مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
انتخاب طبیعی
حوزه های تخصصی:
شناخت و روند شکل گیری شناخت همواره از جمله مباحث حوزه های مختلف علوم بوده و امروزه نیز علوم جدید تاثیر وافری بر روی نحوه مطالعات آن گذاشته است. افراد صاحب نظر مختلفی از حوزه های گوناگون نیز بر روی آن مطالعه نموده اند. در این میان شناخت شناسی تکاملی در صدد است تا فرایند شکل گیری شناخت را با الگوسازی از نظریه تکامل توضیح دهد. در مقاله حاضر نیز تلاش شده است تا نگاه تکاملی و به ویژه زیست تکاملی به شناخت، از دید کارل پوپر بررسی گردد. انسان ها انطباق و سازگاری نظریات و مهم تر از آن شناخت برای بقای خود را نقد می کنند تا بتوانند به بقای خود ادامه دهند. از این رو تلاش می کنند تا محیط و شرایط خود را هر روز بهتر و بیشتر بشناسند و شناخت شان را بهبود ببخشند. مقاله در بخش نخست نگاهی اجمالی به خود تکامل دارد و در دو بخش بعدی آن، شناخت و نقدهای وارد بر آن را از دید پوپر مطالعه و در نهایت برداشت تکاملی او را بررسی می کند.
ناتوانی مدل استیفنز در محدودکردن استدلال «احتیاط بهتر از پشیمانی است(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخی فیلسوفان بر این باورند که اصل انتخاب طبیعی اعتمادپذیری فرآیندهای باورسازی را تضمین می کند. بر طبق این دیدگاه، آن دسته از فرآیندهای باورسازی که بیشتر باورهای صادق تولید می کنند تا باورهای کاذب، برای تولید مثل و بقاء موجود زنده سودمندند و از این رو انتخاب طبیعی آن ها را حفظ می کند. استفن استیچ در استدلالی که به «احتیاط بهتر از پشیمانی است» مشهور است، این رویکرد را وامی زند. او نشان می دهد که انتخاب طبیعی دلیل کافی برای اعتمادپذیری فرآیندهای باورسازی نیست. در سوی دیگر، کریستفر اِل. استیفنز با ارائه مدلی، وضعیت هایی را مشخص می کند که در آن ها انتخاب طبیعی از باورهای صادق حمایت می کند. او معتقد است که این مدل استدلال استیچ را محدود می کند. در این نوشتار، نشان می دهیم که مدل استیفنز نمی تواند استدلال «احتیاط بهتر از پشیمانی است» را محدودکند و در اساس، تأثیری در مناقشه میان موافقان و مخالفان تبیین مبتنی بر نظریه تطور برای اعتمادپذیری فرآیندهای باورسازی ندارد.
رابطة زبان و ژنتیک و یافته های جدید علمی در مورد ژن زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پانزده سال اخیر این مسئله که آیا زبان پایة ژنتیکی دارد یا خیر به شدت مورد توجه زبان شناسان قرار گرفته است. علت این توجه هم پیدا شدن خانواده ای بود که نیمی از اعضای آن در سه نسل دارای مشکلات زبانی بودند. طبیعتاً مسئلة تکرار یک بیماری در نسلهای متفاوت در یک خانواده این ایده را به ذهن متبادر می کند که مسئله باید مربوط به ژنها باشد. مقالة حاضر به بررسی مطالعاتی می پردازد که بالأخص دربارة اعضای این خانواده برای اثبات یا رد نظریة ژنتیکی بودن زبان انجام گرفته است و نتایج این تحقیقات را پیش روی خوانندگان قرار می دهد. با توجه به یافته های کنونی، با وجود شواهدی که در تأیید دخالت احتمالی ژنها در زبان آموزی وجود دارد، به نظر نمی رسد بتوان ادعا کرد که ژنی مختص زبان پیدا شده است؛ فقط می توان گفت ژنی یافت شده است که با زبان ارتباط دارد. بدین صورت که اختلال در کار آن سبب بروز برخی اختلالات زبانی می شود؛ اما حتی اینکه آیا این اختلالات عارضة اولیة حاصل از اختلال در این ژن هستند یا عارضة ثانویه کاملاً معلوم نیست.
