علوم رفتاری (International Journal of Behavioral Science)
علوم رفتاری 1389 شماره 2 (پیاپی 12) (مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقالات
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: با توجه به اهمیت بررسی زیرساختهای روانی در بیماری برگشت محتویات معده به مری ( GERD ) ، این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه میزان فعالیت سیستمهای مغزی/رفتاری افراد مبتلا به GERD و افراد سالم، انجام پذیرفت.
روش: 60 بیمار (30 زن و 30 مرد) مبتلا به GERD ، از بین بیماران مراجعهکننده به یک کلینیک تخصصی گوارش در شهر تهران، با تشخیص پزشک فوقتخصص گوارش و 60 فرد سالم (30 زن و 30 مرد) که از نظر میانگین سنی و ملاکهای ورود به گروه بیمار نزدیک بودند، بهعنوان گروه مقایسه انتخاب شدند. هر دو گروه، پرسشنامه شخصیتی، گری ویلسون را تکمیل کردند. میانگینهای دو گروه در متغیرهای موردنظر، با استفاده از آزمون T برای مقایسه دو گروه مستقل، مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: میزان فعالیت سیستم بازداری رفتاری در افراد مبتلا به GERD ، بیشتر از افراد سالم بود. درحالیکه، میزان فعالیت سیستم فعالساز رفتاری در افراد سالم، بیشتر از گروه بیمار بود. در فعالیت سیستم جنگ/گریز دو گروه، تفاوتی دیده نشد.
نتیجهگیری: بررسی بنیادی متغیرهای عصبی/رفتاری در قلمرو اختلالات گوارشی ضروری است."
تاثیر رفتاردرمانی شناختی بر تسریع بهبود جسمی زنان پس از جراحی هیسترکتومی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: جراحی هیسترکتومی یکی از رایجترین جراحیهای زنان است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی نقش رفتاردرمانی شناختی در تسریع بهبود جسمی بیماران پس از جراحی هیسترکتومی بود. روش: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 20 آزمودنی کاندید عمل جراحی هیسترکتومی بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای داده شدند. رفتاردرمانی شناختی پیش از جراحی در طول 8 جلسه برای گروه آزمایش آموزش داده شد و پس از عمل جراحی، هر دو گروه از لحاظ تسریع بهبود جسمی یعنی میزان دوز داروی مسکن مصرفی، تعداد روزهای بستری در بیمارستان و بازگشت به فعالیتهای روزمره بررسی شدند. دادههای پژوهش به کمک آزمون آماری T برای دو گروه مستقل تحلیل شد.یافتهها: رفتاردرمانی شناختی در مورد بیماران کاندیدای هیسترکتومی در گروه آزمایش، فرآیند بهبود بدنی را بهطور معنیداری تسریع کرد و میزان درد و مصرف مسکن را پایین آورد.
نتیجهگیری: رفتاردرمانی شناختی در جهت شناسایی و تغییر شناختهای منفی عمل میکند و باعث تسریع بهبود، کاهش درد و مصرف داروهای مسکن پس از جراحی هیسترکتومی میشود."
رابطه اعتقاد به حجاب و آسیب پذیری فردی، خانوادگی و اجتماعی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: هدف این مطالعه شناخت رابطه بین اعتقاد به حجاب و انواع آسیبپذیری در حوزههای فردی، خانوادگی و اجتماعی بود.
روش: در این پژوهش همبستگی، 531 دختر نوجوان و جوان 29-15ساله از سراسر ایران با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند و مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامه محققساخته در زمینه ابعاد مختلف آسیبپذیری متشکل از 20 زیرمقیاس جمعآوری شد. دادههای حاصل با استفاده از روشهای آماری ضریب همبستگی، تحلیل رگرسیون و تحلیل واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: اعتقاد به حجاب با کاهش آسیبپذیری بهمیزان 80/0، رابطه معنیدار داشت (0001/0>p). گرایش به غرب بهتنهایی 66% واریانس عدم رعایت حجاب را پیشبینی کرد. میزان پایبندی به حجاب با ویژگیهای جمعیتشناختی (سن، تحصیلات، روابط خانوادگی و میزان کنترل والدین) در سطح 01/0>p رابطه معنیدار داشت.
