فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۲۱ تا ۲٬۲۳۲ مورد از کل ۲٬۲۳۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی صنعت تکامل شمشیرها با سنجش در چین و ایران می پردازد. این یادداشت با بررسی پیدایش و چگونگی تکامل انواع شمشیر در چین آغاز و بر چگونگی تغییرات آن ها به عنوان مقدمه تمرکز خواهد کرد؛ از این روی به نوع شمشیرهای چینی معروف دولبه «جیان» و انواع مختلف مشهور به «دائو» به دلیل طراحی خاص خود می پردازد. سپس موضوع بحث به برابر ایرانی آن با اصطلاح شناخته شده اش، یعنی «شمشیر» گسترش می یابد؛ این ادعا از آن جهت است تا اثبات شود که اصطلاح «شمشیر»، برخلاف تصور غلط رایج بسیاری از پژوهشگران و مجموعه داران غربی، تنها در مفهوم گونه «خمیده» (دارای تیغه منحنی) آن نیست. درست در برابر این دیدگاه، شمشیر در زبان فارسی برای اشاره به هر نوع شمشیر صرف نظر از شکل آن استفاده می شده است. درحقیقت، این پژوهش با تمرکز بر دوره های تاریخی به بحث پیدایی شمشیرهای منحنی شکل در چین و ایران می پردازد.
هفتالیان از چین تا ایفای نقش در تبادلات میان شرق و غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۱
۲۳۲-۲۲۱
حوزههای تخصصی:
اصطلاح «یاندا» در زبان چینی که برای نخستین بار در کتاب وی ثبت شده است، بر نام قوم «هفتالی» دلالت دارد. هفتالی ها یک گروه قومی بودند که بیشتر در سده پنجم تا هفتم میلادی در آسیای میانه می زیستند. بنابر منابع نوشتاری چینی، هفتالی ها اغلب در بازده زمانی از 456 تا 586م. به چین آمدند. با شکست هفتالی ها از اتحاد ترک ها، شاهان ساسانی به میانه سده ششم (میلادی)، روابط چین با هفتالی ها نیز به تدریج کم رنگ شد تا این که دگرباره و به دوره «دایه» از دودمان «سویی» (608-618م.) سر و کله آن ها پیدا شد. دودمان های «شمالی» و «جنوبی» چین با هفتالی ها در چین آشنا بودند؛ منابع چینی به تعامل آن ها با گروه های قومی مختلفی مانند «هان» در چین، سغدی ها و ایرانی (پارس) ها اشاره کرده اند. منابع نوشتاری چینی، سکه های هفتالی، سکه ها و کتیبه های ایرانی، زمینه ای سترگ برای شناخت فعالیت های هفتالی ها در چین در قرون وسطی و پیوند آن ها با گروه های قومی مختلف در چین و نیز در مسیر راه ابریشم را ایجاد می کنند. بنابراین منابع، هفتالیان نقشی بسیار مثبت، اثرگذار و سازنده در گسترش تبادلات میان شرق و غرب داشته اند. هفتالیان در پیوندهای میان چین و ایران و نیز با کران دریای مدیترانه نقشی کلیدی داشتند؛ بنابر متون چینی، نمایندگان بیزانس، خراج های را به دودمان وی شمالی پرداخت کرده اند؛ این منابع از همراهی نمایندگان هفتالی و بیزانس به دربار چین خبر می دهند. بنابر منابع مکتوب چینی، سغدی ها از سال 419 تا 564م.، 20بار به چین خراج پرداختند و در این مدت هفتالی ها مکرراً با چین تماس داشتند. باوجود این، سغدی ها و هفتالی ها پس از شکست سغدیان توسط هفتالی ها، از رابطه ای نسبتاً پایدار، اما سست برخوردار بودند.