ارزیابی استعاره تکامل داروینی در نظریه پارادایمی کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توماس کوهن در کتاب ساختار انقلاب های علمی پیشرفت علم به معنای رشد انباشتی و تقرب به واقعیت نظریه های علمی را مورد نقادی جدی قرار می دهد و الگوی پیشرفت تکاملی داروین را برای بیان سیر تکامل علم پیشنهاد می کند. اما الگوی داروینی مورد پیشنهاد او در زمان انتشار کتابش مورد توجه جدی قرار نگرفت. این مقاله سعی دارد چگونگی به کارگیری استعاره های انتخاب طبیعی، درخت حیات و پیشرفت تکاملی داروین را در نظریه پارادایمی بررسی کند و به ارزیابی این پرسش ها بپردازد: آیا این استعاره ها به طور کامل قابل به کارگیری در تحول نظریه های علمی هستند؟ و آیا به کارگیری این استعاره ها می توانند هدف اصلی کوهن یعنی کنار گذاشتن پیشرفت علم-به معنای رشد انباشتی و تقرب به واقعیت- را برآورند؟
امکان تبدل انواع داروینی از منظر فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجودشناسی در دو حوزه علوم طبیعی و فلسفی توسط داروین و ملاصدرا از تأثیرگذارترین نظرات در گستره هستی شناسی است که به چگونگی تغییر موجودات مادی و تبدیل انواع آن پرداخته است. هر دو دانشمند موجودات مادی را تغییرپذیر می دانند و قائل به تبدیل انواع هستند، با این تفاوت که داروین معتقد است موجودات زنده به جهت قابلیت تغییرپذیری می توانند از طریق جهش ژنی و تغییرات وابسته و با مساعدت انتخاب طبیعی و انتخاب جنسی به نوع دیگری که سازگاری بیشتری با محیط دارد تبدل یابند و این تبدل می تواند به تغییر نوع بالفعل نیز بی انجامد. اما ملاصدرا با تبیین چگونگی قابلیت تغییر در موجودات مادی، عوامل زیست محیطی را زمینه تکامل و تغییر موجودات می داند و تغییر نوعی وجودات مشکک را با به فعلیت رسیدن نوع تمام می داند. اگرچه پس از آن هم با توجه به حرکت جوهری تغییر ادامه دارد، اما این تغییر طولی و اشتدادی است و ذات و حقیقت نوعی جوهری که دارای حرکت تکاملی (اشتدادی) است در تمام مراحل تکامل باقی و محفوظ خواهد بود. روش تحقیق در این مقاله توصیفی– تحلیلی است و سعی شده است نظرات داروین و ملاصدرا از کتاب خودشان استخراج گردد.
الحاد جدید: چیستی، بنیان ها، و زمینه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الحاد جدید وصف جریانی است که در دهه نخست قرن حاضر، با انتشار سلسله ای از کتاب های پرفروش و در واکنش به حملات تروریستی برخی افراطیون دینی، به عرصه افکار عمومی آمد. این جریان هرچند ریشه در گذشته دارد و مبانی و مفروضات آن همان مبانی و مفروضات ملحدان گذشته است، با اتخاذ رویکردی بسیار خصمانه، به جریانی توفنده و جدید علیه دین و دین داران تبدیل شد. سخنگویان، و به اصطلاح پرچمداران آن عبارت اند از داکینز، دنت، هریس، و هیچنز. برخی از این ملحدان پیش تر به عنوان یک طرح کلان دست به عمومی و همه فهم کردن علومی چون زیست شناسی، به ویژه نظریه فرگشت و انتخاب طبیعی، زده بودند و اینک از آن جهت حمله به باورهای دینی استفاده می کنند. آنها در نقد خود به جای تکیه بر استدلال یا نقد دلایل و براهین مؤمنان، رویدادهای تاریخی و نیز رفتار و کردار برخی گروه های تندرو دینی، به ویژه اسلامی، را معیار داوری خود درباره دین و خداباوری می دانند. همچنین ملحدان جدید بدون آن که مبانی و تکیه گاه های خود را اثبات کنند، با تکیه بر آنها چنین وانمود می کنند که باورهای دینی اموری فرگشتی است و در نتیجه می توان با توجه به این نظریه و نیز با تکیه بر جهان بینی طبیعت گرایانه آن باورها را تبیین تجربی و طبیعی کرد. در این مقاله با توجه به دیدگاه های منتقدان آنها، اعم از خداباور و الهی دان و خداناباور، نشان داده ایم که اولاً طبیعت گرایی آن گونه که این ملحدان از آن می گویند و بر آن تکیه می کنند، یک نظریه علمی نیست، بلکه در واقع نوعی جهان بینی و نگرشی مابعدالطبیعی است. ثانیاً ملحدان در همین موضع مرتکب خطای آشکاری می شوند و آن خلط معانی گوناگون طبیعت گرایی است. ثالثاً بر خلاف نظر آنها میان علم و دین تعارضی نیست، بلکه اگر تعارضی هست به قول پلنتینگا میان طبیعت گرایی و علم است.