نتیجهگیری: اعتقاد به رعایت حجاب بهعنوان مانعی در برابر آسیبپذیری فرهنگی عمل میکند. بنابراین رشد و تقویت آن یکی از روشهای مناسب برای پیشگیری و کاهش آسیبپذیری است."
رابطه باورهای کمال گرایانه و رفتارهای خودناتوان ساز در دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: شناخت باورهای مثبت و منفی کمالگرایی و رابطه آنها با مولفههای روانی و شخصیتی اهمیت زیادی دارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه باورهای کمالگرایانه و رفتارهای خودناتوانساز بود.
روش: در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی، 360 دانشجوی سال سوم کارشناسی دانشگاههای تهران (170 پسر و 190 دختر) براساس نمونهگیری خوشهای انتخاب و با تکمیل مقیاس کمالگرایی فراست و مقیاس خودناتوانسازی در این پژوهش شرکت کردند. دادههای پژوهش توسط روشهای آماری همبستگی و تحلیل رگرسیون مورد بررسی قرار گرفت. یافتهها: بین کمالگرایی مثبت و منفی با خودناتوانسازی بهترتیب همبستگی منفی و مثبت معنیدار وجود داشت. همچنین، کمالگرایی مثبت و منفی هر دو توانستند تغییرات مربوط به خودناتوانسازی را بهصورت معنیدار پیشبینی کنند (001/0>p).
نتیجهگیری: در حضور متغیر کمالگرایی مثبت احتمال افزایش رفتارهای خودناتوانساز کمتر و در حضور متغیر کمالگرایی منفی احتمال وجود رفتارهای خود ناتوانساز بیشتر است."
مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه در افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوری و فاقد اختلال پرخوری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
" مقدمه: هدف مطالعه حاضر مقایسه طرحوارههای ناسازگار در افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوری و فاقد اختلال پرخوری بود.
روش: این مطالعه در دو مرحله انجام شد. در مرحله اول، بهمنظور شناسایی افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوری و فاقد اختلال پرخوری، 151 نفر از افراد چاق مقیاس پرخوری را کامل کردند. در مرحله دوم، آزمودنیهایی که در مرحله اول، در مقیاس پرخوری نمره بیشتر از 17 کسب کرده بودند، بهعنوان افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوری انتخاب شدند (30=n). افرادی که نمره آنها در مقیاس پرخوری 6 یا کمتر از 6 بود، بهعنوان افراد چاق فاقد اختلال پرخوری انتخاب شدند (30=n). این دو گروه پرسشنامه طرحواره یانگ را کامل کردند. بهمنظور اجتناب از تاثیر متغیرهای مزاحم، دو گروه براساس سن و جنس همتا شدند.یافتهها: افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوری در مقایسه با افراد چاق فاقد اختلال پرخوری در طرحوارههای رهاشدگی/بیثباتی، محرومیت هیجانی و خویشتنداری و خودانضباطی ناکافی بهطور معنیداری نمرات بیشتری کسب کردند.
نتیجهگیری: طرحوارههای رهاشدگی/بیثباتی، محرومیت هیجانی و خویشتنداری و خودانضباطی ناکافی نقش مهمی در شناخت تفاوتهای بین افراد چاق مبتلا به اختلال پرخوری و فاقد اختلال پرخوری بازی میکنند."
مقایسه بین نارسایی های شناختی و مولفه های فراشناخت با توجه به متغیر تعدیلی میزان سوانح شغلی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
" مقدمه: این پژوهش نقش تعدیلی متغیر سانحه شغلی را در رابطه بین نارساییهای شناختی و مولفههای فراشناخت مورد بررسی قرار داد.
