مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
فولادوند
حوزه های تخصصی:
قرآن مجید متنی است با لایه های شگرف که خوانش و بیان دلالت های آیاتش از راه ترجمه درنگی بایسته لازم دارد. بدین روی ترجمه های قرآن با نقد های بسیاری روبرو شده است. ولی با عنایت به بسامد مجازهای مرسل قرآن و دلالت های ظریف آ ن ها، ترجمه های این مجازها بررسی و نقدی مستقل می طلبد.
در این جستار به مثابه گامی در نقد ترجمه این قبیل تعابیر و متناسب با مجال یک مقاله، از میان ترجمه های فراوان فارسی، به چهار ترجمه (آیتی، الهی قمشه ای، خرمشاهی و فولادوند) که از اشتهار و تفاوت با یکدیگر برخوردارند پرداخته شده است. بدین جهت با بهره گیری از مراجع تفسیری المیزان فی التفسیر، جوامع الجامع ومفاتیح الغیب ...، مجازهای مرسل در 10 جزء اول قرآن مشخص گشته و به روش استقرایی استنتاجی ترجمه تعابیری مانند: «أصابع» با علاقه کلّیّت، «ایتام» با علاقه ماکان و «لباس» با علاقه سببیّت ، بررسی و نقد شده است. حاصل این پژوهش معلوم ساخته، ترجمه های مجاز های مرسل یک نواخت نیست، هر یک از مترجمان سبک خاصی را دنبال نکرده است ، گاه از تعابیر مجازی زبان مقصد استمداد جسته و گاهی با بهره گیری از ترجمه توضیحی دلالت تعبیرات را رسانده اند. در مواردی، برخی آرایه بلاغی نهفته در تعبیرات مجازی را فرو نهاده به ترجمه تحت اللفظی (حرفی) مجازها بسنده کرده اند، ترجمه ای که مفهوم مورد نظر تعبیر مجازی را نمی رساند. در پایان نیز ترجمه این چهار مترجم با یکدیگر مقایسه و به بیان رویکرد انتخاب شده از سوی هر یک پرداخته شده است.
معنی شناسی حرف «فاء» در قرآن و چالش های ترجمه ی آن به زبان فارسی با تکیه بر دستور زبان عربی (بررسی موردی ترجمه های الهی قمشه ای، فولادوند و خرّمشاهی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم ساختار نحوی، صرفی و بلاغی محکمی است. فرآیند برگرداندن این کتاب آسمانی مستلزم توجّه شایانی به نحو یا دستور زبان عربی است. در این زبان، حرف «فاء» یکی از حروف معانی است که از تنوّع بسیاری برخوردار است و این مسئله کار مترجم را هنگام برگردان آن به زبان فارسی دشوار می کند. مترجمان فارسی برای ترجمة «فاء» برابر نهادهای «پس»، «سپس» و «آنگاه» را ارائه داده اند که با توجّه به تنوّع این حرف، ناکافی است. هدف این پژوهش آن است که از نظر دستوری بررسی کند مترجمانی مانند الهی قمشه ای، فولادوند و خرّمشاهی چگونه این حرف را در قرآن ترجمه کرده اند. از جمله نتایجی که به دست آمده این است که مترجمان در ترجمة «فاءِ» عطف و جزای شرط عملکرد مطلوبی داشته اند، امّا در ترجمة «فاءِ» استیناف، سببیّه، زائده و فصیحه به خوبی از عهده برنیامده اند، به گونه ای که برای فاءِ استیناف و زائده برابرنهادهایی را قرار داده اند که نادرست است؛ زیرا نباید این نوع از فاء، ترجمه شود. آنها در ترجمة فاءِ سببیّه نیز در بسیاری موارد جنبة سبب و مسبّب بودن را رعایت نکرده اند و علّیّت را نشان نداده اند. چنان که در فاء فصیحه نیز فقط جنبة عاطفه بودن آن را لحاظ کرده اند و به بخشی از جمله که حذف شده است و وظیفة افصاح کلام را بر عهده دارد، توجّهی نداشته اند و این بی توجّهی نیز سبب شده است که در برگردان آن به اشتباه بروند.