روایی و گسترش فرهنگ ایرانی ساسانی در دوره دودمانی تانگ (با تأکید بر میراث ایران ساسانی در گورگاه های شیان لینگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۱
۱۵۴-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
پیوندهای ایران و چین با دوره ساسانی به شکوه رسید؛ آنجا که دوره ساسانی را باید دومین شاهنشاهی بزرگ در پیوند با چین ارزیابی کرد. با تازش تازیان، پیوندهای فرهنگی در زیر سایه روابط امپراتوران تانگ و شاهزادگان (چین نشین) ساسانی گسترش یافت. در این موضوع باید به روابط گائوزنگ لیچی و (همسرش) شهبانو وو زوتیان با پیروز (فرزند یزدگرد)، فرزندش نرسی، پس از سکونت شاهزاده در چانگ آن (پایتخت تانگ) اشاره کرد؛ بنابر منابع، پیکره پیروز در شمار شصت و یکمین پیکره نصب شده در آرامگاه گائوزنگ و همسرش وو زتیان در شیان لینگ بوده است. سه گورگاه دیگر نیز در شیان لینگ، درهم آمیختگی با فرهنگ ساسانی دارند. این پژوهش به بررسی روایی فرهنگ ایران ساسانی در دربار شاهان تانگ و چگونگی بومی شدگی این میراث ساسانی خواهد پرداخت؛ منابع مورد مطالعه این جستار به آثار به دست آماده از گورگاه های زیرزمینی شیان لینگ محدود می شود.
بررسی و تحلیل شمایل نگارانه مجسمه سنگی ایلامیِ موزه میراث فرهنگی نهاوند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۱۴۰-۱۱۵
حوزههای تخصصی:
مجسمه های یادمانی، ازجمله آثار هنری به شمار می روند که عمدتاً مرتبط با موضوعات آئینی و مذهبی بوده و دارای پیشینه بسیار طولانی هستند؛ هدف از ساخت این گونه مجسمه های یادمانی، نمادین و گاهی نشان از جایگاه فرازمینی و جایگاه خداگونه صاحبان آن بوده است. در گستره تاریخ ایران فرهنگی، پیشینه ساخت مجسمه ها با چنین رویکردی، (مانند: الهه ونوس سراب) از دوره نوسنگی است که به یک باره از هزاره سوم، رشد فزآینده ای داشته و در دوره تمدن ایلام با ظهور حاکمان و خدایان متعدد، به اوج و اعتلای خود می رسد. از این مجسمه ها، گاهی به عنوان هدایای نذری در معابد و گاهی به عنوان گورنهادها در تدفین اشخاص با رتبه اجتماعی بالا استفاده شده است. مجسمه سنگی یادمانی موزه نهاوند، نمونه ای از این گونه آثار به شمار می آید که چگونگی پیدایش و ماهیت آن چندان روشن نیست. از آنجایی که این یافته فرهنگی از کاوش باستان شناسی به دست نیامده است، ابهامات زیادی درخصوص آن وجود دارد؛ بنابراین هدف اصلی پژوهش حاضر، آن است تا ضمن بررسی ماهیت این مجسمه سنگی، با نگاهی شمایل نگارانه به نقش و جایگاه آن از منظر زمانی بپردازد. بر این اساس، در این جستار با طرح پرسش ، در چگونگی ماهیت، جانگاری، سبک هنری و کاربری آن با فرض متعلق بودن این اثر فرهنگی به دوره ایلامی در گستره حوزه فرهنگی سیماشکی، واکاوی می گردد. این پژوهش برای درک بهتر و گاهنگاری درست، می کوشد در قیاس با دیگر نمونه های مشابه و هم عصر آن ارائه گردد تا به شناخت بهتری از آثار فرهنگ ایلام، به ویژه دوره سوکل مخ ها در زاگرس مرکزی به دست آید. روش پژوهش در این نوشتار، از نوع کیفی و مبتنی بر روش تاریخی-تحلیلی با بهره مندی از رویکرد کتابخانه ای خواهد بود. جهت بررسی گزاره های پژوهش، به شیوه های هنری پیکره سازی تمدن ایلام و نمونه های مشابه آن در بین النهرین رجوع شده است. برآیند پژوهش نشانگر آن است که مجسمه سنگی نهاوند براساس ویژگی های بصری و ظاهری، در زمره مجسمه های یادمانی به جامانده از دوره سوکل مخ ها (هزاره دوم پیش ازمیلاد) ازمنظر زمانی، و با رعایت جوانب احتمال متعلق به سرزمین بزرگ سیماشکی از منظر جغرافیایی بوده است.
