مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
تعلیم و تربیت دینی
حوزه های تخصصی:
تکثر و تنوع دینی و مذهبی در دنیای امروز واقعیتی مسلم است و این تکثر تا به امروز منشا مجادلات و مناقشات بسیار شده است. به طور کلی در زمینه تبیین و تفسیر تنوع و تکثر ادیان، سه دیدگاه عمده وجود دارد: دیدگاه انحصارگرایی، دیدگاه شمولگرایی و دیدگاه تکثرگرایی، از این میان، دیدگاه تکثرگرایی دینی، دیدگاه جدیدی است که در عرصه معرفت دینی...
بررسی تطبیقی آرای تربیتی ابو حامد محمد غزالی و آگوستین قدیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله استخراج آرای تربیتی و تبیین وجوه اشتراک و افتراق دو متفکر اسلامی و مسیحی (ابوحامد محمد غزالی و آگوستین قدیس) در زمینه های مبانی، اصول و اهداف تربیت دینی به منظور بهره گیری در دینی سازی تعلیم و تربیت است. روش دستیابی به این هدف اسنادی، تاریخی با هدف مقایسه و تطبیق بوده و گردآوری اطلاعات نیز از طریق مطالعات اسنادی انجام گرفته است.
از جمله یافته های تحقیق این است که هر دو عالم دینی بر اساس آموزه های دینی در پی عرضه نظام دینی تعلیم و تربیت هستند.
در بُعد مبانی تربیت در بیشتر موارد اشتراک نظر دارند و در چند مورد نیز اختلاف نظر هست، در بُعد اصول تربیت اشتراکات و اختلافاتی هست، در زمینه هدف تربیت، هر دو متفکر، هدف غایی تربیت را دستیابی به سعادت، و سعادت واقعی را نیز در کسب رضایت خداوند می دانند.
آسیب های تربیت دینیِ کودکان مقطع پیش دبستانی از نظر متخصصان علوم تربیتی، روان شناسی، علوم دینی، ادبیات کودک و مربیان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله پژوهش حاضر این است که از طریق مصاحبه با صاحب نظران علوم تربیتی، روان شناسی، علوم دینی، ادبیات کودک و مربیان پیش دبستانی آسیب های تربیت دینی کودکان پیش دبستانی را شناسایی نماید. پرسش های تحقیق عبارت اند از: آسیب های تربیت دینی کودکان در مقطع پیش دبستانی کدام است؟ راه حل های مناسب برای درمان این آسیب ها چیست؟ و چه تفاوت ها و شباهت هایی میان نظرات مصاحبه شوندگان حوزه های مختلف وجود دارد؟ مطالعة حاضر از جمله تحقیقات کیفی است. در این مطالعه از مصاحبة نیمه باز و روش نمونه گیری هدفمند برای گردآوری اطلاعات استفاده شده است. تعداد مصاحبه شوندگان 18 نفر است که 8 نفر متخصص علوم تربیتی و روان شناسی، 4 نفر علوم دینی، 2 نفر ادبیات کودک و 4 نفر مربی پیش دبستانی هستند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوای عرفی یا رابطه ای بهره گرفته شد، به این صورت که نتایج از درون داده ها به دست آمده اند. عمده ترین آسیب های شناسایی شده در این مطالعه عبارت اند از: عدم توجه به اصل دین یابی، عدم توجه به تجارب دینی فردی، در نظر نگرفتن اصل فطرت، عدم دین محوری در برنامة تعلیم و تربیت، عدم رعایت آزادی در تعلیم و تربیت به ویژه تربیت دینی، رعایت نکردن میانه روی و سرانجام عدم به کارگیری تخیل و استفاده از زبان هنر.
