مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
تجربه عرفانی
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم خرداد ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
229-245
این مقاله درصدد آن است که به نقد و بررسی کتاب «ماهیت معرفت عرفانی» نوشته مسعود اسماعیلی بپردازد. در باره معرفت عرفانی و تمایز آن با تجربه عرفانی به زبان های غیرفارسی آثار بسیاری منتشر شده اند اما در زبان فارسی تنها معدودی از پژوهشگران به بحث از آن درچهارچوبی علمی و روشمند پرداخته اند. از جمله در کتاب «ماهیت معرفت عرفانی»، نویسنده کوشیده با نگاهی تطبیقی در سامانه ای جامع، به بحث از ماهیت معرفت عرفانی در دو فضای اسلامی و غربی و بیان شباهت ها و تفاوت های آنها بپردازد. اگر ملاک ارزیابی ما، میزان موفقیت و عدم موفقیت نویسنده در بیان مسأله و بررسی آن باشد، می توانیم گفت که این کتاب در طرح مباحث تخصصی حوزه فلسفه عرفان، به خوبی عمل کرده است. با این حال، این کتاب از کاستی های صوری و محتوایی از قبیل کاربرد متناوب معرفت عرفانی و تجربه عرفانی به جای یکدیگر و اشکال در تقدم و تاخر برخی از فصول کتاب، خالی نیست. این کتاب به رغم وجود این کاستی ها اثری قابل قبول در حوزه فلسفه عرفان به نظر می رسد.
تحلیلی از عصمت وحی در برابر مکاشفه و تجربه عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخی وحی را یک امر بشری و تجربه درونی دانسته اند که دارای یک فرایند تاریخمند است و با الهام و مکاشفه برابر بوده و خطاپذیر می باشد. در قرآن کریم به انواع معانی وحی اشاره شده است و وحی تشریعی را مخصوص انبیاء دانسته و علت عصمت آنرا « وهبی» بودن آن می داند. علاء الدوله سمنانی کشف را نسبی دانسته و قابلیتهای سالک را در صحت و سقم مکاشفات تأثیرگذار می داند. ابن عربی برای عصمت وحی می گوید: در وحی القاء معنی از طریق لفظ نیست بلکه عین معنی بی واسطه منتقل می شود.لذا احتمال وقوع خطا در فهم مخاطب( نبی) مطرح نیست . وحی عین حقایق وحیانی است که با بصر باطنی نبی مشاهده می شود. وحی اشاره ای است که جانشین عبارت می شود و اشاره عین مشارالیه است . و چون با سرعت واقع می شود.فهم و افهام و مفهوم از آن یک حقیقت است. به همین خاطر دارای عصمت است.
بررسی تحلیلی تجربه عرفانی در روان شناسی فرافردیِ استانسیلاو گراف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۳
73 - 93
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار جایگاه تجارب عرفانی در روان شناسی فرافردی استانیسلاو گراف از منظر فلسفه ذهن بررسی و تحلیل می شود. گراف برخلاف دیدگاه رایج در روان شناسی آکادمیک، تجارب عرفانی را زمینه ای برای دسترسی به سطوح عمیق تر روان و آگاهی می داند. او از الگوی هولوگرافیک در فیزیک بوهم برای تبیین ظهور آگاهی در تمام مراتب هستی استفاده می کند و معتقد است که فیزیک نوین در تقابل با جهان بینی نیوتنی-دکارتی، امکان دفاع از واقع نمایی تجربه عرفانی و دسترسی به نظم مستتر جهان را فراهم می سازد. گراف با توجه به نابسندگی های تفکر فیزیکالیستی، یک الگوی هولوگرافیک از آگاهی ارائه می دهد. به نظر گراف وحدت ارگانیک با عالم یکی از ویژگی های تجربه عرفانی است. گراف شرایطی مثل بیماری و کم خوابی را نیز زمینه ساز تجربه عرفانی می داند که این امر در قالب تقلیل تبیینی قرار می گیرد که لزوماً مورد قبول صاحبان تجربه عرفانی نیست. گراف توصیفات عرفا از تجربه عرفانی را صرفاً با رجوع به مقولات و چارچوب فرهنگی آن ها تبیین می کند. لازمه چنین دیدگاهی ایجاد تمایز بین تجربه محض و تفسیر آن است که با آزمون فکری شفافیت در فلسفه ذهن قابل نقد می باشد.