بندری که بر کرانه هیچ دریایی نیست! جستاری درباره تاریخ «قلعه بندر» در شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۳۲۸-۲۹۵
حوزههای تخصصی:
قلعه بندر در حاشیه شمالی دشت شیراز و برفراز کوه مُشرف بر تنگه ای قرار گرفته که به همراه تنگ الله اکبر، تنها مسیرهای دسترسی شیراز به دشت های شمالی تر و دشت مرودشت بوده اند. قرائن تاریخی در کنار شواهد باستان شناسی نشان می دهند که این قلعه به همراه قلاع دیگری هم چون قصر ابونصر و احتمالاً قلعه پل فسا، اداره و کنترل نواحی دشت شیراز در دوران ساسانی و صدراسلام تا پیش از احداث شهر نوبنیاد شیراز را در اختیار داشته اند. با توجه به فقدان فعالیت های منسجم باستان شناسی برروی این قلعه، در این جستار کوشش شده تا با گردآوری و تکیه بر شواهد تاریخی و جغرافیای تاریخی و سنجش آن ها با برخی قرائن باستان شناسی، تصویری از تاریخ و دوره های استقرار و فترت این قلعه مهم در دشت شیراز بازسازی شود. این پژوهش درپی پاسخ گویی به دو پرسش اصلی است؛ نخست آن که با تکیه بر شواهد تاریخی موجود، قلعه بندر در چه دوره هایی دارای استقرار و مورد توجه بوده و چه زمانی متروک شده است؟ دیگر آن که مکان یابی قلعه بندر به عنوان «دژ شه موبدِ» مذکور در منابع جغرافیایی تا چه میزان قابل پذیرش است؟ پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی-تاریخی انجام شده و گردآوری اطلاعات آن به شیوه اسنادی و میدانی بوده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهند که قلعه بندر دست کم از دوره ساسانی تا دوره صفوی به صورت متناوب و به دفعات مورداستفاده قرار گرفته و پس از آن متروک شده است. از منظر ادبیات و فرهنگ عامه نیز شباهت های جالبی میان روایت های پیرامون این قلعه و داستان هایی از هزار و یک شب روشن شد که تا پیش از این چندان موردتوجه قرار نگرفته بود. در عین حال برخلاف آن چه غالباً از سوی پژوهشگران عنوان شده است، قلعه شاه موبد که در برخی منابع جغرافیایی متقدم اسلامی به آن اشاره شده نه با قلعه بندر که با ویرانه های موسوم به قصر ابونصر مطابقت می یابد.
پیشینه و سرچشمه: تکامل و گسترش جنگ شتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاره های «جنگ شتر» در هنر صخره ای بازتابی از مراسم آئینی بوده است که می توان آن را به اواخر دوره پارینه سنگی تاریخ گذاری کرد؛ اعتقاد بر این است که سرچشمه آن به شمال غربی قزاقستان امروزی بازمی گردد. با وجود این و به گمانی، نگاره های رایج جنگ شتر در آثار هنری منقول می تواند ریشه از نواحی «کاراتائو و بایکونور» قزاقستان از دوران مفرغ سرچشمه گرفته باشد.به دلیل نزدیکی و موقعیت جغرافیایی، آئین جنگ شتر در اوایل به «سرماتی ها» در استپ های اورال معرفی شد؛ سپس از طریق سرماتی ها به «شیونگنو» در شمال و قوم «شی ایمو» در «سین کیانگ» چین و سپس به «کانگجو» گسترش یافت. جنگ شتر که در سنگ نگاره های «سولائک» در حوضه «مینوسینسک» نگاریده شده، باید ملهم از سبک هنری قرقیزها و سرچشمه آن نیز می تواند شیونگنو باشد. نگاره های جنگ شتران در گورگاه های «لولان» به گمانی از شی ایمو یا از شیونگنو سرچشمه گرفته باشند. با وجود این، نگاره های جنگ شتر در مینیاتورهای ایرانی از زمان تیموریان آغاز شد و نوعی سرگرمی برای درباریان سلطنتی بود. با آمدن تیمور، به اوایل دودمان «یوان»، با پیدایی نوعی جنگ شتر، به عنوان سرگرمی درباری، روبه رو می شویم. این موضوع نشان می دهد که نه تنها آئین جنگ شتر با آمدن مغولان گسترش یافت که نگاره های جنگ شتر در مینیاتور ایرانی نیز با آمدن مغولان به ایران درهم تنیده است.
