مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
خلافت عباسی
حوزه های تخصصی:
ماسبذان و مهرجانقذق از ایالت های مهم قرون اوّلیه اسلامی تا قرن پنجم هجری بوده و از نظر موقعیت جغرافیایی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی از مناطق مهم خلافت عباسی به شمار می رفته است. این پژوهش در پی یافتن پاسخی به این پرسش است که چه دلایلی باعث شد تا ایالات مذکور که با موقعیت جغرافیایی استان ایلام همخوانی دارند، در عصر خلافت عباسیان از جایگاه ویژه و استراتژیکی برخوردار شوند؟ نتایج مقاله که با روش توصیفی - تحلیلی انجامشده، بیانگر آن است که در قرون اولیه اسلامی یکی از کوتاه ترین راه های مواصلاتی عراق به مرکز و شرق فلات ایران از این منطقه می گذشته است. وجود آب و هوای مساعد، جنگل های انبوه و پوشش گیاهی مناسب، نزدیکی آن به بغداد و عتبات عالیات، جذبه های توریستی طبیعی و کوه های سر به فلک کشیده از دلایل اهمیّت این منطقه بوده است. همین امکانات طبیعی باعث شده بود تا مخالفان خلافت عباسی مدت ها این مناطق را کانون مخالفت خود با خلفای عباسی قرار دهند.
مناسبات سامانیان با خلافت عباسی و عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آغاز قرن سوم با موافقت خلافت عباسی، خاندان دهقانی سامانی، بر نواحی مرزی قلمرو اسلامی در شرق ماوراء النهر مسلط شده و به تدریج بر دامنه قدرت و قلمرو آن اقزوده شد تا اینکه همه نواحی شرقی قلمرو اسلامی از جبال تا رود طراز را زیر سلطه گرفت. در ابتدای امر، علاوه بر پیوند سیاسی و مذهبی، دعاوی استقلال طلبانه صفاریان و علویان طبرستان علیه خلافت عباسی، عامل تحکیم روابط آنها با خلافت عباسی شد. اساس مناسبات سامانیان با خلافت عباسی، تحت تأثیر عوامل متعدد نظیر تغییر در ساخت سیاسی در قلمرو سامانی، ظهور دیلمیان، غلبه آل بویه بر بغداد و جز آن یکسان نبوده و دچار تحول و تطور گشت. چنانکه گاهی روابط فیمابین دوستانه و مبتنی بر وفاق و همگرایی بود و گاهی ضمن حفظ ظاهر، روابط آنها دچار تیرگی شده و گاهی نیز به روابط خصمانه مبتنی بر تقابل و تضادّ تغییر می کرد.
این مقاله در پی آن است که با روش توصیفی – تحلیلی، ضمن شناسایی تحولات درونی قلمرو سامانی، روابط فیمابین امیران سامانی با خلافت عباسی را ،با تأکید بر عوامل اثرگذار بر آن، تبیین کند.
تعامل خاندان نوبختی با خلافت عباسی و گسترش تشیع
حوزه های تخصصی:
با وجود کاهش قدرت خلفا در دوره دوم عباسی، سخت گیری و فشار بر شیعیان که مخالفان حکومت شمرده می شدند، همچنان ادامه داشت. با این حال، برخی از خاندان های مهم و با نفوذ دستگاه خلافت عباسی، گرایش های شیعی داشتند؛ خاندان نوبختی که برخی از اعضای آن از بزرگان امامیه و اصحاب ائمه (ع) بودند و پایگاه علمی و اجتماعی بالایی داشتند، از آن جمله اند. در این پژوهش تلاش شده با واکاوی متون کهن تاریخی و اتخاذ شیوه توصیفی- تحلیلی، ضمن شناسایی چهره های شاخص خاندان نوبختی، عملکرد آنان و نوع تعاملشان با دستگاه عباسی و رجال درباری از یک سو و ارتباطشان با رهبران شیعه و عموم شیعیان از سوی دیگر بررسی شود. نوبختیان به کمک خاندان فرات و با حفظ مقام و موقعیت دینی- اجتماعی خود، به دربار راه یافتند و عهده دار مناصبی مهم شدند و همواره مترصد بودند که از طریق نفوذ به بدنه حکومت و با بهره برداری از امکانات به دست آمده به مبارزه با مخالفان و بدعت گذاران مبادرت ورزند. آنان توانستند با تدبیر و کاردانی و رعایت احتیاط و تقیه و با کسب اعتماد خلیفه، برای تثبیت و گسترش تشیع تلاش کنند ودر آن مقطع زمانی موجب کاهش فشار بر شیعیان شوند. شناسایی اهداف و نتایج ایجاد این مناسبات دوگانه، مساله اصلی این پژوهش است.
