۱.
تمدن مجموعه ای از نظام های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و .. است که در آن انسان ها بر اساس جهان بینی خویش به دنبال رشد مادی و معنوی در جهت غایات مطلوب هستند. تمدن سازی نیازمند تعیین اولویت ها است. کدام یک از این نظام ها در اولویت اصلاح قرار دارند؟ ادعای مقاله حاضر این است که بر اساس نظریه حدوث جسمانی نفس، اصلاح و ترمیم روابط اقتصادی در اولویت است. زیرا بر اساس نظریه جسمانیهالحدوث بودن نفس، نفس بر اثر استکمال همین ماده بدنی ایجاد شده و تکوین آن از مواد و عناصر همین عالم است. از سوی دیگر، بر اساس دیدگاه صدر المتألهین هفت چیز در اختلاف اغراض و اهداف انسان ها دخیل است: طینت، وضعیت والدین، اختلاف در چیزی که نطفه از آن تکون می یابد، اختلاف در تغذیه، اختلاف احوال آنها در تأدیب، وجود معلم خصوصی، اختلاف در میزان تلاش در تزکیه نفس. اولین عامل، طینت انسان است که بسیار وابسته به اقتصاد خانواده است که از چه راهی کسب و کار خود را دنبال می کند. همچنین عامل سوم و چهارم نیز به امر مهم اقتصاد پرداخته است. نتیجه اینکه اگر حدوث نفس از جسم آغاز می شود و عوامل اقتصادی و تغذیه طیب و حلال در ماده و نطفه انسانی تأثیر گذار است، اقتصاد خرد و کلان جامعه علی رغم اصیل نبودن پایه است. چنانکه ریشه هبوط و انحطاط تمدن نیز در حوزه اقتصاد نهفته است.
۲.
انقلاب اسلامی در تداوم راه انبیاء الهی با آرمان «حیات طیبه» جامعه توسط امام و امت شکل گرفت. مراحل تکوین این انقلاب به سوی «تمدن نوین اسلامی-ایرانی» در نظر رهبری حکیم، شامل پنج مرحله «انقلاب، نظام، دولت، جامعه و امت» اسلامی می باشد. اکنون در آستانه گام دوم انقلاب در مرحله «دولت اسلامی» هستیم که باید ارکان نظام در عمل و بر اساس یک «الگوی اسلامی-ایرانی» پیشرفت، ساماندهی بشوند. وزارت عتف بعنوان یکی از ارکان حاکمیت که متولی امر «آموزش، پژوهش و فناوری» در کشور است، باید در همین راستا جهتگیری کند. هدف از این تحقیق، جستجوی سرنخهایی برای آغاز این تحول است. پرسش تحقیق آن است که «آنچه یک مهندس معمارِ در تراز انقلاب اسلامی باید درباره معماری بداند و بتواند، چیست؟». محدوده تخصصی تحقیق، «برنامه و سرفصل دروس رشته معماری» در مقطع کارشناسی، بعنوان سند مبنای وزارت «عتف» در دانشکده های معماری است. طی یک بازاندیشی در تعریف «معماری و معمار»، می توان یک بازتعریف از «آموزش معماری و تربیت معماران» داشت و برای دانشکده های معماری در تراز جمهوری اسلامی، طرحی نو درانداخت، بگونه ای که در راستای الگوی پیشرفت «اسلامی-ایرانی» کشور باشد. همچنین برای تبیین بهتر تمایز این نگاه با نگرش کنونی، نقدی بر برنامه مصوب این رشته با روش تحلیل محتوا با بهره گیری از مدلسازی «ستون فقرات ماهی» انجام شده است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که برنامه و سرفصل دروس رشته معماری باید ابتدا به دو بخش «اسلامی و ایرانی» دسته بندی شود و در هر بخشی چهار رُکن «ساماندهی، مکان، انسان و محیط» مبتنی بر «حکمت اسلامی و متناسب با بوم ایرانی» بازتعریف و آموزش داده شود. بدیهی است که لازمه کارآمدی و اثربخشی این تحول در برنامه، تربیت اساتیدی است که بعنوان افسران این جهاد، مربّی معماران شایسته برای شکلگیری معماری شایسته باشند، که از «کوزه همان برون تراود که در اوست.
۳.
رئالیسم فلسفی علامه طباطبائی با استدلال هایی همچون فطری دانستن علم به عالم خارج و همین طور استفاده از اصل علیت به اثبات عالم خارج می پردازد. در بعد معرفت شناختی نیز با تبیین ارتباط میان معرفت های حصولی و حضوری و ارجاع علوم حصولی به حضوری، فرایند دستیابی به معرفت مطابق با واقع را اثبات می کند. از سوی دیگر در رئالیسم علمی ادعا می شود؛ هویات نظری مفروض در نظریه های علمی، از عالم واقع حکایت می کنند و عالم همان گونه است که نظریه های علمی آن را تبیین می کنند. ولی ادله ای که برای اثبات وجود هویات نظری و واقع نمائی نظریه های علمی ارائه می گردد، در اثبات مدعا، ناکارآمد هستند. نسبیت معرفت و امور مختلف وابسته به آن مانند؛ اخلاق ، حقوق، سیاست، هنر، ادبیات و بطور کلی هر مقوله مهمی که وابسته به شناخت و معرفت است از لوازم واقع گرایی و غیرواقع-گرایی است. . با توجه به اینکه واقع گرایی هستی شناختی و معرفت شناختی ارتباط مستقیمی با ساختار تمدن، روابط اجتماعی، اهداف و چشم اندازهای یک تمدن دارد، بررسی رویکرد واقع گرایی هستی شناختی و معرفت شناختی گامی اساسی در ارزیابی تمدن های مختلف به شمار می رود. در این تحقیق که به روش توصیفی و تحلیلی، صورت گرفته است ضمن تبیین رئالیسم فلسفی و علمی به بررسی مولفه ها و ادله آن ها می پردازیم.