نگاهی به غزل روایی در دیوان فخرالدین عراقی از منظر کارکرد آن در شرح تجارب عرفانی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
323-352
حوزه های تخصصی:
پژوهش درباره توانش قالب های غیرمثنوی در قصه گویی عرفانی، معمولاً به دلیل انبوه روایت های مثنوی مورد غفلت قرار گرفته است. غزل، یکی از قالب های شعری، که در بیان عواطف و احساسات درونی به کار گرفته می شود، به دلیل برخورداری از زبانی غیرارجاعی، شرح رخدادهای رمزی و روایت دیدار با معشوق در فضایی نمادین را به خوبی بازنمایی می کند. شعرای عرفانی از این ظرفیت غزل برای بازنمایی تجارب عرفانی خود بهره گرفته اند و فرم غزل روایی در نتیجه توجه به این ظرفیت غزل در ادبیات فارسی شکل گرفته است. این مقاله با رویکرد توصیفی تحلیلی، به جایگاه عراقی و کمیت و کیفیت غزل روایی او در بین سایر شعرای عارف زبان فارسی می پردازد و نشان می دهد عراقی (متوفی 688ق) از این لحاظ (سرایش غزل روایی؛ ۸۸/۶ درصد نسبت به کل غزلیاتش) پس از عطار (۱۱/۷ درصد) در جایگاه دوم و پیش از مولانا (۸۴/۲ درصد) و سنایی (۱۸/۳ درصد) قرار دارد. و در 21 غزل از 305 غزل دیوانش، شرح تجارب شهودی خود را به شکلی نمادین ارائه کرده است که در آن ها عناصر غزل و روایت در نگاهی ساختارمند به بیان کلیت تجربه عرفانی او می پردازند. شخصیت های اصلی این غزل ها عاشق (عارف)، معشوق (معبود)، پیر و راهنما و در مواردی اهل خرابات هستند. با توجه به بیان مشاهدات از زبان عارف، بیشتر روایت این غزل ها به شیوه اول شخص، دو غزل با شیوه دوم شخص و سه غزل دیگر به طریق سوم شخص بیان شده است. این غزلیات روایی در بیشتر موارد مبتنی بر کنش هستند و تنها در نُه غزل، گفت وگو بین شخصیت ها رخ داده است.
دلایل و چگونگی تبویب در متون عرفانی (مطالعه موردی منطق الطیر عطار و منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۴
117 - 144
حوزه های تخصصی:
تبویب مراحل سیر و سلوک از مباحث مطرح در میان کتب صوفیه است. با وجود اینکه نشانه گذاری مسیر سلوک، پیشینه ای به بلندای تاریخ اسلام دارد، اما درمیان صوفیان، رواج این باب بندی به طور مشخص، از قرن دوم هجری بوده است. از همان اوان رواج عرفان، اختلاف باب بندی ها میان عرفا و چه بسا در تألیفات مختلف یک عارف هم دیده می شود. در این پژوهش تلاش شده تا ضمن نشان دادن عوامل مؤثر در شیوه تقسیم بندی این باب بندی ها، به تبیین دلایل باب بندی و نهایتاً چگونگی تبویب آن پرداخته شود. به این منظور از میان آثار بنام عارفان، دو اثر مهم منطق الطیر عطار و منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری برای بررسی انتخاب شده اند و با روش توصیفی تحلیلی، به مقایسه نحوه تبویب این دو اثر پرداخته شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که مهم ترین عامل اختلاف در تبویب که باعث بروز تناقض در کلام و آثار صوفیان شده، تجارب متفاوت عرفانی، نحوه سیر و طریقت عرفانی، نوع مکتب و بینش فقهی و شرایط سیاسی اجتماعی است که باعث اختلافاتی چون شیوه نامگذاری، ترتیب مقامات، تعداد مقامات و... در عرفان شده است.
