مقالات
حوزه های تخصصی:
تأثیر میان رودان بر ساختار نهادهای سیاسی و فرهنگی شاهنشاهی هخامنشی امری نیست که بتوان از آن چشم پوشید. یکی از جنبه هایی که این تأثیرات در آن نمود یافته است، ایدئولوژی شاهی هخامنشیان است. نبشته های شاهی، یکی از موثق ترین منابع برای بررسی ایدئولوژی شاهی می باشند. در این راستا، حضور نفرین به عنوان یک بن مایه فرهنگی و نیز یکی از عناصر موجود در نبشته های مزبور، به خوبی نشان از یک سنت پیوسته فرهنگی و ادبی می دهد که به مدت دو هزاره، از مرحله سوم دوره ی دودمان های آغازین در سومر باستان تا پایان حیات سیاسی میان رودان در نبشته های شاهی به کار می رفت.
پس از فتح میان رودان توسط هخامنشیان، نفرین نیز به همراه سایر بن مایه های سیاسی و فرهنگی توسط آن ها برای نشان دادن مفاهیم مربوط به قدرت، به کار گرفته شد. پژوهش حاضر بر آن است تا با بررسی مفهوم، گستره و انواع نفرین در خاور نزدیک باستان، سیر تحولات نفرین در نبشته های شاهی میان رودان، تداوم و تحول بن مایه مذکور در نبشته های پارسی باستان و سرانجام کارکردهای آن در نبشته های شاهی میان رودانی و هخامنشی نشان داده شوند.
بررسی جایگاه اجتماعی تربیتی ﻟَﻠِﻪ در دوران صفوی: امیران قزلباش و غلامان حرمسرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ﻟَﻠِﻪ به عنوان یک اصطلاح رایج در متون عصر صفوی، مفهوم نوینی بشمار نمی رود، اما کاربرد فراگیر آن در همان عهد، از اعتبار تاریخی و اجتماعی فراوان آن حکایت می کند. غروب تدریجی آن نیز که پس از صفویه اتفاق افتاد مبین این واقعیت است که حیات آن به محیط معنوی آن روزگار وابستگی شدیدی داشته است. در پژوهش حاضر، این پرسش مطرح است که للگان چه کسانی بودند و در تشکیلات حکومتی صفویه چه وظایفی را برعهده داشتند؟ در پاسخ به سؤال مذکور، این مدعا را تقویت می سازد که للگان اعم از امیران قزلباش و غلامان حرمسرا در ساختار حکومت صفویه به عنوان معلمان تجربه گرا و ذی نفوذی مطرح بودند که رسالت آداب آموزی شاهزادگان را برعهده داشته و آنان را برای مسئولیت پذیری در ساختار قدرت آماده می ساختند. این موقعیت خاص، فرصت های مهمی را برای آنان فراهم ساخت تا در حوادث مهم سیاسی به ویژه در انتقال قدرت و سلطنت به شاهزادگان تربیت یافته ی خود، چگونگی اداره ی ولایات، مقابله با شورش های داخلی و یا تهاجمات بیگانه به مرزهای کشور نسبتاً در گستره ی وسیعی نقش آفرینی کنند. پژوهش پیش رو با این رویکرد، و با تأکید بر روش توصیفی و تحلیلی به بررسی این موضوع اختصاص یافته است.
تبارسازی در سده های میانه تاریخ ایران؛ تردیدها و تشکیک ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبارسازی یکی از سیاست های محوری حکومت ها در طول تاریخ ایران به ویژه در سده های میانه بود که خود در راستای مشروعیت سازی، پیشبرد اهداف سیاسی، فرار از تحقیر، موازنه تباری و رسوخ روحیه باستان گرایی صورت می پذیرفته است. لیکن به رغم تداوم این مقوله در تمام این سده ها و پیگیری مجدانه حکومت ها، همواره تردیدهای جدی نسبت به آن در منابع تاریخی به ثبت رسیده و یا در مرحله اعتبارسنجی، به دیده شک و تردید نگریسته شده است.
نوشتار پیش رو به روش تحلیلی و در پی پاسخ به این سئوال محوری که چه انتقاداتی نسبت به تبار حکومت ها در سده های میانه مطرح بوده، دریافته است که شرایط تاریخ نگاری ایرانی، تضادها و یا شکاف تاریخی، خوداعترافی حاکمان و یا نظریه پردازان حکومتی، کاربردهای سیاسی سیاست تبارسازی و از همه مهم تر طرح مقوله نسب، در مقطع خاصی از عمر حکومت ها و در نهایت تأکید برخی از اندیشمندان سیاسی این دوره بر ارزش «حسب» و نه «نسب» به عنوان معیار فضیلت، بر این فرضیه، مهر تایید می زند که نسب های موجود از حکومت ها در منابع تاریخی، در حقیقت یک تظاهر و جعل تاریخی است؛ با واقعیت های تاریخی منطبق نبوده و صرفاً در راستای پیشبرد منافع سیاسی صورت پذیرفته است.
