مطالعات تطبیقی هنر

مطالعات تطبیقی هنر

مطالعات تطبیقی هنر سال دوم پاییز و زمستان 1391 شماره 4 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

مطالعه تطبیقی هنر منبت معاصر در مراکز مهم منبتکاری ایران (اصفهان، گلپایگان، آباده، شیراز و سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هنرهای چوبی منبت اصفهان گلپایگان آباده شیراز سنندج

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹۳ تعداد دانلود : ۲۰۰
این مقاله با مطالعه منبت در دوران اسلامی بهلحاظ ویژگیهای فنی و هنری آغاز میشود و در قالب شیوه های منبتکاری در پنج گروه تخت، محدب، مقعر، شبکه و حجم ادامه مییابد. این تقسیمبندی در تطبیق این هنر با فلزکاری، نگارگری و گچبری صورت گرفته است. هنر منبت در دوران معاصر از فنون و نقوش متنوعی بهره گرفته و پیشینه فرهنگی، هنری و اقلیمی در این مناطق بارز و آشکار است. در اصفهان نقش بومی و هویت ملی شامل طرحهای صفوی و قاجاری و نیز بهتَبَع توریستیبودن آن، تأثیر جهانگردان درطول زمان انکارناپذیر است. در جوار آن، عناصر ریزنقش گلپایگان با استفاده از عناصر محلی، نقوش ساده و گیاهان استیلیزهشده بر زمینه بافتدار و گلها با طراحی قاجاری و ابزاری ساده منبت شدهاند. تأثیر اقلیم سنندج با جنگلهای گردو و گلابی با کندهکاری درشتتر و انتخابی عالی با نگرشی ذوقی و هنری از نقوشی که ساخته و پرداخته طبیعت است، دیده میشود. تنوع هنر منبت ایرانی در کندهکاری نرم، روان و ملیح آباده با گل سرخ، گل نرگس و برگ بید که از نقوش اصلی این خطه است، با شیوه نیش همآوا شده است. عناصر بومی و نمادهای فرهنگی شیراز عموماً با طراحیهای هنرمندان شیرازی همچون لطفعلی صورتگر نمایان است، ضمن اینکه از تأثیرگذاری شهر آباده در اینخصوص نمیتوان صرفنظر کرد. استفاده از ابزار و نقشهای متنوع با نوع شیوه منبتکاری هماهنگ شده و توانسته است گویای هنری سنتی در این مراکز باشد. در این مناطق نقوش، شیوه های بهکار گرفته شده، ابزار، مصالح رایج و نوآوریها دستهبندی شده و مورد بحث قرار گرفته است که عناصر مورد مطالعه در جداول جداگانه مقایسه میشود. با توجه به تکمتغیربودن تحقیق، سؤالات اصلی پیرامون سبکهای مختلف منبتکاری، هماهنگی فرم و تکنیک و همچنین اصالت طرحهای هر منطقه است. روش کلی تحقیق توصیفی و تحلیلی- تطبیقی است. از نظر کاربرد، بنیادی و بهلحاظ رویکرد کیفی است. شیوه جمعآوری اطلاعات براساس مطالعات کتابخانهای و بهخصوص پژوهشهای میدانی شامل مصاحبه، پرسشنامه و تهیه عکس توسط نگارندگان بوده است. میدان تحقیق کارگاه های دارای تجربه و مهارت مناسب و کافی در شهرهای اصفهان و شیراز و تمامی کارگاه های فعال در شهرهای آباده، گلپایگان و سنندج است.
۲.