۴.
شکل گیری کامل یک تمدن، متوقف بر چگونگی نظام سازی و صورت بندی ساختاری آن از طریق فرایند نهادسازی است. اما ایجاد نهاد صرفاً منبعث از ارزش های تمدن ساز نبوده و شرایط زمینه ای اجتماعی و تاریخی روی آن تأثیرگذار است. انقلاب اسلامی ایران با نگاهی تمدنی و مبتنی بر ارزش های ویژه خود، فرهنگ را زیربنا قرار داده و در همان ابتدا به نهادسازی در حوزه فرهنگ اقدام کرد. تجربه زیسته جمهوری اسلامی در دهه 1360، حاکی از شرایط پیرامونی تأسیس نهادهای جدید و استحاله نهادهای سابق به عنوان یکی از مهم ترین اقدامات در حوزه سیاستگذاری و حکمرانی فرهنگی است. شورای عالی انقلاب فرهنگی، سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و مرکز رسیدگی به امور مساجد از جمله مهم ترین نهادهایی هستند که در این زمینه قابل مطالعه هستند. مقاله حاضر به دنبال بررسی تاریخی شرایط تأسیس این نهادها است. روش پژوهش مقاله کیفی و مطالعه اسنادی بوده است و با چارچوب مفهومی تبارشناسی و جبر بولی به تحلیل یافته ها پرداخته است. نتایج حاکی از آن است که هرگاه نیاز به تربیت و پرورش فرهنگی شهروندان مطابق با ارزش ها و اصول اسلامی توسط نیروهای انقلابی ادراک شود، مردم نقش محوری یافته و مطالبات دینی گسترده از حکومت داشته باشند و ایده های غربی زدایی و بازگشت به خویشتن ادراک و درونی شود، شرایط امکان تأسیس نهاد انقلابی در حوزه فرهنگ فراهم می شود.
۵.
در این مقاله با تحلیل ممزوج شدن فناوری و حاکمیت در عصر مدرن و تشدید این امتزاج در عصر مجازی، انگاره ای از مشروعیت را مطرح می کنیم که نام آن را مشروعیت فنی-دانشی گذاشته ایم. این انگاره، انگاره ای توصیفی درباره مشروعیت اعمال اقتدار و حکمرانی در دوران مدرن و مجازی است. مطالعه دو کلان الگوی حاکمیتِ عدالت-محور در رویکرد سنتی و حاکمیتِ مصلحت-امنیت-محور در درون مدرن که به تکثیر فناوری ّهای امنیتی، حاکمیتی و قدرت در این عصر منجر شده است، مسیر تحلیلی ما برای رسیدن به مفهوم مشروعیت فنی-دانشی است. در پرتو این مفهوم، پاره ای از اصلی ترین مشکلات حکمرانی فضای مجازی از جمله حکمرانی سکوها و محتوا در فضای مجازی را بررسی و راه حل هایی متناسب با اقتضائات کنونی فضای مجازی برای آن ها پیشنهاد داده ایم. اولویت دهی به سکوها، تقویت انحصار بومی و حکمرانی مضاعف از طریق تکثربخشی به بازیگران بین المللی حاضر در فضای مجازی ایران سه ضلع راه حل پیشنهادی ما برای مشکل فرسایش حاکمیت ملی در عرصه مجازی است.
۶.
در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی، زمامداران نقش و جایگاه خاص دارند، به طوری که او قوام مُدن را به مَلِک می داند و حاکم، طبیب جامعه است و مردم به سیره ملوک خود اقتدا می کنند. از اهمیت و جایگاه زمامدار در اندیشه خواجه نصیر می توان به اهمیت و ضرورت تربیت زمامدار رسید چرا که اگر زمامدار، تربیت یافته باشد، موجب صلاح و سلامت جامعه می گردد، در غیر این صورت می تواند جامعه و حکومت را به تباهی بکشاند. بدون صلاح حاکمان، مردم صالح نخواهند شد و چون دین، قاعده و بنیان است و مُلک، رکن و اساس؛ پس اگر رکن، شایسته نباشد، دین نیز نمی تواند باشد. بر این اساس پژوهش حاضر با روش اسنادی که جزو روش های کیفی محسوب می گردد، در پی تحلیل الگوی تربیت زمامداران در اندیشه خواجه نصیر است و می خواهد به این سؤال اصلی پاسخ دهد که «الگوی تربیت زمامدار در اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی چیست؟» در این پژوهش که فرضیه آزما نیست، الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی در ابعاد مبانی، اصول، ویژگی های زمامدار مطلوب، روش ها، عوامل و موانع تربیت زمامدار احصاء شده است و در نهایت به این نتیجه ختم می گردد که الگوی تربیت زمامدار در اندیشه وی بر پنج رکن استوار است: فضیلت، امامت، حکمت، عدالت و محبت. فضیلت را می توان محور سه رکن حکمت، عدالت و محبت در نظر گرفت. به عبارت دیگر تربیت زمامدار در نگاه او «فضیلت مدار» است و از آن جا که در نگاه او ارتباط تنگاتنگ بین «فضیلت» و «امامت» مشهود است، می توان گفت حکمت، عدالت و محبت با مرکزیت فضیلت، به سمت قله امامت، نظام اندیشه ای وی در زمینه تربیت زمامدار را شکل می دهند.