روش: پژوهش حاضر از نوع رابطهای است. جامعه آماری 4726 نفر از کلیه کارکنان زن و مرد (رسمی و غیررسمی) یک کارخانه تولید ماشین در سال 1386 بودند. در نهایت 254 نفر بهعنوان نمونه آماری مورد مطالعه قرار گرفتند. پرسشنامه نارساییهای شناختی و (CFQ) و پرسشنامه فراشناخت ( MCQ ) ابزار جمعآوری دادهها بودند. شرکتکنندگان براساس میزان سوانح به دو گروه با سوانح و بدون سوانح تقسیم شدند. بهمنظور بررسی ارتباط و مقایسه بین متغیرها از روشهای آمار توصیفی مناسب، همبستگی، آزمون T مستقل و تحلیل عاملی استفاده شد. یافتهها: بین دو گروه از نظر میزان فراشناخت و نارساییهای شناختی تفاوت معنیدار وجود داشت. همچنین رابطه بین نارساییهای شناختی و مولفههای فراشناخت در دو گروه معنیدار بود.
نتیجهگیری: نارسایی شناختی در سنخ صبح (افرادی که بیشترین آگاهی و هوشیاری را در صبح دارند) از افراد سنخ عصر (افرادی که بیشترین آگاهی و هوشیاری را در عصر دارند) بیشتر است. با توجه به این نکته، با گماردن افراد سنخ عصر به مشاغلی که نوبت کاری و شیفت شبانه دارند، میتوان از سانحه پیشگیری کرد."
اثربخشی برنامه آموزش روان شناختی خانواده بر بهبود جو خانوادگی بیماران مبتلا به اختلالات شدید روان پزشکی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
" مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه آموزش روانشناختی خانواده بر جو خانوادگی در خانوادههای بیماران مبتلا به اختلالات شدید روانپزشکی بود.روش: نمونه پژوهش شامل خانوادههای 30 نفر از بیماران مبتلا به اختلالات شدید روانپزشکی بود که در سال 1386 در بیمارستان طالقانی و امام حسین(ع) شهر تهران بستری بودند و از طریق نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. افرادی که مایل به شرکت در برنامه بودند در گروه آزمایش و افرادی که در برنامه شرکت نکردند در گروه کنترل قرار گرفتند. هر دو گروه به پرسشنامه جو خانواده پاسخ دادند (پیشآزمون) و سپس برنامه آموزشی 6 جلسه بهصورت جلسات هفتگی 2 ساعته برای گروه آزمایش به اجرا درآمد. دادهها با استفاده از آزمون T مستقل و کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: آموزش روانشناختی باعث افزایش انسجام و بیانگری ( 001/0>p) در گروه آزمایش شد، اما تغییری در مولفههای جو کلی خانواده و تعارض در دو گروه دیده نشدنتیجهگیری: آموزش روانشناختی خانواده افراد مبتلا به اختلالات شدید روانپزشکی تاثیر مثبتی بر جو خانوادگی آنها ندارد. آموزش روانشناختی خانواده باعث افزایش بیانگری و انسجام خانواده میشود، اما تغییری در مولفه تعارض ایجاد نمیکند."
اثر محتوای عاطفی تکالیف بر عملکرد حافظه آشکار و ناآشکار دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: بهمنظور بررسی تفاوت تاثیر رویدادهای خوشایند و ناخوشایند در حافظه، این پژوهش به بررسی تاثیر محتوای عاطفی تکالیف بر عملکرد حافظه آشکار و ناآشکار دانشجویان پرداخت. روش: این پژوهش از نوع آزمایشی است و با انتخاب و تخصیص تصادفی 90 نفر از دانشجویان بهصورت انفرادی اجرا شد. به هر آزمودنی یکی از تکالیف دارای بار عاطفی مثبت، خنثی یا منفی داده شد. سپس با دو روش برای سنجش حافظه آشکار و حافظه ناآشکار، میزان یادآوری تکالیف عاطفی اندازهگیری شد. یافتهها: تکلیف عاطفی (مثبت، منفی و خنثی) تاثیر متفاوتی بر عملکرد حافظه آشکار و ناآشکار داشتند. در حافظه آشکار، بهترین عملکرد مربوط به تکالیف عاطفی مثبت و کمترین عملکرد حافظه، در تکلیف منفی بود. عملکرد حافظه ناآشکار در هر دو نوع تکالیف عاطفی مثبت و منفی بهتر از تکلیف خنثی بود.
