نیروی ژاندارمری که با کمک مؤثر دولت انگلیس برای تأمین امنیت مسیر جاده شاهی تأسیس شده بود، در نخستین سال ورود به فارس، با نیروی مرکزگریز قشقایی دچار تضاد منافع شد و به درگیری شدید میان آنان انجامید. با شروع جنگ جهانی اول، اگرچه سیاست دولت مرکزی بر اعلان بی طرفی بود؛ قشقایی ها به طرفداری از دولت آلمان پرداختند. در این میان به تدریج در ژاندارمری نیز گرایش به سیاست دولت آلمان پیدا شد و در مخالفت با سلطه انگلیس، یاورعلیقلی خان از افراد ژاندارمری اقدام به ایجاد کمیته حافظین استقلال فارس کرد. این سازمان دارای روابط تنگاتنگی با حزب دموکرات فارس بود که آن نیز گرایشات ژرمانوفیلی داشت. سرانجام ژاندارمری در مخالفت با سلطه انگلیس و با گرایش به دولت آلمان در شیراز به کودتای روز چهارشنبه دوم محرم 1334دست زد. در این برهه زمانی ژاندارمری روابط حسنه ای با صولت الدوله قشقایی برقرار کرد و قرارداد اتحادی بین صولت الدوله و سلطان احمد اخگر فرمانده ژاندارمری منعقد شد. با این حال، تحولاتی چون ضعف فزاینده و فروپاشی درونی ژاندارمری و افزایش فشار دولت جدید برای سرکوبی آنها، تلاش صولت الدوله برای حفظ منافع و قدرت، همراهی قشقایی ها را نیم بند و سرانجام به رویگردانی مبدل ساخت. این مقاله به بررسی چگونگی و چرایی تعاملات و تقابلات قشقایی ها با ژاندارمری در طول نخستین سالهای جنگ جهانی اول با تکیه بر اسناد و متون تاریخی و با بهره گیری از شیوه توصیفی تحلیلی است.
پس از زوال تدریجی امپراطوری رم، امپراطوری بیزانس در بخش شرقی آن در پرتو پذیرش مسیحیت به عنوان دین رسمی به حیات خود ادامه داد. امّا در پی رسمی شدن دین مسیحیت مجبور به پی ریزی سیاست مذهبی جدیدی شد و هر سیاستی نیز دارای تبعاتی می باشد. هدف این پژوهش بررسی سیاست مذهبی بیزانس تا پایان عصر هراکلیوس است تا به سر این نکته پی ببرد که چه اثراتی سیاست مذهبی بیزانس بر شام و مصر تحت حاکمیت آن ها داشته است؟
یافته های پژوهش حاکی از آن است که سیاست دولت بیزانس در بخش مذهبی دین مسیحیت و کلیسای آن را تحت تسلط امپراطور درآورد. در پی آن امپراطوران بیزانس سعی کردند با تحت فشار قرار دادن پیروان دیگر ادیان و مذاهب در قلمرو خود یکپارچگی مذهبی ایجاد کنند، امّا این امر باعث ایجاد نارضایتی عمیق در دو ایالت شام و مصر گردیده و باعث گردید تا نقش پر رنگی در فروپاشی قدرت بیزانس در شام و مصر ایفا کند.
قفقاز از بُعد مذهبی منطقه ای حائز اهمیت است که در طول تاریخ، گذرگاه اقوام و جایگاه ادیان و فرق مختلف بوده است. این منطقه از زمان های بسیار دور، با ایران پیوندهای مذهبی و تاریخی داشته است. با ظهور دین اسلام و گسترش این دین در قفقاز، باوجود مقاومت مردم آنجا در برابر نفوذ اسلام، سرانجام در برخی نقاط آن مذهب تسنن پذیرفته شد و در کنار مسیحیتی قرار گرفت که در گرجستان و ارمنستان رواج داشت. قفقاز به علت موقعیت جغرافیایی ویژه، یکی از کانون های درگیری صفویه و عثمانی بود. دولت صفوی و حکومت عثمانی برای نفوذ به این منطقه تلاش بسیاری کردند. ازیک سو، دولت عثمانی با انگیزة حمایت از اهل تسنن در شروان، داغستان و نواحی سنی نشین و ارتباط با خاندان کریمه تلاش می کرد که از طریق شمال به دولت صفوی فشار آورد و ازسوی دیگر، دولت صفویه با انگیزﮤ جهاد با کفار مسیحی و گسترش تشیع و نفوذ در مناطق سنی نشین، تشیع را در این مناطق ترویج می داد. هر دو دولت جنگ با کفار مسیحی را انگیزة اصلی خود ذکر کرده بودند؛ اما در پشت پرده انگیزه های دیگری وجود داشت که در این مقاله این انگیزه ها و چالش های حاصل از آن بررسی و تحلیل شده است.