مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
محمد مصدق
حوزههای تخصصی:
بررسی و نقد مطالب ایران شناختیک در کتب مرجع سایر کشورها به زبان هایی به جز فارسی امری است بسیار ضروری، که تا کنون در میهن ما به آن بسیار کم پرداخته شده است. مقاله رودر رو نشان می دهد که چگونه کتب مرجعی مانند دایره المعارف جدید کوچک بریتانیکا، با بیش از دو قرن سابقه انتشار، و فرهنگ کوچک مصور لاروس، با بیش از یک قرن سابقه انتشار، هر یک با توجه به حجمش، در مدخل خود در مورد محمد مصدق، مرتکب اشتباهات متعدد شده است. اکثریت قریب به اتفاق مراجعه کنندگان به این دو مرجع، در کشورهای مختلف دنیا، در گذشته و حال، در مورد صحت مطالبشان تردید به خود راه نمی دادند و هنوز راه نمی دهند، و هر دو مرجع در محافل علمی دنیا بسیار شناخته شده هستند و بسیار مورد تحسین واقع شده و می شوند. موضوعی که پوشیده است این است که چه معیارهایی برای گزینش نویسندگان مداخل این دو مرجع جهانی لحاظ گردیده و می گردد
سیمای مصدق در تاریخ معاصر ایران
حوزههای تخصصی:
موضوع نفت و قرارداد دارسی بین حکومت قاجاریه و یک تبعه انگلیسی در زمان مظفرالدین شاه که به مدت زمان شصت سال بود بعد از استخراج نفت به تشکیل کمپانی نفت ایران و انگلیس انجامید. وقایع بعد از آن برای ملی کردن نفت ایران، در تاریخ معاصر و در زمان زمامداری دکتر مصدق که نخست وزیر ایران بود، یکی از بحث های مهم و ارزشمند تاریخ معاصر ایران است. نویسندگان آن دوره همگی به کودتای 28 مرداد 1332 اشاره دارند که کودتا علیه مصدق، خیانتکارانه بوده است. در این پژوهش که با روش توصیفی، تحلیلی و با روش کتابخانه ای و اسنادی است عملکرد مصدق را مورد ارزیابی قرار داده و به این نتیجه می رسد که مصدق در جایگاه یک نخست وزیر در زمان محمدرضا شاه پهلوی، چندان هم عملکرد درستی نداشته و معایبی در کار او قرار می گیرد که مردم از اطراف او پراکنده می گردند. البته در آن شرایط حساس نقش کشورهای غربی و شرقی نیز حائز اهمیت است.
تحلیل انتقادی روایت های منتخب پهلوی گرایان و طرفداران دکتر مصدق در باره واقعه 28 مرداد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در باره روند تکوین، شکل گیری و ماهیّت واقعه 28 مرداد 1332، روایت های گوناگونی، که گاه متعارض و کاملاً وارونه می نماید، ارائه شده است. در مقاله حاضر تلاش می شود، با تحلیل انتقادی روایت های برگزیده پهلوی گرایان و طرفداران دکتر محمد مصدق، دلایل و فرایندهایی ردیابی شود که، راویان را به کانون سازی، شخصیّت پردازی و برجسته سازی پیرامون واقعه 28 مرداد 1332 رهنمون ساخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد، نگاه متفاوت راویان، که از زاویه دید ویژه ای نشئت می گرفته است، شبکه های معنایی و محتوایی گوناگونی را از واقعه 28 مرداد ارائه داده است؛ تاجایی که، گروهی از راویان، واقعه 28 مرداد را «کودتا» دانسته، آن را نکوهش کرده اند و شماری دیگر، آن را به مثابه «قیام و رستاخیز ملّی» مورد ستایش قرار داده اند. مدّعای پژوهش حاضر این است که: علایق، خاستگاه و جایگاه خانوادگی، عقیدتی- ایدئولوژیکی، سیاسی و اجتماعی راویان، زوایای دید و شبکه های معنایی و محتوایی گوناگونی را در آثار و نوشته های آنها پدید آورده؛ موجب شده است تا، در تحلیل گفتمانیِ دلایل بروز واقعه 28 مرداد، به برجسته سازی ها و حاشیه رانی ها، کانون سازی ها و شخصیّت پردازی های دلخواه دست بزنند.
