۱.
کلیدواژهها:
ایل کوچنشینی سامان عرفی طایفه عشایر کوچنده زیست بوم عشایری ییلاق و قشلاق
در این مقاله، ابتدا عوامل اقلیمی، اقتصادی و سیاسی ـ اجتماعی موثر در پیدایش، تکوین و تداوم زندگی عشایری و کوچنشینی در ایران و اطلس قلمرو زیست و پراکندگی جغرافیایی جامعه عشایری که تقریبا شامل 60 درصد از فضای جغرافیایی کشور میشود، بررسی شده و در ادامه، سیر روند تغییر و تحول در جمعیت آنان قبل از 1300 ه . ش. تا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به همراه برخی شاخصهای مربوط به توسعه انسانی در مناطق عشایری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. برخی از این شاخصها عبارتند از: آموزش و سوادآموزی، کوچ و تغییرات آن، اقتصاد و نظام بهرهبرداری در عشایر، صنایع دستی، استعدادها و قابلیتها، چالشها و محدودیتها و چشمانداز آینده جامعه عشایری.
۲.
" عشایر، یکی از جوامع سهگانه ایران میباشند که برای هویت ملی ایران افتخار آفرین بودهاند. سر سلسلههای بسیاری از حکومتهای ایران، ازجمله قاجاریه، زندیه، افشاریه و ... از ایلات بودند، که قرنها بر ایران حکومت کردند. در اینجا ضمن تفکیک دو جامعهی روستایی و عشایری، به بررسی ساخت اجتماعی ـ سنتی و ردههای قدرت در آنها پرداخته و با تعریف ردهبندی سنتی آنها، شیوه انطباق ردههای قدرت براین ردههای ساختی را مورد بحث قرار میدهیم.
از درون این ردهها، جنگجویان ویژهای گزینش میشدند که وظایف نبرد مسلحانه را عهدهدار بودند. شیوهی ساخت اجتماعی آنها و انطباق با ردههای قدرت بهگونهای بوده است که در مدت سه روز میتوانستند تمامی نیروهای جنگی خود را وارد کارزار نمایند. در روش سنتی، مالکیت شخصی بر مرتع عشایری حاکم نبوده، بلکه مرتع متعلق به کلیه اعضای دامدار طایفه بود. در سال 1342 که نظام اصلاحات ارضی بدون مطالعه و آگاهی از نظام سنتی ـ عشایری، به ملی کردن منابع طبیعی پرداخت، عشایر که دام خود را در معرض نابودی میدیدند به مخالفت با آن برخاستند و جنگ تمام عیاری بین حکومت مرکزی و بسیاری از ایلها درگرفت که به شکست عشایر انجامید. سرپرستان و فرماندهان عشایری، یا کشته شدند یا از قدرت خلع گردیدند و سرانجام به فروپاشی نظام سنتی منجر شد، که به اختصار در این مقاله آمده است. "
۳.
" یکی از مهمترین ویژگیهای جهان امروز، افزایش دایم سطح وابستگی و هویتی است، که باید آن را حاصل یک فرایند دو سویه دانست: از یک سو جهانی شدن، که به خصوص در بعد فرهنگی برای از میان بردن فرهنگهای کوچک و پیرامونی تلاش زیادی میکند و از سوی دیگر، مقاومتهای محلی که به صورتهای مختلف در برابر حرکت نخستین مشاهده میشود. در این حال، گونههای زیستی شهرنشینی، روستانشینی و کوچنشینی با قرار گرفتن در این فرایند دو سویه، رابطه انسان را با محیط زندگیاش به سرعت دگرگون میکنند و این رابطه را بیش ازپیش در چارچوبهای سیاسی(به مفهوم روابطی از قدرت) در میآورند.
در مقالهی حاضر، با تکیه بر یک نمونه ایرانی، رابطه دو الگوی معیشتی شهری و عشایری مورد بررسی قرار گرفته، و ضمن روشن کردن بحث در چارچوبی نظری، به پیآمدهای حاصل از این رابطه در سطح محلی پرداخته است. در این خصوص به مشکلاتی توجه شده است که در تبیین هویت ملی و کاربردی شدن برنامههای مرکزی در سطح محلی مربوط میشود. استان لرستان و شهر خرمآباد از این لحاظ موقعیتی آرمانی دارند که با تکیه بر دادههای به دست آمده در آنها، موضوع به بحث گذاشته شده است."
۴.