آسیب شناسی ترجمه فولادوند با تکیه بر کارکردهای صرفی، نحوی، واژگانی و بلاغی دانش معناشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترجمه قرآن کریم و انتقال و شفاف سازی معانی والای آن، برای مخاطبان فارسی زبان از دیرباز موضع اهتمام محققان و اندیشمندان این کتاب الهی بوده است. یکی از مترجمانی که شمار کثیری از پژوهشگران،ترجمه او را در زمره بهترین ترجمه های معاصر قرآن بشمار آورده و آن را به لحاظ مطابقت با متن آیات و بکارگیری واژگان مأنوس زبان فارسی و مراعات قواعد زبانی و بیانی و نیز به لحاظ نگرش نوین به ترجمه و روزآمدسازی بسیاری از مفاهیم پرچالش قرآن کریم، مُتقن و قابل استناد می دانند، ترجمه فولادوند است. اما با وجود همه این محاسن، با اعمال نظری ژرف در فحوای ترجمه– دست کم در حوزه آیات مورد بحث- به نظر می آید که مخاطب با مواردی از لغزش یا سهو مواجه می شود که نشان از تسامُح یا احیاناً برداشتی ناهمگون از پاره ای ظرایف بدیع دستوری، واژگانی و ادبی قرآن دارد که در برخی موارد عدم رویکرد متناسب به این ظرافت های قرآنی، خواننده را در معرض برداشتی غیرهمسو با آیات شریفه قرار داده و علاوه بر مستور ماندن بخش هایی از وجوه اعجازی و تصاویر مبتکرانه آیات، جلوه ضعیف تری از بلاغت قرآنی در ترجمه فارسی نمود می یابد. این پژوهش درصدد است که با توجه به امکان سنجیِ میزان خطاپذیری، در ترجمه آیات مورد بحث، این موارد را با استناد به مبانی علمی دقیقِ حوزه های صرفی، نحوی، بلاغی، لغوی و واژگانی، به بوته نقد و بررسی گذاشته و راه های اصلاحی جایگزین نیز پیشنهاد شود تا بدین واسطه نمایه هایی از رویکردهای تحلیلی معنامحوردر چارچوب های مذکور فراروی محققان قرار گرفته و راه برای پژوهش های غنی تر و کاربردی تر در این حوزه ها گشوده بماند.
ارزیابی مقایسه ایِ انسجام در سوره طارق و ترجمه آن از محمّدمهدی فولادوند: از دیدگاه نظریه هالیدی و حسن ( 1985.م)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از پژوهشگران حوزه قرآن و ترجمه، ترجمه محمدمهدی فولادوند از قرآن کریم را در زمره بهترین ترجمه های معاصر قرآن به شمار آورده و آن را به لحاظ مطابقت با متن مبدأ، عنایت به قواعد زبانی و بیانی و نیز به کارگیری واژگان روان زبان فارسی که غالباً از عمده ترین مباحث انسجام بخشی به ساختار متن بوده، مُتقن و قابل استناد می دانند. از طرفی، یکی از سوره های کوچک قرآن که علیرغم حجم اندکی که دارد، از موضوعات متنوّعی سخن گفته، سوره ""طارق"" است. نظر به همین تنوع موضوع و حجم اندک آن، کیفیت انسجام در این سوره و ترجمه آن، می تواند مورد سؤال قرار گیرد. بدین روی، در این پژوهش، براساس نسخه تکامل یافته از نظریه نظام مندِ هالیدی و حسن 1985م و نیز مفهوم هماهنگی انسجامی که رقیه حسن در سال 1984م مطرح نمود، عوامل انسجام و هماهنگی انسجامی در سوره طارق و ترجمه آن از محمدمهدی فولادوند، به صورت گزینشی و استقرائی، به بوته نقد و ارزیابی توصیفی - تحلیلی و آماری گذاشته می شود. نگارنده بر آن است تا با نگاهی فراجمله ای و متن بنیاد، با اتکا به نظریه مذکور، عوامل انسجام، هماهنگی انسجامی و نیز میزان این انسجام را در متن سوره طارق و ترجمه آن مشخص نموده، سپس هردو متن مبدأ و مقصد را با یکدیگر مقایسه کند. دستاورد پژوهش نشان می دهد که علیرغم وجود تفاوت هایی در نسبت عناصر دستوری و واژگانی متون مبدأ و مقصد، هر دو متن، منسجم بوده و نیز با توجه به درصد بالای مشابهت متن مقصد به متن مبدأ در نحوه کاربست عوامل انسجام، مترجم توانسته است در بازتاب و انعکاس معانی و مفاهیم ترجمه تا حدود زیادی موفق عمل کند.