بررسی تأثیر تغییرات قدرت سیاسی بر تحولات فرش کرمان در عصر قاجار، با تأکید بر عصر نوزایی در فرش کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فرش کرمان گفتمان قدرت فرش قاجار دوره نوزایی فرش کرمان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۸ تعداد دانلود : ۱۳۷
فرش یکی از مهمترین هنرهای اصیل و سنتی ایران بهشمار میآید که در طول تاریخ هنر این سرزمین یکی از پویاترین نظامهای گفتمانی را شکل داده است. در جغرافیای فرش ایران منطقه کرمان همانند ستارهای درخشان میدرخشد. از مهمترین ویژگیهای فرش کرمان این است که بهخوبی توانسته است با تحولات فرهنگی و سیاسی ایران همراه شود و به شایستگی صورتبندیهای معرفتی و گفتمانهای رایج در فرهنگ ایرانی را بازنمایی کند. نظام گفتمانی فرش کرمان سابقه و پیشینه کهنی دارد و با گذر زمان فرازونشیبهای متعددی را تجربه کرده است. هرچند که نمونه های موجود فرش کرمان نشاندهنده آن است که سابقه این هنر در این منطقه به دوره های قبل از صفویه میرسد، درخشانترین دوره تحولات قالی کرمان پس از عصر صفویه در دوران قاجار روی میدهد و میتوان تأثیر مؤلفه های قدرت سیاسی و اقتصادی را در نظام گفتمانی فرش کرمان در عصر قاجار بهخوبی مشاهده کرد. در این پژوهش با رویکردی تاریخی و تطبیقی سعی داریم به این پرسش اصلی پاسخ دهیم که مؤلفه های قدرت بهویژه قدرتهای سیاسی- اقتصادی حاکمان محلی چه نقشی در تحولات فرش کرمان داشتهاند؟ در این مقاله با تکیه بر مبانی نظری گفتمان قدرت میشل فوکو، تحولات فرش کرمان در عصر رونق که با توجه به تحولات تاریخی فرش کرمان آن را عصر نوزایی نام نهادهایم، بررسی میشود و نتیجه قابل تأمل در این مقاله این است که قدرتهای سیاسی و اقتصادی مهمترین عوامل شکلدهنده نظام گفتمانی فرش کرمان بهشمار میروند.
۳.

بررسی تطبیقی معماری و تزئینات مدرسه غیاثیه خرگرد و مدرسه چهارباغ اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: معماری تزئینات مدرسه غیاثیه مدرسه چهارباغ تداوم سنت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۶ تعداد دانلود : ۲۰۶
شناسایی و بررسی تاریخ تحولات بناهای دوره های اسلامی به این مهم رهنمون میشود که سیر تحولات این ابنیه بهگونهای ادامهدهنده سنتهای دوره های قبل از خود است. میتوان گفت که تأثیر یکپارچه فرهنگ اسلامی در دوره های مختلف یکی از دلایل این تداومِ سنتهاست، بهگونهای که در هر دوره سعی میشد از سنتها و الگوهای دوره قبل بهفراخور نیاز و متناسب با تحولات بهره ببرند و آن را تکامل دهند. در اینخصوص میتوان مدرسه را بنیانی برای آموزش متعالیتر و پاسخی به نیازهای جامعه مسلمانان عنوان کرد. در این میان، مدرسه غیاثیه خرگرد مدرسهای شاخص از دوره تیموری و مدرسه چهارباغ اصفهان باشکوهترین مدرسه صفوی و ادامهدهنده سنتهای معماریِ مدارس عصر تیموری ازلحاظ معماری و تزئینات شناخته میشود. از اینجهت، با توجه به اینکه در اواخر دوره تیموری معماری به اوج خود رسیده، میتوان این فرضیه را طرح کرد که معماری و تزئینات مدرسه چهارباغ متأثر از مدرسه غیاثیه خرگرد است. پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از روش تطبیقی-تحلیلی و انجام تحقیقات کتابخانهای و میدانی به ارزیابی و مقایسه تطبیقی معماری و تزئینات دو بنای شاخص بپردازد. با بررسیهای انجامشده در این مقاله این نتیجه حاصل شد که از بین عناصر کالبدی تطبیقیافته در تناسبات، بعضاً انواع تکنیکها، نقوش هندسی و خطوط کوفی بنایی، مدرسه چهارباغ متأثر از مدرسه غیاثیه بوده است. ولی این موضوع درخصوص ساختار فضایی، سلسلهمراتب، همجواری، هماهنگی با اقلیم، کتیبه ها و انواع نقوش بهصورت اثباتشده دیده نشد. بیشتر تزئینات کاشیکاری مدرسه غیاثیه بهصورت نقوش اسلیمی و خطوط معقلی است درصورتیکه در مدرسه چهارباغ بهصورت هندسی، انتزاعی و خطوط ثلث است که استحکام ساده و روانی دارد.
۴.