سازگاری نظریه تکامل با آموزه های دینی؛ نظریه تکامل خدا بنیاد الوین پلنتینگا و نقدهای ملحدانه دنیل دنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
179 - 202
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر مفاد و معنای مورد نظر پلنتینگا از نظریه تکامل که ما نام آن را «تکامل خدابنیاد» نهادیم -بر اساس مبانی و پیش زمینه معرفت شناسانه اصلاح شده که یکی از نمونه های نظریه علم دینی اوست - بحث و بررسی می کنیم و سپس نقدهای دنت- به عنوان یک نیودارونیسم ملحد - بر نظریه «تکامل خدابنیاد» پلنتینگا مورد جرح و تعدیل قرار می دهیم و در نهایت، ارزیابی از آرای دو فیلسوف با داوری نگارنده بعمل می آید تا به جمع بندی و نتیجه گیری نهایی برسیم. برای توضیح مختصر این دو دیدگاه بایستی گفت از نظر پلنتینگا تکامل و خلقت گرایی مفاهیم فرهنگی هستند که به عنوان نشانگرهای ایدیولوژیک عمل می کنند. در نقطه مقابل، دنت برای درک تکامل، یک دیدگاه منحصراً سکولار و یا بی خدایی را تأیید می کند، از نظر دنت ایده داروین در نظریه تکامل خطرناک است و همانند اسید کیهانی است که مفاهیم خدا و دین و متعاقباً «نظریه خلقت گرایی» را در خود ذوب می کند، ولی پلنتینگا برای دفاع از نظریه اش معتقد است، ستون الهی از زیست شناسی تکاملی وجود دارد که برای بحث های معاصر در رابطه بین زیست شناسی، فلسفه و الهیات اهمیت دارد.
ارزیابی دیدگاههای الحادی داوکینز در کتاب «پندار خدا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ریچارد داوکینز در پندار خدا، به تفصیل، به نفی خدایی که ناظم منظومه های طبیعی است پرداخته است. البته او در این کتاب، به اجمال، به نفی خدایی که اجابت کنندهٔ دعا، معجزه گر و همه توان در عینِ همه دانی نیز پرداخته است. بحث داوکینز در نفی خدای ناظم دارای سه مفهوم اصلی است: انتخاب طبیعی، پیچیدگی و احتمالِ ناچیز. او به هنگام قرار دادنِ «انتخاب طبیعی» به جای خدای ناظم، به جای نقد علمی این نظریهٔ پرطرفدار که از انتخاب طبیعی به عنوانِ طریقِ الهیِ خلقت یاد می کند، صرفاً با تمسخر از کنار این نظریه می گذرد. و در بحث از «پیچیدگیِ» خدای ناظم، دچار مغالطهٔ اشتراک لفظی می شود. همچنین او در بحث از پذیرفتنی یا قابل انکار دانستنِ آنچه واقعیتِ آن «احتمال ناچیزی» دارد نیز در کتاب خود به تناقض گویی می افتد. در این مقاله علاوه بر مطالب فوق، نشان داده خواهد شد که مهم ترین استدلال های داوکینز از مدت ها قبل از طرح آنها توسط او، در کتب اهل کلام، پاسخ های درخور تأملی یافته اند. اما داوکینز بدون انتقاد از آن پاسخ ها، در حقیقت بدون این که خود متوجه باشد، بحث خود در وجود خدا را ناتمام رها کرده است. در ضمن در مقاله حاضر قرائنی حاکی از جانبدارانه بودن پژوهش داوکینز در پندار خدا ارائه خواهد شد.
