مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
طراحی مشارکتی
حوزه های تخصصی:
محیط روستایی, بازتاب ماهیت فعالیت/ سکونت انسان در بستر زمان, بهره مند از کیفیت زیباشناسانه وکارکردهای زیست محیطی است. از طرف دیگر متأثر از دانش مکانی و فرهنگ بومی است. رشد سریع اقتصاد مصرفی و تأکید بر کارکرد, کم توجهی به ابعاد مختلف محیط روستایی, منجر به شکل گیری الگوهای ناتوان از باز تولید ویژگیهای حاکم بر آن شده که ناپایداری ارمغان آن است. گسترش این وضعیت منجر به طرح ابعاد ناپایداری در ادبیات توسعة پایدار همراه با ارائة راه مقابله با آن شده است. اما کمتر به چگونگی انجام اقدامات برای دستیابی به پایداری پرداخته شده است. با توجه به ماهیت طراحی محیطی مبتنی بر اصولی مانند نگرش علمی پیوند نظام طبیعی و اجتماعی, کل گرایی و مانند آن, نمیتوان محیط پایداری را بدون توجه به نقش گروههای ذینفع در این فرایند طراحی کرد. بدیهی استکه این نقش زمانی به کمال مطلوب خواهد رسید که بستر مناسب برای مداخلة معنادار هدفمند و سودمند مردم فراهم شود. دستیابی به این مهم فقط در قالب طراحی مشارکتی امکان پذیر خواهد بود. مشارکت پاسخی به چگونگی اجرای اقدامات مورد توجه توسعة پایدار و ابزار بازتاب ویژگیهای فرهنگی اجتماعی و اقتصادی در طراحی است. به همین دلیل مشارکت ضرورتی انکار ناپذیر در دستیابی به محیطی پایدار به شمار میآید. اما این بدان معنا نیست که کمال غایی در گرو طراحی مشارکتی است. مشارکت ضمن برخورداری از پیامدهای مثبت متضمن آثار منفی و تعارضاتی است که باید مدیریت شوند. در این مختصر تلاش میشود بر اساس نتایج یک ارزیابی نقش مشارکت در تعالی طراحی محیط روستایی تبیین, پیامدها و تعارضات حاکم بر آن مطرح و نمونه هایی از آن ارائه شود.
نقش مشارکت جمعی دانشجویان در فرآیند کارگاه طراحی معماری
حوزه های تخصصی:
مشارکت جمعی در طراحی معماری شیوه ای مناسب و راهبردی در زمینه ی آموزش معماری به شمار می رود و گروه تنها به مثابه مجموعه ای از افراد عمل نمی کنند؛ بلکه همراهی و همکاری گروهی منجر به هم افزایی گشته، طبیعتاً نتیجه ی کار از مجموع توانمندی های افراد فراتر می رود. در این گونه طراحی،مشارکت در همه ی اجزای یک طرح و محصول، ارتباطات مفید وسازنده ی افرادی است که به نحوی درگیر فرآیند طراحی بوده اند. برهمین اساس شیوه ی پیشنهادی پژوهش مبتنی مشارکت جمعی، امری مثبت و ارزشمند ارزیابی میگردد؛ زیرا در مراحل رشد علمی و فرهنگی جوامع، مشارکت همه ی اجزای جامعه تأثیر گذار و نقش آفرین خواهد بود. در سال های اخیر فرآیند معماری و آموزش آن، یکی از مباحث مهم در این زمینه به شمار می رود. اهمیت و حساسیت آموزش معماری به عنوان یک امر ضروری و تخصصی، عمومیت یافته است؛ چرا که میراث گذشته، یافته هایی از معماری و تمدنی است که ما باید برای نسل های آتی به یادگار گذاریم و همین اصل بنیادین و اساسی یکی از مصادیق انتقال علم و هنر از نسلی به نسل های دیگر محسوب خواهد شد . در این پژوهش سعی بر آن شد تا با استفاده از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی، به بررسی معماری مشارکتی و کارگاه های طراحی پرداخته و با اشاره به ضرورت و اهمیت کار تیمی ، ابعاد مرتبط مشارکت در کارگاه های طراحی معماری بیان شود .در این فرآیند، گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع مکتوب و دیجیتال انجام شده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که الگوی طراحی آموزش مشارکتی،سبب ارتقاء سطح رشد رفتار جمعی خواهد شد ومشارکت جمعی در کارگاه های معماری سبب بهبود مسئله طراحی و امری مهم ، حائز اهمیت و تأثیر گذار است.