مطالعه تطبیقی خانه های بازرگانان ارمنی و مسلمان اصفهان سده های یازدهم تا سیزدهم هجری قمری با نگاه به عوامل اعتقادی و اجتماعی تأثیرگذار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خانه سنتی ایرانی اصفهان سبک صفوی شیوه اصفهانی بازرگانان ارمنی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۹ تعداد دانلود : ۱۳۳
خانه پدیدهای است حاصل کنش عوامل گوناگون؛ که فرهنگ و اجتماع در شکلدهی آن سهمی بزرگ دارند. در جوامع سنتی، این اثرپذیری در بُعد فرهنگی بسیار بیش از امروز بوده که نتیجه، همسازی بیشتر با ساکنان و شرایط آنان بوده است. شناخت جنبه های این بَرهمکنش میتواند زمینهساز به کارگیری آن مطابق با امروز باشد. از سوی دیگر، خانه های یک دوره تاریخی روشنکننده برخی جنبه های شرایط اجتماعی زمان خود نیز هستند. این پژوهش بهمنظور شناخت چگونگی تأثیرگذاری شرایط اجتماعی و اعتقادی ساکنان بر معماری و بهویژه سازماندهی فضاهای خانه های سنتی ایران در اصفهان عصر صفوی و دوره پس از آن شکل گرفته است. پرسش این است که چه تفاوتهایی در سازماندهی و تزئینات خانه های بازرگانان مسلمان و ارمنی اصفهان در دوران حاکمیت سبک صفوی بوده است؟ اصول انتخابشده براساس منظر فرهنگی و اجتماعی و نیز آرای راپوپورت است که عوامل فرهنگی و اجتماعی را در شکلدهی بنا در اولویت و مهمتر از اقلیم، فنآوری و مواد ساختمانی میداند. این پژوهش با روش تاریخی - توصیفی و با هدف توسعهای و با بهرهگیری از اسناد، مطالعه میدانی و مصاحبه انجام شده است و یافته ها طبق روشی کیفی و از طریق مقایسه و تفسیر تحلیل شدهاند.نتیجهگیری پس از تقسیم یافته ها به دو دسته کلی صورت گرفت: اصول اخلاقی و اعتقادی همچون محرمیت که چگونگی رعایت آن بسته به دین متفاوت بوده است و زمینه اقتصادی و اجتماعی که در دو دوره از حیات شهر اصفهان بررسی شد. مساعدشدن وضعیت سیاسی-اجتماعی کشور، سطح امنیت و بالا رفتن درآمدهای عمومی در این دو دوره زمینه ساخت خانه هایی را فراهم آورد که وسعت و تزئیناتشان در دوره های آشفته پیش از آن نظیر نداشت. خانه های مورد بررسی ارامنه مربوط به دوره اول (عصر صفویان) و خانه های مسلمانان مربوط به دوره دوم هستند که بهدلیل تفاوت شرایط زمان، هرگز ازلحاظ ساخت و تزئینات، همپایه سرای بازرگانان ارمنی نیستند.نتایجی که بهدست آمد، بهطور کلی نشاندهنده تأثیر آشکار شرایط اجتماعی در تفاوتها بود. اما موارد فرهنگی و اعتقادی که هر بار خود را بهگونهای نشان میدهند، اثر عمیقتر و ظریفتری دارند که معمولاً در نگاه اول دیده نمیشوند. شکلگیری این الگوی ساخت براثر سالها تجربه و اصلاح براساس روش و شرایط زندگی بوده است.
۵.