گفتمان خلافت و سلطنت در سیرالملوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که گفتمان سیاسی حاکم در متن سیرالملوک در باب خلافت عباسی چیست و خواجه نظام الملک چه رابطه ای میان آن و سلطان سلجوقی برقرار می سازد؟ برای بررسی و تحقیق در این باره، حکایت هایی از سیرالملوک را که نقش خلافت عباسی در آن بارز است، به تجزیه و تحلیل کشیده می شود. یافته های این پژوهش مشخص می کند که خواجه نظام الملک میان خلافت عباسی و حکومت های مسلمان رابطه ای در نظر می گیرد که اساساً خارج از نظام معرفتی اهل تسنن نیست؛ اما بنا به دلایل مشخصی، همین نوع رفتار سیاسی را در مورد حکومت سلجوقی و خلافت عباسی به کار نمی بندد. از این رو، وی در مقام وزارت، طرح تحول در بنیان مشروعیت یابی سلطنت از دستگاه مشروعیت ساز خلافت در جهان تسنن را در کتاب خویش ارائه می دهد.
تکاپوی خلیفه مُستَرشِد عباسی برای کسب قدرت دنیوی و تقابل او با سلجوقیان عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
المُستَرشِد بالله زمانی به خلافت رسید که حکومت سلجوقیان بر اثر تمرکزگریزی ترکمانان دچار تزلزل شده بود. سلجوقیان خلفا را وادار کرده بودند که از قدرت دنیوی خود دست بشویند و به ذکر نامشان در خطبه و سکه اکتفا نمایند. مسترشد با مشاهدة ضعف سلجوقیان، تمام تلاش خود را صرف خروج از ربقة طاعت سلاطین و بازیابی قدرت دنیوی خلافت نمود. وی نخستین خلیفه ای بود که در تقابل با سلاطین به هر وسیله، از جمله حیله و حربة نظامی، توسل جست. او شخصاً در جنگ-ها شرکت می کرد و نقش مهمی در اختلافات شاهزادگان سلجوقی و تضعیف ایشان ایفا نمود. یکی از سیاست های مهم مسترشد در برابر سلاطین سلجوقی، حمایت از شاهزادگان ضعیف تر بود. نقش المسترشد در احیای قدرت خلافت عباسی شایان توجه بود. از این رو، او آغازگر فصلی نو در تاریخ خلافت عباسی به شمار می آید.
ما در این جستار برآنیم با رویکردی توصیفی - تحلیلی به بررسی تکاپوی خلیفه المسترشد بالله برای بازیابی قدرت دنیوی خلفای عباسی بپردازیم و تقابل او را با سلاطین سلجوقی و نیز نقش وی را در احیای مجدد قدرت دنیوی خلافت عباسی مورد تحلیل قرار دهیم.