ارتباط تجربه عرفانی و خلاقیت های هنری نِفَرّی در المواقف و المخاطبات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
244-219
حوزه های تخصصی:
ابوعبدالله نِفَرّی از عارفان بزرگ و در عین حال گمنام قرن چهارم هجری است که تأثیری شگرف بر منظومه عرفانی پس از خود گذاشته و ابن عربی از او با لقب «رجال الله» یاد کرده است. مهم ترین اثر نفرّی، دو کتاب در شرح مکاشفات وی به نام های المواقف و المخاطبات است. این نوشته ها مبتنی بر نوعی گفت و گو میان خدا و انسان است که خداوند پیوسته نفرّی را خطاب می کند و از این طریق، حقایقی را بر قلب او آشکار می سازد. زبان نفرّی در مواقف و مخاطبات ، پارادوکسیکال و سرشار از رمز و سمبل و ابهام است که راوی با خروج از هرگونه «لسان معتاد» و «منطق مألوف»، روابط دال ها و مدلول ها را به هم می ریزد و دلالت هایی بدیع می آفریند. از سوی دیگر، این زبان و گزاره ها، ارتباطی مستقیم با تجارب و حالاتِ عرفانی دارد؛ به گونه ای که نفرّی متناسب با افق انتظار، باورها و موقعیت ذهنی خود، زبان خاص خویش را برگزیده که می توان از آن به «بیانِ موسیقیِ هیجان در زبان» تعبیر کرد. نگارنده در این مقاله کوشیده است ضمن تبیین مقدماتی درباره احوال و آثار نفرّی، عمده ترین عناصر اختصاصی منظومه عرفانی وی یعنی مواقفِ «وقفه، سوا، معرفت، رؤیت و حجاب» را بیان کند و با اشاره به نکاتی درباره تجربه عرفانی و شروط و ملازمات آن و ارتباط مستقیم این نوع تجربه با نظام زبان، در نهایت به این نتیجه برسد که اوج و حضیضِ تجربه عرفانی، رابطه مستقیمی با اوج و حضیضِ زبان و خلاقیت های هنری نفرّی یا هر عارف دیگر دارد و ازاین رو، «حال عالی» در آینه «قال هنری و جمال شناسیک» نمودار می شود.
انحلال یا بقای ذات در تجربه عرفانی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هجدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۶
149 - 167
حوزه های تخصصی:
بررسی مسأله وحدت وجود از نگاه ابن عربی اهمیت خاص دارد زیرا وی عارفی است که سعی دارد به تجارب عرفانی خود وجه عقلانی دهد. نظریه وحدت وجود با اشکالات و ابهام های عدیده ای مواجه است.یکی از این ابهام ها،مساله انحلال یا عدم انحلال ذات سالک است.در عبارات ابن عربی هم شواهدی دال بر پذیرش کثرت و عدم انحلال ذات وجود دارد و هم شواهد دال بر وحدت محض و انحلال ذات. هرچند ابن عربی یکی از مراتب فنا را فنای ذات می داند اما دقت در عبارت وی نشانگر این مطلب است که مراد وی از فنا، انحلال و نیستی کامل ذات سالک نیست.ضمن اینکه به لحاظ مبانی عرفان نظری دست ما برای توجیه و فهم شواهد دال بر انحلال ذات خالی نیست و می توان این شواهد را به یکی از چهار نحو توجیه نمود.به این نحو که تعابیری که دال بر وحدت محض وانحلال ذات انسان و هر نوع کثرت دارند را بیانگر وحدت شهود بدانیم یا این عبارات را ناظر به فنای صفات سالک بدانیم یا اینکه با تحلیل معنای وجود و عدم در اندیشه ابن عربی این شواهد را تبیین کنیم و یا منشا این ناسازگاری را این بدانیم که آنگاه که شیخ کثرت را به صورت مطلق نفی می کند در حالت فنا و مکاشفه بوده و عرفا در حالت فناء از تجربه خویش به نحوی سخن می گویند که در حالت صحو و بقا همان را به نحو دیگری تعبیر می کنند.
زبان عرفانی در مثنوی معنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
101 - 129
حوزه های تخصصی:
بیان تجارب عرفانی، همواره یکی از مهم ترین مباحث در دیدگاه عرفا بوده است. بررسی جنبه های پدیداری این تجارب، بیرون از زبان امکان پذیر نیست. این در حالی است که زبان نیز در تبیین تجربه های عرفانی نارساست و به همین سبب عارفان، به شکل های هنری و ادبی زبان روی آورده اند، نماد و تمثیل دو شکل هنری از جمله شکل های هنری زبان است. این پژوهش به شیوه تحلیلی در پی بررسی و تحلیل چگونگی به کارگیری تمثیل و نماد جهت آشکار کردن تجربه های عرفانی مولوی در مثنوی است. مولوی در راستای به کارگیری تمثیل با در نظر گرفتن تنگناهای زبان بشری کوشیده است تا با زبان ویژه خویش، راه را بر تأویل های عرفانی برای خود و مخاطب بگشاید. آنچه در فهم زبان مثنوی اهمیت دارد، شناخت زبان نمادگرا در فضای گسترده این اثر است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مولوی با آگاهی از ظرفیت های کلامی، به زبان عرفانی خود پویایی داده است. توجّه به زبان و کاستی های آن، معناگرایی، تکرار واژگان ویژه و تمرکز بر اندیشه ای واحد، آگاهی ازتجربه های عرفانی در عینِ بیان ناپذیری آن ها و ادراک مخاطبان از جمله عوامل مؤثر در درک زبان عرفانی مثنوی معنوی است.