بررسی مفهوم «عدد چهار» و «حجاب» در نگاره هفتادهزار پرده معراج نامه شاهرخی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نگارگری حجاب عدد چهار معراجنامه شاهرخی شب معراج هفتادهزار پرده

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۱ تعداد دانلود : ۱۰۴
نگاره هفتاد هزار پرده یکی از نگاره های کتاب معراجنامه شاهرخی است. یکی از مهمترین نکاتی که با اولین نگاه به این نگاره به ذهن متبادر میشود، تقسیمبندی منحصر بهفرد قاب آن به چهار پرده عمودی است که شاید نظیر این نوع ترکیببندی در نگارگری ایرانی کمنظیر و حتی بینظیر باشد. با توجه به نام نگاره و همچنین مضمونی که نگاره متضمن آن است، سؤالاتی مطرح می شود: چرا از تقسیم بندی «چهار»گانه، برای نمایش «هفتادهزار» پرده استفاده شده؟ آیا استفاده از تعداد «چهار» پرده تعمدی بوده است؟ آیا می توان بین چهار پرده بهکاررفته و حجابهای چهارگانه ارتباطی یافت؟ مسئله مورد نظر در این مقاله بررسی واژه حجاب در فرهنگ اسلامی، بیان ارتباط میان حجاب و عدد چهار، و نشاندادن این است که تقسیمِ چهارگانه نگاره برای نشاندادن مفهوم حجابهای چهارگانه در اسلام بهکار میرود. از دیدگاه عرفان اسلامی حجابها چهارند که همان صفات رذیله انسانی هستند و مانع از رسیدن انسان به حقیقت واقعی میشوند. تقسیمبندی چهارتایی نگاره نشاندهنده همین موانع چهارگانه درونی است. هدف از این تحقیق نشاندادن این مطلب است که هفتاد هزار حجاب نور و ظلمت همان حجاب های چهارگانه ای هستند که در نهاد انسان وجود دارند؛ با توجه به این حدیث نبوی که: «شیطان من مسلمان شده است»؛ این حجاب ها از پیش روی پیامبر(ص) در شب معراج کنار رفته است و درواقع چهارگانگی تقسیمبندی نگاره معنای کناررفتن حجاب را در خود مستتر دارد. در این مقاله میبینیم که یکی از والاترین مفاهیم اسلامی– حجاب- در این نگاره مورد توجه قرار گرفته و به عنوان موانع نفسانی در مسیر لقاء پروردگار مطرح میشوند که از مقابل دیدگان پیامبر (ص) کنار رفته است و به همین دلیل از چهار پرده رنگی استفاده شده است. روشی که در این مقاله مورد استفاده قرار گرفته است، توصیفی-تحلیلی و نحوه گردآوری اطلاعات ازطریق منابع کتابخانهای است.
۶.

بررسی انسان نگاری در نقاشی مکتب اصفهان سده دهم و یازدهم هجری قمری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تفکر ایرانی - اسلامی نقاشی مکتب اصفهان ویژگی های انسان نگاری عوامل تأثیرگذار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۴ تعداد دانلود : ۱۹۶
یکی از ویژگیهای نقاشی مکتب اصفهان در دوره صفوی توجه به انساننگاری است. شیوه پرداختن به تصویر انسان و نگرشی که به تصویرگری آن در نقاشی این دوره بوجود آمده آن را نسبت به مکاتب قبلی متفاوت کرده است. مقاله حاضر شرایطی را که موجب بوجود آمدن این نوع نگرش به انسان و نقاشی آن شده مورد ارزیابی قرار داده، ضرورتهایی که باعث شده در نگارگری دوره شاه عباس اول به تصویر انسان بیشتر توجه شود، نشان می دهد. این مقاله به دنبال پاسخ به این سئوال است که نحوه تأثیر این تحولات بر پیکرنگاری انسان در نقاشی مکتب اصفهان چگونه بوده است؟ هدف از این مقاله شناخت و توصیف ویژگیهایی است که در انساننگاری نقاشی مکتب اصفهان ظاهر گردید و این سبک را در مقایسه با نقاشی قبل از خود (مکتب تبریز دو) متمایز گردانید. روش تحقیق در این مقاله با توجه به ماهیت تاریخی آن از یک سو و نیاز به تبیین آثار از سوی دیگر توصیفی-تحلیلی بوده و با استدلال استقرایی به جمعآوری اطلاعات مربوط به نگارگری این عصر پرداخته شده است. گردآوری مطالب به شیوه اسنادی (کتابخانهای) صورت گرفته است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که عوامل متعدد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و همچنین تغییر و تحول در نگرش انسان (هنرمند) به جهان در شکلگیری تصویر انسان در نگارگری این دوره تأثیر داشته است، به طوری که ضرورتهای ناشی از این عوامل به ویژگیهای نوینی در نقاشی مکتب اصفهان منجر شده است.
۷.