بررسی مناسبات متوکل خلیفة عباسی با علویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خلافت عباسی در عهد متوکل همچنان دورنمایی از قدرت و اقتدار را در اختیار خویش داشت. در عصر وی به جریان اعتزال خاتمه داده شد، جریانی که مورد حمایت متعصبانة سه خلیفة پیشین بود. متوکل با دوری از آن، چالشی را از سر راه خلافت برداشت؛ اما چالش قدرت روز افزون ترکان که ریشه در عصر معتصم داشتند، نیرو گرفت. آن-ها در به قدرت رساندن متوکل بی تأثیر نبودند؛ اما وی نتوانست قدرت آنان را مهار کند و بدین گونه جان بر سر این راه نهاد .در چنین فضایی، قاتلان وی، از جمله منتصر، برای توجیه قتل او و تبرئه خود، به اقدام های تبلیغی - توجیهی علیه متوکل دست زدند و او را ناصبی جلوه دادند؛ در حالی-که رفتار وی با علویان عصر، این اتهام را تأیید نمی کند. در این مقاله، نویسنده تلاش دارد با اتکاء به منابع اصلی و متقدم به بررسی و تحلیلی تصحیح گونه ازجوانب مختلف رفتار متوکل با علویان بپردازد و دو روایت متضاد را که حاکی از مناسبات حسنه و یا پر تنش او با علویان است، به نقد و ارزیابی بکشاند، تا معلوم شود که واقعیت در کدامین دسته از این روایات نهفته است.
سلیمان شاه ایوه و حملة مغول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکومت ترکمانان ایوایی، به زعامت آل پرچم، در نیمة دوم سدة ششم هجری در بخش غربی منطقة جبال، شکل گرفته و با حاکمیت سلیمان شاه ایوه در نیمة اول سدة هفتم به اوج قدرت رسید. در جریان تنازع میان خلافت و سلطنت سلجوقی (و بعد از آن خوارزمشاهی)، موقعیت خود را تثبیت نموده و به عنوان یک دولت حائل به رسمیت شناخته شد. پس از حملة مغول و نابودی حکومت خوارزمشاهی، ترکمانان ایوایی به سرکردگی شهاب الدین سلیمان شاه ایوه با پیوستن به جلال الدین خوارزمشاه به مقابله با مغولان برخاستند. بعد از مرگ خوارزمشاه با خلافت عباسی متحد شده و قریب به سی سال در برابر پیشروی مغولان به سوی بغداد ایستادگی کردند؛ ولی سرانجام با فتح بغداد در 656 ق، و قتل سلیمان شاه، امارت ایوه نیز از هم پاشید.
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی، نقش و جایگاه امارت ایوایی و سلیمان شاه ایوه در تحولات سیاسی- نظامی جهان اسلام در آستانة سقوط بغداد را بررسی می کند.
نقش اصحاب امام جواد (ع) در تاریخ نگاری دوره عباسی؛ مطالعه موردی: اصحاب حاضر در قلمرو جغرافیایی ایران(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بررسی فعالیت های گوناگون اصحاب ائمه: ابعاد تازه ای از تاریخ تشیع را باز می نُمایاند. نقش اصحاب ایرانی ائمه از جنبه های گوناگون قابل بررسی است و تأثیر آن ها در تاریخ نگاری را می توان از جمله این نقش ها برشمرد. بر اساس گزارش شیخ طوسی (م460ه .ق) 37 تن از 116 نفر اصحاب امام جواد(ع) ایرانی بودند و تنی چند از آنان، در قالب نگارش کتاب و رساله در زمینه سیره، رجال، طبقات، ملاحم و مزارات، نوشته های تاریخی قابل ملاحظه ای پدید آوردند. این نوشتار ضمن معرفی این آثار، نقش آن ها را در تحریف زدایی از تاریخ نگاری رسمی دوره عباسی و ثبت رویدادها بر اساس معیارهای مکتب اهل بیت(ع) بررسی کرده است.
