مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
ترجمة قرآن
حوزه های تخصصی:
نویسنده در آغاز برای ارزیابی ترجمة قرآن به اصول و معیارهایی چون مشخص بودن نوع ترجمه و سطح مخاطبان، اتقان ترجمه و درستی برداشتهای تفسیری مترجم، برقراری تعادل واژگانی و ساختاری، رعایت نکات صرفی، نحوی و بلاغی، ارائة توضیحات ضروری، ویرایش فنی، یکسان سازی، خلاقیت و ابتکار اشاره میکند. سپس با توجه به آنها به نقد و ارزیابی ترجمة آیت الله یزدی میپردازد و بر این باور است که در این ترجمه اکثر این اصول و معیارها رعایت نشده است.
اهمیت یکدستی سبک در ترجمه با نگاهی به ترجمة غلامعلی حدادعادل از قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ترجمة متون ادبی یا متونی که ویژگی های ادبی دارند، مسئلة سبک اهمیت بسیاری دارد. برخی این اهمیت را تاحدی می دانند که اساساً ترجمة متون ادبی را ترجمة سبک می دانند. یکی از موضوعات مرتبط با سبک، یکدستی سبک است؛ موضوعی که کمتر در مباحث ترجمه به آن پرداخته شده است. در این مقاله، نویسندگان نخست میان سبک متن اصلی و سبک متن ترجمه شده تمایز قائل می شوند و مؤلفه های سبک را بر می-شمارند و سپس، مفهوم یکدستی سبک را تعریف می کنند و در پایان، به بررسی ترجمة غلامعلی حدادعادل از قرآن می پردازند و براساس اصولی که مترجم راهنمای کارش قرار داده است، ترجمه را تحلیل می کنند. نتیجة تحقیق نشان می دهد مترجم در مواردی چند اصول خود را زیرپا گذاشته است و درنتیجه، ترجمة او فاقد یکدستی سبک است.
تحلیل گفتمان سه ترجمة انگلیسی قرآن (سوره های حمد و والعصر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترجمه عبارت است از انتقال یک سیستم زبانی به زبان دیگر که این امر در تمام سطوح زبانی و فرازبانی صورت می گیرد. همین مسئله در ترجمة قرآن نیز صادق است؛ زیرا، در ترجمة این کتاب مقدس نیز نباید، عوامل زبانی و عوامل فرازبانی را خدشه دار کرد. برای بررسی این شواهد، دو سوره از قرآن کریم (فاتحه الکتاب و والعصر) با استفاده از چارچوب تحلیلی حتیم و میسن (1990) در سطح محدودیت های گفتمانی بر روی سه ترجمة متفاوت از قرآن (دو مترجم مسلمان و یک مترجم مسیحی) تحلیل شدند. یافته ها نشان می دهد در تحلیل این سوره ها بیشترین محدودیت گفتمانی در سطح سازوکار تعدّی بوده است و کمترین آن مربوط به سطح پیوندهای واژگانی است. همچنین، می توان نتیجه گرفت اگر مترجم مسلط به زبان قرآنی و آشنا با سطوح بلاغی آن باشد، به خوبی می تواند در بیشتر موارد، صورت آیه را حفظ کند و کارش را فقط محدود به افزایش، کاهش و تکرار معنایی کند ودر ترجمة قرآن با محدودیت کمتری موفق عمل کند.
