۱.
طالعه حاضر عدم تعادللهای منطقهای بازار کار کشور را طی دوره 1375-1379 بررسی میکند. بر اساس نتایج به دست آمده، هم عدم تعادل کل بازار کار کشور افزایش یافته، هم بر شدت عدم تعادلهای منطقهای بازار کار افزوده شده است. ناقص بودن اطلاعات بازار کار در خصوص فرصتهای شغلی خالی در مناطق مختلف کشور و بالا بودن هزینههای مهاجرت از جمله دلایل اصلی نابرابریهای نرخ بیکاری میان استانهای کشور است. در 13 استان از 14 استان دارای نرخ بیکاری بالاتر از میانگین کل کشور در سال 1379، یا نرخ رشد جمعیت فعال بالاتر از میانگین کل کشور بوده است و یا نرخ رشد اشتغال کمتر از میانگین کل کشور بوده است. بنابراین اجرای سیاستهایی که رشد جمعیت فعال را در این مناطق محدود کند و رشد اشتغال را افزایش دهد، از اهمیت بسزایی برخوردار است. در برخی از استانها، نرخ بیکاری به حد نگرانکنندهای رسیده است که در صورت عدم توجه جدی به مسائل و مشکلات این استانها، بروز بحران بیکاری و عواقب سوء ناشی از آن اجتناب ناپذیر به نظر میرسد. فقدان برنامه آمایش سرزمین و مدیریت بازار کار از جمله مهمترین دلایل افزایش عدم تعادلهای منطقهای بازار کار به شمار میرود و انتظار میرود در تدوین برنامه چهارم توسعه این مسائل مورد توجه قرار گیرد. تدوین برنامه آمایش سرزمین و تعیین یک نهاد کارامد برای مدیریت بازار کار، از جمله اقدامات مؤثر در جهت کاهش عدم تعادلهای منطقهای بازار کار است.
۲.
کار شایسته از مفاهیمی است که اخیراً در ادبیات بینالمللی بازار کار وارد شده و به اعتقاد بسیاری یکی از ابعاد اصلی توسعه پایدار است و موجب کاهش فقر میشود. از طرفیILO 1 در سالهای اخیر، رکن اصلی چارچوب فعالیتهای خود را بر مبنای کار شایسته قرار داده است و در نظر دارد به جای تمرکز سنتی جمعآوری اطلاعات نیروی کار بر اشتغال، بیکاری، و ساعت کار، کشورها را به جمعآوری اطلاعات موردنیاز برای تهیه نماگرهای کار شایسته تشویق نماید. در این مقاله، تعریف کار شایسته به عنوان مفهومی جامع برای سنجش وضعیت اشتغال کشور بیان و ابعاد گوناگون آن تبیین میشود؛ سپس نماگرهای آماری پیشنهادی ILO برای اندازهگیری کار شایسته توضیح داده میشود و در پایان مقادیر تعدادی از نماگرهای کار شایسته کشور که امکان محاسبه آن وجود داشته، ارائه میشود. شایان ذکر است که تعاریف و مفاهیم اقلامی که در تعریف نماگرها به آن اشاره شده (اشتغال، بیکاری، اشتغال ناقص و از این قبیل)، منطبق بر آخرین تعاریف و مفاهیم استاندارد ILO (هرندی، 1382) است.
۳.
هدف از تدوین این مقاله، بررسی و برآورد نرخ بیکاری همراه با تورم غیرشتابان و تولید بالقوه است. در برآورد نرخ بیکاری همراه با تورم غیرشتابان و تولید بالقوه، با استفاده از الگوی اجزای مشاهده نشده، روش جدیدی ارائه میشود. الگو مشتمل بر معادلات قانون اوکان و منحنی فیلیپس است و در آن از متغیرهای کلیدی اقتصادی غیرقابل مشاهده به صورت روندهای تصادفی مشاهده نشده در یک سیستم معادلات با سه متغیر بیکاری، تولید ناخالص داخلی و نرخ تورم استفاده میشود. پارامترهای الگو با روش حداکثر درستنمایی و با استفاده از فیلتر کالمن برآورد شده و اجزای مشاهده نشده با به کارگیری الگوریتم یکنواخت کننده، تخمین زده میشوند. یافتههای حاصل از این تخمین نشان میدهد که شکاف تولید در ارتباط منفی با انحراف نرخ بیکاری از نرخ بیکاری همراه با تورم غیر شتابان است. همچنین تأثیر دورههای تجاری بر نرخ بیکاری و تورم منفی بوده و این به مفهوم آن است که اگر نرخ بیکاری واقعی به سطح نرخ بیکاری همراه با تورم غیرشتابان برسد، در چنین شرایطی اقتصاد در حداکثر مقدار تولید خود و بدون فشار تورمی خواهد بود. به موجب نتایج مقاله حاضر، این نرخ برای کشور در طول سالهای 1368-1381 حدود 7 درصد برآورد شده است.