کارکردهای بلاغی و انسجام آفرینی جانشین های اشاره ای در سوره مبارکه «حج» و ترجمه های آن از فولادوند، خرمشاهی و محدّث دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنابر نظریه زبانی هلیدی و رقیه حسن (1976م)، انسجام متنی یکی از مهم ترین مؤلفه های متن وارگی است که با عناصر گوناگونی همچون دستوری، واژگانی و پیوندی نشانه گذاری می شود. «جانشینی» گونه ای انسجام دستوری بوده که به معنای قرار گرفتن عنصری در متن به جای عنصری دیگر است و در اشکال مختلف اسمی، فعلی، جمله ای و بندی در کلام نمود می یابد. اسم های اشاره در قرآن کریم، به دلیل ظرفیت بالای معنایی و بلاغی شان، در صورت های مختلف جانشینی به کار رفته اند و از این رو نقش بسزایی در انسجام و پیوستگی متنی آیات ایفا کرده اند؛ همچنین با درهم شکستن ساختار دستوری متن، علاوه بر برجستگی، پویایی، اختصار و ایجاد ابهام هنری، با گستره معنایی خود باعث ایجاد نظم خطی و شبکه ای شده اند. این پژوهش در صدد است تا با بهره گیری از نظریه هلیدی و حسن، مسأله جانشینی اسم های اشاره را در سوره «حج» و کیفیت برگردان آن ها را در سه ترجمه منتخب بررسی کرده تا از این رهگذر میزان موفقیّت مترجمان در تصریح معنا و مفهوم بلاغی این عنصر انسجامی آشکار گردد؛ بدین منظور، دو ترجمه معنایی از فولادوند و خرمشاهی و یک ترجمه تحت اللفظی از محدث دهلوی انتخاب شد. بررسی های پژوهش نشان می دهد که از میان این ترجمه ها، فولادوند تا حدودی، با تصریح معنا و رعایت نکات بلاغی، تعادل انسجامی را برقرار نموده و محدث دهلوی نیز به فراخور ترجمه تحت اللفظی خویش تا اندازه ای با تصریح و روشنگری در متن مقصد، انسجام برقرار نموده است؛ اما خرمشاهی با وجود ادبی بودن ترجمه اش، از تصریح معنا و ظرافت های بلاغی اسم های اشاره غافل مانده که همین امر باعث شده تا ترجمه او از صراحت انسجامی لازم برخوردار نباشد.
