های خداوند در نظر گرفته می شوند. ویلیام کریگ، فیلسوف ِخداباور آمریکائی معاصر، بر این باور است که این دیدگاه با مشکلات متعددی نظیر خلط با مفهوم گرایی ، اشکال دور باطل، عدم تلائم با اختیار خداوند، ناسازگاری با نظریه سنتی خلقت و مبادله نظریه خلقت با نظریه فیض گرایی فلوطینی مواجه است. گرچه برخی از ایرادات کریگ به دیدگاه خلق گرایی وارد نیست؛ لکن خلق گرایی مطلق با اشکالی جدّی مواجه است و به نظر می رسد بتوان از دیدگاه امکان گرایی کلّی دکارتی دفاع نمود. این مقاله به تبیین و بررسی این دیدگاه و انتقادات کریگ می پردازد.
بررسی رابطه دین و اخلاق از منظر سم هریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سم هریس، یکی از سردمداران خداناباوری جدید، به تعارض رابطه دین و اخلاق معتقد است. بر خلاف آنچه عموم متدینان فکر می کنند، او دین را نه مبنای اخلاق، بلکه ویرانگر آن می داند. برای اثبات این مدعا، او به دو طریق عمل می کند. نخست، تمسک به بررسی های میدانی و استنباط این که در کشورهای دین دار اخلاق نوعاً در سطحی نازل قرار دارد و بالعکس در کشورهای خداناباور در وضعیت مناسبی است. او در شیوه اول از معیارهایی همچون رفاه مادی، حقوق زنان، رعایت مسائل بهداشتی، رعایت حقوق بشر، دسترسی همگانی به آموزش و غیره به عنوان شاخص های یک جامعه اخلاقی نام می برد. در اینجا او به کمک آمارهای میدانی به دنبال القای آن است که کشورهای خداناباور در شاخص های فوق در موقعیت به مراتب بهتری نسبت به کشورهای خداباور قرار دارند، و در نتیجه این خداناباوری است که جامعه را اخلاقی تر کرده است. دوم، از طریق بررسی آموزه های دینی و توجه به آموزه هایی همچون جهاد و شهادت و تأکید بر خشونت بار بودن آن، که در این صورت دیگر جایی برای دفاع از منبعیت دین باقی نمی ماند. در این مقاله به طرح و بررسی مدعیات سم هریس راجع به رابطه دین و اخلاق پرداخته ایم و به این نتیجه رسیده ایم که این مدعیات دچار اشکالات مهمی از جمله تلقی نادرست از اخلاق و ارزش ها و مبانی آنها، عدم تعیین دقیق معنای خداباروی و خداناباوری، عدم توجه به شاخص های مختلف در حیات اخلاقی انسان، رویکرد غیرعلمی در ارزیابی شاخص های اخلاقی کشورهای خداباور و خداناباور، بی توجهی به جنایات خداناباوران در طول تاریخ و نیز نگاه سطحی و نادرست به آموزه های دینی است.
مقایسه فهم عامه مردم از مسأله شرّ با فهم فیلسوفان بر اساس رویکرد فلسفه ی مبتنی بر آزمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در یک دهه اخیر جریانی نوظهور در سنت فلسفه تحلیلی به نام فلسفه مبتنی بر آزمون به وجود آمده است که بر لزوم مراجعه میدانی به شهود عامه و مقایسه آن با شهود فلاسفه برای فهم و تحلیل مسائل فلاسفی تأکید دارد. یکی از مسائل مهم فلسفی و الهیاتی که می توان با چنین رویکردی بدان پرداخت مسئله شر است. از آنجا که در فلسفه دین مسئله شر به دو شکل منطقی و قرینه ای مطرح شده است، پرسش نامه های پژوهش به گونه ای طراحی گردید که پوشش دهنده هر دو برداشت باشد، هرچند تأکید بیشتری بر مسئله قرینه ای شر شده بود. جامعه آماری این پژوهش 100 نفر از افراد مختلف جامعه بودند که مطالعات خاصی در زمینه های فلسفی و الهیاتی نداشتند. یافته های این پژوهش نشان داد که همدلی عامه مردم با تقریر منطقی از مسئله شرّ بیشتر از همدلی شان با تقریر قرینه ای از این مسئله است. با این حال، نسبت میان پاسخ های داده شده به کل پرسش ها از ناسازگاری قابل توجه در دیدگاه عامه درباره مسئله شرّ و نسبت آن با خداباوری حکایت دارد.