پیش فرض های بافتی و تلاش پردازش در ترجمة آیات بافت محور قرآن؛ دیدگاه نظریة مناسبت
حوزه های تخصصی:
نظریة مناسبت، از کارآمد ترین رهیافت ها در بررسی ارتباط پذیری متون و نحوة دریافت آن ها از سوی مخاطب است. از آن جا که فرض است متن دینی مخاطب عام دارد، این مقاله بر آن است تا به بررسی عوامل افزایش یا کاهش سطح مناسبت متون دینی ترجمه شده به فارسی و راه کار های افزایش سطح مناسبت این ترجمه ها برای مخاطب فارس زبان بپردازد. در این راستا پنج آیه بافت محور از قرآن به همراه چهار ترجمه از هر آیه تحلیل و بررسی شدند. این بررسی با روش کیفی، در چارچوب تحلیل گفتمان و با بهره گیری از ابزار تحلیل بافتی که شامل هفت پرسش است، انجام شد. پاسخ به این هفت پرسش، مفاهیمی کلیدی از آیات را به دست داد تا ترجمه ها با نظر به آن ها بررسی شوند و بدین ترتیب عوامل مؤثر در میزان تلاش پردازش مشخص گردند. در نتیجه ، با آسیب شناسی نیازمندی مخاطب به سطح بالایی از تلاش پردازش در دریافت ترجمة متن دینی، عملکرد مترجمان در ارائة پیش فرض های لازم به مخاطب در راستای کاهش تلاش پردازش و بنابراین افزایش سطح مناسبت متن بررسی می شود تا اهمیت و چگونگی انجام این امر روشن شود.
بررسی ترجمة قرآن عطاء الله فرهنگ قهرمانی
حوزه های تخصصی:
رجمة قرآن اثر آقای «عطاء الله فرهنگ قهرمانی» که جزء ترجمه های «آزاد مقید به متن» است در سال (2007) توسط انتشارات «امانه» در هند چاپ و اخیراً نسخه هایی از آن در ایران توزیع شده است. مبنای این ترجمه به اقرار خود مترجم از ترجمه های آیتی، پاینده و الهی قمشه ای بوده است. مترجم در این ترجمه با نگرش جانب دارانة کلامی، مطابق نگرش اهل سنت در آیات مرتبط با اهل بیت، در حد توان علمی خود سعی نموده معانی آیات را به زبان فارسی سلیس و روان به نگارش درآورد که تا حدودی با زبان روز هماهنگی دارد. واژه گزینی نامناسب در برخی از کلمات و جملات، عدم استفادة مناسب و به جا از پرانتز در اکثر موارد، حذف و اضافه های نابه جا در ترجمة برخی از آیات، وجود اغلاط املایی، ویرایشی، چاپی و مشکلات صفحه بندی، وجود اشکالات دستوری در هر دو زبان مبدأ و مقصد، نبود هماهنگى درونى متن ترجمه و وجود اشتباه در انتقال معانی برخی از آیات از جمله نقدهای وارده بر این ترجمه می باشد.
دشواری ترجمة قرآن کریم در برخی از روش های قصر (تعریف مسند و مسندٌالیه تقدیم مسندٌالیه بر مسند فعلی)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم در ایجاز و بیان اسلوبی بی نظیر دارد و به دلیل برخورداری از ویژگی های بلاغی و بیانی، ترجمة آن به دیگر زبانها بسیار دشوار است. لذا مترجم قرآن علاوه بر آشنایی با اسباب نزول و سیاق آیات، لازم است ویژگی های بلاغی زبان عربی را به خوبی بشناسد تا بتواند با رعایت دقّت، امانت و بدون حذف و تغییر معنا به ترجمة صحیح آیات بپردازد، امّا برخی از مترجمان بدون توجّه به ویژگی های بلاغی قرآن کریم به ترجمة آن می پردازند. در این پژوهش ضمن شرح و توضیح شیوه های قصر، ترجمه های قرآن کریم در آیاتی که در آنها قصر به شیوة تعریف مسند و مسندٌالیه و یا به شیوة تقدیم مسندٌالیه مسبوق به نفی بر مسند فعلی صورت گرفته، بررسی شده است و دشواری های انتقال مفهوم قصر در این دو شیوه نشان داده شده است و مشخّص گردیده که می توان برای بازتاب مفهوم قصر در تعریف دو جزء، زمانی که قصر به وسیلة «ال جنس» باچند تأکید مانند ضمیر فصل و ادات تأکید همراه است، از چند مؤکّد استفاده کردو برای بازتاب مفهوم قصر با تقدیم مسندٌالیه مسبوق به نفی بر مسند فعلی می توان مفهوم قصر را داخل پرانتز ذکر کرد.
