مطالعات تاریخ فرهنگی

مطالعات تاریخ فرهنگی

مطالعات تاریخ فرهنگی سال 14 زمستان 1402 شماره 58 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

روش شناسی تاریخ نگاری ایرج افشار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ایرج افشار روش شناسی تاریخ نگاری نسخه شناسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶ تعداد دانلود : ۴
ایرج افشار را بیشتر در جایگاه یک ایران شناس، نسخه شناس و کتابدار می شناسند؛ بااین حال بخش گسترده ای از فعالیت های ایران شناسانه و نسخه شناسانه او ذیل فعالیت تاریخ نگارانه نیز قرار می گیرد. او مانند هر تاریخ نگار و تاریخ پژوه پرتوان، جدی و فعال دیگر روش های مقبول خود را در پژوهش تاریخی به کار می بست و در کنار میراث دیگر خود، توانست از نظر روش شناسی نیز بر بسیاری از همکاران هم نسل و نسل های بعدی تأثیر بگذارد و آنان از وی بسیار آموختند که چگونه سرگذشت آدمی را پژوهش کنند تا به درک بهتری از واقعیت گذشته دست یابند؛ به همین دلیل شناخت روش ها و گرایش های وی در تاریخ نگاری و تاریخ پژوهی حائز اهمیت بسیار است. در این مقاله کوشش شده است این روش ها بهتر شناخته شود و پاسخی به این پرسش داده شود که ایرج افشار چگونه تلاش می کرد که واقعیت گذشته ایران را بهتر بشناسد.
۲.

زمینه ها و بنیان های کلاسیکِ تاریخ فرهنگی جدید(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: تاریخ فرهنگی تاریخ فرهنگی جدید بنیان های کلاسیک معرفت شناسی روش شناسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴ تعداد دانلود : ۴
تاریخ فرهنگی یکی از انواع و شاخه های دانش تاریخ است که در طول سده بیستم میلادی به تدریج شکل گرفت و گسترش یافت. تاریخ فرهنگی به طور مشخص به موضوع شدنِ «فرهنگ» در تاریخ یا داشتن رویکردی فرهنگ گرا به تاریخ اشاره دارد. پیدایش و تکامل تاریخ فرهنگی طی مراحل مختلفی صورت گرفت. امروزه شکل مسلط این گونه از دانش تاریخ، «تاریخ فرهنگی جدید» (NCH) است که در طول دهه 80 میلادی پدید آمد و خیلی زود به یکی از پررونق ترین حوزه های پژوهشی تاریخ بدل شد، اما با وجود داشتن صفت «جدید»، این گونه از دانش تاریخ بر زمینه ها و بنیان های کلاسیکی مبتنی بود که بدون آگاهی از آن، شناخت تاریخ فرهنگی جدید نیز میسر نخواهد بود؛ با این وصف در این مقاله بدون واردشدن به مجادلات مربوط به تشریح و توضیح مفهوم تاریخ فرهنگی جدید، به دنبال پاسخ به این پرسش اصلی هستیم که مهم ترین زمینه ها و بنیان های کلاسیک تاریخ فرهنگی جدید کدام اند؟ بر پایه یافته های پژوهش، بنیان های کلاسیک تاریخ فرهنگی جدید هم از جنبه معرفت شناسی و هم از جنبه روش شناسی قابل شناسایی اند؛ از جنبه معرفت شناسی، تاریخ فرهنگی جدید بر تمایز اساسی استوار است که در قرن نوزدهم میان علوم طبیعی و علوم روحی/ فرهنگی نهاده شد. از منظر روش شناسی نیز تاریخ فرهنگی جدید مبتنی بر روش های تفسیری هرمنوتیکی است که از اواخر سده هجدهم و سراسر سده نوزدهم از سوی نظریه پردازان علوم فرهنگی تئوریزه شد؛ همچنین مورخان بزرگ فرهنگی در سده نوزده و ابتدای سده بیستم نظیر بورکهارت، هویزینگا، وِبر و دیگران آثار کلاسیکی در تاریخ فرهنگی پدید آوردند که همگی زمینه ای تاریخی برای ظهور تاریخ فرهنگی جدید فراهم کردند.
۳.