نقدهای معرفت شناختی، روش شناختی و هستی شناختی خداباوران بر طبیعت گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۱
۸۶-۶۵
گراهام اُپی فیلسوف معاصر استرالیایی، خداناباور طبیعت گراست که هرگونه علت ماوراء الطبیعی را انکار می کند . مسئله تحقیق این است که؛ مبانی اُپی در جایگزینی طبیعت گرایی به جای خداباوری چیست؟ یافته های تحقیق که با روش تحلیلی برهانی به دست آمده، نشان می دهد؛ مبانی معرفت شناختی، روش شناختی و هستی شناختی اُپی که بر اساس آن طبیعت گرایی را باورپذیرتر از خداباوری می داند واقع بینانه نیستند و دارای چالش ها و لغزش های اساسی است. در معرفت شناختی؛ نگرش وی از برهان موفق با چالش های عدیده ای روبه روست؛ در روش شناسی، استنادش بر اصل سادگی است اما وی با ادعای سادگی طبیعت گرایی در برابر خداباوری، پاسخ درخوری در برابر سوالات زیادی که مطرح می شود فراهم نمی آورد و معضلات فلسفی کلامی در باب آن را برطرف نمی سازد. در هستی شناختی نیز طبیعت گرایی جایگزین برتری برای خدا نیست و احتمال جایگزینی طبیعت گرایی به جای خداباوری بسیار ضعیف است؛ هم چنین اُپی تبیین درستی از علیت ندارد و علیت را با اصل موجبیت خلط کرده است.
نقش خداباوری در کمال گرایشی انسان از منظر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۱ بهمن ۱۴۰۱ شماره ۳۰۲
21-32
باور به خدای متعال، نخستین اصل از اصول اعتقادی دین مبین اسلام و از عوامل اصلی نیل انسان به کمال و سعادت ابدی است. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که باور به خدای متعال، چه نقشی در کمال گرایشی انسان دارد. نگارندگان این نوشتار که به روش نقلی تحلیلی به این مسئله پرداخته اند و با استناد به آیات قرآن کریم و به روش تفسیر موضوعی به این نتیجه رسیده اند که خداباوری می تواند در موارد متعددی در امیال و گرایش های انسانِ باورمند به خداوند، اثرگذار باشد و او را در مسیر نیل به سعادت ابدی یاری کند؛ آن موارد عبارتند از: تعدیل غریزه جنسی، تعدیل مال دوستی، عطوفت و مهربانی پدر و مادر نسبت به فرزندان و بالعکس، تسلیم شدن در برابر حق، محبت و دوستی، جهت دادن به خوف و رجاء، ایجاد اطمینان و آرامش روانی.
دفاع تبیینی از خداباوری: بررسیِ دیدگاه سوینبرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
487 - 465
موضوع این مقاله، دفاع تبیینی از خداباوری روشی مبتنی بر استنتاج بهترین تبیین وبر اساس احتمال محوری است که سوینبرن از آن دفاع می کند. در این روش، خداباوری توحیدی، بسان یک فرضیه قلمداد شده، به رقابت با سایر فرضیه های رقیب، نظیر مادی گرایی، انسان گرایی وخداباوری غیرتوحیدی، سپرده می شود. این رقابت در قالب استنتاج بهترین تبیین وبا توجه به معیارهای ارزیابی فرضیه ها صورت می گیرد. در این مقاله، با بیان عناصر اصلی دیدگاه سوینبرن، به بررسی دیدگاه او پرداخته ایم. روش ما، تحلیلی و عقلی (با تکیه بر داده های حاصل از مطالعه منابع) است. مهم ترین نتیایجی که رسیده ایم این است که کمیت گرایی سوینبرن در دفاع از خداباوری، استفاده از مقدمات مورد چالش، چالشی بودنِ عنصر سادگی، وعدم کفایت تبیین علّی از جمله مهم ترین چالش هایی هستند که دیدگاه سوینبرن با آنها مواجه است.