تحلیل و ارزیابی روند طراحی بیمارستان های کودکان از طریق رویکرد طراحی مشارکتی بر اساس نردبان هارت (نمونه موردی: بیمارستان کودکان رویال منچستر)
منبع:
رف سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
4 - 17
حوزه های تخصصی:
علی رغم درک تأثیر محیط ساخته شده بر روی کودکان، توجه کمی به طراحی محیط بیمارستان های کودکان با درنظرگرفتن نظرات کودکان صورت گرفته است. صدای آن ها معمولاً به درستی شنیده نمی شود زیرا توسط بزرگسالان تفسیر می گردد. اغلب اوقات، مطالعات در مورد کودکان در ارتباط با نیازهایشان بر گفتگو با والدین متکی بوده است. بااین حال، برای ایجاد احساس تعلق خاطر در کودکان نیاز است که آن ها سهم خود را در طراحی ببینند. هدف این مقاله بررسی روند شناسایی ترجیحات کودکان و چگونگی اعمال آن در طی فرایند طراحی بیمارستان بر اساس سطوح مختلف نردبان مشارکت هارت است. هشت پله مشارکت از پله پایین به سمت بالا عبارتند از: ۱) سوءاستفاده ۲) حضور نمایشی ۳) تظاهر به مشارکت ۴) مأمور اما مطلع ۵) مشاور و مطلع ۶) ابتکار عمل با بزرگسالان و تصمیم گیری مشترک با کودکان ۷) ابتکار عمل و هدایت باکودکان و ۸) ابتکار عمل با کودکان و تصمیم گیری مشترک با بزرگسالان. در این مقاله به مشارکت کودکان در روند طراحی بیمارستان کودکان رویال منچستر پرداخته شده است و سعی شده است تجربیات در رابطه با مشارکت کودکان در روند طراحی بررسی شود. این پژوهش از نوع کیفی و مشتمل بر رویکردی تفسیری است و روش های جمع آوری اطلاعات در آن بر پایه مطالعات اسنادی، پیمایش میدانی و مصاحبه است و سعی شده تا در سه گام به مرور مبانی نظری متأخر پیرامون مشارکت، مصاحبه نیمه ساختاریافته و تفسیر داده ها به روش تحلیل محتوا و ارائه راهبردی پرداخته شود. یافته های پژوهش حاضر که بر مبنای تفسیر مصاحبه با تیم طراحی و افرادی که در پروسه طراحی حضور داشتند تدوین شده، در گام اول مشتمل بر بررسی و ارزیابی فرایند مشارکت در طول طراحی است. در گام دوم با تدوین مزایا و مشکلات به ارائه پیشنهادها می پردازد. نتایج نشان می دهد که مشارکت در یک فرایند طراحی، فرصت های ارزشمندی را برای بیان دیدگاه های کودکان فراهم می کند و اطمینان حاصل می کند که الزامات مربوط به کاربر (کودکان) در تمام مراحل فرایند در دسترس است و با تغییر تدریجی به راه حل های طراحی، آن ها از بین نمی روند.
طراحی پوشاک در کشورهای در حال توسعه (طراحی مشارکتی، رویکردی جایگزین مُد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳ زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴۸
83 - 93
حوزه های تخصصی:
در شرایط پیچیده و رقابتی موجود دنیا برای بدست آوردن بازار مصرف برای محصولات، کشورهای در حال توسعه با چالش بسیار مهمی در زمینه مدِ پوشاک روبرو هستند و حجم عظیمی از منابع اقتصادی آنها صرف رفتار فرهنگی مردم طبقه متوسط برای دستیابی به محصولات برندهای گوناگون به ویژه سیستم های مد شتابان می گردد. در مقابل، این کشورها توانی برای مقابله با این پدیده یا رقابت با آن از طریق تولید انبوه صنعتی را ندارند. پژوهش حاضر درصدد آن است تا ضمن بررسی این موضوع در بستری تاریخی، زمینه های مشارکت این کشورها در پدیده مد را بیابد و راهبردهای جایگزینی برای رقابت صنایع محدود این کشورها در عرصه طراحی مد را ارایه نماید. نتایج بررسی نشان می دهد که پاگذاردن به عرصه جهانی شدن و عصر فراصنعتی این کشورها را قادر خواهد ساخت تا بدون نیاز به زیرساخت های صنعتی و با اتکا به صنایع بومی، حمایت از کارگاه های کوچک و خلاق، به برنامه ریزی سیستم های تولیدی بپردازند و رویکردهای طراحی مشارکتی و تداخل مصرف کننده در طراحی و تولید محصول و افزایش اطلاع او توانایی آن را دارد که به نوعی سبک طراحی و مد آرام بدل گردد که در آن طراح بعنوان مددکار و تسهیل کننده طراحی در فرآیند وارد می شود.