مروری بر کتاب «شواهد و تکامل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب شواهد و تکامل را می توان تلاشی دانست در تطهیر نظریه تکامل، از گناه آغازینی که از بدو تولد بدان متهم شده است؛ گناه آزمون ناپذیر بودن، که حیاتی دوگانه را برای این نظریه رقم زده است: تکامل در قرن بیستم از سویی به نماد جهت گیریِ علمی نسبت به طبیعت تبدیل شده بود و از سوی دیگر به نظر نمی رسید ملاکهای علمی بودنِ یک نظریه (مثلا ملاک تمیز پوپر[1]) را برآورده کند.
تحلیلی بر زیبایی شناسی تکاملی از منظر استیون دیویس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زیبایی شناسی تکاملی از منظری طبیعت باورانه در پی تبیینی تکاملی از هنر و زیبایی است. استیون دیویس در زمره ی شاخص ترین فیلسوفانی است که در این عرصه فعالیت می کند. وی به ویژه در کتابِ گونه هنرور، در مقامِ یک فیلسوفِ نقاد، نظریه های متنوعی را که در برنامه ی پژوهشی زیبایی شناسی تکاملی ارائه شده است معرفی و نقد می کند. اما درنهایت هیچکدام از تبیین های تکاملی موجود از هنر را قانع کننده نمی یابد و در عین حال بر این رأی است که هنر و زیبایی محصول فرایند تکاملِ زیستی هستند. نتیجه آنکه وی باور دارد موضعی شک گرایانه دراین باره موضعی موجه است. در انتهای مقاله نشان داده خواهد شد که برخلاف نظر دیویس، اتخاذ موضع تکثرگرایانه، هم با نقدهای او همخوان است و هم ضرورت اتخاذ موضع شک گرایانه را برطرف می کند.
هستی شناسی نظریه تکامل: رویکردی تحلیلی-تاریخی به مدل های انتزاعی تکامل؛ موردکاوی تکامل فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۱۶ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۲۵)
173 - 199
طرفداران مدل های انتزاعی تکامل بر این باورند که مدل واحدی در تغییر تکاملی پدیده های گوناگون، چه در سطوح مختلف انتخاب در زیست شناسی و چه در پدیده های تکاملی مطرح در حوزه های دیگر، در کار است. اگر چنین مدل هایی در عمل بتوانند بر پدیده هایی که نوعاً تکاملی دانسته می شوند منطبق شوند یا تقریب خوبی از آنها باشند، آن گاه توانسته اند طیف گوناگونی از پدیده ها را تبیین کرده و احتمالاً در پیش بینی برخی پدیده ها ایفای نقش کنند. اما بر این مدل ها انتقادات مهمی وارد شده است. مهم ترین انتقاد هم، عدم کفایت تجربی این مدل ها است که به درجات مختلف در آنها نشان داده شده است. اما برخی در انتقاد از این مدل ها تا آنجا پیش رفته اند که تلاش برای به دست دادن مدل انتزاعی تکامل را یکسره بیهوده و ناموجه دانسته اند. در این مقاله، با بررسی اجمالی سه گونه مدل انتزاعی تکامل تلاش می شود تا نشان داده شود که هرچند ممکن است مدل های موجود مبتلا به عدم کفایت تجربی باشند، کل پروژه ارایه مدل واحد تکاملی قابل دفاع است. برای نشان دادن این مطلب، تکامل فرهنگی به عنوان یکی از دستاوردهای توجه به مدل انتزاعی تکامل، به عنوان مورد مطالعاتی بررسی می شود
رویکرد تکاملی به واقع گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۶ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱۰۲
69 - 85
واقع گرایی عرفی و واقع گرایی علمی دو برنهاد متافیزیکی هستند که اولی متعهد به وجود هویات مشاهده پذیر معرفت عرفی و دومی متعهد به وجود هویات مشاهده ناپذیر ضروری در نظریه های خوب جاافتاده علمی اند. برخی از فیلسوفان با اتکا به رویکرد تکاملی در مقام دفاع یا انکار واقع گرایی عرفی و علمی برآمده اند. بررسی این استدلال ها نشان می دهد شواهد مثبتی به نفع هر دو موضع واقع گرایی و ضدواقع گرایی وجود دارد؛ امّا پیامدهای شک گرایانه رویکرد تکاملی به علم، منشأ ایده جدیدی برای تبیین علم و رشد معرفت علمی است.در این مقاله با بررسی استدلال های یادشده، موضعی به نفع شرحی تکاملی برای علم و رشد معرفت علمی مبتنی بر تبیین تکاملی ون فراسن اتخاذ خواهد شد؛ موضع سومی که میان واقع گرایی و معجزه باوری در تبیین موفقیت علم است. انتخاب، بین واقع گرایی یا معجزه دانستن موفقیت علم، مصداقی از مغالطه همه یا هیچ است. در رویکرد تکاملی به علم، تولید مدل های مقاوم و تاب آور، هدف اصلی علم و فلسفه است و واقع گرایی علمی نیز یکی از مدل های تاب آور فلسفه علم است.
