مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
روند طراحی
کارگاه های آموزش طراحی معمولا با مطالعه موضوع و سایت پروژه شروع و با پیشبرد یکی از گزینه های منتخب ادامه می یابد.اما ارتباط ضعیف بین مطالعات و محصول نهایی در اغلب موارد مشهود است. یکی از روشهای ایجاد پیوند بین مطالعات طراحی و پروژه نهایی، برنامه ریزی فرایندی است که مطالعه هر بخش را با تمرینهای عملی درباره آن بخش مربوط سازد. در این تحقیق یک گروه ۱۲ نفره از دانشجویان کارشناسی رشته معماری در کارگاه طراحی معماری ۳ دانشگاه هنر اصفهان شرکت داشتند. این مورد پژوهی واجد رویکرد کیفی است که از استدلال قیاسی جهت تحلیل اسکیس های دانشجویان در طول دوره فرایند طراحی بهره می برد. یافته ها نشان می دهد که ترکیب مطالعات با تمرینهای عملی به کاربرد مطالعات در طرح نهایی کمک قابل توجهی می کند. نتایج بدست آمده از مقایسه محصول نهایی با اسکیس اولیه حاکی از آن است که ذهنیت (نقشه فکری) دانشجویان قبل از انجام فرآیند، پراکنده و نامنسجم بوده و تحت تاثیر تجربه آنان از مشاهده مدارس متداول کنونی است. اما این مساله در محصولات نهایی طراحی مشاهده نمیشود و پروژه ها از تنوع و خلاقیت بالایی برخوردار هستند.
تحلیل پروسه ساختاری، سلسله مراتب طراحی و اجرای پروژه «بندیلک»
حوزه های تخصصی:
سانحه دیدگان سوانح طبیعی همچون زلزله، همواره پس از وقوع حادثه فارغ از صدمات جسمانی، دچار آسیب های روحی و روانی اجتناب ناپذیری می شوند که این آسیب ها می تواند فعالیت ها و افکار آنان را مختل کرده و توانایی انجام کارهای روزانه را نیز، از آنان صلب نماید. پنجمین دوره از کارگاه مسابقات قوام الدین شیرازی که در سال 1397- 1398 برگزار شد، ایجاد اسباب معماری جهت کمک به حال روحی این حادثه دیدگان را در قالب یک فضای بازی، مورد هدف قرار داد. 8 گروه از گروه های طراحی به مرحله اجرا راه یافتند. گروه آسا (یکی از این 8 گروه) با پروژه «بندیلک»، توانست مخاطبان زیادی را به خود جلب و تعاملات اجتماعی متنوعی را ایجاد نماید؛ از این رو، این پروژه مورد تقدیر هیئت داوران واقع گردید. در این پژوهش، به بررسی پروسه ساختاری، سلسله مراتب طراحی و اجرای پروژه بندیلک پرداخته شده است تا همگان، با این پروژه بیش تر آشنا شوند و طراحان، معماران و سایر گروه های درگیر با طراحی فضاهای شهری (همچون فضاهای بازی)، به ایده های شکل دهنده بندیلک پی ببرند. روش تحقیق به کار گرفته شده در این پژوهش، از نوع کیفی می باشد. روش جمع آوری اطلاعات به صورت میدانی و مطالعات کتابخانه ای و ابزار پژوهش در قسمت میدانی شامل مشاهده و عکس برداری و در قسمت مبانی نظری شامل کتب، مقالات و سایت های مرتبط با موضوع بوده اند. نتایج حاکی از آنند که بندیلک با ایده های بومی و ایرانی –اسلامی خود، فضایی بدیع و کاملاً انعطاف پذیر را خلق نموده است و با توجه به روان شناسی پس از حادثه، توانسته حرکت زلزله را در ذهن مخاطب تداعی نماید. قلاب ذهنی، سادگی و عدم قطعیت حاکم بر پروژه نیز، از کلیدواژه های توصیف گر این فضا می باشند.