تحلیل رابطه مکاشفه و استعاره از منظر ساختگرایی؛ مطالعه موردی: ایماژ عروس در آثار روزبهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۱
113 - 131
حوزه های تخصصی:
از روزبهان بقلی عارف نامدار قرن ششم و هفتم هجری کتابی ارجمند به نام کشف الاسرار به جا مانده که سراسرِ آن به گزارش مکاشفه هایش از سنین کودکی تا پایان زندگی اختصاص یافته است. این کتابِ بدیع، مشحون از تصاویر و صحنه های خارق العاده از تجربه های شهودی دیدار با خداوند، فرشتگان، پیامبران، اولیا و... است. روزبهان در این مکاشفه ها مکررا پیامبران و فرشتگان و اولیا را در چهره «عروس» دیده است. از دیگرسو، با بررسی آثارِ غیر مکاشفه ای روزبهان این نکته روشن می شود که در این آثار نیز روزبهان از استعاره «عروس» بهره فراوان برده است. این مقاله تلاشی است برای توضیح ارتباط بین این دو پدیده، و برای این مقصود از نظریه ساختگرایی در حوزه مطالعات عرفان کمک گرفته است. ادعای بنیادین نظریه ساختگرایی این است که مکاشفه های یک عارف را ذهنیت و عناصر زبانی او صورت بندی می کنند. به عبارتی دیگر از نظر ساختگرایان آنچه عارف در مکاشفاتش تجربه می کند می تواند محصولِ تجسم همان استعاره هایی باشد که در کلامش وجود داشته است. اگر این دیدگاه را بپذیریم، تصویر عروس در مکاشفات روزبهان برآمده از کلان استعاره ای است که در کلامش وجود داشته است و در آثاری مثل عبهرالعاشقین و شرح شطحیات آنها را بروز داده است.
طمأنینه محض: بررسی امکان وجود حالات نفسانی غیر التفاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال نوزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۸
121 - 136
حوزه های تخصصی:
وجود حالات نفسانی محض و غیر التفاتی به ویژه آگاهی محض از مسائل محل تلاقی فلسفه ذهن و فلسفه عرفان است. غالب احوال و مقامات مطرح از سوی عارفان دارای متعلق هستند. اما در منازل عرفانی گاه سخن از به دست آوردن احوال و مقاماتی است که داشتن متعلق درباره ی آنها بی معناست و لزوماً در موردآن حال و مقام «به از» معنا ندارد. معتقدان به این دیدگاه صرفاً با بررسی حالت آگاهی محض، به عنوان یک حالت نفسانی غیر التفاتی که از سوی عارفان گزارش شده است، در جهت اثبات وجود این نوع حالات استدلال کرده اند. اما به نظر می رسد حالات نفسانی غیرالتفاتی دیگری نیز وجود دارد. یکی از این حالات نفسانی غیر التفاتی مقام عرفانی «طمأنینه محض» است. اما آیا حقیقتی به نام طمأنینه محض و بدون متعلق امکان پذیر و فهم پذیر است یا هر طمأنینه ای لزوماً دارای نسبت است و «به» متعلقی وابسته است؟ می توان گفت که عارف در مرتبه ای از سیر و سلوک در حالتی قرار می گیرد که بی آنکه به چیزی قرار و آرام بیابد در فراخنایی از طمأنینه خواهد بود. روح او صرفاً در اطمینان است نه آنکه مطمئن به چیزی باشد. دو استدلال از منظر عرفانی بر تحقق طمأنینه محض می توان ارائه کرد: تلازم علم و طمأنینه و پیوند طمأنینه با تقدیر عهد الست در عرفان اسلامی.