تمایز میان نظریه تکامل به عنوان نظریه ای علمی و طبیعت گرایی تکاملی به عنوان رویکردی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال هجدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
97-113
حوزه های تخصصی:
از منظر طبیعت گرایی تکاملی، شواهد تکامل، جهان بدون طراحی را نمایان می کنند و نظریه تکامل باور به وجود هویات و علل فراطبیعی را طرد می کند. اما به نظر می رسد باید میان نظریه تکامل به عنوان نظریه ای علمی و «طبیعت گرایی تکاملی» به عنوان دیدگاهی فلسفی تمایز بگذاریم. طبیعت گرایانی همچون داوکینز ادعا می کنند که «شواهد تکامل، یک جهان بدون طراحی را نمایان می کند»؛ اما تنها با پیش فرض گرفتن طبیعت گرایی هستی شناختی است که می توان چنین نتیجه ای از نظریه تکامل گرفت. البته با پذیرش طبیعت گرایی هستی شناختی نیازی به نظریه تکامل نیست تا جهان بدون طراحی به ما ثابت شود. طبیعت گرایی هستی شناختی با هر چیز دیگری هم جمع شود، این نتیجه را خواهد داشت. در این مقاله نشان خواهیم داد استدلال طبیعت گرایان نمی تواند نشان دهد که هویات و علل فراطبیعی وجود ندارند و ازاین رو طبیعت گرایان نمی توانند امکان ورود چنین هویات و عللی را به تبیین های در خصوص ویژگی های جهان طبیعی، رد کنند؛ مگر اینکه به نحو پیشینی و براساس یک رویکرد فلسفی اجازه ورود چنین هویاتی را ندهند.
تبیین جرائم غیرسودمدار در سنجه روان شناسی تکاملی و نظریه انتخاب عقلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه های انتخاب عقلانی در پرتوی سادگی و کارایی روش خود، جایگاه ویژه ای در جرم شناسی دارند. بااین حال، در تبیین جرائم غیرسودمدار چندان موفق عمل نمی کنند. دیدگاه غالب، این عدم موفقیت را در ماهیت غیرعقلانیِ جرائم غیرسودمدار جستجو می کند، اما دیدگاه روان شناسی تکاملی علت را مشکلات روشیِ موجود در نظریه های انتخاب عقلانی می داند. از همین رو، دیدگاه اخیر، با ارائه یک روش تعاملی تلاش می کند نقاط ضعف نظریه های انتخاب عقلانی را در تبیین جرائم غیرسودمدار پوشش دهد و با ارائه یک روش کارا و منطبق با واقع، ضمن تبیین جرائم غیرسودمدار، خود را به عنوان مکملی قابل اتکا برای نظریه های انتخاب عقلانی معرفی نماید. پژوهش پیش رو، تلاش دارد در ابتدا به این مسئله بپردازد که چرا نظریه های انتخاب عقلانی در تبیین جرائم غیرسودمدار موفق عمل نمی کنند و پس از آن به این پرسش پاسخ گوید که آیا می توانیم جرائم غیرسودمدار را در قالب یک نظریه عقلانیِ تکاملی درک کنیم؟ روش مورد استفاده در این مقاله، توصیفی است و باتوجه به اینکه ادبیات جرم شناسی را گسترش می دهد، بنیادین محسوب می شود. این پژوهش به صورت کتابخانه ای صورت می پذیرد. در نوشته پیش رو، نشان داده شده است که انسان اقتصادی به عنوان یک نمونه علمی، انطباق چندانی با واقعیت های مرتبط با فرایند تصمیم گیری مجرمانه ندارد؛ چراکه اصولاً سازوکارهای شناختی انسان به گونه ای طراحی نشده اند که بتواند پیش از ارتکاب جرم اقدام به محاسبه دقیق سود و زیان رفتار خود کند. در نقطه مقابل، روان شناسی تکاملی با استفاده از عقلانیت سازشی می تواند سازوکارهای روان شناختی مرتبط با جرائم غیرسودمدار را به خوبی تبیین کند و نقش آن ها را در فرایند تصمیم گیری مجرمانه نشان دهد.