نتیجهگیری: حافظه آشکار نسبت به مسایل عاطفی مثبت و خوشایند بیشترین کارآیی را دارد؛ کمترین میزان کارآیی حافظه مربوط به مسایل عاطفی ناخوشایند و منفی است. در حافظه ناآشکار خوشایند (مثبت) یا ناخوشایند (منفی) بودن مسایل عاطفی موجب بهتر بهخاطر سپردن اطلاعات میشود، اما مطالبی که دارای محتوای خنثی هستند، کمترین میزان تاثیرگذاری را بر حافظه ناآشکار دارند."
مقایسه کیفیت زندگی، تنیدگی و سلامت روان در معتادان و غیرمعتادان مبتلا به HIV و افراد سالم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
" مقدمه : هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی مقایسهای کیفیت زندگی، تنیدگی و سلامت روان در معتادان و غیرمعتادان مبتلا به HIV و افراد سالم بود. روشها: 30 معتاد مبتلا به HIV و 30 غیرمعتاد مبتلا به HIV از مراکز مراقبت از بیماران HIV و 30 فرد سالم از پارکهای شهر تهران از طریق روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. نمونهها با پرسشنامه محققساخته، پرسشنامه کیفیت زندگی، پرسشنامه رویدادهای زندگی پیکل و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) ارزیابی شدند. نتایج با استفاده از تحلیل واریانس تکمتغیری و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شد. یافتهها: کیفیت زندگی و سلامت روان در معتادان مبتلا به HIV پایینتر از غیرمعتادان مبتلا به HIV و در غیرمعتادان مبتلا به HIV پایینتر از افراد سالم بود. همچنین، میزان تنیدگی در معتادان مبتلا به HIV بالاتر از غیرمعتادان مبتلا به HIV و در غیرمعتادان مبتلا به HIV بالاتر از افراد سالم بود.
نتیجهگیری: تشخیص عفونت HIV در کنار اعتیاد، به دلایل مختلفی همچون برچسبهای اجتماعی، نامعلوم بودن وضعیت بیماری و عدم درمان قطعی، میتواند مشکلات جسمانی، روانی و اجتماعی شدیدتری را به مشکلات و دردهای بیمار بیافزاید."
مقایسه کارکردهای خانوادگی مادران کودکان سالم و کودکان "بیشفعال/نقص توجه" و تاثیر مهارت حل مساله بر کارکردهای خانوادگی مادران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: بیشفعالی/نقص توجه (ADHD) ، اختلال مزمن و آسیبزایی است که از کودکی تا بزرگسالی ادامه مییابد. این پژوهش بهمنظور مقایسه کارکردهای خانوادگی مادران دارای فرزندان سالم و ADHD و بررسی تاثیر آموزش حل مساله بر کارکردهای خانوادگی مادران دارای کودکان ADHD انجام گرفت.
روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با گروه کنترل است. نمونه آماری، 8 مادر ADHD و 12 مادر سالم با استفاده از نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و پس از همتاسازی به لحاظ سن و جنس در دو گروه قرار گرفتند. قبل و بعد از آموزش حل مساله به روش بدل و لانکس، آزمودنیها پرسشنامه کارکرد خانوادگی را تکمیل نمودند. برای تحلیل دادهها از برنامههای آماری SPSS 15 و برای تحلیل فرضیهها از آزمون T مستقل استفاده شد.
یافتهها: کارکردهای خانوادگی مادران با فرزندان سالم در مقایسه با مادران دارای کودکان ADHD مختل بود (05/0>p). به علاوه، آموزش حل مساله به مادران ADHD کارکرد خانوادگی آنها را بهبود بخشید؛ بهخصوص این آموزش قدرت حل مساله، نقشهای والدی، کنترل رفتار و کارکرد کلی آنها را افزایش داد (05/0>p)، اما تغییر معنیداری در پاسخدهی عاطفی، ارتباط و حمایت عاطفی بهوجود نیاورد (05/0>p) که بیانگر حساسیت و اثرات عوامل متعدد بر کارکردهای خانواده است.