پراکندگی سکونتگاه های دوره هخامنشی در میانه دشت رامهرمز، خوزستان، جنوب غربی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۲۶۱-۲۳۷
حوزههای تخصصی:
میانه دشت رامهرمز در سال ۱۳۹۸ه .ش. به منظور شناسایی محوطه های دوره هخامنشی بررسی شد که درنتیجه آن، در 36 سکونتگاه آثار فرهنگی از دوره هخامنشی شناسایی و ثبت شدند. در طی شناسایی محوطه های این دوره در دشت رامهرمز، به سفال های محلی دوره هخامنشی نیز برخورد شد که این موضوع در تپه داروغه مشخص تر است. در نتیجه بررسی های انجام شده در سال 1398ه .ش. که توسط یکی از نگارندگان (لیلا افشاری) انجام شد، براساس یافته های باستان شناسی جدید، ویژگی های سکونتگاه های هخامنشی در دشت رامهرمز در جنوب غربی ایران مورد بازنگری و تحلیل مجدد قرار گرفت. در این بررسی تأثیر عوامل جغرافیایی مانند وجود رودخانه های بزرگ و اراضی حاصل خیز بر شکل گیری و رونق سکونتگاه ها مورد ارزیابی قرار گرفت؛ یافته های سطحی معماری نشان از روابط بین جوامع ساکن روستایی و عشایری می دهد. درنتیجه بررسی های انجام شده مشخص شد که نزدیکی به جاده های شاهی باستانی و دسترسی به منابع آبی و مراتع از عوامل تعیین کننده در مدل توزیع سکونتگاه های هخامنشی در دشت رامهرمز بوده است. پژوهش حاضر درپی پاسخ به این پرسش است که، عوامل طبیعی چه تأثیری در شکل گیری استقرارهای هخامنشی دشت رامهرمز داشته است؟ مراتع غنی برای عشایر، قابلیت کشاورزی آبی برای ساکنان، و هم چنین دسترسی به مسیرهای ارتباطی، مزایایی را برای هر دو سبک زندگی فراهم نموده بود؛ بنابراین به نظر می رسد که الگوی استقرار بیشتر با جاده های تجاری-فرهنگی مرتبط بوده است. فراوانی استقرارها بر سر راه جاده شاهی شوش-تخت جمشید بیشتر از مناطق دور از جاده است. سکونتگاه ها در مسیر جاده در فواصل کوتاهی از یک دیگر قرار دارند که نشان می دهد جاده به دلیل مزیت های اقتصادی-اجتماعی، عامل تعیین کننده ای بر تشکیل سکونتگاه های منطقه بوده است. در دوره هخامنشی سکونتگاه ها عمدتاً در بخش شمال غربی و جنوب شرقی دشت متمرکز بوده اند.
پژوهشی در قالی های فراهان-ساروق موجود در خزانه بافته ها وابسته به بنیاد مستضعفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۴۱۲-۳۸۷
حوزههای تخصصی:
آثار و اشیاء هنری موجود در موزه ها، گنجینه های ارزشمند فرهنگی و تمدنی هستند که معمولاً کمتر به منصه پژوهش درمی آیند و در بُعد مطالعه علمی و معرفی به مخاطب، دچار نوعی غفلت از سوی پژوهشگران واقع می گردند؛ بر این پایه، مجموعه آثار هنری و به طور ویژه قالیچه های موجود در خزانه بافته های بخش اسلامیِ مجموعه فرهنگی (موزه) بنیاد مستضعفان و جانبازان، نمونه های ارزشمندی از آثار فاخر موزه ای و گنجینه ای نفیس از قالی های دوره قاجار است که دارای ظرفیت و قابلیت های قابل توجهی در مطالعه و پژوهش و معرفی هستند؛ قالی هایی که از کانون های مختلف بافندگی ایران جمع آوری گشته و دارای انواع طرح ها و نقشه های متنوع است. مجموعاً تعداد 51 تخته قالیچه در این موزه نگه داری می شود که از آن میان، تعداد 8 تخته مربوط به منطقه فراهان-ساروق است. منطقه ای که در زمان قاجار، یکی از مهم ترین کانون های تولید قالی های جهانی و صادراتی بود. بدین روی، در پژوهش حاضر هدف بر آن است تا این قالیچه ها از منظر ابعاد فنی و هنری مورد مطالعه، بررسی، تحلیل و معرفی قرار گیرند. پرسش اصلی و مرتبط با پژوهش این است که، ابعاد فنی، زیبایی شناختی (طرح، نقش و رنگ) و در صورت وجود، مفاهیم معنایی متن قالیچه های فراهان-ساروق کدام است؟ برخی از یافته های پژوهش چنین است: طرح ها و نقشه های این قالیچه ها شامل: لچک و ترنج، محرابی گلدانی، افشان لچک دار، بُته ای ترنج دار با فرم و رنگ های متنوع است؛ هم چنین رنگ زمینه این نمونه ها شامل: لاکی، کرم، مسی، آبی، سرمه ای و رنگ زمینه حاشیه ها به جز دو مورد لاکی، تماماً سرمه ای است (ویژگی ای که در تولیدات ساروق و فراهان، یک شاخص و قاعده ای غالباً ثابت بوده است). این پژوهش از نوع کیفی و توسعه ای است و روش تحقیق از نوع توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای است.