وجوه کانونی ایرانیّت در متون درسی عصر پهلوی اول (کتب تاریخ، جغرافیا و ادبیات فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دولت مدرن پهلوی اول، سعی در اجرای تغییرات بنیادین در ایده ی ایرانیت قدیم یا ایرانی بودن در افق تاریخی این سرزمین و ایجاد ایده ی ایرانیت جدید بر طبقِ الگویِ ایرانی تجدد داشت. در این مسیر، دستگاه های ایدئولوژیک نظیر نهاد تعلیم و تربیت و ابزارهای آموزشی همچون کتاب های درسی مورد استفاده ی این دولت قرار گرفت.
مقاله ی حاضر برآن است تا با استفاده از روشِ کمی تحلیل محتوا که مبتنی بر آمار و ارقام می باشد، به بررسی وجوه کانونیِ ایرانیت جدید در سه محور اساسی دولت، کشور و ملت بپردازد. به همین منظور، 37 کتاب درسی تاریخ، جغرافیا و ادبیات فارسی عصر پهلوی اول مورد بررسی کمّی قرار گرفته است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که سیاست گذاران آموزشی و مؤلفان کتاب های درسی در انعکاس مفاهیم و مصادیق کانونی ایرانیت جدید بیشترین تأکید شان معطوف بر وجه دولت بوده و از میان مفاهیم مرتبط با دولت، مفهوم «شاه» با 2353 بار تکرار، بیشترین میزان فراوانی وجه سیاسی ایرانیت جدید را به خود اختصاص داده است.
کسروی از نقد دین ها تا داعیه ی پیامبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سخن گفتن در باره ی رویکردهای دینی کسروی به علت نقدهای تندش به ادیان موجود، چندان آسان نیست. او نه یک نواندیش دینی بود، که از اصلاحات دینی دفاع کند و نه یک بنیادگرای دینی بود، که از بازگشت به اصل دین سخن بگوید؛ بلکه او منتقد دین ها بود که سپس ادعای پیامبری کرد. بنابراین، مساله این است که چرا و چگونه کسروی از نقد دین ها به داعیه داری یک دین جدید پرداخت؟
این مقاله، با سیری در گفتمان دینی کسروی، به این نتیجه می رسد که وی دین را به مثابه ی چراغ هدایت آدمی برای همه ی جوامع در همه ی دوران ها ضروری می شمرد؛ اما دین مورد نظر او به سلاح منطق، خرد و علم عصر نیاز داشت تا توانائی تفهیم و تبیین آموزه هایش را داشته باشد و همگام با دگرگونی های تاریخی متحول گردد. او ادعا می کرد ادیان موجود فاقد چنین خصیصه ای هستند؛ لذا کوشید تا دینی جدید منطبق با نیازهای عصر پدید آورد و آن را جانشین دین های موجود نماید. «پاکدینی» همان دین ساختگی کسروی است که او را در قامت یک پیامبر خودساخته آشکار نمود.
تبیین نقش روحانیت اصفهان در دگرگونی های فرهنگی و اجتماعی اصفهان بین سال های1332 1320/1953 1941(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از شهریور 1320/1941، عرصه ی فعالیت برای گروه های مختلف جامعه ی ایران، از جمله نیروهای مذهبی و حزب توده مهیا شد. از سوی دیگر ترس از قدرت یافتن حزب توده، محمدرضا شاه را بر آن داشت که به جای مخالفت با مذهب، در جهت تقویت قوای مذهبی برآید. این تحولات، موجب به صحنه آمدن دوباره روحانیت شد. در کنار فعالیت روحانیون پایتخت، در شهرستان ها نیز عملکرد آن ها قابل توجه بود. این مسئله در مورد شهر اصفهان که روحانیون از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند، اهمیت بیشتری می یابد. مقاله ی حاضر بر آن است به این پرسش پاسخ دهد که روحانیون اصفهان تا چه اندازه در بالا بردن سطح آگاهی مردم تأثیر داشته یا می توانستند داشته باشند؟
بر اساس یافته های پژوهش، عمده ی فعالیت های فرهنگی و اجتماعی روحانیون و نیروهای مذهبی اصفهان از 1325/1946، به برخورد با فساد و فحشاء، تبلیغات علیه بهائیان، جلوگیری از انتشار افکار کسروی و کمونیستی در بین جوانان، محدود شده بود. ولی در زمینه ی آموزش و پرورش و ارتقاء سطح آگاهی مردم آنچنان که انتظار می رفت، نتوانستند دستاورد قابل توجهی داشته باشند.