زنان سبیلو: خوانشی روان کاوانه (پیرامون بدن و چهره زنانِ اندرونی در عکس های دوره ناصری)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زنان قاجار عکس سبیل جنسیت بازنمایی تبارکاوی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴ تعداد دانلود : ۵
عکس های بسیاری از دوره قاجار وجود دارد که بخشی از آن ها متعلق به زنان، به خصوص زنان حرم ناصری است. فارغ از نوع پوشش زنان، بدن و چهره خاص برخی از آن ها مسئله ساز است. فربگی بدن و به ویژه ویژگی های چهره پرسش هایی را برمی انگیزد که نه پاسخ های ساده و سطحی، بلکه تحلیلی عمیق تر با توجه به تاریخ فرهنگی یا تاریخ فرهنگِ دیداری ایران را می طلبد؛ بنابراین می توان پرسید چه تفاوتی میان بازنمایی زنان در نقاشی و عکس های دوره قاجار وجود دارد و موی پشت لب در چهره این زنان چه کارکردی داشته است؟ اینکه این ویژگی، صرفاً امری زیباشناختی یا نوعی آرایش چهره بوده و قابل تعمیم به تمام زنان یا امری جنسی و متعلق به خواص است، فصل اختلاف با تحقیقات پیشین و دلیل بر ضرورت انجام این تحقیق است؛ بنابراین، موضوع را باید در حوزه «جنسیت» (سکسوالیته) صورت بندی کرد. این تحقیق از نوع کیفی و بنیادین بوده و رویکرد آن توصیفی- تحلیلی و به نحوی انتقادی کاربست یافته است. روش شناسی به مفهوم «تبارکاوی» و آراء فوکو و لکان برمی گردد که مبانی نظری تحقیق را در رویکردی «روان کاوانه» از حیث اجتماعی و ناخودآگاهی سامان می بخشد. یکی از تفاوت های فاحش میان چهره زنان بازنمایی شده در نقاشی و عکاسی این دوره همان شبه سبیل است که در یک جامعه مردسالار می توان آن را «نقابی» برای چیرگی بر «فقدان» و البته دال بر داشتن قدرت مردانه برای برخی از زنان حرم، تحت مفهوم «مذکر نمادین» در برابر دیگر زنان، مردان و جماعت در حاشیه یا قاعده هرم، ذیل عنوان «مؤنث نمادین» دانست.
۴.

واکاوی عناصر تاریخ فرهنگی هنر ایران در تاریخ نگاری هنر(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: تاریخ نگاری هنر هنر ایران تاریخ هنر تاریخ فرهنگی بافت فرهنگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴ تعداد دانلود : ۵
تاریخ فرهنگی یکی از شاخه های نوپای علوم تاریخی است که نگاهی از منظر تاریخ به مباحث فرهنگی دارد. در این الگو که درپی فروریختن سلطه تاریخ سیاسی و برآمدن رویکردهای جدید تاریخی و فلسفی بنیان نهاده شد، فرهنگ به مثابه میراث اجتماعی، موضوع اصلی رویکردی تاریخ نگارانه قرار می گیرد؛ در این میان یکی از حوزه های مطالعاتی پراهمیت و از قضا مغفول، تاریخ نگاری هنر است که سابقه ای بیش از دو سده در ثبت میراث هنری جهان و از جمله ایران دارد؛ بر همین اساس، این مقاله بر مبنای مطالعه موردی چهار اثر شاخص تاریخ نگاری هنر (دو مورد در هنر جهان و دو مورد در هنر اسلامی) و با هدف شناسایی میزان توجه این آثار به مقوله های تاریخ فرهنگی در نگارش تاریخ هنر استوار شده است تا از این میان میزان ملاحظه این مورخان به بافت و زمینه های فرهنگی هنر در ایران و موارد مغفول معین شود. مقاله با رویکرد کیفی و توصیفی- تحلیلی سامان یافته و یافته ها حاکی است که این آثار در توجه به مقولات فرهنگی در تحلیل هنر ایران یکسان نبوده اند؛ چنان که از لحاظ کمّی نیز با توجه به تمرکز دو کتاب گامبریچ و گاردنر بر تاریخ جهان، حجم کمی در این دو مجموعه به هنر ایران اختصاص یافته است. این یافته به ویژه از آن جهت اهمیت دارد که ارنست گامبریچ خود از پیشگامان نگارش تاریخ فرهنگی هنر است، اما به نظر می رسد این رویکرد او تحت تأثیر میزان بسیار اندک و محدود توجه او به تاریخ هنر ایران قرار گرفته است. بیشترین نمودهای عناصر فرهنگی نیز در کتاب هنر اسلامی (ایروین) مشهود است که با درنظرگرفتن گرایش های فکری و ملاحظه بافت فرهنگی و اجتماعی جوامع اسلامی در نگارش تاریخ هنر توسط این مورخ قابل تحلیل است.
۵.