مطالعه نقوش شاخص سفال مهرزده دوره ساسانی در محوطه ویگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۲۹۴-۲۶۳
حوزههای تخصصی:
محوطه ویگل ازجمله استقرارگاه های ساسانی در ایران مرکزی است که مطالعات پیرامون آن بیشتر روی آتشکده و فضاهای معماری متمرکز بوده است؛ به نحوی این موضوع باعث شده است که از سایر داده های باستان شناختی این محوطه مانند سفال غفلت شود. با این حال، بررسی های اولیه نشان می دهد که حجم زیادی از سفال های دوره ساسانی در این محوطه پراکنده است. هم چنین گونه ای از تزئین سفال، یعنی تزئین مُهری یا استامپی، نیز به نسبت سایر روش های مرسوم بیشتر مورداستفاده بوده است. عدم شناختِ جامع از سفال ویگل از یک سو و اهمیت نمونه های استامپی در گاهنگاری و درک هنریِ بخشی از سفال های این محوطه ازسوی دیگر، ضرورت این پژوهش را دوچندان می کند. پرسش های پژوهش پیشِ رو این است که، سفال های استامپی ویگل شامل چه نقوشی است و فراوانی هرکدام از این نقوش چه قدر است؟ این نقوش چه شباهت هایی با سایر نقش مایه های رایج هنری، به ویژه نمونه های موجود از دوره ساسانی دارند؟ نمونه های موجود را می توان با کدام یک از محوطه های دوره ساسانی مقایسه کرد؟ این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر مطالعات میدانی و کتابخانه ای صورت گرفته است. نتایج حاصل از آن نشان می دهد که نقش مایه های موجود روی 49 نمونه مورد بررسی از سفال های استامپی را می توان به هفت دسته شامل نقوش: قلبی شکل، گیاهی، دایره ای، هندسی، انتزاعی، طاقی-نعلی و بته جقه تقسیم کرد. گروهی از نقش مایه ها، مانندِ نقوش قلبی شکل و دایره ای را می توان با برخی از جنبه های هنرهای دوره ساسانی مانند: گچبری، حجاری و نقاشی مقایسه کرد. نقوش طاقی-نعلی به نوعی تداعی گر معماری دوره ساسانی و نقوش بته جقه نیز به ردیف سروهایی شباهت دارد که در فرش های دوره قاجار و صفوی به چشم می خورد. از منظر گاهنگاری نیز نقوش استامپی ویگل با نمونه های موجود در محوطه های دشت ورامین-پیشوا، چال ترخان ری، قلعه گبری و لنگرود قم در حوزه بررسی و محوطه هایی مانند: تیسفون، قصر ابونصر، قلعهیزدگرد و مس عینک در خارج از حوزه بررسی قابل مقایسه هستند؛ هم چنین، تعدادی از نقوش هندسی و ردیف های عمودی یا افقی نقوش انتزاعی به نظر ماهیتی محلی داشته اند و نمی توان نمونه های مشابهی با آن ها را چه ازنظر هنری و چه گاهنگاری تطبیقی یافت.