نقد نئوداروینیسم ماده گرایانه با تکیه بر آراء تامس نیگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
151 - 181
مطابق با تلقی نئوداروینیست های ماده گرا، حیات و همه امور مربوط به آن صرفاً نتیجه عملکرد قوانین مادی بوده و هیچ عامل غیرمادی یا ماورائی در ایجاد آن دخالتی نداشته است. از این رو، برای ارائه تبیینی جامع و نهایی درباره جانداران نیز تنها کافی است قوانین مادی را بشناسیم و همه امور را به این قوانین فرو بکاهیم. تامس نیگل، فیلسوف ذهن و از مخالفان ماده گرایی، با استدلال هایی نظیر نامحتمل بودن پیدایش حیات از ماده بی جان، غیر ضروری بودن عملکرد قوانین فیزیکی، وجود آگاهی و فروکاست ناپذیری آن به امور فیزیکی و نهایتاً ناکارآمدی نظریه انتخاب طبیعی در تبیین عقل، به نقد نئوداروینیسم ماده گرایانه می پردازد. اما دیدگاه خداباورانه را نیز با این استدلال که اولاً باعث ایجاد دوگانگی و شکاف تبیینی میان امر ذهنی و امر فیزیکی می شود و ثانیاً این دیدگاه نیز همچون دیدگاه ماده گرایان تبیین را به نقطه نهایی نمی رساند، مورد نقد قرار می دهد. در مقابل، پیشنهاد وی فرضیه همه جاندار انگاری است که مدعی ارائه فهمی طبیعی، ضروری، جامع و در عین حال غیرمادی از طبیعت است. هدف این مقاله که به روش تحلیلی- انتقادی انجام پذیرفته است، در وهله اول، نقد نئوداروینیسم ماده گرایانه با بهره بردن از آراء انتقادی نیگل، و در وهله دوم، استدلال بر این نکته است که بر اساس اصل استنتاج بهترین تبیین، خداباوری در مقایسه با ماده انگاری و فرضیه نیگل، تبیین قابل قبول تری است.
تطبیق «اسکار و بانوی صورتی پوش» و «روی ماه خدا را ببوس»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۳۲
171 - 187
حوزه های تخصصی:
بررسی شباهت های مضمونی و ساختاری میان آثار ادبی برجسته جهان همواره مورد توجه پژوهشگران در حوزه ادبیات تطبیقی بوده است. مصطفی مستور نویسنده معاصر کشورمان به تقریب نزد محققان ایرانی شناخته شده است. نگرش وی به امور ماورایی، او را به خلق اثر برجسته اش «روی ماه خدا را ببوس» برانگیخت و وی را بر آن داشت تا مقوله ای برگزیند که برای انسان معاصر زمینه ساز تحولات روحی شگرف باشد. «روی ماه خدا را ببوس» اثر داستانی مستور و «اسکار و بانوی صورتی پوش» اثر اشمیت با وجود زبان و خاستگاه های متفاوت در طرح مضمون تأمل در رازهای جهان آفرینش و بازگشت به دنیای معنویات از نگرش و درونمایه ای هم سان برخوردارند. از این رو در مقاله حاضر در صددایم با تکیه بر ابزارهای تحلیلی نقد مضمونی در حوزه ادبیات تطبیقی به مطالعه همانندی ها در مضامین و درونمایه های دو اثر مذکور پرداخته و به موازات آن سایر اجزای این دو رمان فلسفی (مانند ساختار داستانی و پردازش شخصیت ها) را مورد مداقه قرار دهیم.
مثبت اندیشی و کارکردهای آن از دیدگاه قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
193 - 209
حوزه های تخصصی:
چگونگی اندیشیدن نقش مهمی در زندگی و کارکرد انسان ها دارد. انسان ها با توجه به نوع نگرشی که نسبت به خداوند، جهان و خود دارند از یکدیگر متمایز و به دو گروه خوش بین و بدبین دسته بندی می شوند. افراد خوش بین رویدادهای عالم هستی را بد در نظر نمی گیرند. زیرا که می دانند هر لحظه عالم دارای حساب و کتاب بوده و بدون اراده خداوند سبحان برگی از درخت نمی افتد و انسان ها باید به رحمت و بخشش خداوند امید داشته و شادمانه به برنامه ریزی و عمل بپردازند. در پژوهش حاضر سؤال مطرح شده این است که مثبت اندیشی از دیدگاه قرآن کریم دارای چه کارکردهای روان شناختی است؟ با بررسی و توجه به معانی آیات یازده کارکرد روان شناختی برای مثبت اندیشی یافت شد که عبارت اند از تقویت خداباوری، افزایش سلامت جسمانی و روانی، آینده نگری و امیدواری، مدیریت هیجانات، برقراری ارتباطات اثربخش، افزایش تاب آوری، افزایش گذشت، موفقیت بیش تر، شاد زیستن، ارزشمندی و معناداری زندگی و استحکام خانواده.