معماری و MBTI؛ بررسی شیوه استفاده از شخصیت شناسی و ویژگی های شخصیتی کاربر فضا در طراحی مسکن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی دوره ۲۲ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
75 - 88
حوزه های تخصصی:
با هدف برقراری ارتباط هرچه بهتر میان معماری و انسان، نگاه به معماری از زاویه روان شناسی- به ویژه شخصیت شناسی- اهمیتی روز افزون یافته است. واکنش های متفاوت افراد در برابر یک اثر معماری، از تفاوت در نگرش و طرز تفکر افراد ناشی می شود و شناخت زاویه نگاه و درک هرچه بهتر مطالبات انسان، راه گشای این ارتباط است. در این تحقیق از دریچه تیپ های شخصیتی MBTI – نمایان گر گرایشات مادرزادی و غیراکتسابی افراد- به معماری نگاه شده که می تواند اطلاعاتی صحیح و بی واسطه در اختیار طراح قرار دهد، معیاری اصولی فارغ از سلیقه تک بعدی برای طراحی باشد و پیش بینی نتیجه طرح را نیز امکان پذیر سازد. جهت بررسی دقیق تر، دو تیپ از 16 تیپ شخصیتی (INTJ و ESFP) مورد کنکاش قرار گرفته اند. روش تحقیق مورد استفاده، روش همبستگی است که در آن، متغیر مستقل، شخصیت افراد و متغیر وابسته، انتخاب ها در فضای معماری می باشد و تحلیل آماری نتایج به وسیله آزمون پیرسون و پایایی درونی پرسش نامه معماری از طریق آلفای کرونباخ در SPSS انجام گرفته است. نتایج به دست آمده، نشان دهنده همبستگی مثبت میان ترجیحات و انتخاب ها در فضا می باشد. بنابراین، ویژگی های شخصیتی کاربران فضا می تواند به عنوان پیش زمینه نگرش شخصیت شناسانه به معماری، هدایت گر معمار به طراحی فضای مطلوب تر، همراه با رضایتمندی بیشتر از سوی مخاطب باشد.
چارچوب شاهد محور فرایند طراحی مشارکتی در بازسازی های مسکن دایم پس از زمین لرزه های گیلان- زنجان 69، ورزقان 91 و کرمانشاه 96(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۸ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶۸
۵۰-۳۵
حوزه های تخصصی:
بازسازی ها به عنوان مهمترین فرایند پاسخگو به آسیب های حاصل از زمین لرزه ها مطرح می شوند. موفقیت در فرایند بازسازی نیازمند دانش کافی متولیان آن از بستر آسیب دیده و سطوح بالایی از مشارکت بازماندگان در بازسازی مسکن است. زمان نیز به عنوان عامل کلیدی در مراحل بازسازی نقش حیاتی داشته و تسریع روند آن را با وجود فشارهای سیاسی و اقتصادی میسر می نماید. در این میان در اکثر بازسازی های انجام شده، تفکر محصول گرا بیشتر مورد توجه قرار دارد. در تفکر محصول گرا نقطه پایان برای پروژه های بازسازی در نظر گرفته می شود و محوریت فرایند با رویکرد چرخه ای یا اسپیرالی ارتقا یابنده دیده نمی شود. این امر موجب ایجاد شکاف میان کاربران (بازماندگان)، طراحان و تأمین کنندگان مالی در بازسازی می گردد. عدم نظارت بر ساخت منطقه آسیب دیده نیز منجر به افزایش آسیب پذیری فیزیکی و عدم دستیابی به اهداف ساخت بهتر از قبل، می شود. در این مقاله چارچوب پیشنهادی فرایند طراحی مشارکتی بازسازی مسکن بازماندگان زمین لرزه بررسی شده است. روش تحقیق آمیخته (عمدتاً کیفی) و با استفاده از تحلیل محتوای برگرفته از مصاحبه های نیمه ساختارمند و عمیق با بهره برداران و مشاهدات در روستاهای بازسازی شده در سه دوره زمانی بلندمدت، میان مدت و کوتاه مدت می باشد. یافته ها نشان می دهند که تقلیل شکاف بین کاربران (بازماندگان) و طراحان، در سیاستگذاری بازسازی، با در نظر گرفتن سه مرحله امکان پذیر می باشد. در تبیین این مراحل، مرحله اول چرخه ای از طراحی با افزایش آسیب پذیری های عمدتاً کالبدی، پیش از وقوع زمین لرزه است. مرحله دوم روندی خطی از ساخت مسکن و افزایش نگرش های محصول گرا می باشد. این مرحله به منظور ارایه پاسخ سریع به حجم عظیم نیاز به ساخت وساز، پس از تخریب های گسترده در زلزله ها شکل می گیرد. در این راستا فشارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی وارد بر منطقه آسیب دیده در زمان رسمی تعیین شده برای بازسازی از طرف متولیان آن مدیریت می شود. مرحله سوم که دارای ماهیتی مارپیچی ارتقا یابنده (اسپیرال) از فرایند طراحی مسکن است، پس از اتمام زمان رسمی بازسازی شکل می گیرد. باید توجه داشت که اقدامات بازماندگان در ایجاد تغییر به منظور تطبیق بیشتر کالبد با معیشت، فرهنگ و هویت افراد در این مرحله تأثیرگذار است.