رویکرد تعلیم و تربیت اسلامی در ساحت های شش گانه سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
pure life, Volume ۷, Issue ۲۱, spring ۲۰۲۰
35 - 64
حوزه های تخصصی:
در پی مطالبه رهبر فرزانه انقلاب مبنی بر ضرورت تحول بنیادین در آموزش و پرورش با تکیه بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی– ایرانی و پرهیز از الگوهای وارداتی و تقلیدی، سند تحول بنیادین که نقشه راه قانون اساسی نظام تعلیم و تربیت است، تدوین گردید. بر این اساس، هدف از این تحقیق بررسی رویکرد های دینی و قرآنی در این سند است. در این پژوهش سند تحول بنیادین از دو جنبه تربیت دینی، قرآنی و مؤلفه های آن و نگاه سند به مقوله تربیت دینی از نظرمبانی و ساحت مورد بررسی قرار گرفته است. روش مورد استفاده در تحقیق، کتابخانه ای است که با مراجعه به کتاب ها و منابع و مدارک و سایت های مرتبط با موضوع برای جمع آوری اطلاعات در نمونه مورد مطالعه- دانشگاه پیام نور شهرستان بدره و مدیریت آموزش و پرورش شهرستان- استفاده شده است. نتیجه تحقیق نشان داد سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که سندی تربیتی است، از منظر تربیت دینی دارای نقاط قوت و ضعفی است که نقطه کمال آن، فراهم نمودن بستر حیات طیبه اسلامی برای متولیان- به تأسی از قرآن کریم- است. نقاط ضعف سند نیز لازم است با ارائه راهکارها و توجه به همه انواع تربیت بر اساس ساحت های شش گانه وجودی متربیان، عملیاتی کردن سند در سطح خرد مدارس، بکارگیری مربیان تربیتی و قرآنی توانمند و اختصاص بودجه کافی برای فعالیت های تربیتی و دینی و قرآنی در حوزه تعلیم و تربیت برطرف شود.
آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش به مثابه راه حلی برای تلفیق تعلیم و تربیت دینی با آموزش علوم تجربی در برنامه درسی ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف این پژوهش بررسی و معرفی پیشنهاد(فرضیه) آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش، به مثابه راه حلی برای تلفیق تعلیم و تربیت دینی با آموزش علوم طبیعی در برنامه درسی ملی است، و به این پرسش کلی می پردازد که آیا این راه حل-«آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش»- شایستگی لازم برای تحقق اهداف برنامه درسی ملی، و نیز قابلیت رفع ابهامات و تعارضات درونی برنامه درسی ملی را دارد؟ روش: در این پژوهش از روش تحلیل مفهومی و نیز از روش تحلیل استنتاجی بهره گرفته شده است. در بررسی برنامه درسی ملی و نیز معرفی پیشنهاد «آموزش خداباورانه علم درساحت نگرش» از روش تحلیل مفهومی، و در بخش الهام بخشی و کاربردهای این فرضیه در رفع ابهامات و تعارضات برنامه درسی ملی از روش استنتاجی استفاده شده است. یافته ها: این پژوهش نشان می دهد، که در بررسی برنامه درسی ملی و به طور خاص بیانیه حوزه تربیت و یادگیری علوم تجربی، ابهامات و تعارضاتی میان بخش های اساسی برنامه درسی ملی، اهداف، ضرورت و کارکرد حوزه، قلمرو حوزه، و جهت گیری های کلی در سازماندهی محتوا و آموزش حوزه وجود دارد.از طرف دیگر، پیشنهاد آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش، به مثابه برساخته ای سازگار و منسجم، و همخوان با نظریه های علم دینی، می تواند راه حلی کارآمد برای رفع تعارضات موجود در حوزه تربیت و یادگیری علوم تجربی تلقی شود و ناسازگاری ها و تعارضات اهداف گنجانده شده در برنامه درسی را با سایر بخش های برنامه، از جمله جهت گیری های کلی در سازماندهی محتوا و آموزش حوزه، حل نماید. نتیجه گیری: در نهایت نشان داده می شود که «آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش»، در راستای تعلیم و تربیت دینی و حل معضل تطبیق پذیری دین در برنامه درسی، به طور کلی تعارض ساحت نظر و عمل را در تطبیق پذیری اهداف اسناد بالادستی در برنامه درسی آموزش علوم، تا حدی حل می کند، و تعلیم و تربیت دینی در آموزش علوم تجربی را به سطح عملی تر و اجرایی تری می کشاند.
آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش: راه حلی برای مسئله تحقق پذیری نظریه های علم دینی در حوزه علوم طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف از پژوهش حاضر بررسی مسئله تحقق پذیری علم دینی در حوزه علوم طبیعی است. در این راستا نخست ضمن تحلیلی بر مسئله تحقق پذیری علم دینی به طورکلی، به بررسی تحقق پذیری آن در یکی از زمینه های خاص، یعنی آموزش علوم طبیعی (شامل فیزیک، شیمی، زیست شناسی و زمین شناسی) پرداخته شده است. سپس به مثابه یکی از راه حل های مسئله در حوزه آموزش علوم طبیعی، پیشنهاد (فرضیه) نگارنده با عنوان «آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش» بررسی شده است. این راه حل پیشنهادی به روشی تحلیلی از یک منظر، سازگاری و هم خوانی آن با نظریه های علم دینی انتخابی (نظریه گلشنی و جوادی آملی) بررسی شده و از منظری دیگر، به مثابه یک برساخته آموزشی، بررسی سازگاری و انسجام درونی آن را صورت داده است. براساس یافته های این پژوهش، در مقام تحقق پذیری نظریه های علم دینی در آموزش علوم طبیعی، باید بر «تعلیم و تربیت دینی با محوریت پرورش نگرش خداباورانه» تأکید کرد. این امر از استلزامات نظریه های علم دینی در آموزش علوم طبیعی است. از سوی دیگر معیار سازگاری و انسجام درونی برساخته، با «پرورش نگرش خداباورانه در آموزش علوم» نامتعارض نیست که اجتماع سازگار این دو، در «آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش» خود را نشان می دهد. درنهایت اینکه «آموزش خداباورانه علم در ساحت نگرش» به مثابه راه حلی سازگار و منسجم، موضوع تحقق پذیری نظریه های علم دینی در حوزه علوم طبیعی را به سطحی بسیار اجرایی تر و عملی تر می آورد که با نظریه های علم دینی انتخابی سازگار است و معیارهای حداقلی و مشترک این نظریه ها را برآورده می کند. همچنین هم با آموزش علوم تعارضی ندارد و متخصصان این حوزه آن را درک می کنند.
نقش کاربست اشیا بر فرهنگ سازی دینی در سیره معصومین(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف از انجام این پژوهش، شناسایی چگونگی کاربست اشیا و جمادات محیطی در سیره فرهنگی معصومان(ع) برای به دست آوردن الگوی مناسب در تعلیم و تربیت دینی جامعه بود. روش: روش تحقیق در این پژوهش، به صورت کتابخانه ای و توصیفی- تحلیلی بود. یافته ها: پیامبران و امامان(ع) در راستای نقش تعلیمی و تربیتی خود، به نگرش سازی دینی پرداخته، ذیل آن به انتقال نگرش توحیدی و نگرش صحیح به دنیا و آخرت، با به کارگیری اشیا اقدام کرده اند. در مرحله، دوم برای گرایش سازی دینی از اشیا استفاده کرده و در این راستا به ایجاد گرایش به اهل بیت(ع) و ایجاد گرایش به اعمال صالح پرداخته اند. در مرحله سوم، کاربست اشیا را بستری برای انتقال آداب و رسوم و رفتار دینی قرار داده اند. بنابر این، کاربست اشیا در سیره معصومان(ع) در هر سه نظام فرهنگ به عنوان یک روش مستقل قابل مشاهده است. نتیجه گیری: نخست، لزوم توجه به ابزار کمک آموزشی در فرایند انتقال فرهنگ دینی و پرهیز از اتکای صرف به انتقال گفتاری فرهنگ؛ دوم، بهره برداری از تمام فضای دانشگاه در این حوزه و عدم انحصار آموزش فرهنگ به فضای کلاس درس؛ سوم، توجه به موضوع کاربست اشیا به عنوان عامل مکمّل و مسهّل در موضوع «فرهنگ پذیری».