خداباوری و خداناباوری، چیستی دگرگونی اندیشه آنتونی فلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش از آغاز و انجام هستی، از جمله مباحث بنیادینی است که فلاسفه با رویکردهای مختلفی مانند قرینه گرایی به آن پرداخته اند. آنتونی فلو یکی از فیلسوفان قرینه گرایی است که در طول دو دوره حیات علمی خود با تکیه بر قرائن، به دنبال واکاوی خداباوری بوده و ابتدا به خداناباوری و سپس به خداباوری روی می آورد. البته دگرگونی باور او به خداوند به معنای دگرگونی کامل همه باورهای روزگار خداناباوری او نیست. چیستی دیدگاه وی در روزگار خداناباوری و خداباوری و واکاوی این مسئله که فلو درحقیقت چه چیزی را از اندیشه خداناباوری خود حفظ و چه چیزی را دگرگون کرد، و دلایل وی با نتایج آن تا چه اندازه سازگار است و چه سستی هایی در اندیشه خداباورانه وی وجود دارد، موضوع این نوشتار است. در نتیجه این واکاوی آشکار خواهد شد که فلو همچنان بر بسیاری از مواضع روزگار خداناباوری خود پا برجاست. اندیشه وی دارای سستی هایی است و فلو درباره دلایل و نتایج خود دچار تناقضاتی شده است.
معناداری زندگی در جامعه سکولار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معنویت و معناداری زندگی، موضوعی است که دو تفکر سنتی دینی و دنیای متجدد سکولار را مقابل یکدیگر قرار داده است. پرسش اساسی این است که «آیا معنویت تنها با دین داری حاصل می شود یا امکان زندگی معنادار در جامعه سکولار نیز وجود دارد؟» معنویت دینی متکی بر جهان غیرمادی و امور روحانی است و می تواند ارزش های اخلاقی، دین، امر قدسی یا غیبی، عرفانی و... و یا هر نوع حالت معنوی و روحانی در زندگی را شامل شود. معناداری سکولار بر این نکته متمرکز است که زندگی معنادار معلول عقلانیتی است که در نتیجه کنش آزادانه، آگاهانه، ارادی و هدفمند انسان حاصل می شود و باید ثمره آن بهبود شرایط زندگی دنیوی انسان باشد. با این برداشت، روشن می شود میان دو مقوله دین داری و معنویت تفاوت بنیادین وجود دارد، گویی معنویت می تواند از دین داری منفک شود. تفاوت دین داری و معنویت در این است که اگر دین داری از سر بندگی نباشد، دین داری نیست؛ اما اگر معنویت از سر بندگی باشد، معنویت نیست. آنچه سکولاریسم مدعی تلاش برای تحقق آن است، شناخت حقیقت جهان و تصفیه اندیشه های انسانی از خرافات و انحرافات است. وقتی خرافات از حقیقت دین جدا شود، آنچه می ماند، دین عقلانی و معنادار است.
تحلیل نقش خداباوری در کارکردهای علوم انسانی توصیفی از منظر علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
97-112
حوزه های تخصصی:
علوم انسانی، که ابعاد انسانی پدیده ها و کنش های انسان را می کاوند، دارای دو بعد توصیفی و دستوری هستند که هرکدام کارکردهایی دارند. علوم انسانی در بعد توصیفی بر خلاف بعد دستوری، به تعریف، توصیف، تفسیر، تبیین و پیش بینی کنش های انسانی می پردازند. نوشتار حاضر، با روش توصیفی تحلیلی، در صدد است با توجه به مبنای آرای آیت الله مصباح یزدی از نقش خداباوری در کارکردهای علوم انسانی اسلامی بحث کند. نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن است که از نظر آیت الله مصباح یزدی، خداباوری که یکی از مبانی و اصول موضوعه علوم انسانی محسوب می شود دست کم در چهار کارکرد از کارکردهای علوم انسانی توصیفی می تواند تأثیرگذار باشد. آیت الله مصباح یزدی معتقد است خداباوری می تواند در تعریف مفاهیم کلیدی علوم انسانی مثل تعریف انسان و سیاست، جهت دهی توصیف ها و ارائه نظریات توسط محقق علوم انسانی مؤثر واقع شود. پذیرش صفاتی مثل توحید افعالی تبیین های محقق علوم انسانی را نیز تحت تأثیر خود قرار می دهد، چرا که مؤثر نهایی و حقیقی پدیده ها و کنش های انسانی را خدا می داند. از نظر علامه مصباح یزدی، پیش بینی قطعی و یقینی کنش های انسان، با توجه به ویژگی اختیارش غیر ممکن است، اما پیش بینی ظنی و احتمالی براساس قرائن و شواهد، از جمله خداباوری براساس دیدگاه برگزیده امکان دارد.