کامیابی معتضد در مدیریت بحران مالی خلافت عباسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معتضد، یکی از مقتدرترین خلفای نیمه ی دوم خلافت عباسی بود که در ابتدای زمامداری خود با بحران مالی ناشی از تهی شدن خزانه، کسری بودجه و ناتوانی دولت در پرداخت حقوق کارکنان مواجه شد. گرچه او این نابسامانی ها را از پیشینیان خود به ارث برده بود؛ اما هرگز اجازه نداد که این دشواری ها ادامه یابد و ارکان خلافت را متزلزل سازد. پرسشی که این مقاله می کوشد تا به روش توصیفی - تحلیلی برای آن پاسخی جستجو کند، این است که معتضد با اتخاذ کدام شیوه و راهبرد توانست بحران مالی روزگار خود را مدیریت کند و موانع موجود را از میان بردارد؟ یافته های این پژوهش، ناظر به این معناست که او برای حل این معضل، در سه عرصة سیاسی، مالی و اداری وارد عمل شد و با استخدام کارگزاران باکفایت، روش ها و راهبردهای مناسبی را در هر سه عرصه برای رسیدن به هدف در پیش گرفت و با کامیابی، بحران موجود را مدیریت کرد و اوضاع را به سمت روالمندی به پیش برد.
حاکمیت خلافت عباسی بر مبنای نظریه اقتدار سنتی ماکس وبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختار سیاسی، اداری، قضایی و نظامی خلافت پانصد ساله عباسی از جهات گوناگون قابل بررسی است. زمانی که عباسیان قدرت را به دست گرفتند، حاکمیت پاتریمونیال عباسی شکل گرفت. با تثبیت قدرت سیاسی و گسترش ساختار اداری و نظامی خلافت، دولت ویژگی نظام پاتریمونیال بوروکراتیک یافت. پس از گذشت یک سده از عمر حکومت، به تدریج شاهد استقلال والیان، افول اقتدار خلیفه و ضعف تشکیلات اداری و سیطره نظامیان هستیم. خلیفه برای رهایی از بحران سیاسی با ایجاد منصب جدید امیرالامرایی، تمام اختیارات حکومت را به فرماندهان نظامی تفویض نمود. پیامد غلبه نظامیان بر خلافت آن بود که دولت پاتریمونیال عباسی مشخصه و ویژگی سلطانیسم گرفت. نظام های پاتریمونیال مشخصه خودکامگی حاکم، انحصارطلبی، مشکلات اقتصادی، افزایش قدرت نظامیان و... دارند که این امر از موانع جدی تحول و توسعه و سیر آن به سمت عقلانیت بوده است و تمام این موانع در ساختار سیاسی و نظام اداری و تشکیلات اقتصادی دولت عباسی قابل مشاهده است.
در مقاله حاضر تلاش می شود با استناد به گزارش های تاریخی، تحلیل داده ها، روش تعلیل و مقایسه، ساختار سیاسی اداری و نظامی عباسیان را با نظریه اقتدار سنتی ماکس وبر مورد ارزیابی و واکاوی قرار داده و میزان هماهنگی و یا عدم آن را با این نوع حاکمیت تبیین نماید.
تحلیلی بر روابط سیاسی اسماعیلیان نزاری با خلافت عباسی (487-654ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی بر آن است با استناد به منابع به کاوش چگونگی روابط میان نزاریان و خلافت عباسی در دوران مورد بحث پرداخته شود. روابط سیاسی اسماعیلیان الموت با خلافت عباسی در فاصله سالهای 487 تا 654ق تغییر فاحشی پیدا کرد. اسماعیلیان نزاری در این دوران به چند دلیل در چهارچوب سیاست مدارا و گفتگو با عباسیان رفتار می کردند: یکی اینکه عباسیان نمی توانستند برای متصرفاتشان خطری جدی ایجاد کنند و دست خلافت عباسی از خراسان و عراق عجم کوتاه بود. دیگر اینکه ضعف و فترت سلجوقیان پس از مرگ ملکشاه و افزایش توان اسماعیلیان الموت از یک سو و تلاش خلافت عباسی برای بازگشتن به جایگاه محوری خود در سطح مراوده با مسلمانان از سوی دیگر، باعث شد شرایط سیاسی تازه ای فراروی دو حکومت قرار گیرد. همچنین تحرکات سیاسی خوارزمشاهیان علیه خلافت عباسی و آغاز هجوم مغولان به سرزمینهای اسلامی، تغییر روابط نزاریان را با خلافت عباسی ایجاب می نمود. بنابراین هم برای خلافت عباسی و هم برای اسماعیلیان، سیاست مدارا و تغییر در روش ضروری به نظر می رسید.