سبک ترجمه استعارات فولادوند و حلبی بر اساس راهکارهای ترجمه استعاره نیومارک (مطالعه موردی جزء اول قرآن کریم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استعاره به عنوان یکی از وجوه زیباشناختی کلام، به ویژه در اثر ادبی مانند قرآن کریم ، همواره مورد توجه اهل فن و ادب واقع شده است و یکی از پرکاربردترین وجوه بلاغی به حساب می آید. برگردان استعاره، در نگاه برخی افراد چنان ناممکن می نماید که گویی امری ناشدنی است. البته نظریه پردازان بزرگی چون نیومارک، تعریف دقیقی برای ترجمه استعاره پیشنهاد کرده اند که امروزه کاربست آن را از سوی مترجمان مختلف، به ویژه در علوم دینی شاهد هستیم. در این جستار، پس از نگاهی گذرا به تعریف کلی استعاره و بیان ساختارها و چارچوب هایی که نیومارک برای ترجمه استعاره پیشنهاد می کند، به بررسی مقایسه ای سبک ترجمه فولادوند و حلبی از استعاره های جزء یک قرآن کریم می پردازیم. هدف از این مقاله آن است که جهان بینی جدیدی از ترجمه استعاره را پیش روی مخاطب خود بگشاید. روشی که در مقاله اتخاذ شده، بر آن است که از رهگذر تفاسیر مختلف به بررسی سبک ترجمه دو مترجم مذکور پرداخته، در پایان نیز شرح داده خواهد شد که دو مترجم از کدام چارچوب نظری بیشتر بهره گرفته اند و دلیل بسامد بالا یا پایین برخی از این چارچوب ها در کار دو مترجم چیست. هرچند در ترجمه های قدیم، پایبندی مترجم به بازتولید برای حفظ زبان مبدأ نمود دارد، اما امروزه از شیوه های مختلفی برای ترجمه استعاره استفاده می شود که هر یک هدفی خاص را دنبال می کند.
تحلیل تطبیقی اشکالات نحوی ترجمه قرآن حدّاد عادل و فولادوند (مطالعه موردی: مفعول مطلق)
حوزه های تخصصی:
غلامعلی حداد عادل و محمد مهدی فولادوند از مترجمان معاصر قرآن کریم هستند که ترجمه آنها از منظر برگردان انواع مفعول مطلق، نیازمند بازنگری مجدد است. روش شناسی ترجمه ها نشان می دهد که مترجمان در برگردان مفعول مطلق و انواع آن غالباً به شیوه تحت اللفظی صرف عمل نموده اند؛ لذا نقش ظرافت های نحوی و دستوری را در بیان ترجمه فارسی نادیده انگاشته اند. این مقاله در صدد است، تا به بررسی و نقد کیفیت ترجمه مفعول مطلق و انواع مختلف آن در ترجمه غلامعلی حداد عادل و محمد مهدی فولادوند بپردازد. نتایج پژوهش نشان داد که هردو مترجم در برگردان تعابیر مفعول مطلق قرآن کریم غالبا از روش معنایی یا معنایی - ارتباطی که بهترین روش ها در برگردان انواع مفعول مطلق هستند، غفلت ورزیده اند؛ بلکه بیشتر از رویکرد حرفی و لفظی بهره گرفته اند. با این حال، فولادوند به مراتب بهتر از حداد عادل عمل کرده است. ضرورت انجام این پژوهش، نارسایی ترجمه حداد عادل و فولادوند، در برگردان انواع مفعول مطلق است تا جایی که ادبیات این ترجمه ها در برخی موارد، دچار عربی زدگی ساختاری گردیده است.
معناشناختی ادوات استیناف و چالش های برگردان فارسی آن در ترجمه های معاصر قرآن کریم (آیتی، انصاریان، رضایی، فولادوند و مجتبوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش دینی دوره ۱۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۵
31-52
حوزه های تخصصی:
واژگان و ادواتی در قرآن کریم وجود دارند که تنوّع نحوی آن ها ، در فرایند برگردانشان به زبان فارسی ، مستلزم توجّه شایانی به نحو یا دستور زبان عربی است . گاه عدم تشخیص نوع این ادوات و ترجم ه صحیح آن ها با توجّه به مقتضیات زبان مقصد، مترجمان را دچار لغزش کرده است. در این میان، ادوات استیناف از جایگاه خاصّی برخوردار است . جستار حاضر می کوشد تا بازگردان برخی از ادوات استیناف (واو، فاء، حتّی، لکن و بل) را در ترجمه های آیتی، انصاریان، رضایی، فولادوند و مجتبوی- که درشمار ترجمه های برترند و از مقبولیّت بیشتری برخوردار هستند- مورد مداقّه و امعان نظر قرار دهد. باشد که با مقایس ه این ترجمه ها و شناسایی موارد اختلاف و نقاط قوّت و ضعف آنها، گامی هر چند کوتاه در جهت تصحیح و تنقیح ترجم ه کتاب الهی برداشته شود و ترجمه ای بهتر و نزدیکتر به مدلول کلام خدا در اختیار قرآن پژوهان قرار گیرد.