مقایسه کنش سیاسی محمد مصدق و جمال عبدالناصر در مواجهه با استعمار: شباهت ها و تفاوت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه تاریخ اسلام سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
۸۷-۱۱۲
حوزههای تخصصی:
کشورهای ایران و مصر را می توان پرچم داران اصلی مبارزه با استعمار در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام در نیمه اول قرن بیستم دانست. محمد مصدق و جمال عبدالناصر به عنوان پیشوایان استقلال خواهی با رهبری و هدایت جنبش های ضداستعماری وآزادی خواهی ملت های خود، شکل نوینی از مبارزه علیه استعمار را به ظهور رساندند که در نهایت به الگویی مناسب برای دیگر رهبران و جوامع استعمارزده تبدیل شد. مقایسه تطبیقی و بررسی نقش و جایگاه رهبران دو کشور، توجه به شیوه مبارزه و تأثیر و تأثرات آنها بریکدیگر رویکرد بنیادی تحقیق پیش رو است که با روش مقایسه تاریخی و با استفاده از منابع کتابخانه ای بدان پرداخته می شود. پژوهش حاضر در پی آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که بارزترین وجوه تمایز و مانندگی دکتر محمد مصدق و جمال عبدالناصر در مواجهه با استعمار چه بود؟ یافته های پژوهش نشان می دهد علیرغم تفاوت در خاستگاه اجتماعی و طبقاتی رهبران دو جنبش یعنی دکتر مصدق با خاستگاه پارلمانی و جمال عبدالناصر با خاستگاه نظامی، هر دو دارای اهداف و شیوه مشترک در مبارزه با استعمار در قالب ناسیونالیسم بیگانه ستیز بوده اند؛ اما برای رسیدن به این هدف، رویکردهای متفاوتی را در برخورد با نظام سلطه در پیش گرفتند چنان که سیاست آنها در سطح منطقه ای و بین المللی به صورت اشکال مختلفی همچون موازنه منفی مصدق و بی طرفی مثبت و وحدت عربی عبدالناصر بازتاب یافته است.
بررسی علل تصفیه و تغییر قضات در دوره اختیارات علی اکبر داور و دوره اختیارات محمد مصدق در عصر پهلوی
منبع:
قضاوت سال ۱۹ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۹۸
151 - 171
حوزههای تخصصی:
عدلیه بعد از استقرار نظام مشروطیت همواره در سه بُعد ساختار، قوانین و نیروی انسانی دچار نواقص و معایب فراوان بود و این میراث به دوره پهلوی انتقال پیدا نمود. علی اکبر داور در اوایل سلطنت رضاشاه بر اساس اختیاراتی که از مجلس دریافت کرد اقدام به انحلال و تجدید سازمان عدلیه نمود و یکی از ابعاد اقدامات او تصفیه و تغییر وسیع قضات بود. حدود 25 سال بعد نیز محمد مصدق بر اساس اختیارات وسیعی که دریافت کرد و در شرایطی که فساد و ناکارآمدی در دادگستری موج می زد اقدام به اصلاحات و نوآوری نمود و بخشی از ابعاد اقدامات او نیز تصفیه و تغییر قضات دادگستری بود. یافته ها و نتایج این پژوهش نشان می دهند که زمینه های اصلی در شکل گیری جریان وسیع و پر شتاب عزل و تغییر قضات، مربوط به فساد و ناکارآمدیِ مشهود در دستگاه قضا بود و اهداف اصلی داور و مصدق نیز عبارت بودند از حذف قضات نالایق و جایگزین کردن افرادی ذی صلاح.
خوانش پسااستعماری هویت در اندیشه محمد مصدق؛ با تأکید بر روش واسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۱)
199 - 234
حوزههای تخصصی:
محمد مصدق در روایت مسلط تاریخ معاصر ایران به عنوان رهبری ملی گرا و استعمارستیز شناخته می شود. این روایت تا چه اندازه در ساختار فکری مصدق انعکاس می یابد؟ آیا اندیشه مصدق انعکاس گفتمان استعمار است یا بازتاب مقاومت استعمارستیزانه؟ برای پاسخ به این سوال از روش تحلیل واسازی متن برای بررسی ساختار متن نامه های مصدق و از نظریه پسااستعماری هومی بابا برای تفسیر اطلاعات به دست آمده از روش واسازی استفاده می گردد. مجموعه نامه های مصدق در قالب دو مرحله تاریخی قبل و بعد از کودتای 28 مرداد 1332 تقسیم بندی و مورد تحلیل واسازی قرار می گیرند. یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد که مصدق ایران و غرب را دارای هویتی ذاتی و یکپارپه نمی بیند. هویت خود ایرانی و دیگری غرب هر دو دورگه است. غرب با تلفیق استعمار و دموکراسی به ترسیم هویت خود و تأسیس هویت دیگری ایرانی پرداخته است. هویت ایرانی نیز تلفیقی از عناصر مثبت بومی و میراث استعمار است. لذا نه برتری غرب و نه فروتری ایران امری ذاتی نیستند و در پیوند با یکدیگر شکل گرفته اند. مصدق غرب را با استعمار یکی نمی داند و جامعه ایران را هم از عناصر مقاومت و تمدن عاری نمی پندارد. در نظام فکری مصدق، «خود» از طریق تقلید و آمیخته شدن فرهنگ بومی با ویژگی های مطلوب فرهنگ استعمارگر هویت می یابد. مصدق با گزینش گرایی از غرب خواهان شکل گیری هویت سوم و تبدیل آن به کانون مقاومت در برابر گفتمان استعماری است.