تبیین جایگاه استدلال فضایی در روند طراحی معماری (موردپژوهی کیفی: تجربه طراحی در آتلیه معماری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: با این که استدلال فضایی به عنوان نوعی شناخت، از جمله عوامل ذهنی موثر بر پاسخ خلاقانه معماری است، در خصوص جایگاه آن در روند طراحی معماری و مراحلش، مشکلات آموزشی و شناختی حل نشده بسیاری وجود دارد. لذا هدف پژوهش حاضر، تبیین جایگاه استدلال فضایی در روند طراحی معماری و مراحلش بود. روش کار: روش این پژوهش کیفی و نظر به ماهیت تبیین مدل و مورد پژوهی، دارای دو گام اصلی بود. گام نخست، با روش توصیفی _ تحلیلی با بهره از تحلیل محتوا در دو حوزه علوم شناختی و معماری انجام گرفت. گام دوم شامل مورد پژوهی کیفی تجربه دانشجویان ارشد معماری پیرامون تجربه طراحی آنها و تحلیل توصیفی داده های حاصل از پرسشنامه بود. یافته ها: بر اساس یافته های تحلیلی گام اول، توسعه استدلال فضایی از طریق توسعه حافظه فعال به طور غیر مستقیم در بهبود روند طراحی معماری نقش دارد و از طریق بهبود توانایی هایی همچون تجسم فضایی، بازسازی تصاویر و جهت یابی فضایی که لازمه بسیاری از توانش های پایه در معماری هستند، به طور مستقیم سبب بهبود روند طراحی معماری است. یافته ها در گام دوم حاکی از آن بود که توانش های پایه مرتبط با استدلال فضایی در تمامی مراحل طراحی معماری، خصوصا بر مرحله اشراق مورد استفاده قرار می گیرند. نتیجه گیری: با توجه به مدل تبیین شده از جایگاه استدلال فضایی در پردازش اطلاعات و تاثیر آن بر مراحل فرآیند خلاقانه طراحی معماری و نتایج موردپژوهی در این تحقیق، استدلال فضایی بر تمامی مراحل طراحی معماری نقش داشته و استدلالی اساسی برای بهبود روند طراحی معماری به شمار می رود.
نقش رهیافت شبکه بر تعامل کنشگرانِ طراحی جمعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم شهریور ۱۴۰۰ شماره ۹۹
65 - 78
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: تحولات حوزه فناوری اطلاعات تغییراتی بنیادین در بستر طراحی جمعی ایجاد کرده است. جمیع این تغییراتْ پارادایم جدیدی را تحتِ تحول رهیافت شبکه شکل داده که در پیِ آن درک فردی و عمومی از عمل طراحی جمعی متحول شده است. در چنین شرایطی، طراحی ای با برهم کنش دست کم دو شبکه هم زمان شکل گرفته که در آن مطالعه کیفیت مذاکرات کنشگران و نحوه کنش امری ضروری است.هدف پژوهش: هدف این پژوهش تبیین تأثیر هم کنش شبکه ها بر روند طراحی جمعی با تعریف (1) کنشگران، (2) مذاکرات شبکه هم طراحان و (3) ردیابی مسیر کنشگری است، و در این مسیر در جست وجوی پاسخ به مسئله «چگونگی تأثیر رهیافت شبکه بر کنش طراحان در روند طراحی معماری» است.روش پژوهش: این پژوهش، با روش شناسی کیفیِ مبتنی بر نظریه کنشگر-شبکه، به مطالعه کنشگران طراحی جمعی می پردازد. از این رو، ابتدا با مطالعه متون، مقوله های تأثیرگذار بر مذاکرات شبکه تبیین و سپس، با قیاس میان دو سناریو اجرایی، روند کنشگری در طراحی جمعی مشخص شده است. بدین ترتیب، پژوهش حاضر از منظر نتایج، کاربردی است و با اتخاذ راهبرد استدلال منطقی در قبال داده های کیفی درصدد پاسخ به پرسش خود است.نتیجه گیری: نظریه کنشگر-شبکه، با تغییر نقش طراح، بستری مناسب برای ردیابی کنشگران انسانی و غیرانسانی ایجاد می کند. در این مسیر، شبکه هم طراحان با محوریت چهار مقوله دیگرپذیری، نقدپذیری، باور مشترک و اشتراک گذاری قابل تبیین است. علاوه بر آن، تحلیل دو سناریو اجرایی نشان می دهد که با پذیرشِ کنشگر جدیدْ روند طراحی در مسیری چرخشی میان پیوندهای شبکه تکامل می یابد و تیم ها آزادی عمل بیشتری دارند. ویژگی پویایی لحظه ای در روند طراحی مشهود است و با پیوستن گرهِ جدیدْ شبکه ای جدید شکل می گیرد و روند طراحی همانند چرخه ای درونی با پیوندهای درهم آمیخته ایجاد می شود. در نهایت، رهیافت شبکه با ایجاد تغییرات نه تنها در سطح تکنیکی منشأ اثر است بلکه، به مثابه پارادایمی جدید، الگوی طراحی را متحول می کند و بهره مندی از آن سبب تسهیل خوانش پیچیدگی های روند طراحی می شود.