هنر و زیبایی در اندیشه عرفانی مولانا در تطبیق با دیدگاه رودلف و مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
282 - 302
نگرش عرفانی به دین از مباحث مورد توجّه عارفان و ادیبان و از دغدغه های جوامع بشری بوده است. به همین سبب دیدگاه ها و نظریّه های مختلفی در باب آن ارائه شده است. برای مثال، عارفان و صوفیان اسلامی همواره کشف و شهود را مبنعی بالاتر از عقل دانسته اند و پیرامون دین، عقل، عرفان و رابطه آن ها سخن گفته اند و در مقابل آن ها در غرب و عالم مسیحیت از قرن هیجدهم اندیشه ای با نام تجارب عرفانی در مقابل عقل گرایی افراطی آغاز شده و محور اندیشه آنان رابطه دین، عقل و باطن با یکدیگر است. بنابراین آن چه ما با آن روبه رو هستیم دو گرایش ظاهراً مشابه در دو سنت فرهنگی، فکری، دینی مختلف است که به دین و عرفان و خصوصاً کاربرد عقل در دین، می پردازد. هر دو در یک دسته بندی کلی و با تفاوت هایی، جزو موافقین دین، عرفان و گرایشات باطنی؛ و مخالفین عقل گرایی افراطی و به کاربردن بی حدوحصر عقل و استدلال در دین هستند و سعی می کنند معرفت حقیقی را در عرفان و از روشی باطنی نه در کلام و فلسفه، بلکه از روشی استدلالی بیابند. به همین سبب هدف این پژوهش، یافتن تفاوت ها و شباهت های اندیشه مولانا و رودلف اتو و مزلو درباره «تجربه عرفانی» درمقایسه با همدیگر است. هنر و زیبایی شناسی نیز در اندیشه مولانا دارای جایگاه برجسته ای است. باتوجه به مطالعات، این پژوهش در این مجال کوتاه با روش توصیفی – تحلیلی به این نتایج دست یافته است که بین اندیشه مولانا با مزلو و اتو اشتراکات کاملی وجود دارد. مشخصه های اصلی تجربه های عرفانی وح دت بخ ش ی، معرفت بخشی، بیان ناپذیری، سرّ بودن، بی مکانی و بی زمانی، مجذوب کننده بودن، هیبت ناکی و انفعالی بودن است که در شعر مولانا و فلسفه مزلو و اتو مشترک می باشد. اهداف پژوهش: بررسی هنر و زیبایی در اندیشه عرفانی مولانا. بررسی تفاوت ها و شباهت های اندیشه مولانا و رودلف اتو و مزلو درباره «تجربه عرفانی». سؤالات پژوهش: هنر و زیبایی چه جایگاهی در اندیشه مولانا دارد؟ آیا در اندیشه مولانا با مزلو و رودلف اتو اشتراکاتی وجود دارد؟
تحلیل مکاشفات روزبهان با استفاده از الگوی تحلیل ویلیام جیمز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۵
121 - 148
حوزه های تخصصی:
در عرفان اسلامی- مکاشفه مسئله مهم و مورد توجه خاص و ویژه ای بوده و هست. زمانی که عارف بر اثر تهذیب نفس و ریاضتی که از سوی مرشد و پیر به او القامی شود و به حالات و مقاماتی دست یافت درواقع واجد مکاشفاتی شده است. روزبهان بقلی از عارفان بزرگ قرن6 هجری می باشد که از دو گرایش بارز در تصوف اسلامی که به سکر و صحو (یا به قول حافظ مستی و مستوری) شهرت دارد، روزبهان بی شک در خط گرایش اول است. نگاه جدید به دین و باورهای دینی و طرح عناوین و پرسش های نو در این ارتباط مدت زمانی است که اذهان متفکران دینی را به خود معطوف کرده است، از جمله این عناوین جدید بحث تجربه دینی است. ویلیام جیمز دین را تاثیرات، احساسات و رویدادهایی می داند که برای هر انسانی در عالم تنهایی رخ می دهد و احساسات را مفهوم ذاتی دین می داند. از دیدگاه او تجربه دینی گوهر دین است، به این معنا که حقیقت دین احساسات و عواطفی است که در انسان هنگام رویارویی با حقیقت غائی پدید می آید و امور دیگر مانند عقاید اعمال و مناسک مؤخر از این تجربه اند. این تحقیق پس از پرداختن به مکاشفات روزبهان این موضوع را مورد بررسی قرارخواهدداد که آیا مکاشفات روزبهان براساس الگوی ویلیام جیمز قابل تحلیل است یا خیر؟
روش تحقیق: روش این مطالعه توصیفی تحلیلی است و روش گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای است و از کتاب، مقاله، نرم افزار استفاده شده و ابزار گردآوری اطلاعات فیش برداری است.