بررسی و نقد استدلال های دنیل دنت در کتاب از باکتری تا باخ درباره ماهیت آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دنیل دنت در کتاب از باکتری تا باخ، دیدگاه خاصی درباره ی آگاهی را ارائه می کند. به نظر دنت، آگاهی، در کنار سایر پدیده ها، باید به وسیله علوم فیزیکی بررسی شود. برای رسیدن به این منظور، دنت تلاش می کند شکل گیری آگاهی را حاصل فرایندهای غیرهوشمند در طراحی ارگانیسم ها نشان دهد. مهم ترین فرایند طراحی غیرهوشمند، فرگشت به وسیله انتخاب طبیعی است. علاوه بر فرگشت زیستی در طراحی مغز، طراحی فرهنگ بشری و زبان نیز در فرایندی که دنت آن را فرگشت فرهنگی می نامد، انجام شده است. درواقع، به نظر دنت، آگاهی توهمی ناشی از چنین فرایندهای طراحی است. در این مقاله، ضمن بررسی نظرات و استدلال-های دنت در کتاب مورد بحث، دیدگاه او درباره ی آگاهی نقد می شود. محور این نقد، تکیه بر ویژگی های غیرقابل تقلیل آگاهی به امور فیزیکی است. هم چنین نشان داده خواهد شد که برخلاف دیدگاه دنت، نمی-توان فرگشت فرهنگی را بدون دخالت آگاهی توضیح داد. نتیجه مقاله این است که برای داشتن تصویری کامل از عالم، نمی توان پدیده ی آگاهی را به عنوان یک توهم از مجوعه هویات عالم حذف کرد.
جرایم سودمدار در سنجه انتخاب عقلانی و روان شناسی تکاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه های انتخاب عقلانی در تبیین جرایم سودمداری مانند کلاهبرداری، خیانت در امانت و سایر جرایم مالی، تبیین های نسبتاً موفقی ارائه می دهند؛ چراکه بر توانایی مرتکب جرم در محاسبه هزینه و فایده تکیه دارند که این موضوع با ماهیت مالی جرایم سودمدار همخوانی قابل ملاحظه ای نشان می دهد. بااین حال پیش فرض اساسی یک نظریه مبتنی بر انتخاب عقلانی این است که افراد به عنوان کنشگران آگاه و محاسبه گر همیشه باید با خودمحوری رفتار کنند؛ اما این پیش فرض با واقعیت اجتماعی انسان همخوانی ندارد چراکه میزان رفتارهای همکارانه در جوامع انسانی بسیار گسترده است. در حقیقت نظریه های انتخاب عقلانی در تبیین فرایندهای شناختی مرتبط با تصمیم گیری مجرمانه چندان موفق عمل نمی کنند. از سوی دیگر روان شناسی تکاملی به عنوان یک رویکرد تعاملی تلاش می کند این موضوع را تبیین کند که رفتارهای فرصت طلبانه که منتهی به جرایم سودمدار می شوند محصول جانبی راهبردهای پایدار همکارانه به شمار می روند؛ راهبردهای پایدارِ همکارانه درنتیجه سازکارهای روان شناختیِ تکاملی مانند نظریه ذهن، همدلی و احساس انصاف و به منظور انطباق انسان ها با محیط زیست پیچیده آنها به وجود آمده اند. این سازکارها زمینه ثبات و انتقال رفتارهای همکارانه را در اجتماع به وجود می آورند؛ اما همین سازکارها درصورت نیاز، ابزار کافی برای اجرای راهبردهای فرصت طلبانه را نیز در اختیار انسان قرار می دهند. این دو دسته راهبرد به لحاظ نحوه اجرا، به شدت پویا هستند و در یک نبرد تسلیحاتی دائمی برای بهبود روش های خود قرار دارند. پژوهش پیش رو از یک روش توصیفی تحلیلی بهره می گیرد. همچنین از حیث جهت گیری، بنیادین محسوب می شود. روش جمع آوری داده ها کتابخانه ای است.