تصویر شاهانه و بازنمایی قدرت در قاجاریه؛ مطالعه تطبیقی هنر دوره فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه قاجار در گفتمان قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هنر قاجار تصویر شاهانه بازنمایی قدرت هنر و سیاست

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۴ تعداد دانلود : ۲۴۱
ارائه تصویر شاه در هر دورهای، مفاهیم و مقاصد خاصی برای حکومت بههمراه داشته و از جنبه های مختلفی به آنها پرداخته شده است. در پژوهش حاضر به بررسی دلایل و چگونگی حضور تصویر شاهانه در آثار هنری و مطالعه تطبیقی بین دو دوره فتحعلیشاه و ناصرالدینشاه میپردازیم تا ازطریق بررسی رابطه بین هنر و سیاست، تغییرات بازنمایی و روشهای بصری مورد استفاده برای انتقال اهداف مورد نظر حکومت و تفاوتهای میان آنها را در هریک از دوره ها آشکار کنیم. فرضیه پژوهش حاضر، تأثیر متفاوت ابزار و سازوکارهای هنری هر دوره بر بیان اقتدار، اِعمال قدرت و مشروعیت و کاربرد آن است. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و بهکارگیری نمونه آثاری با تصویر شاهانه و بررسیهای تاریخی به تحلیل و مقایسه ساختارهای دو دوره مذکور میپردازیم. نتایج مبیّن آن است که بهرغم حضور هردو پادشاه در یک سلسله و اینکه ظاهراً باید در هردو دوره با یک هدف به تکثیر تصویر شاه بر آثار هنری و تولیدات گوناگون پرداخته شده باشد، در واقع کاربرد تصویر فتحعلیشاه بهدلایل گوناگون سیاسی و اجتماعی، در عین مصرف داخلی در کشور، بیشتر برای نمایش شکوه باستانی به ارث رسیده به سلسله نوپای قاجار و اثبات اقتدار به قدرتهای اروپایی بوده است و حضور ناصرالدینشاه حتی برروی اسکناس و روزنامه، همزمان با تغییرات بسیار در درجه رؤیتپذیری شاه، که متأثر از تغییر تکنولوژی و عامل تحول در گفتمان آن دوره بود، بیشتر برای تحکیم پایه های قدرت در حال از دست رفتن در جامعه داخلی کاربرد داشته است.
۸.

مقایسه تطبیقی شخصیت های منطق الطیر عطار نیشابوری با شخصیت های نمایشنامه در انتظار گودو اثر ساموئل بکت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادبیات تطبیقی شخصیت منطق الطیر در انتظارگودو عطار نیشابوری ساموئل بکت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۰ تعداد دانلود : ۱۴۸
این پژوهش به بررسی تطبیقی بین شخصیتهایِ منطقالطیر با شخصیتهای نمایشنامه در انتظار گودو میپردازد. هدف از این پژوهش مقایسه تطبیقی بین شخصیتها، زاویه دید و کنش هرکدام از آنهاست. پرنده ها در منظومه منطقالطیر عزم سفر میکنند و بهرهبری هدهد برای یافتن سیمرغ میکوشند و در این راه از هفت مرحله میگذرند. درنهایت فقط سی مرغ به سیمرغ میرسند. در نمایشنامه درانتظارگودو افرادی منتظرند که گودو بیاید و پسرکی از طرف گودو مرتب پیغام میآورد. اما گودو هرگز نمیآید. در وهله اول این سؤال مطرح میشود که آیا بهراستی مطابقت یک اثر با محتوای اخلاقی-عرفانی همچون منطقالطیر با نمایشنامه درانتظارگودو با مضمون ابسوردی امکانپذیر است؟ چالش اصلی این بررسی تطبیقی در وجود و عدمِ معنا و معنویت در زندگی شخصیتهای این دو اثر و زاویه دید دو نویسنده بزرگ به دنیای پیش روی بشریت است. این پژوهش با روشهای تحلیلی-توصیفی انجام شده است. نتیجه پژوهش این است که شخصیتهای عطار در تمام مراحل در تلاشاند ولی شخصیتهای بکت منفعل هستند و برای رهایی و وصال به آرزوهایشان چشم امید به دیگری بستهاند. شخصیتهای بکت واگرا و شکستخوردهاند درحالیکه شخصیتهای عطار موفق و همگرا هستند. درنهایت به این نتیجه میرسیم که ساموئل بکت با نشاندادن پوچی و بیهدفی، وابستگی به مادیات ناشی از عدم وجودِ حقیقتبینی و خودشناسی بشریت را به وحدت دعوت میکند و عطار نیشابوری با نمایش حقیقت و شیرینی دستیابی به وحدت، انسان را از وابستگی به مادیت برحذر میدارد.
۹.