رفتار سیاسی علمای شاخص اهل سنت و امامیه با خلافت عباسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه تاریخ اسلام، نشانگر دوگونگی رفتار علمای اهل سنت و امامیه با خلافت اسلامی است. علما به دلیل تسلّط بر مبانی فقه و کلام اسلامی، می توانستند نقش مهمی در صورت بندی مبانی مشروعیت قدرت خلافت اسلامی، ایفا کرده و به عنوان، نظریه پردازان قدرت، در خدمت خلافت قرار گیرند، چنان که در خلافت بنی امیه، برخی از علمای اهل سنت چنین نقشی را بر عهده گرفته و به حمایت از امویان پرداختند. در مقابل عده دیگری از علما، به عنوان منتقدان جدی خلافت، به رد این دیدگاهها پرداخته و عملکرد خلفا را زیر سؤال بردند. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، تلاش می شود، به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که علت دوگونگی رفتار علمای مذاهب با خلافت عباسی چه بود؟ این مقاله در صدد بررسی صحت و سقم دو فرضیه است: اول؛ انگیزه های مذهبی عالمان، نقش مهمی در دوگونگی تعامل عالمان با خلافت داشت. دوم؛ نیاز خلفا به کسب مشروعیت و تثبیت قدرت، موجب دوگونگی رفتار عالمان با خلافت شد. این بررسی نشان داد، انگیزه های مذهبی در دوگونگی روابط علمای مذاهب با حاکمیت عباسی، نقش مؤثری داشت. به همان اندازه که نزدیکی برخی عالمان سنی، معتزله و شیعه به کانون قدرت، با هدف ترویج باورهای عقیدتی، حفظ تشکل مذهبی و اصلاح باورهای مردم صورت گرفت، روی برتافتن دیگر علما از قدرت نیز به دلیل نگرانی از تضعیف مبانی عقیدتی، فساد عقیده و تحریف اعتقاد مذهبی، انجام شد. عامل دیگر این دوگونگی رفتار، نیاز حاکمیت عباسی به مشروعیت سازی بود. در زمان نخستین خلفای عباسی، آنها برای تثبیت قدرت و مشروعیت حکومتشان، به علمای معتزله و شیعه نیاز داشتند. پس از ثبیت قدرت، برای ادامه حیات، نیازی به معتزله نبود و شیعه رقیبان جدی به شمار می آمدند، از این رو، حاکمیت، به سمت اهل سنت گرایید و در این دوره، تعامل عالمان سنی با خلافت بیشتر شد.
واکاوی تأثیر متقابل نظام اداری و ساختار قدرت در دوره امویان و مقایسه آن با عصر اول عباسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نهاد اداری به عنوان یکی از ملزومات تداوم ساختار سیاسی حکومت، در تثبیت اقتدار خلافت اموی و عباسی (عصر اول) نقش داشته است. با توجه به تکوین نظام اداری در دوره اموی و استمرار قدرت بنی امیه تا حدود یک قرن و نیز تکامل این نظام در دوره عباسی، پژوهش حاضر به واکاوی نقش، تأثیر و رابطه متقابل دیوان سالاری و اقتدار سیاسی در استمرار قدرت خلافت اموی و عباسی می پردازد. یافته های این پژوهش که به شیوه توصیفی تحلیلی و با استفاده از مفهوم اقتدار سنتی وبر انجام شده است، نشان می دهد که حکومت اموی با الگوبرداری از نظام اداری امپراتوری های ساسانی و بیزانس، مشخصات پاتریمونیالیسم یافت، اما مشکلات داخلی، اختلاف های مذهبی و نابرابری اجتماعی از موانع عمده ارتقای دیوانسالاری در این دوره بود. درحالی که حکومت عباسی با اقتدار خلیفه، تقسیم وظایف، گسترش دواوین، تمرکز نظام اداری و کنترل دیوانسالاران توسعه یافت؛ شیوه حکومتی ای که وبر آن را نظام پاتریمونیال بوروکراتیک نامیده است.