رابطه ابتناء چندگانه و بازسازی دیدگاه داروینیسم نورونی درمورد آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اغلب پاسخ های علمی که به مساله آگاهی داده شده، یا به سمت تقلیل گرایی لغزیده اند و یا از طریق کارکردگرایی سعی در تبیین آن داشته اند. اشکال مشترک اکثر آنها نادیده گرفتن جنبه پدیداری و کیفی آگاهی است. دیدگاه داروینیسم نورونی این مزیت را دارد که به رغم علمی بودن، هردو منظر تقلیل گرایی و کارکردگرایی را کنار میگذارد و از طریق مکانیسم انتخاب طبیعی در فرایند تشکیل گروه های نورونی سعی در تبیین آگاهی دارد. این نظریه اگرچه بر اکثر چالش های معاصر که در مسیر تبیین آگاهی قرار گرفته اند، مثل مساله کوربینی، فائق می آید ولی مساله دشوار یا همان تبیین کوالیا را فرومیگذارد. در این زمینه این دیدگاه دچار نوعی عدم کفایت داده های تجربی برای تعین نظریه است. در این مقاله پیشنهادی برای تکمیل و توسعه این نظریه در جهت عبور از اشکال مذکور، ارائه شده است. این کار با معرفی رابطه ابتناچندگانه که ریشه در متافیزیک تمایلی دارد، انجام میشود. این رابطه ویژگی های پایه را به ویژگی های سطح بالا مرتبط میکند اما تفاوت آن با رابطه ابتناء کلاسیک این است که میتواند رابطه خاص علّی بین سطوح را توضیح دهد. در مقاله نشان داده می شود این رابطه قابل انطباق بر نظریه داروینیسم نورونی است. داروینیسم نورنی برای تبیین آگاهی، از قابلیت نورونهای منفرد یا گروه های نورونی و از محرکهایی که از طریق حسگرهای بیرونی بدست می آید و همچنین از ویژگی های بروز یافته سطح بالاتر، استفاده می کند.
بررسی نحوه مواجهه تفسیری علامه طباطبایی و محمد شحرور با نظریه فرگشت انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیست و یکم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۶
123 - 142
حوزه های تخصصی:
محمد شحرور در روشی مشابه با علامه طباطبایی بهره زیادی از قابلیت آیات در تفسیر خود برده است. این دو مفسر از نظریات علمی جدید غافل نبوده و در تفسیر آیات قرآن کریم متعرض این نظریات هم شده اند. نظریه «انتخاب طبیعی» داروین که امروزه با عنوان «نظریه ترکیبی فرگشت» مورد پذیرش زیست شناسان قرار گرفته، توجه این دو مفسر را به خود جلب کرده است. ایده اصلی نظریه فرگشت یعنی خلقت تدریجی و اشتقاق موجودات زنده از نیاکانی مشترک، به یونان باستان برمی گردد و این ایده در کنار ایده رقیبش یعنی «ثبات انواع» پیش از نزول آیات قرآن کریم در محافل علمی مطرح بوده است. این مقاله با روش تطبیقی نحوه مواجهه تفسیری علامه طباطبایی و محمد شحرور را با نظریه فرگشت انسان مقایسه کرده است. براساس دیدگاه علامه، ظهور نزدیک به صراحت آیات قرآن نشان می دهد که نسل انسان های کنونی به یک زوج یعنی آدم و همسرش می رسد که خود از پدر و مادری متولد نشده اند، اما علامه این برداشت را قطعی ندانسته و از امکان تأویل آیات مربوطه خبر می دهد. طباطبایی صریح ترین مستند خود را تشبیه شدن حضرت عیسی علیه السلام به حضرت آدم علیه السلام در قرآن می داند، حال آنکه به طور قطع نمی توان وجه تشبیه این دو پیامبر به یکدیگر را نداشتن پدر دانست و شواهدی تاریخی وجود دارد که دلیل این تشبیه، بشر و مخلوق بودن ایشان است. شحرور معتقد است که نظریه فرگشت با قرآن تعارضی ندارد و می کوشد آیات را بر اصول این نظریه تطبیق کند که این تلاش در مواردی با تکلف همراه است. او دمیدن روح در شخص آدم علیه السلام از میان نوع آدمی را نقطه عطفی می داند که باعث برآمدن انسان امروزین از نوع آدمی شده است. نوع آدم یا همان آدمیان بر خلاف اسلاف خود یعنی بشر گوژپشت، مستوی القامه بوده ، بر دو پا راه می رفته اند و زندگی اجتماعی داشته اند.