نقد ترجمه های الهی قمشه ای، فولادوند و خرّمشاهی از قرآن بر اساس تجزیه بر آحاد واژگان (بررسی موردی واژه های ریب، ذبح و خشیة در سورة بقره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تجزیه بر آحاد واژگان» روشی در معنی شناسی است که واژگان یک متن را تا حدّ ممکن به آحاد و اجزای معنایی سازندة آن تجزیه می کند تا از کنار هم گذاشتن آنها مفهوم دقیق و کامل واژه ها به دست آید. این روش معنایابی می تواند در فهم و توصیف تفاوت ها و مشابهت های معنایی واژه های قریب المعنی بسیار به کار آید. توجّه به آحاد معنایی واژگان و تلاش برای بازسازی آنها در زبان مقصد، می تواند به ارائة ترجمه ای کامل و دقیق از متن مبدأ انجامد. بر این اساس، در مقالة حاضر تلاش شده است با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد انتقادی، از میان واژه های قرآنی سه واژة «ریب»، «ذبح» و «خشیة» در آیات سورة بقره تجزیه به آحاد شده تا معنای کامل آنها مشخّص شود و تفاوت های آنها و واژگانی که نزدیکی معنایی دارند، تبیین گردد. گفتنی است واژة «ریب» دارای آحاد معنایی «تردید، ترس، دل نگرانی و تهمت» است. واژة «ذبح» نیز از مؤلّفه های معنایی «کُشتن» و «سر بریدن» یا «قربانی کردن» برخوردار می باشد. همچنین «ترس به همراه تعظیم» آحاد معنایی «خشیة» را شکل می دهد. این پژوهش بیانگر آن است که آقایان الهی قمشه ای، فولادوند و خرّمشاهی چندان توجّهی به آحاد معنایی واژه های مذکور نداشته اند و از یک سو، معادل های تقریبی، ناقص و مختلف ارائه داده اند و از سوی دیگر، معادل های ایشان معمولاً با دیگر واژه های قریب المعنی تفاوت ندارد.
بررسی ترجمه و معادل ساختاری مفعول مطلق با محوریّت ترجمه ی استاد فولادوند (بررسی موردی سوره ی نساء)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از اصول ضروری در ترجمه های وفادار و مطلوب ایجاد یا برقراری تعادل میان ساختارهای زبان مبدأ و مقصد است. ساختارهای زبانی، به ویژه ساختار نحوی نقش بنیادی در فرایند ترجمه و تحلیل های بین زبانی دارد. مفعول مطلق از نقش های نحوی است که در زبان فارسی شباهت ساختاری ندارد و باید بر مبنای معادل ساختاری آنکه در زبان فارسی قید با انواع مختلف معادل یابی گردد تا پیام کتاب مقدّس قرآن هرچه دقیق تر و صحیح تر در اختیار تشنگان معرفت وحیانی قرار گیرد. کم توجّهی به این امر باعث شده که ترجمة مفعول مطلق از لغزشگاه های ترجمه های فارسی قرآن کریم گردد.با این مبنا، ترجمة استاد فولادوند مورد بررسی قرار گرفت که نتایج حاصله نشان می دهد این ترجمه در یافتن معادل برای انواع مختلف مفعول مطلق نسبت به بیشتر ترجمه های معاصر موفّق عمل کرده است، به گونه ای که در یافتن معادل ساختاری برای مفعول مطلق تأکیدی بیشترین توفیق را داشته است و همة مفعول مطلق های تأکیدی سورة نساء بر مبنای معادل ساختاری به درستی ترجمه شده است.