تحلیل و ارزیابی روند طراحی بیمارستان های کودکان از طریق رویکرد طراحی مشارکتی بر اساس نردبان هارت (نمونه موردی: بیمارستان کودکان رویال منچستر)
منبع:
رف سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
4 - 17
حوزه های تخصصی:
علی رغم درک تأثیر محیط ساخته شده بر روی کودکان، توجه کمی به طراحی محیط بیمارستان های کودکان با درنظرگرفتن نظرات کودکان صورت گرفته است. صدای آن ها معمولاً به درستی شنیده نمی شود زیرا توسط بزرگسالان تفسیر می گردد. اغلب اوقات، مطالعات در مورد کودکان در ارتباط با نیازهایشان بر گفتگو با والدین متکی بوده است. بااین حال، برای ایجاد احساس تعلق خاطر در کودکان نیاز است که آن ها سهم خود را در طراحی ببینند. هدف این مقاله بررسی روند شناسایی ترجیحات کودکان و چگونگی اعمال آن در طی فرایند طراحی بیمارستان بر اساس سطوح مختلف نردبان مشارکت هارت است. هشت پله مشارکت از پله پایین به سمت بالا عبارتند از: ۱) سوءاستفاده ۲) حضور نمایشی ۳) تظاهر به مشارکت ۴) مأمور اما مطلع ۵) مشاور و مطلع ۶) ابتکار عمل با بزرگسالان و تصمیم گیری مشترک با کودکان ۷) ابتکار عمل و هدایت باکودکان و ۸) ابتکار عمل با کودکان و تصمیم گیری مشترک با بزرگسالان. در این مقاله به مشارکت کودکان در روند طراحی بیمارستان کودکان رویال منچستر پرداخته شده است و سعی شده است تجربیات در رابطه با مشارکت کودکان در روند طراحی بررسی شود. این پژوهش از نوع کیفی و مشتمل بر رویکردی تفسیری است و روش های جمع آوری اطلاعات در آن بر پایه مطالعات اسنادی، پیمایش میدانی و مصاحبه است و سعی شده تا در سه گام به مرور مبانی نظری متأخر پیرامون مشارکت، مصاحبه نیمه ساختاریافته و تفسیر داده ها به روش تحلیل محتوا و ارائه راهبردی پرداخته شود. یافته های پژوهش حاضر که بر مبنای تفسیر مصاحبه با تیم طراحی و افرادی که در پروسه طراحی حضور داشتند تدوین شده، در گام اول مشتمل بر بررسی و ارزیابی فرایند مشارکت در طول طراحی است. در گام دوم با تدوین مزایا و مشکلات به ارائه پیشنهادها می پردازد. نتایج نشان می دهد که مشارکت در یک فرایند طراحی، فرصت های ارزشمندی را برای بیان دیدگاه های کودکان فراهم می کند و اطمینان حاصل می کند که الزامات مربوط به کاربر (کودکان) در تمام مراحل فرایند در دسترس است و با تغییر تدریجی به راه حل های طراحی، آن ها از بین نمی روند.