نحوه مواجهه برخی از نویسندگان ایرانی در اثبات و ابطال نظریه تکامل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیست و یکم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۸
71 - 98
حوزه های تخصصی:
اندیشمندان و متفکران ایرانی با اظهارنظر درباره اثبات یا ابطال نظریه تکامل زیستی مورد نظر داروین، به نحو کلی درباره آن داوری کرده اند. دو دسته از ایضاح ها می تواند اظهار نظرهای آتی را دقت بخشد: نخست توجه به اینکه این ادعا متشکل از چندین زیر نظریه است: «خودِ تکامل»، «انتخاب طبیعی»، «نیای مشترک»، و «تدریجی گرایی» به نظر می رسد، در نوشته های برخی از نویسندگان ایرانی به مقدار زیادی با هم خلط شده اند. عموم متفکران ایرانی مانند اصفهانی، علامه طباطبایی، علامه جعفری، مطهری، یدالله سحابی، مکارم شیرازی، مصباح یزدی، سبحانی، مشکینی، عبدالکریم سروش به مسئله انتخاب طبیعی و نیای مشترک اشاره کرده اند و دلیل رد یا ابطال این نظریه را بر اساس این دو مؤلفه می دانند. همچنین لازم است به هنگام سخن گفتن از شأن اثباتی یا ابطالی یک نظریه به تحلیل هایی که در گذشته و در فلسفه علم نسبت به ابطال یا اثبات نظریه علمی ارائه شده است، توجه شود. در این مقاله نشان داده می شود که برخی اظهارنظرهای نویسندگان ایرانی کمتر ناظر به این دو نکته بوده است و البته به برخی استثناها اشاره خواهد شد. یافته های نویسندگان در این مقاله دو نکته است: نخست اینکه نظریه انتخاب طبیعی به عنوان یک اصل، قابلیت اثبات ریاضیاتی دارد و بنابراین ابطال ناپذیر است. دوم اینکه سایر بخش های نظریه تکامل ابطال ناپذیر و اثبات ناپذیرند، اما اصلاح پذیرند. به همین دلیل بخش های زیادی از نظریه، از زمان داروین تاکنون ابطال یا اصلاح شده اند.
فرگشت و طراحی هوشمند؛ بررسی آراء ریچارد داوکینز و آنتونی فلو در برهان نظم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۱
۱۹۶-۱۷۷
پیشرفت های علمی از طرفی چالش های جدید و انتقادهای فراوانی به برهان نظم وارد کرده است و از سوی دیگر به نقطه عطفی در ارائه خوانش های جدید و تقریرهای نوین برهان نظم تبدیل شده است. ریچارد داوکینز به این جزم رسید که یافته های علمی همواره راه را برای تبیین طبیعت گرایانه نظم گشوده است. از آن سو آنتونی فلو نیز به این باور رسید که پیشرفت های جدید علمی موجب تقویت نتیجه برهان نظم شده است. نوشتار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر اصل«طرحمندی طبیعت» استدلال فلو و داوکینز را با رویکرد کلامی مورد ارزیابی قرار داده است. مسأله اصلی پژوهش این است که بهترین تبیین، برای نظم وارگی هستی، «فرگشت» و «انتخاب طبیعی» است یا «طراح هوشمند»؟. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که تبیینِ منشاءِ نظم بر مدار فرگشت با چالش های علمی و الهیاتی فراوانی روبروست و استدلالِ تجمیعی فلو به یک استنتاج مبتنی بر احتمالات منجر خواهد شد به نحوی که عُقلایی و قابل اعتنا است، اگرچه یک برهان عقلی و قیاسی نیست. و نیز این پژوهش نشان می دهد می توان بدون استفاده از اصول و مفاهیم غامضِ فلسفی، از علوم تجربی، رهیافتی به الهیات داشت.