تحلیل انتقادی فضایل اختصاصی عبدالله بن عباس در روایات(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
عبدالله بن عباس در منابع روایی و تاریخی، دارای فضایل خاص و برجسته ای شمرده شده که هیچ یک از یاران پیامبر اسلام(ص) را یارای رسیدن به آن ها نبوده است. ادعای رؤیت جبرئیل از سوی وی، دعای ویژه پیامبر اسلام(ص) در حق او که موجب می شود سخنان ابن عباس در تفسیر قرآن جایگاهی بلامنازع یابد و القاب و مقامات ممتاز، از جمله این فضایل است. اما توجه به زمینه های شکل گیری خلافت عباسیان و درگیری های آنان با علویان و تحلیل روایات حاوی فضایل ابن عباس نشان می دهد که بنی عباس برای مشروعیت بخشی به قیام و حکومت خویش، نیاز به تقدیس اجدادشان داشتند. چنین زمینه ای می توانست در نشر فضایل برجسته برای عبدالله بن عباس، به عنوان یکی از حلقه های اصلی سلسله خلافت عباسی، نقش داشته باشد. از این رو فضایل نقل شده برای ابن عباس با تردید و تأمل جدی روبه روست.
پادشاه زدگی؛ غلبه نظامیان بر ساختار سیاسی اداری خلافت عباسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
خلفای عباسی بعد از تلاشی مستمر، با ایجاد شبکه ای منظم از داعیان و تبلیغات گسترده، توانستند حکومت را به دست گیرند. قدرت خلافت، تشکیل دیوان سالاری منسجم، ایجاد منصب دیوانی وزارت، تقسیم وظایف اداری، مشارکت عناصر غیرعرب در اداره حکومت و سازمان دهی ارتش از جمله تحولاتی بود که در ساختار سیاسی و اداری خلافت عباسی به وجود آمد. اما در مقطعی از تاریخ این دستگاه خلافت، تعادل و توازن قدرت تغییر کرد و اقتدار خلیفه به سستی گرایید و نیروهای سپاهی بر حکومت غلبه کردند. در نوشتار پیش رو سعی شده است استیلای نظامیان بر ساختار اداری و سیاسی حکومت عباسی از آغاز استیلای ترکان (218ق) تا ظهور آل بویه (حک. 322 448ق) و پی آمدهای آن، با شیوه توصیفی تحلیلی و تعلیل داده های تاریخی مبتنی بر روش جامعه شناختی ماکس وبر مورد بررسی و بازکاوی قرار گیرد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بعد از آن که خلفای عباسی توانستند اقتدار مقام خلافت و قدرت سیاسی حکومت را تثبیت و نهادینه کنند، ورود سپاهیان ترک و قدرت گیری نظامیان سبب شد مشخصات نظام پادشاه زدگی (سلطانیسم)، مانند خودکامگی حاکم، انحصارطلبی، گسترش دیوان سالاری و به خدمت گرفتن نیروهای نظامی با خاستگاه غلامی، به دستگاه خلافت راه یابد. نظام پادشاه زدگی پی آمدهایی برای خلافت عباسی داشت که مهم ترین آن عبارت است از: دگرگونی نظام سیاسی، افول قدرت خلیفه، برکناری تدریجی خاندان های دیوانی و تشکیل دولت های مستقل و نیمه مستقل
بررسی کشمکش های مذهبی خوارزمشاهیان با همسایگان خویش و پیامدهای آن
حوزه های تخصصی:
اختلافات مذهبی در اکثر برهه های تاریخی به عنوان یکی از عواملی بوده که اتحاد مسلمانان را در معرض خطر قرار داده است. این اختلافات نه تنها در بین برخی از حکومت های ایرانی- اسلامی با دستگاه خلافت عباسی وجود داشت؛ بلکه در بین خود مذاهب اسلامی مانند تشیع و تسنن نیز موجب بروز درگیری های فرقه ای و کلامی شد. در تاریخ ایران پس از اسلام اختلافات مذهبی باعث می شد که یا در بین خود خاندان های حکومت گرایرانی (مانند سامانیان و غزنویان در برابر آل بویه) و یا بین برخی از این حکومت ها (آل بویه و خوارزمشاهیان) با دستگاه خلافت عباسی کشمکش هایی به وجود بیاید. اختلافات خوارزمشاهیان با دستگاه خلافت نیز پس از آن که خلفا حاضر به تأیید حکومت آن ها نشدند به وجود آمد و تا زمان سقوط این حکومت ادامه داشت. اهمیت این پژوهش به خاطر نقشی است که اختلافات مذهبی در تضعیف مبانی مشروعیت حکومت خوارزمشاهی ایفا کرده است. این پژوهش با هدف بررسی کشمکش های مذهبی عصر خوارزمشاهیان با حکومت های همجوار و تبیین پیامدهای آن به شیوه توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای سعی می کند به سؤالات زیر پاسخ گوید. 1. مناسبات حکومت خوارزمشاهی با همسایگان خویش چگونه بوده؟ 2. نقش دستگاه خلافت عباسی در نحوه برقراری این روابط چیست؟3. این روابط (کشمکش های مذهبی) چه پیامدهایی برای این حکومت به همراه داشته است؟ نتیجه ای که از این پژوهش به دست می آید این است که اختلافات مذهبی زمینه های ضعف حکومت خوارزمشاهی را فراهم کرد و سرانجام در کنار سایر عوامل به سقوط این حکومت منجر شد.
جنبش خرمدینان در شرق اسلامی
حوزه های تخصصی:
خرمدینان (خرمدینیه)، جنبشی اجتماعی و در مخالفت با حاکمیت عباسیان که در سده دوم، در سرزمین های شرقی خلافت و شمال غربی ایران و به ویژه آذربایجان، به وجود آمد. مقاله پیش رو به بررسی چگونگی دست یابی عباسیان به قدرت به وسیله فریب افکار عمومی با عناوینی چون دعوت به «الرضا من آل محمد» برای تصدی امر خلافت اشاره می کند. نویسنده از سویی با نگاهی گذرا به جنبش های اجتماعی پرداخته است و از سوی دیگر ارتباط این جنبش های از جمله خرمیه و بابکیه با شیعه امامیه را مورد کنکاش قرار می دهد. مبحث ابتکاری این مقاله بررسی روند طراحی، ساخت و سرانجام تبلیغ نظریه انتقال امامت از علویان به عباسیان (از ابوهاشم کیسانی به محمد بن علی عباسی) در عصر منصور می باشد. نویسنده معتقد است که این مسئله از دروغ پردازی های خلافت عباسی و مورخان دستگاه آن ها محسوب می شود. هدف مترجم، برگردانی این مقاله از عربی به فارسی است و نقادی آن مدنظر نیست. با این حال حسب برخی ناهمخوانی های درونی موجود در متن، به صورت خلاصه به این ناهمخوانی و اشاره به برخی مصادیق خواهد شد.