استعاره مفهومی؛ الگوی ادراکی تجربه عرفانی در «عقل سرخ» سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه معاصر مدّعی است نظام ادراکی انسان اساساً استعاری است و استعاره به شکل ناخودآگاه و غیراختیاری، در زندگی روزمرّه انسان به کرّات به کار می رود. این دیدگاه را نخستین بار در سال 1980 جورج لیکاف و مارک جانسون با انتشار کتاب استعاره هایی که با آنها زندگی می کنیم مطرح کردند. نگرش استعاری سهروردی در روایت های شهودی خویش عنصر بلاغی مسلّط بر سبک شخصی اوست. بر این اساس در این مقاله ابتدا به دستگاه فکری و نظام معرفتی «حکمت اشراق» پرداخته شده است. همچنین تجربه عرفانی سهروردی در رساله «عقل سرخ» که در قالب زبان استعاری ظهور یافته، طبق نظریه استعاره مفهومی بررسی شده است. درنتیجه با تبیین مفهوم «تجربه عرفانی» و تحلیل زبان استعاری، نظام استعاره پردازی شیخ اشراق حول دو کلان استعاره «تن قفس است» و «روح پرنده است» و استعاره های وابسته به آن قابل شناسایی است. همچنین نشان داده می شود که زبان استعاری سهروردی در رساله «عقل سرخ» کوشش خلّاقانه ای است برای تجسّم بخشیدن به عالم مثال که از ابداعات اصلی اوست.
درآمدی بر انواع تجارب دینی، معنوی و عرفانی
حوزه های تخصصی:
آگاهی نسبت به حقیقیت برتر و همه جانبه اغلب در نتیجه ی تجربه ایست که نمی توان آن را فقط با رجوع به زندگی روز مره توضیح داد. معمولا این گونه تجربیات در بطن سنت های دینی هستند و رد پای بسیاری از آنها را می توان در لحظاتی خاص و در مکاشفات و القائات روحانی دید. گزارش هایی که حاکی از چنین رویدادهایی هستند، احتمالاً ژرف ترین و شناخته شده ترین گزارش هایی باشند که از همه دوره ها وفرهنگ ها به دست ما رسیده اند. پیروان تمام ادیان کما بیش از چنین تجاربی برخوردار بوده اند که ضمن اثربخش و تحول آفرین دانستن این تجربیات، از بیان ناپذیری آنها نیز سخن گفته اند. گرچه تحقیقات گسترده ای در مورد هستی و چیستی این نوع تجربیات صورت گرفته اما هنوز می توان زوایای دیگر آن را بررسی کرد و درباره نوع آگاهی و تجربه ای که در دین، معنویت و عرفان نهفته است و از مهمترین ثمره تجربه عرفانی که آنرا تجربه وحدت می نامند، کنکاش کرد. این مقصود در این نوشتار بوسیله بیان شباهت ها و تفاوت های ظریف میان تجربه عرفانی، دینی و معنوی قابل دستیابی است. مقاله حاضر با استفاده از منابع مکتوب و با روش تحلیلی و تطبیقی به این موضوع پرداخته است.
حُسن شناسی در تفکر روزبهان بَقلی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم زیبایی از دیرباز تا دوران معاصر همواره در کانون توجه عارفان و اندیشمندان حوزه عرفان اسلامی جای داشته است. از این رو، مسائلی فراوان نیز در خصوص زیبایی و چیستی و چگونگی آن مطرح شده و دیدگاه های گوناگونی درباره ابعاد مختلف زیبایی، ازجمله وجوه معرفت شناختی و ارزش شناختی آن شکل گرفته است. روزبهان بَقلی شیرازی ازجمله عارفانی است که در آثارش، به صورت مستقیم و غیرمستقیم به این موضوع اشاره کرده است. اما تاکنون مفهوم زیبایی در اندیشه وی با توجه به ساختار تفکر عرفانی اش به طورجدی مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته است. بر این اساس، هدف از این پژوهش این است که به شیوه توصیفی تحلیلی با بررسی ابعاد معرفتی مشرب عرفانی روزبهان و تحلیل توصیفاتی از زیبایی که او از کشف و شهودات خود به دست آورده، کیفیت و ویژگی های مشخصه تلقّی عرفانی روزبهان از مقوله زیبایی سنجیده شود. از مهم ترین نتایج این پژوهش، تبیین روایت گسترده تر روزبهان، نسبت به دیگر عرفا، از مفهوم و مصادیق زیبایی است. یافته های این پژوهش حاکی از توجه ویژه روزبهان به جایگاه مفهوم زیبایی در حیطه های گونا گونی همچون تفسیر آیات قرآنی، کشف و شهودات و تجارب عرفانی است. افزون بر این، پژوهش حاضر نشان می دهد که اگرچه مواجهه او با مفهوم زیبایی، گاه با وجود اشتراکاتی با سنت فلسفی پیش از خود و از طریق تفکرات انتزاعی و ذهنی صورت گرفته است، اغلب جنبه ای تخیلی و شهودی دارد و از این رو، او با واژگان ابداعی خود نیز در مورد زیبایی سخن گفته است. از مهم ترین واژگانی که او در این مباحث به کار می بَرد، حُسن، جمال، مستحسن و مُستقبَح هستند. در نهایت، نتایج این پژوهش نشان می دهد که واژگان ابداعی روزبهان درباره زیبایی، بسته به نوع کشف و شهودات عرفانی و تنوع تجارب عرفانی تنوع یافته است.