مطالعه تطبیقی سه نسل آموزش دانشگاهی معماری از سه منظر روند، دانش و اندیشه طراحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال سیزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷
59 - 72
حوزه های تخصصی:
شکل گیری شخصیت طراح و فراگیری مهارت های طراحی وابسته به آموزش از حساسیت فراوانی برخوردار بوده، از این رو، توجه به روند آموزش معماری در مدارس معماری دارای اهمیت است. در این مقاله سیر آموزش دانشگاهی معماری در سه دوره قبل از دهه 60میلادی، حدفاصل 1960 تا 1996 و درنهایت از 1996 تاکنون، بانظر به اهمیت سه مؤلفه مهارت، دانش و تفکرطراحی، مورد تحلیل قرارمی گیرد. دانش طراحی به عنوان زیرشاخه دانش، اندیشه طراحی، عامل تاثیر گذار در هر سه مؤلفه و روندطراحی به عنوان شاخص ترین محور تعلیمات آموزش معماری، مورد نظر است. در پژوهش های صورت گرفته تاکنون از این منظر به تحلیل هم زمان سه نسل آموزش دانشگاهی پرداخته نشده است. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و از نوع نظری با روش مطالعه تطبیقی است. محوریت اصلی نتایج ارائه شده در حوزه پرورش تفکر طراحی دانشجویان است. چگونگی سرمایه گذاری و توجهات شیوه های آموزشی بر پرورش تفکر طراحی، برای کنشگران حوزه آموزش از جمله، پژوهشگران، برنامه ریزان و مدرسین، راه گشا است.
فرآیند طراحی معماری بر اساس تاثیرپذیری از نقاشی انتزاعی
حوزه های تخصصی:
امروزه فرایند طراحی معماری از جمله موارد پر ابهامی است که در پاسخ به طرّاحی مطرح می شود. پرداختن به ایده و کانسپت بخشی از فرایند طراحی است که طرّاح با اهداف مفهومی یک پروژه معماری، علی الخصوص در زمینه خلق فضای مفهومی با آن مواجه می شود. در مقایسه میان هنر مفهوم گرا و معماری مفهوم گرا، با آنکه در حوزه تجلّی اثر با یکدیگر متفاوت هستند، امّا تأثیرات هنر مفهومی بر معماری غیر قابل اغماض است. در این پژوهش سعی بر آن است که با مروری بر متون تأثیرات نقّاشی انتزاعی، به عنوان بخشی از هنرمفهومی، بر فرایند طرّاحی معماری را مورد مطالعه قرار داده و در این زمینه به دنبال تأکید بر قرابت معماری و نقّاشی انتزاعی و تاثیر آن بر فرایند طرّاحی است. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوا و با تکیه بر نظریه های فرایند طراحی، با تلفیقی از روش کمّی (از نظریّه به نمونه مورد مطالعه) و کیفی (از نمونه مورد مطالعه به نظریّه)، به آزمون و نتیجه گیری می پردازد و نمونه های شاخص در این زمینه شناسایی و تجزیه و تحلیل شده و در ادامه ساختار تحلیل عناصر معنایی در دو حیطه مشخص خواهد گردید. نتیجه پژوهش این گونه بیان می دارد که نقاشی انتزاعی از جمله پارادایم های تأثیرگذار بر فرایند طرّاحی معماری می تواند قرار گیرد و این تاثیر پذیری در مراحل زیر قابل عنوان هستند: 1- مرحله شناخت نظام های تصویری؛ 2- شاخص کردن زمینه و محتوای تصویر؛ 3- شکستن ترکیب بندی به اجزاء و روابط؛ 4- قیاس منطقی میان تصاویر و الفبای فضا؛ 5- انتخاب و تبدیل متغییر های مفهومی.