نتیجهگیری: کارکرد خانوادگی مادران دارای کودکان ADHD به مراتب ضعیفتر از مادران دارای فرزند سالم است و آموزش مهارتهای حل مساله، کارکرد خانوادگی مادران ADHD بهخصوص قدرت حل مساله، نقش والدی، کنترل رفتار و عملکرد کلی آنها را بهبود میبخشد."
تاثیر مصاحبه انگیزشی بر خودکارآمدی سبک زندگی مربوط به وزن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
" مقدمه: این مطالعه بهمنظور تعیین اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر خودکارآمدی سبک زندگی مربوط به وزن در مردان انجام شد.
روش: پژوهش حاضر مطالعهای تجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل است که در زمانهای مختلف روی 40 نفر با مشکل اضافه وزن و چاقی (نمایه توده بدنی بیش از 25) در شرکت پلیآکریل شهر اصفهان در سال 88-1387 اجرا شد. افراد از طریق نمونهگیری تصادفی انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) قرار گرفتند. مداخله شامل پنج جلسه مصاحبه انگیزشی گروهی، بههمراه برنامه کنترل وزن به گروه آزمایش ارایه شد. دادههای بهدستآمده از طریق پرسشنامه کارآمدی سبک زندگی مربوط به وزن، بااستفاده از آزمونهای آماری آنالیزکوواریانس و T وابسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نمره گروه دریافتکننده مصاحبه انگیزشی نسبت به گروه کنترل، در مقیاس خودکارآمدی کلی سبک زندگی مربوط به وزن (0001/0=p) و همه خردهمقیاسهای آن شامل دسترسی به مواد غذایی (0001/0=p)، فشارهای اجتماعی (0001/0=p)، ناراحتی جسمانی (006/0=p)، هیجانات منفی (002/0=p) و فعالیتهای مثبت و سرگرمکننده (0001/0=p) ، بهطور معنیداری بیشتر بود.
نتیجهگیری: افزودن مصاحبه انگیزشی به برنامههای کنترل وزن معمول میتواند خودکارآمدی سبک زندگی مربوط به وزن را بهعنوان شاخص پیشبینیکننده کاهش وزن، افزایش دهد"
تاثیر آموزش بهداشت بلوغ از طریق منابع موثق بر رفتارهای بهداشتی دختران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: هدف اصلی این مطالعه، بررسی مقایسهای تاثیر آموزش بهداشت بلوغ از طریق منابع موثق آموزش بلوغ بر رفتارهای بهداشتی دختران مقطع راهنمایی یکی از شهرکهای مسکونی منطقه یک شهر تهران بود.
روش: این پژوهش، مطالعهای نیمهتجربی از نوع کارآزمایی میدانی است. جامعه و نمونه مورد مطالعه کلیه دانشآموزان دختر مقطع دوم راهنمایی (132 نفر) مدارس دولتی یکی از شهرکهای مسکونی شهر تهران بودند. ابتدا دانشآموزان پرسشنامه محققساخته را تکمیل کردند. آنگاه با برنامه آموزشی یکسان، تمامی دانشآموزان مورد آموزش قرار گرفتند. برنامه آموزشی با استفاده از روشهای آموزش چهره به چهره و بحث و گفتوگو طی یک جلسه حدودا 5/2ساعته برای گروهها اجرا شد. بعد از گذشت 3 ماه از پایان برنامه آموزشی، مجدداً پرسشنامهها توسط دانشآموزان تکمیل شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها نیز از آزمونهای پارامتری و غیرپارامتری، T زوجی، مجذور کای و ANOVA استفاده شد.
یافتهها: بین میانگین نمره کل رفتارهای بهداشتی، در مرحله قبل از مداخله، در سه گروه مورد تفاوتی وجود نداشت، ولی در مرحله بعد از آموزش، در سه گروه تفاوت معنیدار بود (05/0>p). همچنین، در مقایسه میانگین نمرات قبل و بعد در هر گروه، در هر سه گروه تفاوت معنیدار بود (05/0>p گروه مادران، 001/0>p گروه معلمان، 001/0>p گروه پرستاران).
نتیجهگیری: آموزش از طریق پرستار بهداشت از آموزش از طریق مادران و معلمان موثرتر است و منجر به بهبود و ارتقای رفتارهای بهداشتی دختران نوجوان میشود."