استدلال استقرائی تأییدی سوئینبرن به مثابه بهترین تبیین خداباوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
468 - 488
حوزه های تخصصی:
آیا تبیین های خداناباورانه می توانند جهان و انسان را تبیین کنند؟ آیا استدلال های قیاسی خداباورانه می توانند تبیین معقولی از جهان ارائه نمایند؟ بسیاری از فیلسوفان دین معاصر براین باورند که استدلال های قیاسی بر اثبات وجود خدا نامعتبرند، چون یا از نظر صورت قیاسی، نامعتبرند یا مبتنی بر یک یا چند مقدمه کاذب یا غیریقینی هستند. از این رو، به استدلالات غیرقیاسی در باب وجود خدا روی آوردند. هدف این نوشتار بررسی و ارزیابی یکی از این استدلال های جالب توجه جدید، یعنی استدلال استقرائی سوئینبرن است. روش این تحقیق کتابخانه ای و استدلالی است که از طریق مطالعه، بررسی و تحلیل ذهنی مفاهیم، گزاره ها و استدلال ها انجام می گیرد. ادعای سوئینبرن این است که تبیین های انسان انگارانه و ماده انگارانه نمی توانند جهان و انسان را تبیین کنند. در مقابل، وی سه استدلال از وجود جهان، وجود قوانین علمی و قوانین فرایند تکامل؛ برای وجود خدا به عنوان سه استدلال استقرائی تأییدی استفاده می کند و از انباشت آنها خداباوری را به عنوان استنتاج بهترین تبیین نتیجه می گیرد. نتیجه چنین استدلالاتی این است که خداباوری می تواند بهترین تبیین نهایی جهان باشد. همچنین نشان داده خواهد شد که این گونه استدلال ها با چالش های کمتری مواجه بوده و می توانند احتمال وجود خدا را به مراتب افزایش دهند.
مفهوم گرایی الهی، راه حلی برای چالش افلاطون گرایی و نقد کریگ بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
489 - 509
حوزه های تخصصی:
مفهوم گرایی راه حلی برای حل مشکلی است که افلاطون گرایی برای خداباوری ایجاد می کند. این دیدگاه که توسط آلوین پلانتینگا و گِرِگ ولتی، دو فیلسوف معاصر آمریکائی، ارائه شده است، معتقد به واقع گرایی ناافلاطونی در مورد کیفیت وجودی قضایا، جهان های ممکن و اعیان ریاضی است؛ یعنی این امور را گرچه موجود می داند، لکن برای آنها وجود انضمامی و نه انتزاعی قائل است و جهت تلائم با خداباوری، این امور را به مثابه اندیشه های خداوند در نظر می گیرد. کریگ، فیلسوفِ خداباور معاصر آمریکائی، معتقد است این دیدگاه نمی تواند به عنوان راه کاری مناسب در نظر گرفته شود؛ چراکه انضمامی انگاشتن اموری مثل اعیان ریاضی قابل پذیرش نیست؛ علاوه بر اینکه مفهوم گرایی در توجیه قضایای کاذب با مشکل مواجه است. همچنین مفهوم گرایی مستلزم اتصاف خداوند به اندیشه های سخیف است و در تقریر ولتی از مفهوم گرایی، چالش افلاطون گرایی همچنان به قوت خود باقی است. با بررسی که انجام شد به نظر می رسد برخی از اشکالات کریگ به دیدگاه ولتی و پلانتینگا از مفهوم گرایی وارد است. همچنین می توان اشکال جدّی تری به مفهوم گرایی به تقریر ولتی و پلانتینگا وارد نمود. پلانتینگا و ولتی از علم شهودی غفلت نموده اند و علم خداوند را به علم حصولی فروکاسته اند؛ چرا که اگر علم خداوند به نحو شهودی در نظر گرفته شود، در عین قائل شدن به واقع گرایی نسبت به اعیان ریاضی، قضایا و جهان های ممکن، این امور به نحو بسیط در وجود حق حضور دارند؛ نه به نحو مفاهیم جداگانه.