در این مقاله، کوشیدهایم با استفاده از شاخصهای معرف علم و فنآوری، تأثیر علم وفنآوری را بر نرخ رشد مزدهای واقعی بررسی نماییم. در این راه، ابتدا نظریهها و پژوهشهایتجربی انجام شده در این زمینه را بر میشماریم. سپس شاخصهای علم و فنآوری را معرفی وطبقهبندی میکنیم. پس از آن، تصویری از نرخ رشد مزدهای واقعی در ایران در دوره1375-1350 ارائه میدهیم. در نهایت، تأثیر علم و فنآوری را بر تغییر مزدهای واقعی در ایراندر سطح کلان و در بخشهای صنعت، کشاورزی و خدمات مشخص و تحلیل مینماییم.
پایین بودن سطح قیمت انرژی در کشور موجب شده که مصرف آن به طور فزایندهایافزایش یابد، به طوری که ظرفیتهای تولیدی جامعه در برخی از موارد جوابگوی الگویمصرف جامعه نیست و کشور در تأمین برخی از فرآوردهها با مشکل مواجه شده و مجبور بهواردات آنها میباشد. بدین روی، اصلاح الگوی مصرف و بهینه کردن مصرف انرژی در کشور،ضروری است. یکی از روشهای بهینه کردن مصرف، سیاست منطقیکردن قیمت انرژیمیباشد. بدین ترتیب، سیاست افزایش قیمت انرژی میتواند یکی از ابزارهای لازم در جهتکنترل رشد فزاینده مصرف بوده و الگوی مصرف جامعه را متناسب با شرایط اقتصادی کشوربهینه نماید. از آن جا که قیمتها علامتدهنده خوبی برای مصرف کننده در هر جامعهای بااقتصاد سالم میباشد، اصلاح قیمتهای انرژی در کشور نیز میتواند عامل مناسبی در تحریکانگیزه مصرفکنندگان در حرکت به سمت اصلاح الگوی مصرف باشد. اما همواره بحث رویاین مسئله متمرکز بوده که مصرفکنندگان به قیمت فرآورده توجهی ندارند و تغییرات قیمتتأثیری روی مصرف فرآوردهها ندارد. به عبارت دیگر، کشش قیمتی فرآورده چندان از تغییراتقیمت تأثیر نمیپذیرد. این مقاله، با بررسی این مسئله در خصوص فرآورده بنزین براساستکنیک کالمن فیلتر نتیجه میگیرد که حساسیت مصرف کننده با تغییر قیمت واقعی تغییر یافتهو مصرف سرانه بنزین (مصرف بنزین به ازای هر خودرو) با افزایش قیمت واقعی کاهشمییابد.
در این مقاله، کوشیدهایم تا نقش صادرات و رشد آن در رشد اقتصادی با تأکید برصادرات نفتی و غیرنفتی را آزمون نماییم و تشکیل سرمایه را نیز به عنوان تابعی مثبت از رشدصادرات مورد توجه قرار دهیم. در این مطالعه که در قالب بخشی و غیربخشی انجام میگیرد،پس از بررسی مختصری از راهبرد توسعه صادرات و ترکیب آنها در ایران برای برآورد مدل ازفنون اقتصادسنجی و روشهای برآورد هم زمان، OLS و SUR سود جستهایم. همچنینآمارسری زمانی سالهای 1374-1348 را در نظر گرفته و به مطالعه موردی ایران پرداختهایم
در این پژوهش، صنایع کشور، برحسب طبقهبندی بینالمللی فعالیتهای صنعتی به نهگروه صنعتی، و در یک طبقهبندی دیگر به سه گروه صنایع مصرفی، واسطهای و سرمایهای، وهمچنین براساس طبقهبندی سیرکین و چنری به سه گروه صنایع آغازین، میانی و پایانی تقسیمشده و شاخصهای بهرهوری مربوط به هر کدام محاسبه گردیده است. شاخصهای بهرهوری دردو گروه شاخصهای بهرهوری جزئی و بهرهوری کل عوامل تولید بررسی شده است. در گروهشاخصهای جزئی، بهرهوری نیروی کار و سرمایه به صورت نسبت تولید به نهاده مورد نظر ودر گروه شاخصهای بهرهوری کل، رشد تولید در ارتباط با مجموعهای از عوامل تولید بااستفاده از شاخصهای ابتدایی، سولو، کندریک و دیویژیا اندازهگیری و بررسی شده است. برای برآورد موجودی سرمایه در گروههای صنایع، از روشهای متفاوتی نظیر روشجستجوی شبکهای در فواصل مختلف نرخ استهلاک، روش نمایی و روش تعدیل استفاده شدهو روش تعدیل که از نتایج بهتری در مقایسه با روشهای دیگر برخوردار بوده، انتخاب گردیدهاست. نتایج حاصل از محاسبه شاخصهای بهرهوری نشان میدهد که بهرهوری جزئی نیروی کار،در مجموع، رشدی معادل 48/9 درصد و بهرهوری سرمایه رشدی منفی معادل 13 درصد درطول دوره داشته است. بررسی بهرهوری جزئی به تفکیک فعالیتهای صنعتی حاکی از آن استکه بهرهوری نیروی کار، بجز صنایع غذایی و صنایع کاغذ و مقوا، در بقیه صنایع رو به افزایشبوده است. ولی بهرهوری سرمایه فقط در صنایع محصولات کانی غیرفلزی، فلزات اساسی وصنایع متفرقه افزایش داشته و در بقیه صنایع با کاهش مواجه بوده است. روند تغییرات مثبت بهرهوری، نیروی کار و تغییرات منفی بهرهوری سرمایه در صنایعآغازین، میانی، پایانی و همچنین صنایع مصرفی و سرمایهای نیز حاکم بوده است. روند تغییرات شاخصهای بهرهوری کل عوامل تولید نشان میدهد، بجز صنایع متفرقه کهدارای روند صعودی بوده و همچنین صنایع نساجی و پوشاک که ابتدا روندی صعودی و سپسنزولی داشته، در سایر گروههای صنایع، براساس شاخصهای محاسبه شده، روند مشخصینداشته است و بدین روی نمیتوان در مورد آنها به