عروسی مجبوری»: نویسندگان» متجدد و نقد ساختارهای فرهنگی بر محور حق انتخاب در ازدواج (1287ق- 1304ش)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ازدواج انتخاب تاریخ فرهنگی تجدد زبان ساختار عاملیت قاجاریه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴ تعداد دانلود : ۶
نقد برساخت فرهنگی «ازدواج» در سپهرِ زبانیِ سنتی و ارائه تعریفی نوآیین از آن، دغدغه طیفی از نویسندگان تجددگرای ایران دوره قاجاریه بود. این نویسندگان قالب های نوشتارهای نوین را ابزار کارآمدی برای این مقصود تشخیص دادند. مسئله کانونی پژوهش پیشِ رو که با رویکرد تاریخ فرهنگی و تمرکز بر «زبان» به مثابه ابزاری برای تغییر و نوسازی فرهنگی نوشته شده، واکاوی تلاش این تجددگرایان برای رخنه در ساختارهای فرهنگی کهن بر محور ازدواج و نقد شالوده شکنانه این ساختارها با محوریت دادن به «حقِ انتخاب» است. نویسندگان نوگرا با نگارش آثاری در قالب های ادبی نوظهور مسیری را گشودند تا مسئله ازدواج و تأکید بر انتخاب چونان یک «حق» به ادبیات انتقادی راه گشاید؛ در این زمینه، عامل «ترجمه» سهم محوری داشت؛ سپهر فکری ایران متأثر از زندگی متجددان در محیط های مدرنی چون اروپا، قفقاز و استانبول، در معرض ترجمه/بومی گردانی آثار چهره های ممتاز عرصه ادبیات انتقادی قرارگرفت تا پیمودن این مسیر سنگلاخ از رهگذر ترجمه آسان تر شود. حاصل بررسی محتوای این متون بیانگر آن است که بازنمایی انتقادی ازدواج سنتی یکی از جنبه های اصلی این نگرش انتقادی بوده است. تلاش برای رخنه در مرجعیت پذیرفته شده خانواده به مثابه یک واحد فرهنگی در الگوی کلاسیک ازدواج، نقد ساختارهایی چون آبرو/شرم و واحدهای فرهنگی مسلط بر مقوله انتخاب چون اقوام بر آن و انتقاد از تسلط نگرش مالی/منزلتی بر این حق، از مهم ترین مؤلفه های سلبی این عاملیت است. وجه دوم این رویکرد ناظر بر عاملیت ایجابی و پیشنهاد الگوی بدیل فرهنگی برآمده از تجدد مبنی بر حق انتخاب و تأکید بر نقش فرد در ازدواج است.
۶.

عبور از روان تاریخِ متعارف برای مطالعهٔ تاریخ فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: روان تاریخ تاریخ فرهنگی روان کاوی سوژگی هستی شناسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴ تعداد دانلود : ۴
رویکرد روان تاریخی به مطالعه تاریخ، رویکردی است میان رشته ای که در اواسط قرن بیستم میلادی در آمریکا زاده شد و با وجود مشکلات و محدودیت هایی که پیشِ رو داشت، رفته رفته موفق شد شکلی مدوّن به خود بگیرد. این مولود البته مناقشات زیادی را، چه به لحاظ نظری و چه از حیث روش شناختی، در میان مورخین، روان شناسان، عالمان علوم اجتماعی، و درکل عالمان علوم انسانی و تجربی ایجاد کرد؛ یکی از این مناقشات مربوط است به پیوند میان امر روانی و امر فرهنگی؛ معضلی که بر سر راهِ برساختن پلی میان رفتار فردی و رفتار جمعی، یا به تعبیر بهتر، پلی میان تاریخ زندگی که بیشتر به امر روانی معطوف است و تاریخ فرهنگی که بیشتر معطوف به زمینه فرهنگی و اجتماعی است ظاهر می شود. نقشِ انکارناشدنیِ امر جهان رواست که انسان ها را با وجود تفاوت های فرهنگی آن ها در زمینه ها و زمانه ها، در تجربیاتی بنیادین مشترک می کند. این قاعده همان طور که ما را در فهم سوژگی کمک می کند، در درک گذشته نیز یاری می رساند. بر این اساس، مقاله حاضر تلاش می کند تا با کندوکاو در رویکرد روان تاریخی (نه به مثابه رویکردی کامل و جایگزینِ دیگر رویکردها، بلکه به مثابه رویکردی مکمل که می تواند برای مطالعه تاریخْ بصیرت ها و بینش هایی نو به ارمغان آوَرَد) در باب یک چشم انداز روش شناختی برای مطالعه تاریخ فرهنگی بحث کند. در این چارچوب تلاش می شود با تمرکز بر تاریخ انتقادی از امکانات مفهومی روان کاوی، جامعه شناسی، و فلسفه بهره گرفته شود تا بتوان در باب چشم اندازی روش شناختی درباره فهمی تاریخی از فرهنگ سخن گفت. در این چارچوبْ هستی شناسیِ سوژه و داشتن یک چشم انداز معرفتی درباره مکانیسم های عمل روانی، نسبتی وثیق پیدا می کند با مکانیسم ها و دینامیسم های تاریخی. این تلاقی در نگاه روان شناسانی همچون فروید، جامعه شناسانی همچون دورکیم، و فیلسوفانی همچون نیچه عمیقاً موردتوجه بوده است؛ با این اوصاف، مقاله حاضر تلاش دارد نشان دهد که چگونه می توان الگوی تاریخ نگاری رویکردهای مبتنی بر روان تاریخ را بسط و توسعه داد و چشم اندازی روش شناختی را پیش کشید که بتواند از دوگانه امر خرد-امر کلان فراتر برود و شکلی از تاریخ فرهنگی را طرح کند که درعینِ انتقادی بودن بر فهمی هستی شناسانه از سوژه و تجربه سوژگی مبتنی باشد.

آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۵۹