تأمّلی در معنی واژه «دولت» و بررسی بیتی از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسلوب تصریح و تبیین در ترجمه ی قرآن (بررسی موردی ترجمه ی فیض الإسلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که هدف از ترجمة متون دینی، تفهیم هرچه بهتر و بیشتر مفاهیم و معارف ناب دینی و اسلامی به مخاطبان است، مترجمان باید تلاش کنند تا تعادل ترجمه ای را در متون دینی و ارائة ترجمه ای که پاسخگوی نیاز مخاطب باشد، رعایت کنند. دستیابی به تعادل ترجمه ای، مستلزم اعمال تعدیل ها و تغییر هایی در فرایند ترجمه است. یکی از این تغییرها که نخستین بار از سوی «وینه و داربلنه» (Vinay and Darbelnet) مطرح شد، «تصریح» است.تصریح از جمله تغییراتی است که در قلمرو اختیارات مترجم قرار می گیرد که به صورت آگاهانه و به عنوان راهبردی در ترجمه صورت می گیرد. فیض الإسلام دانشمندی فقیه و ادیب است که به ترجمة متون دینی (قرآن، نهج البلاغه، صحیفة سجّادیّه) پرداخته است. پژوهش حاضر که به روش توصیفی تحلیلی و با رویکردی زبانشناختی است، درصدد است تا تصریح را به عنوان شاخصة سبک شناختی ترجمة فیض الإسلام در قرآن مورد کاوش قرار داده تا اثرگذاری ها و فوائد آن در ترجمه، به ویژه ترجمة متون دینی مشخّص شود. ایشان با استفاده از تکنیک تصریح به شفّاف سازی واژگان فرهنگ مدار و مقولات ناآشنا برای مخاطب و تصریح به عوامل انسجام (حذف، جانشینی و ارجاع) ونیز ایجاد ارتباط و تناسب میان آیات قرآن پرداخته اند که موجب تفهیم بهتر به خواننده و مانع از ایجاد چالش ذهنی و گسستگی در خوانش وی می گردد. امّا باید گفت که ترجمة ایشان ویژگی خاصّ دیگری را از آن خود ساخته است و ایشان دریچة دیگری را در فنّ ترجمه گشوده است که می توان آن را نظریّه یا انگارة تبیین نامید. در واقع، ایشان افزوده هایی می آورد که حدّ وسط میان تصریح و تفسیر است.
معنی شناسی حرف «فاء» در قرآن و چالش های ترجمه ی آن به زبان فارسی با تکیه بر دستور زبان عربی (بررسی موردی ترجمه های الهی قمشه ای، فولادوند و خرّمشاهی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم ساختار نحوی، صرفی و بلاغی محکمی است. فرآیند برگرداندن این کتاب آسمانی مستلزم توجّه شایانی به نحو یا دستور زبان عربی است. در این زبان، حرف «فاء» یکی از حروف معانی است که از تنوّع بسیاری برخوردار است و این مسئله کار مترجم را هنگام برگردان آن به زبان فارسی دشوار می کند. مترجمان فارسی برای ترجمة «فاء» برابر نهادهای «پس»، «سپس» و «آنگاه» را ارائه داده اند که با توجّه به تنوّع این حرف، ناکافی است. هدف این پژوهش آن است که از نظر دستوری بررسی کند مترجمانی مانند الهی قمشه ای، فولادوند و خرّمشاهی چگونه این حرف را در قرآن ترجمه کرده اند. از جمله نتایجی که به دست آمده این است که مترجمان در ترجمة «فاءِ» عطف و جزای شرط عملکرد مطلوبی داشته اند، امّا در ترجمة «فاءِ» استیناف، سببیّه، زائده و فصیحه به خوبی از عهده برنیامده اند، به گونه ای که برای فاءِ استیناف و زائده برابرنهادهایی را قرار داده اند که نادرست است؛ زیرا نباید این نوع از فاء، ترجمه شود. آنها در ترجمة فاءِ سببیّه نیز در بسیاری موارد جنبة سبب و مسبّب بودن را رعایت نکرده اند و علّیّت را نشان نداده اند. چنان که در فاء فصیحه نیز فقط جنبة عاطفه بودن آن را لحاظ کرده اند و به بخشی از جمله که حذف شده است و وظیفة افصاح کلام را بر عهده دارد، توجّهی نداشته اند و این بی توجّهی نیز سبب شده است که در برگردان آن به اشتباه بروند.