بررسی راهبرد «کاهش» در ترجمه فولادوند از صحیفه سجادیه بر اساس نظریه گارسس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه به کیفیت ترجمه در متون دینی از جمله قرآن و حدیث، موضوعی مهم وآشکار است و ارزیابی ترجمه این متون، جهت صیانت از آن ها، ضرورت و اهمیت و ارزش دوچندان دارد؛ از جمله این متون، ترجمه صحیفه سجادیه است که کمتر مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است، یکی از این ترجمه های ارزشمند که توسط فولادند انجام گرفته، دارای عیوب کاهشی است. کاهش که جزء تکنیک های منفی ترجمه است ، در الگوی گارسس مورد توجه بیشتری واقع شده است؛ این الگو، جهت ارزیابی ترجمه در چهار سطح مطرح شده است که از منظر دیگر، به سه گروه عمده افزایش، کاهش و مانش تقسیم می شود. کاهش، شامل حذف، کاهش (قبض)، تغییر در صنایع بلاغی، ساده انگاری و خطای مترجم می شود؛ مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، موارد کاهش و بسامد آن در ترجمه فولادوند را مورد بررسی قرار داده تا از صحت و درستی و انطباق آن با اصول علمی، اطمینان یافته وآن را مورد ارزیابی علمی قرار دهد؛ اساس این ارزیابی، پاسخ به این سؤال است که با توجه به الگوی کاهشی گارسس، کاهش های ترجمه ای، به چه شکلی در ترجمه فولادوند نمود یافته است؟ نتایج بررسی نشان می دهد، مصادیق کاهش که به این ترجمه آسیب زده اند، عبارتند از: 1- انواع حذف (حذف واژه، حذف چندین عبارت یا جمله و حذف بی رویه جملات)، 2- قبض یا کاهش (حذف به قرینه لفظی، تغییر مجهول به معلوم، اسمی شدگی، تبدیل جمع به مفرد)، 3- تغییر در صنایع بلاغی 4- خطای مترجم (خطاهای معنایی- لغوی و خطاهای صرفی- نحوی) و بیشترین بسامد کاهش مربوط به حذف واژه و خطای دستوری است.
اسلوب «حصر» در قرآن و چالشهای ترجمه پیرامون آن (مطالعه موردی سه ترجمه معاصر از آقایان فولادوند، مکارم و انصاریان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش دینی دوره ۲۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۳
155-174
حوزه های تخصصی:
از جمله وجوه اعجاز قرآن کریم مسئله فصاحت و بلاغت است که در سایه ی علومی همچون معانی، بیان و بدیع معنا می یابد. یکی از موضوعات مورد پی جویی در علم معانی بحث «حصر» در کلام است. پژوهش حاضر به بررسی عنصر «حصر» درآیات قرآن پرداخته و میزان توجه مترجمان قرآن به این موضوع را به بوته نقد و بررسی گذاشته است. در این راستا آیات چالش برانگیزی که در آن ها اسلوب حصر به کار رفته بیان شده و پس از بررسی و تحلیل نوع حصر استفاده شده، ترجمه ی اساتید معاصر در مورد آن، مورد نقد و واکاوی قرار گرفته است. در این پژوهش سه ترجمه ی از اساتید برجسته معاصر آقایان فولادوند، مکارم و انصاریان مورد بررسی و تحلیل بوده است. پس از بررسی هر آیه و ترجمه های انجام شده، مقایسه ای میان ترجمه ها صورت گرفته و بهترین ترجمه در مورد هر آیه معرفی شده است. به نظر می رسد از میان سه ترجمه مورد نظر ترجمه استاد انصاریان بیشترین دقت در مورد موضوع «حصر» را دارد.