مطالعه انسان شناختی مدیریت میراث فرهنگی در بحران: مطالعه موردی زلزله کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۴۴۲-۴۱۳
حوزههای تخصصی:
در مخاطرات طبیعی مانند زلزله، یکی از مهم ترین بخش هایی که دچار آسیب می شود، میراث فرهنگی است. میراث فرهنگی (ملموس و ناملموس) در تطبیق پذیری، تاب آوری و بازسازی جامعه فاجعه دیده نقشی بنیادین دارد. مطالعه نحوه مدیریت میراث فرهنگی در زمان بحران در زلزله آبان ماه 1396ه .ش. کرمانشاه هدف اصلی این مطالعه است. این پژوهش به دنبال پاسخ گویی به پرسش هایی است که، آیا مدیران بحران توانستند میراث فرهنگی را در زمان زلزله سرپل ذهاب مدیریت کنند و این که آیا مدیریت بحران میراث فرهنگی در زلزله سرپل ذهاب توانایی ارائه مدلی جهت افزایش تاب آوری و انطباق پذیری میراث فرهنگی در زمان بحران را دارد؟ یافته های این مطالعه میدانی که براساس سنجش مفاهیم تاب آوری و آسیب پذیری در چرخه مدیریت بحران است، نشان داد که مدیریت بحران در حوزه میراث فرهنگی در زمان بحران و بعد از آن باوجود برآورد آسیب پذیری ها عملکرد قابل قبولی نداشته است. از آنجا که برطبق الگوها و مدل های افزایش تاب آوری جامعه ما، جامعه ای تاب آور نیست، درنتیجه مدیریت میراث فرهنگی نیز به صورت روشنی موضوع انطباق پذیری و تاب آوری را درنظر نگرفته و تنها به مرمت و بازسازی حداقلی آثار تاریخی در زمانی موقت اکتفا کرده است. در چرخه مدیریت بحران، اقدامات پیش از بحران که سبب کاهش آسیب پذیری در مخاطرات آتی خواهد شد، در رابطه با زلزله در این مناطق درنظر گرفته نشده است. در مرحله بازیابی و بازتوانی اجتماعی باتوجه به ویژگی های فرهنگی مردم، میراث ناملموس توانایی بالابردن تاب آوری اجتماعی و فرهنگی درمیان مردم آسیب دیده را تا حد قابل توجه ای افزایش داده است. این درحالی است که مدیریت بحران جامعه و میراث فرهنگی هرگز نتوانسته به عنوان مخزنی برای دانش اندوزی در جهت کاهش آسیب پذیری و افزایش تاب آوری در جامعه به وجود آورد تا بتواند در چرخه مدیریت بحران تاب آوری و آسیب پذیری را در رابطه ای متوازن و متعادل قرار دهد.
بازسازی جنبه هایی از زندگی اجتماعی و معیشتی شرق مازندران از هزاره چهارم تا دوم پیش از میلاد براساس کاربری سفال های یاقوت تپه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل چرایی و چگونگی گردآوری مواد غذایی در جوامع انسانی گذشته، همواره یکی از محورهای اصلی پژوهش های باستان شناسی و انسان شناسی بوده است. این کار با استفاده از یافته های گوناگون باستان شناختی انجام می شود. یکی از داده های باستان شناسی که سهم به سزایی در تحلیل زندگی اجتماعی و معیشتی جوامع، به خصوص در دوره های پیش ازتاریخ دارد سفال است. در این پژوهش برای شناخت تغییرات، تحولات و وضعیت های اجتماعی و معیشتی شرق مازندران از هزاره چهارم تا هزاره دوم پیش ازتاریخ به مطالعه کاربری سفال های یاقوت تپه، حاصل از بررسی و کاوش محوطه های مرتبط در شرق مازندران پرداخته شده است. سفال ها، از نظر کاربرد به سه دسته تقسیم بندی شدند؛ این آثار شامل: ظروف آشپزخانه ای، ظروف ذخیره مواد غذایی و ظروفی با کاربردهای روزانه هستند. در این تقسیم بندی، متغیرهای گوناگون ازجمله خمیره، شیوه ساخت، روش پرداخت، تزئین و فرم درنظر گرفته شده اند. برای تحلیل ارتباط متغیرهای مذکور نیز، از آزمون کی-اسکوار استفاده شده است. به علاوه، ارتباط