مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
همپایگی
حوزه های تخصصی:
نویسندگان برای اهداف زیباشناسانه از جمله تأثیر کلام در مخاطب، آفرینش سبک، موسیقایی و برجسته نمودن سخن، از انواع امکانات زبانی از جمله «ساخت های همپایه» سود جسته اند. در دو کتاب «نفثه المصدور و التوسل الی الترسل» از متون فنی سده ششم و هفتم که کاربرد آیات قرآنی در آن ها بسامد دارد، مولفان با تسلط بر قرآن و نظام ساختاری و مفهومی آن، آیات را با متن خود همپایه نموده اند. این همپایگی در ساخت هایی که دارای سازه های دو یا چندگانه است با یکی از حروف ربط پیوند خورده و در لایه هایی که سازه های آن ارزش «نحوی، بلاغی و آوایی» یکسانی دارند، شکل می گیرد. ساخت های همپایه با ارزش«نحوی» در وظیفه های دستوری مضاف الیهی، مفعولی، مسندی و جمله های مرکب در نقش های پیرو توضیحی، مفعولی، متممی به کار رفته است. سازه های همپایه در نقش «بلاغی» از آرایه های تسجیع، ترصیع، موازنه، تضاد، مقابله، تشبیه و تمثیل، نظام موسیقایی گرفته و در نقش «آوایی» با آواهای القاگر و صدا معنا در ساخت های هر دو کتاب قابلیت خوش خوانی ایجاد نموده است. در پژوهش حاضر، این نقش ها در ساخت های مشترک متن و آیات در هر دو کتاب بررسی شده، روابط معنایی سازه ها که توانسته پیام آیات و متن را به مخاطب منتقل کند، در انواع رابطه های ترادف ، افزایش، تقابل، توالی، تاکید، نفی و... بازکاوی شده است.
رفتارهای معنایی «وَ» در فارسی گفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«وَ» به مثابه تکواژی عطفی که سازه های مختلفی اعم از واژه ها و جملات را به هم پیوند می دهد، از دیرباز از منظر منطقی و دستوری موردتوجه منطق دانان و دستورنویسان بوده است. بررسی معنایی این تکواژ در پژوهش حاضر با تکیه بر پیکره ای گفتاری صورت گرفت که از مجموع جملات بیان شده در سه سریال ایرانی در نمایش خانگی، شامل سریال های هیولا، مانکن و کرگدن به دست آمده است. در این پژوهش، با درنظر گرفتن عملکرد هر واحد نشانه ای درون نظام زبان و برخورداری اش از ارزشی خاص خود و درنظر گرفتن روابط هم نشینی سازه ها به بررسی این تکواژ پرداختیم. مطالعه «ارزش های معنایی» «وَ»، یعنی امکانات جایگزینی «وَ» با سایر واحدها روی محور جانشینی ازیک سو و «رفتارهای معنایی» این واحد روی محور هم نشینی از سوی دیگر نشان داد که اولاً، «وَ» می تواند روی محور جانشینی دارای ارزش های «وَ»، «به این دلیل»، «اما»، «درحالی که»، «با»، «واحد آغازین» و «درنتیجه» باشد؛ ثانیاً، این واحد در سطح واژه، در قالب ترکیب عطفی آزاد و مقید، و نیز در قالب نام آواها به شکل تکرار عطفی قوی و ضعیف، نقش معنایی ایفا کند. «وَ» در سطح جمله با توجه به واحدهای هم نشین، یعنی گزاره های p و q می تواند رفتارهای گوناگونی از خود نشان دهد که گویای وابستگی اش به مؤلفه های زمان، جهان های ممکن، شرطی سازی، نتیجه یابی و الگوهای واقع در جهان های ممکن است. به این ترتیب، رفتار معنایی «و» کاملاً به رفتارهای معنایی گزاره های p و q وابسته است.
نگرش دستور شناختی به پدیده حذف در ساخت های همپایه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۶
233 - 264
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، به بررسی چگونگی مفهوم سازی حذف در ساخت های هم پایه فارسی، با رویکرد دستور شناختی پرداخته ایم. از دید لنگکر (Langacker, 2012, p. 585)، حذف به مواردی گفته می شود که در آن ها یک عبارت، جمله نیست، ولی در قیاس با عبارت دیگری که جمله است، تفسیری جمله گونه می یابد. بر مبنای پژوهش های انجام گرفته در زبان انگلیسی، انتظار بر آن بود که دستور شناختی با کمک مفاهیم متمایز و ضد متمایز از عهده تبیین حذف در ساخت های هم پایه فارسی برآید. برای آزمودن این امر، تعداد 405 داده دارای ساخت همپایه از دو روزنامه پرشمارگانِ شرق و اعتماد گرد آوری شده و ساخت های دارای حذف را از متن آن ها برگزیدیم. سپس، با کمک ابزار نظری پژوهش، به بررسی آن ها پرداختیم. یافته ها نشان دادند که حذف ساخت های همپایه در زبان فارسی به کمک پنجره های توجه و بر اساس مفاهیم متمایز و ضد متمایز قابل تبیین است، به گونه ای که متمایز و ضدمتمایز، همپایه های ساخت موردنظر را تشکیل می دهند. بنابراین، بدون در نظر گرفتن کلاسیک بودن یا نبودن سازه های همپایه ، حذف ساخت های همپایه در زبان فارسی بدون ایجاد چالش برای نظریه در چارچوب دستور شناختی تبیین می شود.