کارکرد ساختار خطی نوشتارنگاری فارسی ولاتین از منظر تجسمی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مبانی هنرهای تجسمی ساختار خطی عنصر بصری خط راستا تعادل بصری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۳ تعداد دانلود : ۹۷
نوشتار و تصویر دو مؤلفه اصلی تشکیلدهنده آثار گرافیکی هستند. اصولاً بیشتر به ابعاد تجسمی تصویر توجه میشود اما وجه دیداری نوشتار هم سبب میشود قواعد تجسمی مشترکی بین تصویر و نوشتار شکل گیرد که درنهایت بر انتقال مفهومِ بُعد کلامی آن اثر خواهد داشت. از آنجا که مبانی هنرهای تجسمی در نوشتارنگاری فارسی هم مانند سایر پدیده های دیداری وجود دارد به این معنا که اگر در نوشتار تغییر ساختاری ایجاد شود، موجب خدشهدارشدن ابعاد تجسمی حاکم بر آن میشود شناخت عنصر خط، انواع آن و نیز جهتهای آنها در شکلگیری نوشتارنگاری فارسی یکی از موارد ضروری برای آشنایی با اصول بصری و تجسمی نوشتارنگاری فارسی است. شناخت این قواعد در خلق ترکیببندیهای پویا و قانونمند مؤثر است و از بیگانگی نوشتار با تصویر در اثر گرافیکی جلوگیری بهعمل میآورد. سؤال کلیِ این پژوهش این است که آیا از منظر مبانی هنرهای تجسمی جنبهً بصری خطها در نوشتارنگاری فارسی برای استفاده در طراحی گرافیکیِ عنوان و شعار جایگاهی دارد؟ اگر چنین است، تفاوتها و اشتراکات حضور عنصر بصری خط در نوشتارنگاری فارسی و لاتین کداماند؟ این تحقیق بهروش تجربی برمبنای اصول و مبانی هنرهای تجسمی انجام پذیرفته و به عملکرد بصری انواع خط در نوشتارنگاری فارسی و تطبیق آن با عملکرد مشابه در نوشتارنگاری لاتین می پردازد. هدف از این پژوهش شناسایی تنوع ساختار خط ها در نوشتارنگاری فارسی و مقایسه کارکرد تجسمی آنها با نوشتارنگاری لاتین به منظور تاًکید بر وجود امکانات کاملا متفاوت- درخلق ترکیببندیها- در این دو نوع نوشتار است.انتظار میرود از بررسی انواع خطهای دیداری و تطبیق کارکرد آنها در چیدمان نوشتارنگاری فارسی و لاتین این نتیجه بهدست آید که توجه به تأثیر انواع خطوط دیداری و کارکرد آنها در ساختار نوشتارنگاری فارسی، چنانکه در نوشتارنگاری لاتین نیز هست، بر قدرت انتقال معنا و حس حاصل از آن به دریافتکننده مؤثر است. به نظر می رسد در مجموعه واژگان تشکیل شده از نوشتارنگاری فارسی ، تنوع ساختاری عنصر خط نسبت به حروف لاتین بیشتر باشد و باعث امکان پویایی بیشتر و در نتیجه تنوع حسهای حاصل از آنها در ترکیببندی عنوانها و شعارها شود.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