کاربری و فرم سفال ها با هر یک از لوکوس های کاوش نیز به کمک آزمون کراسکال-والیس بررسی شد. رخساره و ریخت اجتماعی و معیشت ساکنان یاقوت تپه و روند تغییرات آن از اواخر هزاره چهارم تا ابتدای هزاره دوم پیش ازتاریخ ازطریق طبقه بندی، گونه شناسی و تحلیل سفال ها و بازسازی شکلی و عملکردی برخی از آن ها، پرسش خاص، و نیز شرق مازندران، پرسش عام این پژوهش است. فرض بر آن است که این رویداد و چالش در شرق مازندارن که نقطه تلاقی فرهنگ های مختلف و دروازه ورود به دشت گرگان و آسیای میانه از یک سو و دامنه های جنوبی البرز مرکزی و دشت های شاهرود، دامغان و سمنان ازطریق دشت های میان کوهی است، جریان داشته و قابل مطالعه و بررسی علمی است. این مطالعه نشان داده که بین سفال های آشپزخانه ای و ظروف ذخیره مواد غذایی با برخی از لوکوس ها، ارتباط معناداری برقرار است؛ ولی، این ارتباط در ظروف دارای کاربردهای روزانه بسیار ضعیف است. یکی از نتایج مهم دیگر این مطالعه آن است که در اواسط استقرار در این تپه (هزاره سوم پیش ازتاریخ به بعد)، رفته رفته سفال های متنوع تری تولید شده اند؛ از این پس، استاندارد و قانونمندی خاصی در تولید سفال رعایت شده است. به علاوه، تنوع کاربری ظروف را می توان یکی از نشانه های افزایش تنوع رژیم غذایی ساکنان محوطه تلقی نمود؛ این امر می تواند یکی از دلایل و یا عوامل پیچیده تر شدن زندگی اجتماعی و معیشتی جامعه یاقوت تپه از هزاره سوم پیش ازتاریخ به بعد بوده باشد.
مطالعه، بررسی فنی و مرمت چهار گوشواره فلزی به دست آمده از کاوش های تپه زاغه (سد کارون 4)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۱۶۷-۱۴۱
حوزههای تخصصی:
در کاوش محوطه باستانی زاغه در منطقه کارون 4، اشیاء فلزی متعددی مربوط به دوره ایلام میانه کشف شده است. در این پژوهش چهار گوشواره فلزی مکشوف از این محوطه با هدف مطالعات فنی و آسیب شناسی، ارائه طرح حفاظت - مرمت و انجام عملیات درمان مورد مطالعات آزمایشگاهی و دستگاهی قرار گرفته است؛ در همین راستا، دو پرسش اصلی به شرح زیر مطرح شده، که سعی بر یافتن پاسخ مناسبی برای آن دارد؛ 1-ترکیب عنصری، نوع آلیاژ و نحوه ساخت چهار گوشواره موردنظر چیست؟ 2- فرایند تخریب و خوردگی در اشیاء مذکور چگونه است؟ به این منظور، جهت شناسایی ترکیب آلیاژ و عناصر موجود در ریزساختار از میکروسکوپ الکترونی (SEM-EDS) و به منظور شناسایی روش ساخت و شکل دهی اشیاء از رادیوگرافی اشعه ایکس و متالوگرافی (OM) استفاده گردید. نتایج آنالیز شیمیایی اشیاء بیانگر تولید آن ها از آلیاژ برنج، مس خالص، مفرغ و نقره بود. مطالعات میکروسکوپی نشان داد که ریزساختار نمونه ها شامل ماتریس فلزی همراه با آخال های سولفیدی و گویچه های سربی است. ساخت گوشواره برنجی در چرخه ای از کار سرد و آنیلینگ است و آخرین مرحله شکل گیری آن کارِ سرد بوده است. گوشواره مسی و نقره ای در چرخه متناوب چکش کاری و تاب کاری ساخته شده اند. در گوشواره مفرغی وجود دندریت ها بیانگر ساخت شئ به روش ریخته گری است. پدیده اتفاق افتاده در همه نمونه ها نیز اکسیداسیون است؛ هم چنین با استفاده از روش های آنالیز پراش پرتوایکس (XRD) به شناسایی لایه های تشکیل شده پرداخته شد. در نمونه های ساخته شده از مس خوردگی، کوپریتی و مالاکیتی است، در لایه خوردگی شئ نقره نیز میزان کلر و اکسیژن افزایش یافته است که منجر به ایجاد اکسید نقره یا همان آکانتیت شده است.