بررسی تحلیلی وضعیت شیعیان امامی در دوران امام هادی(ع)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
عصر امام هادی(ع)، از دوره های مهمّ گسترش و تثبیت تشیع است. مقاله حاضر، با بهره گیری از روش مطالعات اسنادی و تحلیلی در منابع تاریخی، روایی و کلامی، کوشیده است به کشف و وصف چگونگی وضعیت شیعیان در آن دوره بپردازد. یافته های پژوهش نشان دهنده آن است که از یک سو، امام با وجود تنگناهای سیاسی که با آن مواجهه بود، توانست مرزهای اندیشه ای تشیع را برای شیعیانی که پس از شهادت امام جواد(ع) همگی به امامت امام هادی(ع) اتفاق نظر داشتند، حفظ نماید و از سوی دیگر، شیعیان نیز دست به تولید آثار فراوانی برای ترسیم اندیشه های شیعی زدند که به عنوان میراث شیعی همچنان باقی است. شیعیان در برخورد با مواضع محدودکننده خلفای عباسی نیز گاه به صورت ابتکاری و گاه به اشاره امام(ع)، راهبردها و سیاست هایی متناسب اتخاذ کردند.
سنخ شناسی عملکرد سیاسی زنان در دستگاه خلافت عباسی (132 656 ه .ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنان در صحنة سیاست جهان اسلام، با توجه به سنت ها، عقاید و آموزه های دینی، موقعیت متفاوتی داشته اند. با وجود بحث های فقهی و دینی گسترده در این زمینه، عصر عباسی نقطة عطفی در حیات سیاسی زنان به حساب می آید. در این دوره حرمسرا، یکی از کانون های قدرت و از عوامل تأثیرگذار، در فرایند تحولات سیاسی و رقابت های درباری است. زنان حرم، با استفاده از موقعیت شان در دستگاه خلافت و نفوذ بر خلیفه و خاندان او، امرا و عوامل دربار، به رقابت با دیگر عناصر قدرت پرداخته و در امور سیاسی همانند تصمیمات حکومتی، عزل و نصب ها، توطئه های درباری و... دخالت می کردند که معمولاً در دو قالب نمود پیدا می کرد: عملکردی که با توقع عمومی جامعه از نقش آنها در سیاست انطباق داشت. عملکردی که با این توقع هماهنگ نبود. این پژوهش، با استفاده از رویکردی کمی ، به مقایسة دو عملکرد متوقَع و غیرمتوقَع سیاسی زنان، در دستگاه خلافت عباسی پرداخته است. نتایج این پژوهش، نشان می دهد که سهم فعالیت سیاسی غیرمتوقع زنان، بیش تر از فعالیت سیاسی متوقع است.
تاریخ انگاره تحریف بایبل در مجادلات مسیحی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
تاریخ اسلام سال نوزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
137 - 180
حوزه های تخصصی:
تاریخ انگاره ها، یکی از شاخه های نوپدید تاریخ نگاری است که رویدادهای تاریخی را در پرتو اندیشه ها و آموزه ها برمی رسد. این نوشتار، تاریخ شکل گیری آموزه اسلامی محرّف بودن بایبل (شامل تَنَخ و عهد جدید) را به مثابه یک انگاره مورد بررسی قرار داده است. منابع این پژوهش، بیشتر منابع مسیحی و گاه اسلامی مسیحی سه قرن نخست اسلامی است که در آنها اِشکال های مختلف مسلمانان بر مسیحیت مطرح و پاسخ داده شده است. بر اساس برخی اسناد، انگاره معیار در بین مسلمانان در باره بایبل تا دوران هارون الرشید، انگاره وثاقت بایبل و نه محرّف بودن آن بوده است؛ اما بر پایه منابعی دیگر، کهن ترین زمانی که مسلمانان اتهام تحریف را متوجه بایبل کرده اند، به اوایل دوران عباسی برمی گردد و انگاره تحریف، به شکلی بسیار ابتدایی و مبهم، در دوران مهدی عباسی مطرح بوده است و به هرحال، تنها از دوران خلافت مأمون به بعد است که می توان ظهور این انگاره را به روشنی مشاهده کرد