شاهنامهی فردوسی، بیشک، یکی از منابع اصلی فرهنگ ایرانی است. فردوسی خلق و خو و ابعاد مختلف زندگی اجتماعی ایرانیان را به بیانی شیوا در شاهنامه منعکس نموده است. به همین دلیل همواره در میان ایرانیان مورد توجه بوده است، اما در این میان علاقه و عشق لرها به شاهنامه وصفناپذیر است. سادگی، روانی و حماسی بودن زبان شاهنامه همراه با بیان شیوای آن از صحنههای رزم، دودمان، نسب، خلق و خوی و شیوههای مبارزه، غلبه و شکست پهلوانان در مصاف با دشمنان، با ویژگیهای زیستی، فرهنگی و دیگر مناسبات اجتماعی لرها قرابت زیادی ایجاد کرده است. به همین دلیل شاهنامهخوانی در میان عشایر لر به شکل یک سنت پایدار درآمده و در طول زمان کارکردهای مختلف آموزشی و تربیتی، گذران اوقات فراغت، تهییج رزمندگان به هنگام نبرد، حفظ زبان، سنتها و رسوم، برقراری ارتباط با اقوام دیگر، رواندرمانی جمعی و سرانجام نامگذاری یافته است. این مقاله به بررسی وجوه مختلف تاثیرگذاری شاهنامه بر حیات اجتماعی لرها اختصاص دارد.
۵.
" بلوچها به استناد منابع معتبر، پیش از ظهور اسلام در بلوچستان حضور نداشتهاند. بلوچها تبار آریایی داشته و آریایی ساکن شمال ایران ـ احتمالا کوههای البرز ـ بودهاند؛ سالها در ارتش ایران باستان نقش داشتهاند و سرانجام احتمالا در زمان خسرو انوشیروان، از شمال به کوههای کرمان کوچانده شدهاند؛ منابع جغرافینویسان عرب نیز، اثبات میکند که بلوچها، در زمان استقرار در کوههای کرمان، پیرو آیین شیعه بودهاند.
علاوه بر این زبان، شعر و موسیقی اعتقادات و باورهای آنان، نشان از ویژگیهای مشترک فرهنگی این قوم با دیگر اقوام ایرانی دارد. با این حال، قوم بلوچ، در 50-60 سال اخیر، تحت تاثیر مبارزه نخبگان تحصیل کرده در خارج از کشور در حال بیگانه شدن با سنتها و ارزشها و آداب و رسوم باقیمانده از گذشته خود است. "
۶.
کلیدواژهها:
عشایر کوچنشینی اسکانعشایر زوال کوچنشینی انقلاب و عشایر
" ایران سرزمینی است که در آن زندگی کوچنشینی و دامداری سنتی قدمت دیرینه دارد. در این مقاله ابتدا مراحل تکامل فرهنگ بشری و جایگاه زندگی کوچنشینی در این روند تکاملی بررسی شده، آنگاه نقش کوچنشینان در ایران در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
در ادامه مقاله تلاش شده است علل زوال کوچنشینی در ایران در قالب بحران زندگی کوچنشینی و علل و عوامل آن بررسی شود. انقلاب صنعتی و اثرات آن، نفوذ فرهنگی غرب در ایران، اسکان اجباری، خلع سلاح و فروپاشی ساختار قدرت سیاسی در ایلات، انتقال قدرت ایلات به نمادهای دولتی ازجمله علل عمده این فروپاشی دانسته شده است. در پایان مقاله، به بررسی تاثیر انقلاب اسلامی بر زندگی کوچنشینی در ایران پرداخته شده و تحولات به وجود آمده در این دوره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. "
۷.
" روابط فرهنگی ایرانیان و ارمنیان از بیست و هشت سده پیش آغاز میگردد و ریشههای عمیق فرهنگی، ایرانیان و ارمنیان را به هم پیوند میدهد.
سرزمین ارمنستان، ادامه فلات ایران زمین است. هر دو قوم از نخستین خاستگاه اقوام آریایی به حرکت در آمدند و در سرزمینهای کنونی ساکن شدند. زبان ارمنی پیوندی ناگسستنی با زبان فارسی دارد. نامهای کهن ارمنی، نامهای اصیل هخامنشی و اشکانی است. ایرانیان و ارمنیان در روزگار هخامنشیان و اشکانیان دین واحدی داشتند.
هر دو قوم جشنهای مشترکی دارند که سابقهای دو هزار و هفتصد ساله دارد، و هم اکنون ارمنیان، این جشنها را در قالب مسیحیت برگزار میکنند، هیچ قوم و ملتی به اندازه ارمنیان به ایرانیان نزدیک نمیباشند و در حقیقت تشکیل یک خانواده را میدهند. در این مقاله گوشههایی از روابط و اشتراکات فرهنگی ایرانیان و ارمنیان بازگو میشود. "