کاربست الگوی گارسس در تحلیل ترجمه فولادوند از سوره انعام (مطالعه موردی: سطح معنایی - لغوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الگوی گارسس در تحلیل ترجمه بینازبانی، شامل چهار سطح معنایی-لغوی، صرفی-نحوی، گفتمانی-کارکردی و سبکی-منظورشناختی است. هریک از چهار سطح یادشده شامل عنوان های دیگری است که درمجموع، امکان تحلیل گسترده و جامع ترجمه بینازبانی را با رویکرد ترکیبی فراهم می آورند. در پژوهش حاضر، کاربست سطح معنایی-لغوی الگوی گارسس مدنظر است و ترجمه فولادوند از سوره انعام به عنوان مورد پژوهشی انتخاب شده است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهند فولادوند در ترجمه این سوره از راهبردهای تعریف یا توضیح، معادل یابی فرهنگی یا کارکردی، بسط نحوی، قبض نحوی و معادل گزینی واژه خاص با واژه عام و بالعکس استفاده کرده است. الگوی گارسس در سطح معنایی - لغوی، دو زیرمجموعه دیگر نیز دارد که نخست [تشخیص] ابهام و دیگری اقتباس است. ترجمه فولاوند از سوره انعام، برای مثال، به دلیل چندمعنایی واژگان قرآن کریم در بافت آیات با چالش ابهام آفرینی مواجه است. اقتباس به معنای حذف ارجاع فرهنگی زبان مبدأ در زبان مقصد و جایگزین ساختن آن با ارجاع غیر مرتبط، یک راهبرد غیر عقلایی در ترجمه بینازبانی است. این راهبرد در ترجمه فولادوند از سوره انعام نمودی ندارد.
مقایسه ادبی و بلاغی ترجمه هایی از فولادوند و خرمشاهی بر اساس الگوی تفسیری کشاف در جزء های 29 و 30(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ترجمه قرآن و حدیث دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۹
172 - 195
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم کتابی آسمانی است که به زبان عربی نازل شده است، بنابراین، ارائه ترجمه ای شیوا از آن تنها راه دستیابی غیر عرب زبانان از محتوای آن می باشد و از آنجایی که ترجمه کامل قرآن به دلیل اوج فصاحت و بلاغت آن امکان پذیر نمی باشد، برای دست یابی به ترجمه صحیح آن باید به بررسی و تحلیل ترجمه های قرآنی پرداخت تا به نقاط قوت و ضعف آن ها پی برد. برای این منظور در این مقال سعی شده تا با تحلیل زبان شناختی ترجمه های معاصر قرآن از فولادوند و خرمشاهی، بررسی روش ها و اسلوب های ترجمه های مذکور، تحلیل و مقایسه تطبیقی شیوه برگردان آرایه های ادبی و بلاغی و ویژگی ها سبکی آن ها بر اساس الگوی تفسیری کشاف به بهترین شیوه و اسلوب در بین این ترجمه ها دست یافت. بر این اساس ترجمه های مذکور توصیف و تحلیل شده و از منظر معناشناسی و در سطح زبان شناختی بررسی و تشریح شده اند که با توجه به بررسی های صورت پذیرفته می توان گفت مترجمان مذکور در ترجمه آرایه های ادبی و بلاغی آیات قرآن سبک خاص و یکنواختی را دنبال نکرده اند و در اکثر موارد با ترجمه لفظی و تحت اللفظی آیات نتوانسته اند تصویری روشن از مفهوم آن ها را برای خواننده زبان مقصد ترسیم نمایند و تنها در برخی موارد توانسته اند آیات قرآنی را بر اساس الگوی تفسیری کشاف ترجمه کنند.