عرفان مولانا در ساحت تجارب دینی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
123 - 155
حوزه های تخصصی:
دین که یکی از مهم ترین عرصه های معرفتی است، ساحت های مختلفی ازجمله ساحت انفُسی و درونی دارد. در مطالعات عرفانی جدید، از ساحت انفُسی یا همان تجارب شخصی از خداوند به «تجربه دینی و عرفانی» تعبیر می شود. در این پژوهش، دیدگاه مولوی را برمبنای نظریه های جدیدی که در عرصه مطالعات عرفانی مطرح هستند، بازکاوی خواهیم کرد و مسئله اصلی، جست وجو و تحلیل تجارب عرفانی مولوی و انعکاس ادیبانه آن ها در بیان او خواهد بود. به نظر می رسد از آنجاکه مولانا در عرفان خانقاهی، عرفان ذوقی و عرفان نظری صاحبِ سبک و نظر است، خود نیز تجارب عرفانی وسیعی را از سر گذرانیده، و به بازسازیِ هنری این تجارب ناب، پیچیده و حیرت انگیز در قالب زبان و بیان ادبی پرداخته است. تجارب عرفانی و شهودی مولانا در غزل هایش بیشتر به صورت بی واسطه و در لابه لای تمثیلات عرفانی مثنوی، با واسطه و در موقعیت هایی که استمرار کلام، او را به عرصه های ناخودآگاه کشانیده، بروز پیدا کرده است. برخی از تجربه های عرفانیِ مولانا از حیث شکل و ساختارِ بازنمایی در چارچوب تحلیل هایی که ویلیام جیمز از تجارب عرفانی عرضه می کند، قابل تحلیل هستند و ما در این پژوهش، ضمن تبیین اصل تجربه مندیِ آثار مولانا، از جمله داستان پادشاه و کنیزک، تجربه عرفانی مندرج در آن را بر مبنای چارچوب نظریِ جیمز بررسی کرده و شباهت های ساختاری آن را با موضوعاتی که جیمز مطرح کرده است، نشان داده ایم.
تأثیر اماکن مذهبی بر تجربه های عرفانی و اعتقادات دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تجربه عرفانی، یکی از مهم ترین ره آوردها و ارمغان های پالایش روحی است. این نوع تجربه و صیقل درونی، با تمام تلاش های روحی و جسمی انسان ارتباط دارد، یعنی تمام توان انسان را برای کسب معرفت و تجربه معرفتی به خود اختصاص می دهد. تلاش های انسان برای دریافت این نوع تجربه ها بسیار متنوع و گوناگون است. یکی از راه کارهای انسان برای درک حالت های زیبای روحی و ارتباط با حقیقت مطلق، توسّل به ائمه، زیارت مکان های متبرکه و تصفیه درونی خ ویش است. مکان های مقدس و بقاع متبرکه نیز هم در بُعد اجتماعی و هم در بُعد زمانی، نقش بسیار مهمی در پالایش درونی و روحی انسان دارند. هدف عمده پژوهش، بازخوانی، نقد و تفسر تأثیر و کارکرد سفرهای زیارتی و مکان های متبرک امامزاده صالح تجریش و حرم شاه عبدالعظیم حسنی بر شناخت و مؤلفه های عرفانیِ شناخت درونی انسان دارد.