جایگاه مشارکتی کاربر در فرآیند طراحی فضاهای مسکونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی فضایی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۸)
117 - 138
حوزه های تخصصی:
افراد و اقشار مختلف در جوامع انسانی نیازمند سرپناهی به نام «مسکن» هستند. فرآیند طراحی این نوع فضاها از راه های مختلفی انجام می شود که امکان بهره گیری از نظر های بهره بردار در طول انجام دادن این فرآیند، همواره مد نظر جامعه طراحان بوده است؛ زیرا کاربران در این امر عضوی اثرگذارند. در طی سال های اخیر، رویکرد مشارکتی به عنوان پاسخی مناسب در فرآیند طراحی فضاهای مسکونی، نقش مهمی داشته است. هدف از پژوهش حاضر تبیین و سنجش «کم و کیف مشارکت کاربر در فرآیند طراحی» است؛ از این رو در این مقاله کوشش شده است تا به پرسش هایی چون کاربر در چه موضوعاتی و تا چه میزان می تواند در این فرآیند ورود کند، پاسخ داده شود. در پژوهش حاضر از روش نظریه برپایه استفاده شده است. نتایج حاصل شده نشان دهنده حدود و نحوه مشارکت کاربر در مراحل مختلف فرآیند طراحی در فعالیتی سه مرحله ای و رفت و برگشتی است که در آن سهم کاربر بیشتر در «میزان تأثیرگذاری با اعلام نیازها» و سهم معمار نیز بیشتر در «میزان مشارکت با اعمال ملاحظه های تخصصی» مطرح است. نوآوری پژوهش حاضر حصول مدل و مؤلفه های برآمده با استفاده از نظریه برپایه و ارائه مدل سه مرحله ای از مشارکت کاربر در فرآیند طراحی است.
شناسایی اصول اجرایی در طراحی مشارکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
111 - 122
حوزه های تخصصی:
طراحی مشارکتی به عنوان رویکردی کاربردی در حوزه طراحی، همواره با چالش های فراوان درگیر بوده است. به طوری که حجم وسیعی از مطالعات، به معرفی روش های جدید در این زمینه پرداخته اند. اما با وجود این گستردگی در پژوهش ها، نگارندگان در مرور منابع، به پژوهش جامعی که با هدف دسترسی به مجموعه ای یکپارچه از شیوه ها یا اصول انجام گرفته باشد، دست نیافتند. به همین دلیل سوال اصلی این پژوهش، در رابطه با شناسایی اصول اساسی در اجرای یک پروژه طراحی مشارکتی و بررسی ارتباط بین این اصول است. این مطالعه با هدف رسیدن به تفسیری جدید و یکپارچه در این زمینه قصد دارد تا با مطالعه ای کیفی به روش فراترکیب، مجموعه ای از اصول کلی برای پیاده سازی رویکرد طراحی مشارکتی ارائه دهد. 8 مقوله ای که با ترکیب و تفسیر یافته های مطالعات منتخب، از طریق سه مرحله کدگذاری شامل کدگذاری باز، محوری و انتخابی، به عنوان اصول اجرایی بدست آمد، عبارتند از: شفاف سازی مشارکت، توانمندسازی مشارکت کنندگان، بسترسازی مشارکت، متناسب سازی اجزای مشارکت، تحریک مشارکت، عدالت در مشارکت، مدیریت نتایج مشارکت و مشارکت پایدار. در انتها ارتباط مفهومی بین این مقولات بررسی و هشت نوع ارتباط مشخص بین مقوله ها شناسایی شد. همچنین با ارائه مثال هایی از پروژه های مشارکتی انجام شده، کاربرد و زمینه های استفاده از هشت مقوله پیشنهادی، توضیح داده شد.