واقعه تاریخی انقلاب مشروطیت ایران و شرایط پسا انقلابی آن که، به تحدید قدرت حاکمیت سیاسی پیشین انجامید، زمینه ساز شکل گیری کنش های سیاسی متعارض نزد افراد و گروه های مختلف سیاسی گردید.این کنش ها به عنوان یکی از موانع شکل گیری نظم سیاسی سامانمند و کارآمد، عاملی مؤثر در تشدید بی ثباتی سیاسی طولانی در کشور گردید.مقاله حاضر با الهام از الگوی نظری جامعه شناسی شناخت به ریشه یابی علل این کنش های سیاسی متفاوت و متعارض می پردازد و نشان می دهد مبانی اجتماعی و فکری متفاوت کنشگران سیاسی عامل اصلی کنش های متعارض آنان بوده است.بر این اساس، بنیادهای اجتماعی و فکری کنش سیاسی نزد سیدعبدالله بهبهانی از رهبران مشروطیت و شیخ ابراهیم زنجانی، عضو برجسته حزب دموکرات را در بستر مشروطه خواهی به منظور فهم کنش سیاسی متفاوت آنان واکاوی می کند
نائینی از روحانیون فعال در جریان مشروطه بود. وی از سید جمال الدین اسد آبادی و محمد عبده بسیار تأثیر پذیرفت و بسیاری از آرای مطرح شده در کتابش مأخوذ از آرای اسد آبادی و محمد عبده می باشد. در جریان مشروطیت با روحانی دیگر به نام محمد کاظم خراسانی، نقش مهمی ایفا نمود. بیانیه های نائینی در جریان مشروطه موجب دلگرمی مشروطه خواهان در واقع نوعی مشروعیت بخشی به آنها بود. در نوشته ی حاضر سعی بر آن است که با رویکردی جامعه شناختی تاریخی به بررسی آراء و اندیشه های آیت الله غروی نائینی پرداخت. ضمن بیان بستر اجتماعی تاریخی که این روحانی بزرگ در آن پرورش یافته، انواع حکومت ها، ریشه های اندیشه های و آراء او در باب جریان مشروطیت پرداخته شده است.
ملوک بنی قیصر کیش در حدود نیمه ی نخست سده ی پنجم هجری قمری، موفق به تشکیل دولتی محلی در جزیره ی کیش شدند. آن ها در اواخر سده ی پنجم و اوایل سده ی ششم هجری قمری، در پی گسترش نفوذ خود بر سراسر سواحل خلیج فارس برآمدند. از جمله ی اقدامات آن ها، گسترش نفوذ خود در سرزمین بحرین، واقع در ساحل جنوبی خلیج فارس، بود. از سال 469ه .ق، حکام محلی در منطقه ی بحرین بر سر کار آمدند که به دلیل نام مؤسس خود، امیر عبدلله بن علی العیونی، به حکام عیونی مشهور شدند. حکام عیونی حدود دو سده (469-636ه .ق) بر نقاطی چون الاحساء، قطیف و أوال حاکمیت داشتند. ملوک بنی-قیصر کیش در اواخر سده ی پنجم یا اوایل سده ی ششم هجری، حملاتی از کیش به بحرین ترتیب دادند و سرانجام موفق شدند حکام عیونی بحرین را به تابعیت خود در آورند. این نوشته در پی بررسی روابط سیاسی - اقتصادی ملوک بنی قیصر کیش و حکام عیونی بحرین، و تحلیل نتایج ناشی از این روابط است. بنابراین، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع دست اوّل نشان داده شده است که حکام عیونی بحرین به لحاظ سیاسی و اقتصادی تابع ملوک بنی قیصر کیش بوده اند.
حکومت های محلی گیلان، دیلمان و مازندران هم زمان با تشکیل حکومت علویان طبرستان روابطی مبتنی بر حفظ موجودیت خود شکل دادند. در این فرایند رفتارهای متفاوتی از باوندیان، پادوسبانان و جستانیان به ظهور رسید. گاه تقابل وگاه هم گامی و تساهل شیوه رفتاری ایشان و هدف همه آن ها حفظ حاکمیت و ماندگاری بود؛ از این رو با تلاش برای موجودیت سیاسی خود به حفظ قلمرو، حکومت و جمعیت پرداختند. داده های تاریخی نشانگر شیوه های برقراری رابطه و نحوه استفاده از آن برای استمرار قدرت است. در پاسخ به پرسش از علت برقراری ارتباط حکومت های محلی منطقه با علویان طبرستان، در این پژوهش با تبیین مواد تاریخی به حفظ حاکمیت به عنوان علت مهم ارتباط پرداخته شده است که با شیوه های متفاوتی از سوی حکومت های مختلف اعمال شد. یاری جستن توسط جستانیان، دوگانگی رفتاری توسط پادوسبانان و تقابل از سوی باوندیان رفتارهای غالب هر یک در مقابل علویان طبرستان بود.