رهیافتی به تجربه های عرفانی عارفان در زبان عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۶۱
274 - 296
حوزه های تخصصی:
زبان عرفانی که گویای ناب ترین لحظات عارف است در پی خصلت متناقض نمای تجربه عرفانی پارادوکسیال می شود و یکی از ویژگی های کلام عارفان همین متناقض نماهاست، بی گمان تأمّل وامعان نظر در گستره و ژرفای این تقابل ها و تناقص ها و روابط دو سویه آنان هر نگاهی کاونده و خواهان را به حقیقت عرفانی عارفان نزدیکتر می کند. کوشش و رسالت پژوهشی این مقاله بر آن است که در رهیافت زبان عرفان جنبه تجربه های عرفانی یک عارف را یافته، واکاود، ویژگی ها، دلایل و موانع این گونه تجربه ها را بررسی کند، چرا که معرفت عرفانی پیامد گونه ای تجربه است که آن را هم تجربه عرفانی نامیده اند، مقدمات این گونه تجربه، «عرفان عملی» و نتایج آن عرفان نظری نامیده می شود.
بازتاب تجربه های دینی - عرفانی در دیوان حافظ (با تکیه بر نظریه سویین برن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۳
215 - 230
حوزه های تخصصی:
دین و عرفان قدمتی وصف ناشدنی در زندگی بشر دارند. در صد سال اخیر نگاه های تکمیلی و انتقادی صاحب نظران به این مقولات، منجر به ایجاد حوزه های اختصاصی مطالعاتی در دانشگاه ها شده و طرفداران ویژه ای پیدا کرده است. جهت تعیین صحت و سقم بسیاری از نظریه ها لازم است از آن به شکل کارآمدتری استفاده شود. سویین برن یکی از صاحب نظران در حوزه تجربه های دینی و عرفانی است. براساس تئوری او تجربه های عرفانی عرفا در پنج گروه قرار می گیرند. از آنجا که حافظ یکی از برجسته ترین عرفای این مرز و بوم است، در این پژوهش تلاش شده با تکیه بر نظریه برن، تجربه های عرفانی موجود در دیوان این شاعر استخراج و دسته بندی شود. یافته های پژوهش نشان می دهد بسیاری از تجربه های عرفانی مطرح شده در دیوان حافظ در چارچوب نظریه برن قرار می گیرد. موارد اندکی نیز وجود دارد که نیاز به بازتعریف دارد.
روانشناسیِ عرفانیِ دین براساس نظریّات یونگ در دفتر ششم مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
137 - 160
حوزه های تخصصی:
تجربه عرفانی از دین، یعنی مواجهه با امر مقدّس و درک حضور وجود او، که به صورت فردی و یا جمعی، در درون افراد بروز و ظهور می یابد، در روانشناسی، این تجربه عرفانی ، نوعی گرایش درونی و فطری به شمارمی رود. یونگ بر این نکته تأکیدمی ورزد که تجربه عرفانی از دین، نوعی تجربه مینوی و مقدّسی است که در ضمیر خودآگاه و عمدتاً ناخودآگاه جمعیِ بشر، نهادینه شده است. کارل گوستاو یونگ (1961- 1875 م) روانشناسی سوئیسی و پایه گذار روانشناسی تحلیلی، با طرح نظریه کهن الگوهای ناخودآگاه جمعی، سعی کرد پنجره ای نوین به سوی عرفان بگشاید؛ زیرا، بر تجربیّات طبیعی و خودانگیخته تمرکز دارد، به ویژه در رؤیاها و تخیّلاتی که به نظرمی رسد با عرفان اسلامی، تقویت می شوند. مولانا نیز، ایمان و تجربه عرفانی از دین را، از جنس عشق می داند که به طور فطری و غریزی، در سرشت انسان به ودیعت نهاده شده است و کشش و جذب روحی به سوی مبدأ و اصل که در عرفان اسلامی، مطرح می شود، ناشی از همین تفکّر است؛ او عشق را، محرّک روح انسانی در سبب جذب روح به نوای الهی و عرفانی، در مسیر رسیدن به تجارب عالی ایمانی می بیند. این مقاله، برپایه مطالعه موردی آرای کارل گوستاو یونگ درباره تجربه عرفانی از دین و اندیشه های مولانا در دفتر ششم مثنوی به این پرسش پرداخته است که دو رویکرد متفاوت روانشناختی و عرفان نسبت به دین، در چه وجوهی از یکدیگر متمایزمی شوند و در چه وجوهی به یکدیگر نزدیک هستند. برای پاسخ به این پرسش، مقاله با اشاره به روانشناسی عرفانیِ دین از دیدگاه یونگ و مولانا، نتیجه گرفته است که فطری بودن دین و عرفان، یکی از نکات مشترک اندیشه مولانا و روان شناسی یونگ، در تجربه امر مقدّس است.