شیوه های کاربرد سازه دستوری "واژه عطف" در متون ادبی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
109 - 135
حوزه های تخصصی:
در زبان فارسی کلمه های مرکبی که با الگوی ساختاری «واژه + و + واژه = واژه» ساخته می شوند، واژه عطف می خوانند. این نام گذاری بر کلمه و مرکب بودن این نوع سازه ها در تقابل با ترکیب و گروه نحویِ همپایه تأکید می کند. با توجه به مطالعات زبانی و دستوری که پیشینه پژوهش حاضر بوده و از جنبه های گوناگون به ویژگی های ساختاری و معنایی این سازه مرکب و تبیین روابط میان پایه های آن پرداخته اند، واژه عطف متناسب با ساختار غالباً معنای ترکیبی و تصویر روشنی دارد که در راستای اهداف نوواژگانی و مقوله سازی در زبان فارسی کاربرد می یابد. مقاله حاضر ضمن توجه به این ویژگی ها، به توصیف و تحلیل کیفیِ کاربردهای این ساخت دستوری در پیکره ای متشکل از چند متن ادبی پرداخته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که اجزای این سازه مرکب با توجه به ساخت نحویِ آن هم آییِ واژگانی، و استقلال نمایشی دارند و با این ویژگی ها جابه جایی، تفکیک، و تغییرِ ترتیب آن ها در متون ادبی روایی و رواج یافته است. ازاین رو، خمسه نظامی عرصه کاربردهای بی پروای گونه مرکب عطفی است، کاربرد مرکب اتباعی و اصوات مرکب عطفی در شعر مولانا تشخص دارد، و اصوات مرکب عطفی در شعر نیمایی و غزل معاصر دارای بسامد است. نوعی یکسان انگاری میان سازه واژه عطف با ساخت نحوی همپایه در متون ادبی محسوس است تا آنجا که در متون معتدلی همچون شعر سعدی و غزل حافظ، چیدمان و توزیع نحوی کلام به گونه ای است که تشخیص مرکب عطفی از گروه نحویِ همپایه با دشواری بیشتری همراه است.
واکاوی کارکرد مؤلفه های همپایگی ربطی در سازمان بندی ساختار نحوی- معنایی قرآن کریم بر اساس رویکرد مک هالیدی و رقیه حسن
حوزه های تخصصی:
همپایگی به معنای ایجاد رابطه و پیوستگی میان دو یا چند سازه است که از لحاظ دستوری با یکدیگر برابر باشند. امروزه عوامل و ابزارهای متعددی برای ایجاد پیوستگی و سازمان بندی ساختار معنایی- نحوی یک متن وجود دارد. مؤلفه های همپایگی ربطی به عنوان یکی از ابزارهای یکپارچه سازی میان عبارات یک متن به شمار می روند که توسط مک هالیدی و رقیه حسن مطرح شده است. عناصر ربطی شامل: عناصر ربطی – پیوندی می تواند در چهار نوع اضافی، سببی، خلاف انتظار و زمانی نمود یابد. عنصر ربط زمانی نیز خود در بردارنده چهار مؤلفه ترتیبی، همزمانی، ارجاعی و انجامی است. جستار حاضر با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی نقش مؤلفه های مذکور در سازمان بندی نحوی- معنایی آیات قرآن کریم می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد مؤلفه های همپایگی ربطی موجود در مثال های برگزیده بیشتر ساختار معنایی جملات را به یکدیگر مرتبط کردند، اگر چه این عناصر در بیشتر نمونه ها تجلی ظاهری داشتند اما با تأمل بیشتر در عبارات می شود به این مسأله پی برد که این مؤلفه ها ساخت مفهومی متن را به یکدیگر پیوند زده اند.
همپایگی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۹
9 - 44
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، همپایگی در زبان فارسی در دو گونه فارسی نوشتاری رسمی و فارسی محاوره ای غیررسمی بررسی شده تا بسامد وقوع و توزیع هریک از انواع همپایه سازهای زبان فارسی در این دو گونه زبانی تعیین شود. با بررسی آمار به دست آمده و تفاوت کاربرد همپایه ساز در زبان فارسی گفتاری/ محاوره ای و نوشتاری/ رسمی می توان گفت که گونه محاوره ای، تمایل بسیاری هم به ساخت همپایگی ناآشکار و هم به کاربرد ساخت وابستگی در مقابل ساخت پیوستگی یا همپایگی دارد. دستاورد دیگر پژوهش حاضر، قراردادن /bâ/ «با» در دسته همپایه سازهای عطفی زبان فارسی بوده است. نگارندگان آزمون جایگزینی را برای نظریه خود ارائه داده اند؛ یعنی با جایگزینی به جای /bâ/ «با» در ساخت های همپایه و باتوجه به تغییرنکردن چشمگیر معنای ساخت نشان دادند که می توان /bâ/ «با» را همپایه ساز زبان فارسی در نظر گرفت. این نتیجه گیری زبان فارسی را در رده زبان های /bâ/ «با» قرار می دهد که در کنار زبان های دو رده زبانی جهانی از منظر همپایگی هستند.